پیشمدیتیشن۱۰۳
2022.10.19
درود عزیزانم کرایون هستم از
خدمات مغناطیسی.
بار دیگر نزد شما آمدهایم
با تمام عشق، قدردانی و شادی برای کسانی که به این پیام گوش میکنند، برای کسانی
که به اندازۀ کافی مراقب خودشان و آدمهای اطرافشان و اتفاقات روی
سیاره هستند. اغلب پیامهای ما دربارۀ این سیاره و چرخهها و اتفاقاتی است که در
آن روی میدهد؛ اما این، پیامی شخصی است. این پیام دربارۀ شماست، دربارۀ جامعۀ
شماست، میخواهم این چنل خاص را «دو اتاق» بنامم. میخواهم سه سناریو به
شما بدهم. سناریوها همیشه استعاره هستند و آن را خواهید فهمید. همان طور که گفتم
سناریوی دو اتاق سه بار بیان خواهد شد. بار اول، این سناریو، همان چیزی خواهد بود
که امروز در مورد دو اتاق به شما آموزش داده شد. سناریوی بعدی اکتشافی است که
بسیاری در مورد دو اتاق انجام میدهند. و سناریوی سوم، حقیقت در مورد دو اتاق
است.
حال بیایید ببینیم اتاقها
چیستند. این استعاره اینگونه است که: اتاق یک، شما هستید، همان
طور که آنجا مینشینید، اینجا نام شما برده میشود. این واقعیت شماست، احساسی که
دارید، و همه حواستان به آنچه در حال حاضر در حال وقوع است می پردازد. این یکی
آسان است.
اتاق دو میتواند نزدیک شما
و یا درون شما باشد. حالا دو اتاق را کنار هم قرار میدهیم، زیرا به شما آموزش
داده شده که [این دو اتاق] اینگونه هستند: اتاق دوم، بدن شماست.
چه خبر است؟
دلیل اینکه دو اتاق را از هم
جدا کردیم این است که شما واقعا نمیدانید چه اتفاقی میافتد؛ در اتاق شمارۀ یک،
چیزها را با حواس پنجگانۀ خود تشخیص میدهید؛ اینکه چقدر درد میکند؟ صدایش شبیه
چیست؟ چه اتفاقی در حال وقوع است؟ اما اگر دقت کرده باشید اتاق شماره دو تا
حدودی خودکار عمل میکند، قلب شما همچنان به تپیدن ادامه میدهد.
همۀ ارگانهای شما کارشان را به تخصصیترین شکل ممکن انجام میدهند و ادامه میدهند.
بنابراین شما یاد گرفتهاید
که بین «اتاق یک» که خودِ شما هستید و «اتاقِ دو» که بدنتان است تفاوت قائل شوید.
آموزش امروزه این است که این قطع ارتباط بین دو اتاق، محکم و کامل است. شما نمیدانید
چه اتفاقی دارد میافتد، بنابرین افراد دیگری هستند که میدانند![1]
نمیخواهیم کسانی که این کار
را میکنند زیر سوال ببریم. پزشکانی که دارید وجودشان برای شما خیلی خیلی مهم است.
عزیزانم آنها درون بدن شما یا همان اتاق دوم را مطالعه کردهاند. خیلی چیزها
درباره آن میدانند. اما در فرهنگتان یاد گرفتهاید که فقط آنها هستند که درباره
بدنتان میدانند، پس فقط نزد آنها میروید و آنها به شما میگویند که برای اتاقتان
چه کاری انجام دهید. آنها برای شما نسخههایی میپیچند و عملهای جراحی انجام میدهند
تا مواردی که احساس میکنید در اتاق دوم اشکال دارد را اصلاح کنید.
اگر متوجه میشوید که با این
سناریوها به کجا میروم، اولین از سه سناریو، این است: شما به این روش از ابتدای
تولد آموزش داده شدهاید و خب بسیاری از شما که به این گوش میکنید شاید در مورد
چنلها و گفتههای کرایون چیزی ندانید و بگویید: «خب اینکه خوب است چون ما
پزشکان شگفتانگیزی داریم و آنها از اتاق دوم به خوبی مراقبت میکنند.»
حالا اگر از ابتدای برنامه
گوش داده باشید میدانید که سناریوی دوم چیست، اینگونه است که اتاق یک هنوز هم
خودِ شما هستید، تمامِ حسهای شماست، چگونگیِ احساساتِ شماست. اتاقِ یک، شمایید که
آنجا زندگی میکنید، آن شمایی هستید که نشسته و گوش میدهید.
اتاق دوم، بدن شماست که به
عنوان چیزی که میتوانید آن را به شدت تغییر دهید و تحت تأثیر قرار دهید دیده میشود.
اطلاعاتِ پنهان زیادی وجود
دارد که اکنون قسمتی از آن در حال فاش شدن است، اطلاعاتی دربارۀ اینکه بدن شما
دارای نوعی هوشمندی است، اینکه یک بدن هوشمند دارید
که نه تنها میتوانید از آن استفاده کنید تا بفهمید چگونه کار میکند، بلکه میتواند
اطلاعاتی در مورد چیزهایی به شما بدهد که فقط در صورت ابتلا به بیماری کشف میشوند.
