مدیتیشن۱۲۱

 2023.03.01

درود عزیزان. کرایون هستم.

کمی نزدیک‌تر بیایید.

برای خیلی‌ها خیلی سخت است که فکر کنند که منتظر خودشان بوده‌اند؛ ولی عزیزان، این گفتۀ خاص مطابق چنلی است که کمی پیش از این در همین برنامه ارائه کردم. اگر [بگویم] در همۀ این مدت منتظر پیشرفتی بوده‌اید که به شما اجازه می‌دهد متفاوت باشید، چه؟ می‌دانید که آنچه می‌گویم این است که هم‌اینک تفاوتی در دسترس است.

بگذارید این فرض بنیادی را یک بار دیگر و برای کسانی از شما بگویم که قبلاً در حلقۀ دوازده شرکت نکرده‌اند. هزاران سال است که از این روح زیبای شما به‌عنوان بخشی از معنویتِ آگاهی انسان صحبت شده است. به نظر می‌رسد که روح جدا از طرح شیمیایی یا فیزیکی یا واقعیت بدن، حرکت می‌کند. روح را به‌عنوان بخشی معنوی و چندبعدی می‌بینند که در آن سوی پرده است. روح را این‌گونه نمی‌بینند که بخشی از چیزی باشد که وقتی روی زمین هستید، با خود داریدش، البته با یک استثنا و آن استثنا چیزی است که سال‌هاست «خودِ برتر» نام گرفته و حتی همان را هم نه کاملاً به‌عنوان بخشی از روح، بلکه به‌عنوان بخش معنوی والاتری از آگاهی انسان در مدت حضورش در زمین دیده‌اند.

حالا این ناگهان متفاوت است. و من می‌گویم «ناگهان»؛ چون بیش از سی سال است که دربارۀ همین و احتمال روی‌دادنش صحبت کرده‌ام. هر رویدادی که گسترش آن برای شما و برای انسان‌ها کمتر از چندصد سال باشد، برای ما «ناگهان» است؛ زیرا این چیزها آهسته رخ می‌دهند. این یکی آهسته رخ نداد. این یکی طبق برنامه و [هم‌زمان‌] با پیش‌روی محوری زمین آمد، همان طور که باستانیان پیش‌بینی کرده بودند. این تجربۀ 2012 بود. این چیزی است که سریع‌تر از آنچه می‌پنداشتید، دارد رخ می‌دهد.

زمین تغییر کرده است. این‌طور نیست؟ آیا هرگز احساس کرده بودید که برای هدفی اینجایید؟ آیا هرگز احساس کرده بودید که برای هدفی اینجایید؛ ولی دوست داشتید که نبودید؟ همۀ این‌ها همان ویژگی‌هایی هستند که به تغییر مربوط‌اند، به تغییر الگو، به چیزهایی که انسان‌ها واقعاً دوست ندارند یا نمی‌خواهند، با این استثنا که این یکی دارد تغییراتی ایجاد می‌کند که متفاوت‌اند.

وقتی آگاهی همۀ سیاره تغییری جزئی بکند و کمی یکپارچه‌تر، کمی مهربانانه‌تر به همدیگر نگاه کنند، چه اتفاقی می‌افتد؟ وقتی طبیعت انسان فقط اندکی تغییر کند، چه اتفاقی می‌افتد؟ و وقتی که فکر می‌کردید از [رفتار] انسان‌ها سر درآورده‌اید، ناگهان می‌بینید که دارند به وضعیت‌ها یا محرک‌هایی خاص، واکنش متفاوتی نشان می‌دهند، به همان وضعیت‌ها یا محرک‌های خاصی که همیشه واکنش یکسانی را برمی‌انگیخت؛ ولی حالا دیگر این‌طور نیست. [می‌بینید در واکنش به] چیزهایی که همیشه خشم برمی‌انگیختند، ناگهان وقفه‌ای هست و به جای خشم مشاهده هست، منطق هست و شاید حتی رفتار مهربانانه هست. چیزهایی که درباره‌شان صحبت می‌کنیم، این‌ها هستند. در چنلِ [امروز] اشاره کردیم که این تمدن خاص دارد به‌شکلی متفاوت به خودش نگاه می‌کند، چیزهای بهتری را انتظار دارد، انتظاراتی که بهتر از انتظارات هر تمدن دیگری است و چیزهای نادرست و نامناسب جاری را نمی‌پذیرد.

