پیش‌مدیتیشن۱۱۲

 2022.12.28

درود عزیزانم، کرایون هستم از خدمات مغناطیسی.

حقیقتاً، هر چیزی هم که دربارۀ بدن خود بیاموزید ما می‌گوییم: نور بیافرینید؛ خود را دوست داشته باشید؛ هر مولکولی که متعلق به شماست را دوست داشته باشید.

این­که سرچشمه آفرینشگر را به خاطر معجزه‌ای که خود شما هستید، بسیار دوست داشته باشید کار خودخواهانه‌ای نیست. عشق به خود، موضوعی است که ما بارها در مورد آن صحبت کرده‌ایم. به این امید که کسانی که فکر می‌کنند عشق به خود، خودخواهانه است، آگاه و روشن کنیم؛ این عشق، خودخواهانه نیست ]زیرا[ شما آفریدگار درون خود را دوست دارید.

به نظر شما یکی از بزرگترین ترس‌هایی که بسیاری از مردم دارند، حتی اگر بگویند ]که از آن[ نمی‌ترسند، چیست؟ اگر زمان زیادی را صرف کار روی این بدن زیبای خود کرده باشید، اگر آن را به سلامتی رسانده باشید، اگر شفا یافته باشید، اگر احساس سبکی و شادی می‌کنید، اگر از زندگی خود راضی هستید و با همه چیز در آرامش هستید، ]آنگاه[ بدترین اتفاقی که از آن می‌ترسید و ممکن است برای شما بیفتد چیست؟ بزرگ‌ترین ترس این است که همه چیز متوقف شود؛ کلمهٔ مورد نظر «مرگ» است.

مرگ، آخرین ترسی است که ما در این ماه، دربارۀ آن صحبت می‌کنیم. وقتی با بسیاری از نورپیشه‌ها صحبت می‌کنید، آنها به شما خواهند گفت: «من از مرگ نمی‌ترسم، زیرا تصور و ایده بهتری از آنچه بعد از رفتنم اتفاق می‌افتد، دارم.» و این جمله خاص، بسیار بسیار درست است و آنها با خودشان بسیار مهربان هستند که این را می‌گویند و تا حدی صحت دارد. اما من این را به شما می‌گویم عزیزانم، هیچ یک از شما نمی‌خواهید انرژی خلاقانه‌ای که درونتان است را رها کنید، زیرا برخی مواقع پیش می‌آید که از خود بپرسید: «آیا موضوع را درست فهمیده‌ام؟»

می­دانید راهی نیست که بتوانید وسیله ارتباطی­ای را بردارید و با کسانی که فوت کرده‌اند صحبت کنید. در عوض، شما کسانی را دارید که به شما به طور شهودی با چنلی که باز می‌شود کمک می‌کنند ]تا ارتباطی برقرار شود[، ارتباطی  که در آن نه صدا هست و نه شفافیتی، بلکه شاید ارتباط از طریق سیگنال‌های شهودی‌ای است که از سوی دیگر پرده دریافت می‌شود. و همه این­ها طوری گرد هم می‌آیند که به نظر نمی‌رسد بتواند چیزی را به کسی ثابت کند. هیچ مذهب و  دین سازمان‌یافته‌ای در این سیاره وجود ندارد که بتواند به زندگی پس از مرگ اشاره کند و آن را به اثبات برساند.

تمام مسائلی که در مورد آموزه‌ها با هم صحبت کردیم، اینکه بعد از مرگ چه اتفاقی می‌افتد، آیا مجازات می‌شوید یا نه، و اصلا چه کارهایی انجام خواهید داد، همگی عمداً مبهم بیان شده‌اند، عزیزانم. دلیلش این است که شما نتوانید با قطعیت کامل پاسخ این سوالات را پیدا کنید. [غلبه بر این ترس از مرگ] مستلزم داشتن ایمان است؛ اما بیش از آن، مستلزمِ داشتن افکاری شهودی در مورد مرگ خود است.

 

یکی از بزرگترین اتفاقاتی که در این شیفت رخ خواهد داد افزایش و ارتقایِ دانش طولِ عمر خواهد بود؛ و در چند سال آینده، شما شاهد [کشف] راه‌هایی خواهید بود که منجر به حفظ سلامت بیشتر و عمر طولانی‌تر در این سیاره خواهند شد، و [همچنین] شما متوجه رابطه و هماهنگی قابل توجه بین عمر کوتاه و ترس، نگرانی و اضطراب خواهید شد. افرادی برای کمک به شما برای رفع این موارد به طور خاص وجود خواهند داشت، تا در این سال‌های کوتاه، زندگی خود را به دلیل نفهمیدن و ندانستن این موضوع که «افکار شما می‌توانند باعث مرگ زودرس شما شوند» تلف ندهید.