در سناریوی اول، اگر به
بیماری مبتلا شده باشید، متوجه میشوید که از آن بیاطلاع بودهاید. در سناریوی اول
شما میدانید اگر به یک بیماری مبتلا شوید و آن بیماری در بدنتان گسترش یابد، تمام
زنگهای خطر به صدا درمیآیند و گلبولهای سفید خون وارد صحنه میشوند و سپس
آژیرها خاموش میشوند و شما اصلا متوجه آن نمیشوید و آماده خوردن نهار میشوید.
فقط وقتهایی که چیزی شما را اذیت کند نزد پزشک میروید.
در سناریوی دوم، بدن شما
شروع به دادن اطلاعات به شما میکند چون حالا دیگر میدانید چطور آن [علائم و پیامها]
را بسنجید. همچنین میدانید که آگاهی شما روی سلامتتان تأثیر دارد.
شما میدانید که بدن زیستی و بیولوژیکیای که از پدر و مادر و نیاکانتان و یا حتی
زندگیهای گذشتهتان به ارث بردهاید، روی این بدن یا در واقع روی اتاق دوم
تاثیرات خودش را دارد. بدن شما اینگونه است و واقعا شگفتانگیز است.
حالا شما این قابلیت را
دارید که نه تنها آن را حس کنید بلکه روی آن کنترل داشته باشید. ممکن
است به طرق مختلف [در مورد عملکرد بدن خود] تشخیصهایی هم داشته
باشید. حالا فکر نکنید که این جای پزشک را میگیرد چون اگر دچار سانحه رانندگی
شوید دیگر ارتباط داشتن با بدن مشکلی را حل نمیکند! اینجا دیگر به پزشک نیاز
دارید.
ولی تا آن زمان عزیزانم
فهمیدهاید که میتوانید روی سلامتی خود کار کنید. میتوانید از بدن خود بخواهید علائم و نشانههایی
از انواع غذاهای مورد نیازتان را به شما بدهد تا بر اساس وراثت، نیرو و توان بدنی
شما به حداکثر خود برسد. شما درخواهید یافت که در ضمیر ناخودآگاهتان چه
برنامههایی وجود دارد. بدن شما آنجا [با شما] حضور دارد و با شما کار میکند. در
نهایت به این نتیجه میرسید که شما از هم جدا نیستید، این دو
اتاق از هم جدا نیستند؛ مگر بهتر از این هم میشود؟
عزیزانم تمام این برنامهها[ی
حلقۀ دوازده] که من از همکارم خواستم آنها را جمعآوری کند دربارۀ همین موضوع است،
[دربارۀ اینکه] چگونه «کاری که حتی فکر نمیکردید ممکن باشد و حالا ناگهان امکانپذیر
میشود» را انجام دهید.
دلایلی برای همۀ اینها هست،
بنابراین تعداد بیشتر و بیشتری از شما متوجه آن میشوید و دربارۀ
واقعیتِ آن، کتابهایی نوشته خواهند شد که امروز نوشته نشدهاند. و روزی این تبدیل
به نرمال و حالتی طبیعی خواهد شد، کودکانی خواهند بود که آموزش
میبینند که چگونه با اتاق دوم ارتباط برقرار کنند تا طولانیتر زندگی کنند. مگر
بهتر از این هم میشود؟
اجازه بدهید سناریوی شماره
سه را برایتان بگویم. عزیزانم مثل همیشه آنجا نشستهاید. اتاق اول مشابه همین است،
با این تفاوت که اتاق اول کاملاً و تماماً به این موضوع آگاه است که میتواند اتاق
دوم را تغییر دهد، نه تنها میتواند برای به دست آوردن سلامتی
بهتر با آن کار کند بلکه میتواند تغییرش دهد. اوه، حتی بیشتر از اینهاست.
تغییر آن میتواند به این
معنی باشد که [بدن] میتواند به نحوی تغییر کند که هرگز در معرض بیماریهایی قرار
نگیرد که در سناریوی دو ممکن است به آن مبتلا شود. آگاهی، توانایی تغییر اتاق دو،
به گونهای که بتوانید دو برابر عمر کنید. [سناریوی شماره سه به این صورت
است] که اکنون آگاهی شما به خوبی تنظیم شده است تا شیمی اتاق دو را چنان
تغییر دهد که حتی در سناریوی یک یا دو نتوانید تشخیص دهید [که این همان
بدن است]. اتاق دو اکنون در اختیار اتاق یک است؛ اما چیزهای بیشتری هم
وجود دارد.
شما در سناریوی دوم چیزی را
بدن هوشمند نامیدید. این اصطلاح برای خیلی چیزها استفاده میشود: مانند کینزیولوژی[2] یا حرکتشناسی که همان تست
ماهیچهای است و [البته این اصطلاح در] خیلی روشهای مشابه دیگر [هم
استفاده میشود] که در آن روشها، شما با بدن خود صحبت میکنید و بدن پاسخ شما را
میدهد. این روشها مانند این است که با اتاق دو، تماس تلفنی داشته باشيد.