حلقۀ دوازده تمرینی است که می‌گوید روح شما چیزی نیست که فقط در آن سوی پرده باشد. روح شما چیزی است که در همۀ این مدت با شما بوده است؛ ولی ابزارهای امروز به شما اجازه می‌دهند تا آن را به‌گونه‌ای ملاقات کنید که پیش از این هرگز نمی‌توانستید، تا آن را به‌گونه‌ای به کار ببرید که پیش از این هرگز به کار نبرده‌اید. این بیرون از دایرۀ چیزهایی است که پیشوایان مذهبی گفته‌اند می‌توانید باشید. آن‌ها به شما نمی‌گفتند که می‌توانید به‌درون روح خود بروید و به آنچه لازم است ببینید، نگاهی بیندازید، [به شما نمی‌گفتند که می‌توانید] به روح خود بروید و کسانی را ببینید که پیش از این زیسته‌اند یا عزیزانی را ببینید که از دست داده‌اید و با آن‌ها صحبت کنید یا خردی را داشته باشید که به آن‌ها داده‌اند، تا احساس آرامش کنید و سیستم مرگ و زندگی را بفهمید، نه اینکه در این سیاره بنشینید و فقط در مرگ آن‌ها سوگواری کنید. هیچ کس به شما نگفته بود که می‌توانید به روح زیبای خود بروید و آکاش خود را ملاقات کنید و زندگی‌های گذشتۀ خودتان را ببینید و خوب بنگرید که چه کسی بوده‌اید و چرا بوده‌اید.

همۀ این‌ها بخشی از حلقۀ دوازده بوده‌اند؛ ولی ویژگی مشترکی هست: هر بار که می‌روید، عشق هست. همۀ چیزی که هست این است. همۀ آنچه تجربه می‌کنید، در حالتی از عشق است. همۀ چیزی که هست، این است. و خیلی زود درمی‌یابید که آنجا برایتان مکانی بسیار امن است تا در آن باشید و به آن بروید.

و ناگهان به شما می‌گویم که در این سیاره برایتان انرژی جدیدی هست که از خود شما می‌آید و «قدرت زندگی» نام دارد. و این با همۀ چیزهایی که گفته‌ام، دست می‌دهد، با همۀ آن چیزهایی که دربارۀ این گفته‌ام که چرا حلقۀ دوازده جدید است و کار می‌کند و می‌توانید این کارها را انجام دهید، چون تغییر کرده‌اید. ردپای رمزگونۀ شما در این سیاره دارد بزرگ‌تر می‌شود. این سیاره این را می‌داند. اطرافیانتان این را می‌دانند. کم‌نمود است؛ ولی هست. شما بسیار قدرتمندتر از چیزی هستید که پیش از این بوده‌اید.

این قدرت زندگی با چیز دیگری هم همراه است، چیزی که نور نامیده می‌شود، انرژی نور. این چیزی بیش از «زبان نور» است. این نوری است که با خود دارید، استعاره‌ای است برای بیداری، روشن‌بینی، خرد، برای هشیاری دربارۀ اتفاقی که واقعاً در جریان است. این در ترکیب با قدرت زندگی، یعنی این نقش مهر بزرگ‌تری که دارید، شخصیت خردمندتری می‌سازد. و این چگونه به همه چیز مربوط است؟ بیایید از این پل بگذریم و [در این قسمت از برنامه‌های] این ماه، اولین جنبۀ آن را ببینیم.

این پل پیش رویتان نمایان می‌شود. می‌تواند به هر اندازه‌ای باشد؛ ولی در آن سوی خود چیزی دارد. عزیزان، این استعاره‌ای است از شما که از شناخته‌شده‌ها که اینجاست، به ناشناخته‌هایی سفر می‌کنید که آنجاست. به مکانی چندبعدی می‌روید که زیباست، سرشار است از عشق، شفقت، مهربانی و همۀ چیزهایی که آرزو دارید زمین [بدان سان] باشد. و همۀ انسان‌ها چنین روحی دارند. آنچه در این سوی پرده انجام می‌دهند، به خودشان بستگی دارد؛ ولی با عشق آغاز می‌شود. بیایید دوباره از آن بازدید کنیم. با من بیایید. دستم را بگیرید.