افکار و باورهای شما می‌توانند بطور فوق‌العاده‌ای طول عمر را افزایش دهند، حتی فراتر از هر نمودار و جدول پزشکی یا نظر هر دکتری. طوری که آنها به شما نگاه می‌کنند و می‌گویند: «من نمی­فهمم که چرا تو این­قدر طولانی عمر کرده‌ای، ]چرا[ این­قدر عالی به نظر می‌رسی! [کرایون می­خندد] و چرا بدن تو نمی­داند که سنی از تو گذشته است!» این اتفاق خواهد افتاد. اما در عین حال، این ]موضوع[ آخرین ترس را خنثی نمی‌کند [اینکه]: «آیا من درست متوجه شدم؟ وقتی می‌روم، وقتی از پرده عبور می‌کنم، اولین اتفاقی که رخ می‌دهد چیست؟»

می­خواهم به تنها مدرکی که واقعاً تابه­حال دیده شده و از جای خنده‌داری به دست آمده بازگردم، قبلاً در این مورد صحبت کرده­ایم، دوباره در مورد آن صحبت خواهیم کرد، زیرا شواهد، مستقیماً از روی تخت عمل جراحی، در بیمارستان‌ها، در مؤسسات بزرگ به دست می‌آید؛ در این موارد به نظر می‌رسد شخصی مرده است و ضربان قلبش متوقف شده و بدنش شروع به سردشدن می‌کند؛ «اعلام رسمی زمان مرگ» تقریباً انجام می‌شود که ناگهان یا فرد احیا می‌شود یا خودش خودبه­خود به زندگی برمی‌گردد.

وقتی فردی از آن حالت خاص عبور کرده باشد، برخی آن را «تجربۀ نزدیک به مرگ» می‌نامند اما به دلیل آنچه دیدند و آنچه می‌گویند ما آن را «تجربه نزدیک به زندگی» می‌نامیم. اغلب اوقات، آن بیمار در اتاق ریکاوری بهبود می‌یابد، با جراح روبرو می‌شود و با جدیت و عصبانیت تمام می‌گوید: «چرا مرا بازگرداندی؟» و این بارها و بارها اتفاق افتاده است و وقتی به آنها می‌گویید: «چرا چنین چیزی می‌گویی؟ تو الان زنده‌ای و لحظه‌ای پیش مرده بودی.» آنها خواهند گفت - و من [مفهوم حرف] آنها را به این صورت بازگو خواهم کرد - آنها خواهند گفت: «تو که آنچه را که من دیدم، ندیدی!»

تصور کنید آخرین نفس‌های خود را می‌کشید و در حال دگرگون شدن و انتقال به زیباترین مکانی که در تمام عمر خود دیده‌ یا تصور کرده­اید هستید. جایی که همه چیز زیبا و بی­عیب و نقص است و متوجه می‌شوید که با آفریدگار هستید. شما دوباره به روح خود بازگشته‌اید و در بهترین جایی که می‌توانید باشید هستید یعنی «خانه». شما دوباره شروع به شنیدن آن موسیقی زیبا می‌کنید که در مورد آن صحبت کرده‌ایم، موسیقی­ای که همیشه وجود دارد، همیشه آنجاست. و لحظه بعد، شما دوباره با تمام سوزن‌های فرو رفته در خودتان و تمام مایعاتی که به داخل و خارج می‌ریزند، به حالت سه‌بُعدی بازمی‌گردید و به اتاق ریکاوری می‌روید؛ این می‌تواند هر کسی را عصبانی کند، زیرا او را از خانه، از بهشت بیرون کشیده­اند. به این فکر کنید.

و به این نکته طنزآمیز فکر کنید که این حقیقتاً تنها جایی است که بارها و بارها شواهدی از چیزی که انتظارش را نداشتید، دریافت می‌کنید. آیا زندگی پس از مرگ وجود دارد؟ عزیزانم، این­طور ]که تصور می‌کنید[ نیست؛ این­طور نیست که پس از مرگ به حیات [مادی] ادامه دهید؛ ]بلکه[ شما به خانه می‌روید. پس از سفری به این سیاره که شاید برای برخی از شما چندان عالی هم نبوده است، به حالت طبیعی خود باز می‌گردید. ]سفری که[ شاید برای برخی از شما دشوار بوده است ولی سپس به خانه می‌روید.

