مدیتیشن۱۲۵
2023.04.05
درود عزیزان. کرایون هستم.
کمی نزدیکتر بیایید.
در آغاز این برنامه دربارۀ مجموعه
[برنامههایی] صحبت کردم که اینک به آن میپردازیم و به تکامل آگاهی مربوط میشوند.
این چیزی است که برای حلقۀ دوازده عالی است. ما مراحل تکاملی بسیار زیادی را طی
کردهایم؛ بهویژه با کسانی که هر هفته میآیند و از این پل خیالی میگذرند، از
پلی که استعارهای است برای ابزاری جدید.
خود این پل، خود این حلقۀ دوازده،
ابزار جدیدی است از ابزارهای آگاهی تکاملیافته، گام جدیدی است که دربارۀ آن
اطلاعاتی به شما دادهایم، چیزی است که به شما میگوییم اینک میتوانید انجامش
دهید، در حالی که پیش از این فقط استادان میتوانستند انجامش دهند. و اینک این
برای هر نورپیشهای است، برای هر روحی، در واقع برای هر انسانی است که بیدار میشود،
تا آن حد که میتواند از شر کدهای نوشتهشده در خود خلاص شود، از شر همان کدهایی
که میگویند نمیتوانی این کار را انجام دهی یا نباید این کار را انجام دهی یا
شایسته نیست که این کار را انجام دهی. و آن کار [چیست]؟ آن کار رفتن بهدرون
روحتان و نگاهانداختن به آن دوروبَر است. چرا نه؟
هر انسانی این را دارد. از طریق کمال
شکوهمندی مرکابای خود به آنجا میروید. شما آن را مرکابا مینامید و همان انرژیای
است که شما را احاطه کرده است. شما به معنای واقعی کلمه بهدرون آن انرژی در آن
سوی پل پا میگذارید تا خویشتن برترتان، خویشتن بزرگترتان را ملاقات کنید، به
مکانی پا میگذارید که خود برترتان در آنجا ساکن است، همان «انرژی روحی» که نام شما
بر آن است. کاری که در حلقۀ دوازده میکنیم، این است.
حلقۀ دوازده جایی است که در آن همۀ
کسانی را که در زندگیهای گذشتهتان بودهاید، ملاقات کردهاید. حلقۀ دوازده جایی
است که در آن عزیزانی را ملاقات کردهاید که از دست دادهاید. کارهای بسیاری کردهاید،
کارهایی که گمان نمیکردید بتوانید انجامشان دهید. این خودش ابزاری جدید است.
چیزی که امروز دربارهاش صحبت میکنیم،
انرژی کارماست. آیا ممکن است که بتوانید این را بر زمین بگذارید، همۀ این سناریویی
را که هزاران و هزاران سال وجود داشته است، طوری که گاهی شالودۀ برخی از سیستمهای
باوری بوده است؟ کارما! دوباره [میپرسم] که آیا ممکن است که بتوانید بهنوعی، بهطریقی
آن را کاملاً بیاثر کنید. و پاسخ این است: بله.
میخواهیم این را برایتان بصریتر
کنیم. میخواهیم حتی شاید آن را برایتان به مراسمی تبدیل کنیم. و برای انجام این
کار یک بار دیگر شما را به آن سوی پل خواهیم برد، از دری گذر خواهیم کرد و شما را
به اتاقی خواهیم برد که در آنجا چیزهایی به شما نشان خواهیم داد که شاید انتظارش
را نداشته باشید.
اگر بخواهید، یک بار دیگر آن پل پیش
رویتان پدیدار میشود، همان پلی که هر بار از آن میگذریم. در واقع پلی وجود ندارد
عزیزان. این استعارهای است برای رفتن به ناشناختهها؛ ولی وقتی این کار را میکنیم،
دستتان را میگیرم و هر هفته با هم میرویم.
در اینجا داستان بزرگی هست تا به شما
بگویم. این داستان شماست. آیا از آن آگاهید؟ وقتی در آن سوی پل به انرژی روحی شما
میرویم، این فرصت را داریم که همه چیز را روشن کنیم، همۀ چیزهایی را که تابهحال
بودهاید، همۀ زندگیهایی را که تابهحال در آن شرکت کردهاید، خودِ زیبایی
آفریدگارِ درون شما را. همه چیز روشن میشود. اُه! آنجا مکانی ترسناک نیست. آنجا
مکانی مناسب است. آنجا مکانی امن است. بیایید دوباره به آنجا برویم. دستم را
بگیرید.