[شروع موسیقی]

اُه! دوباره از این پل می‌گذریم، همان طور که بارها این کار را کرده‌ایم. از میان مه می‌گذریم و بی‌درنگ از شما دعوت می‌کنیم که امنیتی را احساس کنید که شامل هر چیزی است که هست. در اینجا هیچ چیز منفی‌ای نیست که زمانی بتواند بر شما تاثیر بگذارد، هیچ چیز. اگر از این می‌ترسید، این ویژگی انسانی شماست که می‌ترسد. این ترس از روحتان نمی‌آید.

برنامه‌های خاص حلقۀ دوازده در این چهار هفته و نیز چنل‌های این چهار قسمت، همگی دربارۀ قدرت زندگی و انرژی نور خواهند بود که جدید است. و در این [قسمت] قرار است دوباره با گذر از درگاهی به ایستگاه قطاری برویم. دوباره به این ایستگاه قطار می‌رویم و این ایستگاه قطار بسیار بزرگ است. همۀ این‌ها استعاره‌اند عزیزان. این دربارۀ شما و نیروی زندگی شماست که روی ریل قطاری است که به آینده می‌فرستیدش. آن استعاره این است. آن قطار روی ریلی است و وقتی این ایستگاه را ترک می‌کند، آن ریل به ناشناخته‌ها می‌رود، به غیرمنتظره‌ها می‌رود، یعنی همان چیزی که آیندۀ سه‌بعدی خود می‌نامیدش.

روح شما بدون زمان است. آینده‌ای وجود ندارد. همه‌اش در زمان حال است؛ ولی برای آگاهی شما آن را به‌عنوان آینده فرض می‌کنیم. و همان طور که در چنل قبلی گفتیم، دوباره می‌گوییم که اگر بتوانید خودتان را به آیندۀ پیش روی خود بفرستید، چه؟ و اگر بتوانید روی آن ریل چیزهایی را قرار دهید که می‌خواهید ملاقات کنید، چه: نیک‌خواهی، چیزهای مناسبی برای خود، عمر طولانی، فراوانی و چندین شگفتی؟ اگر بتوانید آن ریل را با آن انرژی خود رنگ کنید، چه؟ اگر بتوانید نیروی زندگی خود را بردارید و روی آن ریل بگذارید، چه؟ شاید هم خیلی بیشتر از این‌ها باشد. آیا دربارۀ آنچه قرار است برایتان بیاید، احساس راحتی خواهید کرد یا احساس راحتی بیشتری خواهید کرد؟

و [اما] پاسخی که اغلب [شما] خواهید داد، اگر این استعاره و این فرض بنیادی را بفهمید، اگر واقعاً آن را بفهمید، خواهید گفت: «وای، عجب چیزی! لازم نیست نگران همۀ این چیزهای غیرمنتظره‌ای باشم که دوروبَرم از هم می‌پاشند، [اینکه] احساس می‌کنم قربانی این سیاره‌ام. [اینکه] وقتی زنگ تلفن به صدا درمی‌آید و نمی‌دانم چه اتفاقی قرار است رخ دهد، همۀ این چیزها.»

و من می‌گویم که همۀ این‌ها تنظیمات و کدنوشته‌هایی [در شما]ست تا از چیزی که نمی‌دانید، بترسید.

پس بیایید در پیش رویتان  چیزی را بگذاریم که می‌دانید. [بیایید] نیروی زندگی خودتان را بر روی آن ریل بگذاریم تا وقتی در آینده به این مکان‌‌ها می‌رسید، فقط چیزی را بیابید که در آنجا می‌گذارید: عشق، زیبایی، خِرد.

این قطار شما، قطاری است با موتور بخار. خیلی‌ها این قطارهای قدیمی را دوست دارند. این استعاره‌ای است برای چیزهایی که نتیجه می‌دهند. البته که خیلی پرجنب‌وجوش است، سروصدای خیلی زیادی ایجاد می‌کند و می‌توان گفت که این صرفاً بخشی از جذابیت آن است. این قطار قدیمی در گذشتۀ شما و در گذشتۀ کشورهای بسیار زیادی، چنین پیشینه‌ای دارد و حالا اینجاست، آمادۀ حرکت بر روی این ریل.