اما در سناریوی سوم
شما درِ ورود به اتاق دوم را پیدا میکنید و وارد آن میشوید. و این چیزی است که
شما هنوز دربارهاش نمیدانید و میخواهم آنرا برایتان بگویم: در اتاق
دوم تنها یک «بدن هوشمند» وجود ندارد، فقط آن هوشمندی نیست که برای تست ماهیچهای
مورد استفاده قرار میگیرد، بلکه خودِ بیولوژیکی شما آنجاست که در دیانای شما
نمایان شده است و عاشق شماست.
اتاق دوم دارد به شما التماس
میکند که در آن را باز کنید و وارد شوید. جعبه دوم آغوشش را برای شما گشوده و میگوید: «پس
کی مرا درمییابی؟! من بخشی از تو هستم. من همیشه قسمتی از تو بودهام.»
چرا آگاهی و مغز خود
را از این سیستمهایی که فکر میکنید خودکار هستند و به تنهایی کار می کنند، جدا
میکنید؟ خب آنها خودکار عمل میکنند چون طراحیشان به این صورت است. اما اگر کنترل
را بدست بگیرید و از آن در وارد شوید میتوانید آن را اداره کنید. میتوانید به
آنها بگویید که زیبا هستند. میتوانید بگویید که عاشقشان هستید، و [آنگاه] شما
خیلی بیشتر دوام خواهید آورد، زیرا وقتی آن در را باز میکنید، «عشق» به
درون اتاق دوم سرازیر میشود.
من آیندۀ بشریت را به شما
ارائه دادم. این چیزها دارند میآیند. عزیزانم، این فراتر از واقعیت است که میتوانید
با طرز فکرتان بر سلامت خود تأثیر بگذارید. وقتی متوجه این حقیقت شوید که میتوانید
دری را باز کرده و عاشق خودتان شوید، بدن شما شروع به تغییر میکند و خودش را
اصلاح میکند، [آن هم فقط بخاطر اینکه] شما آن در را باز کردهاید... .
اگر چیزی کاملاً عجیب و غریب
به شما بگویم چه؟ آیا برای شنیدنش آمادهاید؟
روزی خواهد آمد که شما میتوانید
اندامهای خود را دوباره رشد دهید. میدانید که بعضی حیوانات و دوزیستان میتوانند
این کار را بکنند. به نظر شما چه تفاوتی وجود دارد؟ از نظر بیولوژیکی، چه چیزی
باعث میشود که این اتفاق برای یک انسان رخ ندهد؟ خب شما خواهید فهمید. این
سناریوی سوم است.
همۀ اینها درحال آمدن هستند
اما پایه و اساس همۀ آنها این است: اول، صلح بر روی زمین. بعد میتوانید
عاشق بدنِ خود شوید و آن در را باز کنید. اگر اینها در میدان نبودند
هرگز به شما نمیگفتمشان. اگر در جاهای دیگر کهکشان اینها را نمیدیدم که اتفاق
افتاده است به شما نمیگفتم.
این همیشه میراث شما
بوده و خواهد بود و اینکه به کجا میروید و چه اتفاقی خواهد افتاد.
و در مورد پزشکان: پزشکان
آینده، متفاوت از پزشکان امروزی، همچنان وجود خواهند داشت. نقش آنها این خواهد
بود که به شما آن «در» را نشان دهند و به شما آموزش دهند که چگونه با شیمی
بدن خود که همیشه در اختیارتان بوده است، کار کنید. نوع متفاوتی از
پزشکانی که البته هنوز هم وجودشان ضروری است. عزیزانم، درود بر آن پزشکانی در
سیارۀ زمین که آنقدر به انسان اهمیت میدهند که در نهایت آموزشهای خود را تغییر
خواهند داد. آنها کارها و نحوۀ انجام آن را تغییر میدهند تا آنچه که در زندگی خود
برای کمک به دیگران در نظر گرفتهاند را بهتر انجام دهند.
من کرایون هستم عاشق بشریت.
این در حالِ آمدن است.
و اینچنین است...
[1] متخصصان و پزشکان و... مترجم
[2] حرکتشناسی یا کینِزیولوژی به انگلیسی :Kinesiology عبارت است از علم شناخت و بررسی حرکات و همچنین علل آن در
موجودات زنده (به ویژه انسان). از نظر تاریخچه، این علم را به یونان باستان
نسبت میدهند. ارسطو به عنوان پدر علم کینزیولوژی
شناخته میشود. ازجمله کاربردهای این علم در فیزیوتراپی، علوم ورزشی، کاردرمانی، مهندسی
پزشکی و ارتوپدی فنی است.
کینزیولوژیستها مسائل فیزیکی را ارزیابی
میکنند و راهحلهایی را برای کمک به بیماران
در رسیدن به اهداف مورد نظرشان در بدست آوردن سلامتی بیشتر پیشنهاد میدهند. ویکیپدیا
نظرات
ارسال یک نظر