[شروع موسیقی]
روی این پل گام برمیداریم، من و شما
و همۀ کسانی که این کار را با من و شما انجام میدهند. به این ناحیۀ چندبعدی میرویم،
با گذر از مهی که در میانۀ این پل است. و وقتی برطرف میشود، دوباره اینجاییم، یک
بار دیگر اینجاییم، در این مکان شکوهمند که به شما میگویم وقتی در آن هستید، به
معنای واقعی کلمه روشن میشود. این انرژی روح شماست، این انرژیِ آفریننده است، این
انرژی زیبایی است که در آن به هیچ وجه زمان وجود ندارد. این است آنچه هستید. در
اینجا استادی[1] هست و آن استادی نام شما را
بر خود دارد. این زیباست.
و در این مکان، البته اگر بخواهید
مکان بنامیدش، دوباره دری میبینیم. در اینجا چه تعداد در هست؟ خیلی. آیا همۀ آنها
نام یکسانی بر خود دارند؟ نه. و این باشد برای وقتی دیگر. شاید دربارۀ نامی که بر
روی در است، بعداً بیشتر بگوییم؛ ولی دربارۀ آن کمی به شما گفتهام. آن نامی است
که به آواز نور میخوانندش. آن نام شماست. و قرار است از این در بگذریم؛ زیرا به
این معنی است که به شما تعلق دارد. در اینجا آستانهای از انرژی هست که از آن میگذرید.
استعارۀ در این است. و با گذر از آن به انرژی دیگری وارد میشوید. در این مورد، به
اتاقی بزرگ وارد میشوید.
با من از این در بگذرید. هر یک از
این اتاقها که واردش میشوید، همچون باد بهآسانی میآیند و میروند. این اتاق
برای شما آنجاست تا در [این کار] شرکت کنید، تا بیایید و بازگردید. این اتاقی سهبعدی
و ثابت نیست که همیشه آنجا باشد؛ ولی اگر بخواهید که بدون من یا حلقۀ دوازده به
این اتاق بیایید، بهشکلی جادویی پدیدار خواهد شد؛ زیرا شما آن را خواستهاید. این
اتاقی بسیار بزرگ است؛ ولی صندلیای ندارد. سالن تئاتر هم نیست. همچون اتاقهای
بسیار زیادی که پیش از این به آنها رفتهایم و مختص شما هستند، قرار است چیزی
دریافت کنید.
و [اما] کسی که این هدایا یا این
ابزارها را میدهد یا اتفاقی را اعلام میکند که قرار است در اینجا رخ دهد، او را
خواهید شناخت. سرنخی به شما میدهم. کسی که آنجا ایستاده است و آماده است تا اولین
هدیه را به شما بدهد، از طلا میدرخشد. این استعاره است. طلا در دیدهها گرانبهاست.
در گذشته و حتی در داستانهایی که به شما گفتهایم، این را گفتهایم که اگر وجودی
از طلا ببینید، به این معنی است که او خودِ فرشتهای شخصی خودتان است. تا
اینجای کار را دوست داشتهاید؟ کسانی هستند که خیلی ملانقطیاند و میگویند: «یک
دقیقه صبر کن. من وارد این اتاق میشوم و قرار است خودم را ببینم که از طلا ساخته
شدهام؟»
بله. چرا با این مشکل دارید؟ [کرایون
میخندد]
خواهید گفت: «به این دلیل: کدام یک
منم؟»
و پاسخ این است: بله! آیا با این
مشکلی دارید؟
این خود برترتان است، به هر جا که میروید،
بهصورت روح همراهیتان میکند. روح شما لزوماً همیشه در آن سوی پل نیست عزیزان.
در هر جای این سیاره که راه میروید آن را دارید؛ فقط هماینک آن را ایستا کردهایم
تا بتوانید به آنجا بروید و ماجراجویی کنید؛ ولی وقتی بازمیگردید، به شما میگویم:
شاید آن پل برود؛ [ولی] آن روح میآید و آن خود برتر همیشه با شماست. و بله، آن
خود برتر از شما جداست؛ زیرا آن خود برتر...، بیایید اینگونه بگوییم که آن
خود برتر ابَرالهی[2]
است. او همان است که اگر بخواهید میتوانید از او بیایید و به او بروید؛ ولی وقتی
روی این سیارهاید، از او جدا میایستید؛ زیرا شما در سه بعدید و او نه. به این
عادت کنید. شما میتوانید به همین علت همزمان در چندین مکان باشید. این چندان هم
غیرعادی نیست انسانها. به این عادت کنید.
آن موجود طلایی فرشتهگون زیبا اینجا
در این اتاق است. و برخی از شما میپرسید: «جنسیتش چیست؟» و پاسخ این است: بله!