در مورد مرگ چه می‌توانم به شما بگویم؟ می‌گویم که شما عمداً و هدفمند برنامه‌ریزی شده‌اید تا از مرگ بترسید. اما در برخی سطوح، برخی از شما باید بدانید که ]این ترس[ اشکالی ندارد و طرف صحبتِ من هر کسی است که اینجا حضور دارد یا هر کسی که به این پیام گوش می‌دهد و بطور جزئی یا خیلی وحشتناک از آخرین نفس‌های خود و مرگ هراس دارد: آنطور که فکر می‌کنی نیست و شاید برای اینکه این را به خودت ثابت کنی، باید کتاب‌هایی بخوانی یا گزارش‌های کسانی که این تجربه را پشت سر گذاشته‌اند و مجبور به بازگشت شدند را پیدا کنی و من می‌خواهم که واقعاً شکوه و عظمت آن را احساس کنی، شکوه رفتن به آغوش روح خودت.

عزیزانم، همه شما برای ماندن برنامه‌ریزی شده­اید و می‌خواهم این را به شما یادآوری کنم که در این سیاره کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد؛ در غیراین­صورت چرا باید طول عمر شروع به افزایش کند؟ در برخی از متون مقدس می‌خوانید که افرادی مانند برخی از پیامبران و اساتید صدها سال زندگی کرده‌اند. عزیزانم، این یک اشتباه تایپی نبود. حقیقت داشت. آنها به دلیل آگاهی­ای که داشتند قادر بودند  ساختارهای سلولی خود را تا زمانی که برای انجام هدف خود نیاز بود، سالم، زنده، خوب و زیبا نگه دارند.

و بر حسبِ اتفاق، وظیفه و هدف همه شما در اینجا چیست؟ و آن هدف، «استادی» است. شما شروع به جمع­کردن خرد استادان می‌کنید تا بتوانید آن [خرد] را زندگی کنید، و هدف اصلی این است که سیاره‌ای ایجاد شود که دائماً در گرفتاری و مشکل نباشد. ما به شما گفته‌ایم که به تدریج در این سیاره، از طریق خرد، از طریق آگاهی و فن‌آوری جدید، اتفاقاتی می‌افتد؛ فن‌آوری‌های جدیدی که نه تنها شما را نمی‌ترسانند، بلکه شما را تغذیه می‌کنند و عطش جمعیت بسیار تشنه را برطرف می‌کنند، و کارهای شگفت‌انگیز زیادی انجام می‌دهند که همیشه آرزوی آن‌ها را داشته‌اید. فن‌آوری­ای که همیشه آنجا وجود داشته [اما کشف نشده بود].

این بخشی از آینده است، ایجاد جهانی سالم، نه دنیایی بیمار و ناسالم؛ جهانی که با خودش هماهنگ است. حتی با وجود اختلاف­نظرها، مردم همدیگر را نمی کُشند. جهانی صلح­آمیز که در آن مردمان با هم کار می‌کنند تا با استفاده از خرد جدید، چیزها را کشف کنند.

به همین دلیل است که شما اینجا هستید: برای آغاز آن؛ و به شما می‌گویم هر تلاش و کاری که برای شروع آن انجام می‌دهید، پس از مرگ شما، از بین نمی‌رود. زیرا هنگامی که از این دنیا می‌روید و آخرین نفس خود را می‌کشید و در آن بهشت می‌رقصید، به شما می‌گویم چه کاری انجام می‌دهید: پوست جدیدی به تن می‌کنید و برمی­گردید و با قدرت بیشتری ادامه می‌دهید، تمام  کارهایی را که انجام داده‌اید به یاد می‌آورید، هرگز دوباره همان اشتباهات قبلی را تکرار نمی‌کنید و فقط این بار با عمری بسیار طولانی‌تر، با جوانی و سلامتی ادامه می‌دهید.

اینجا سیستمی باشکوه وجود دارد. عزیزانم، از مرگ نترسید، نترسید؛ زیرا مرگ، فقط رفتن به «خانه» و «بازگشت به سوی عشق» است.

من کرایون هستم عاشق همه انسان­ها.

و این­چنین است...

 

 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مدیتیشن۱۲۶

پیش‌مدیتیشن۱۲۴

پیش‌مدیتیشن۱۲۶