این قطار نشان‌دهندۀ شما و زندگی شماست؛ ولی این قطار متفاوت با دیگر قطارهایی است که در حلقۀ دوازده‌های گذشته داشته‌ایم. این قطار واگن مسافر دارد. هر یک از حلقۀ دوازده‌ها مسافرانی خواهد داشت که این قطار شما را سوار می‌شوند. خوب، از آنجا که این قطار شمایید، معنایش در این استعاره این است که قرار است «شما، زندگی شما، این واگن مسافر»[1] کسی یا چیزی یا آگاهی‌ای را در این واگن جای دهید و آن را به آیندۀ خود بفرستید.

چه کسی قرار است در آن واگن باشد، در واگنی از این قطار که ابزاری شده است برای آکندن انرژی در درون خود شما؟ از شما می‌خواهم که آگاه‌ترین استادانی را که تابه‌حال در این سیاره زیسته‌اند، دعوت کنید، هر استادی را که در این سیاره زیسته است، هر استادی که زمانی زنده بوده است. و از شما می‌خواهم که آن‌ها را به هر شکلی که می‌خواهید، ببینید. این‌ها کسانی هستند که تابه‌حال ملاقاتشان نکرده‌اید. دربارۀ آن‌ها خوانده‌اید. شاید درباره‌شان مطالعه کرده‌اید. شاید حتی انرژی آن‌ها را پرستیده‌اید. و [حالا] مشتاقانه واگن شما را سوار می‌شوند. و به شما می‌گویم چرا. چون یکایک آن‌ها به شما آموخته‌اند که قدرتمندید، یکایک آن‌ها شما را دعوت کرده‌اند که به خودتان، به واقعیت خودتان بیدار شوید. یکایک آن‌ها به شما گفته‌اند در درونتان روحی الهی هست که اگر بخواهید، می‌توانید بخشی از آن باشید، یکایک آن‌ها این را آموزش داده‌اند.

بگذارید سوار شوند؛ زیرا قرار است هم اینک آن‌ها و خودتان را به آینده‌تان بفرستید. و در این فرایند، با آنچه می‌آید، آسوده‌خاطر و آرام خواهید بود، حتی همین فردا. این آینده‌ای دور نیست، هر روز است، روزبه‌روزهایی است که به سال‌هایی در آینده تبدیل می‌شوند. ولی این از همین فرداست.

آن‌ها سوار این قطار می‌شوند. قطار راه می‌افتد. صدای چاگ‌چاگ شروع می‌شود. بخار بیرون می‌زند و قطار ایستگاه را ترک می‌کند و انرژی زندگی خودتان و نور خودتان را تماشا می‌کنید که ریل را نورانی می‌کند و این استادان را با خود می‌برد، استادانی که مشتاقانه سوار شدند و چاگ‌چاگ‌کنان به آیندۀ شما می‌روند و ناپدید می‌شوند.

این برایتان چه معنایی دارد؟ اینک، واقعاً این چه معنایی دارد؟ دوست دارم به خودتان تبریک بگویید. بگویید: «اینک آیندۀ من متفاوت است؛ چون این کار را کرده‌ام. من بخشی از روح خود را پیشاپیش به [آیندۀ] زندگی سه‌بعدی خود فرستاده‌ام و وقتی به مکان‌هایی برسم که آیندۀ خود می‌انگارمشان، چیزی را که آماده کرده‌ام، ملاقات خواهم کرد. دیگر از آینده نمی‌ترسم. دیگر از فردا نمی‌ترسم. مهم نیست؛ چون خودم را ملاقات خواهم کرد. به این ترتیب راحت خواهم بود؛ چون مهربانی و شفقت خود را ملاقات خواهم کرد و نیز استادانی را که در قطار من هستند و این را شدنی کرده‌اند.» می‌توانید بگویید: «من سرشار از شکوهمندی‌ام» و درست می‌گویید.

مکث کنید و فقط بمانید و به آینده‌ای بیندیشید که برایتان نیک‌خواهانه است، صرف نظر از هر اتفاقی که در زندگی‌تان می‌افتد. به آینده‌ای بیندیشید که برایتان بسیار نیک‌خواهانه است.

 بمانید. بمانید و دگرگونی و تغییری را ببینید که می‌آید.

و این‌چنین است.


[1] شاید این جمله کمی گنگ به نظر برسد. برای توضیح آن می‌گویم که برداشتی که به‌عنوان مترجم از چنل صوتی کرایون داشتم، این است که هر سۀ این‌ها یکی هستند، یعنی شما، زندگی شما، این واگن مسافر.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مدیتیشن۱۲۶

تعلیم دادن آکاش