دوباره به شما میگویم در آن سوی پرده جنسیتی در کار نیست. جنسیت فقط برای این
سیاره است، برای تولید مثل است، برای تفاوتهاست، برای آزمونهاست؛ ولی در آن سوی
پرده نیست، در آن سوی پرده یگانگی هست و زیبایی، یگانگی و زیبایی آفرینشی که در
هیچ زبانی، هیچ حرف تعریف جنسیتی ندارد. خدا مردزن[3]
است، خدا همۀ چیزهایی است که هستند. خدا عشق نابی است که جنسیتی ندارد.
و این موجود، این وضعیت فرشتهگون
شما، خود بزرگتر شما، آنجا در کنار هدایای بسیاری ایستاده است. اگر بخواهید امروز
قفسهای میبینید با دوازده بسته که هشتتای آنها میدرخشند؛ زیرا آنها هشت
[هدیهای] هستند که در برنامههای بعدی دریافت خواهید کرد عزیزان. و پیشاپیش میدانید
که هدیۀ امروز چیست. هر چنلی که ارائه میکنم، هدیۀ آن هفته را هدف قرار خواهد
داد. و این هدیه که با قصد شما و طی مراسمی به دستتان داده میشود، این
توانایی خواهد بود که کارمای خود را کاملاً پایان دهید و علتش قصد
شماست.
این هدیه است، این ابزار است، این
شایستگی است. میتوانید آن را هرچه میخواهید بنامید؛ ولی این همه چیز را دربارۀ
شما تغییر میدهد؛ زیرا بعدش خودتان هستید و خودتان، بدون هیچ انرژی دیگری در
اطرافتان که شما را بکِشد یا هل دهد، انرژیهایی که از هر چیزی میتواند باشد، از
زندگیهای گذشته، از انرژیهای اجدادی که منجر به کارهایی میشوند که فکر کنید
قرار بوده انجام دهید. آیا با ایدهای به این سیاره آمدید که میگوید کیستید و چه
کاری قرار است انجام دهید؟ فراموشش کنید. آن کارماست؛ پس اینک میتوانید دوباره
انتخاب کنید. میتوانید دوباره همان مسیر را انتخاب کنید یا اگر میخواهید مسیر
متفاوتی را انتخاب کنید.
اینجاست. آن وجود فرشتهگون زیبا
آنجا در مقابلتان ایستاده است. هیچ صندلیای نیست، هیچ تماشاگری نیست. [بهآسانی]
وارد میشوید. هیچ کس زانو نمیزند. هیچ کس برای پرستش صورتش را بر خاک نمیساید؛
زیرا دارید خود بزرگترتان را ملاقات میکنید. این شخص را میشناسید، البته اگر
بخواهید شخص بنامیدش؛ زیرا او خود شماست. او خودِ متعلق به آفریدگار شماست.
و آن خود شما بستهای را از قفسه برمیدارد، بستۀ شمارۀ یک را. آن را نگه میدارد،
به شما نگاه میکند و میگوید: «آیا قصدت را برای این ابراز میداری؟ چراکه این
انرژیِ تو و آیندهات را تغییر خواهد داد. چیزی که در دست من است، کارمای توست.»
و اگر هماینک انتخابتان این باشد،
میگویید: «بله. قصدم را ابراز میکنم.»
شاید عجیب به نظر برسد که بستهای به
شما بدهند؛ ولی این بسته، توانایی این است که خودتان کارمایتان را پایان دهید.
بسته را به شما میدهد. بسته شناور میشود و یکراست در اختیار شما قرار میگیرد و
دستانتان را دراز میکنید و بسته به بدنتان راه مییابد و ناپدید میشود. ابزار
شمارۀ یک: توانایی پایاندادن به همۀ کارماها در زندگیتان.
از شما میخواهم مدتی در این اتاق
بمانید و به این ابزارها نگاه کنید، به ابزارهایی که در هفتههای آینده خواهند
آمد. برخی از آنها واضح خواهند بود، برخی نه، برخی از آنها شگفتزدهتان خواهند
کرد، برخی نه؛ ولی این شمارۀ یک است: کنترلکردن انرژی خودتان، انرژی آیندۀ
خودتان، انرژی زندگی خودتان و همۀ زندگیهایی که شما نورپیشهها پس از این خواهید
داشت. این زیباست، این شمایید. بمانید و نگاه کنید، این خود برتر باشکوه زیبا را،
که همان فرشتهای است که هستید، در حالی که به شما لبخند میزند و میگوید: «این
آغاز بقیۀ زندگیهایت در این سیاره است.»
اُه! بمانید.
و اینچنین است.
نظرات
ارسال یک نظر