پیشمدیتیشن۱۲۶
2023.04.12
درود عزیزانم، کرایون هستم از خدمات مغناطیسی.
دوست دارم به همۀ شما
بگویم بیایید لحظهای با هم بنشینیم و دربارۀ آنچه در حال رخدادن است تفکر و تعمق
کنیم:
داستانی که اکنون در این
سیاره در حال رخدادن است داستانی است که روزی در آیندهای دور روایت خواهد شد، و
شما به عنوان اجداد ]و پیشگامان[ این
تحول دیده خواهید شد. داستانهایی از سختیهایی که در گذر از
تحولات عظیم در همۀ زمینهها، پشت سر گذاشتهاید نسل به نسل نقل خواهد شد: شیوههای
نوین تفکر، پیشرفتهای علمیای که شاید برای برخی به طرز شگفتآوری تکاندهنده باشد، چیزهایی که در حال توسعه هستند و
هرگز فکر نمیکردید توسعه پیدا کنند، و سپس بازگشت دوباره به سوی نور، همگی روایت خواهند
شد.
تمام اتفاقات در حال حاضر، بخشی از داستانی بزرگ
هستند که در حال آشکارشدن در این سیاره است. به راستی پرده در حال کناررفتن و
آشکارشدن است. برخی گفتهاند که درواقع این پرده، [فهم ما از] الوهیت را مبهم [و
دشوار] میکند. آن چه که برخی از شما آن را پرده مینامید به منزلۀ وجود
چیزهایی است که از شما پنهان شدهاند. عزیزانم، دقیقاً اینطور نیست که پنهان شده
باشند، بلکه به سادگی هنوز این چیزها، برایتان آشکار نشدهاند. آنها متعلق به شما
هستند، همهاش متعلق به شماست، مانند یک انبار غولپیکر که شاید نام شما روی آن
باشد و هر آنچه در آن است متعلق به شماست، اما با این حال هنوز بخشهایی از آن،
شاید تا زمانی که بالغتر شوید، ]از دید شما[ پوشیده و پنهان است.
شاید [شبیه] کودکی هستید که
در حال قدمزدن در آن انبار عظیم است و ]بر روی چیزهای پوشیده[ نوشته شده باشد: «کمی بعد! تا وقتی که درک کنی.» و آن زمان، اکنون
فرا رسیده است. [درواقع] آن «کمی بعد» [قبلا در انرژی قدیم] با واحدهای زمانی
بسیار بزرگ بر حسب اعصار سنجیده میشد، [در حالیکه اکنون] شما به نقطهای رسیدهاید
که در آن، روند آشکارشدن آغاز میشود. بسیاری از این [چیزهای پوشیدهشده] همان چیزی هستند که من آنها را «ابزارهای
جدید برای شیفت» مینامم.
همان طور که در هفتۀ اول
این ماه بیان کردیم، بحث ما در این زمینه ادامه دارد. ابزارهای خاصی که امروز
دربارهشان صحبت خواهیم کرد، ممکن است مواردی باشند که در سالهای گذشته، [یعنی]
از سال ۲۰۱۲،
در پیامهای پیشین به آنها اشاره کرده باشیم؛ اما تا به حال، آنها را به صورت یک
مجموعۀ جامع و منسجم با هم در نظر نگرفتهایم. همچنین، اولویتبندیِ خاصی برای
اهمیت آنها قائل نشدهایم؛ اما این کار را در این مجموعۀ خاص انجام میدهیم.
شاید اینها را «ابزارهای
جدید شیفت» بنامید،
اما فراتر از آن هستند. برخی از افراد، اینها را بیشتر شبیه هدیه میدانند، اما من
آنها را ابزار مینامم؛ چون تکتک این موارد باید به عنوان ابزار به کار
گرفته شوند؛ شما این ابزارها را دریافت نمیکنید که آنها را فقط یک بار نمایش دهید
و بگویید: «چه خوب!» و بعد روی قفسه بگذاریدشان! در عوض، این ابزارها بهطور
روزمره در زندگی شما موردنیاز هستند، و ممکن است در حال حاضر آنها را در اختیار
نداشته باشید.
چند لحظۀ دیگر من این
ابزار جدید را برایتان آشکار میکنم و شاید برخی از شما نگاهی بیندازید و بگویید:
«واقعا؟ فکر میکنی این یک ابزار فوقالعاده [و کارآمد] است؟» و من پاسخ میدهم:
«بله! همینطور است.» این یکی از چیزهایی است که طبیعت انسان را تغییر خواهد داد و
شما شاهد آن خواهید بود. این شیفت و تحولی که در
حال تجربهاش هستید، و اتفاقاتی که از زمان مشخصشدۀ تقدماعتدالین به بعد، در این
سیاره در حال وقوع بوده، به آرامی پیش رفته است؛ اما شاید متوجه شده باشید که حالا
سرعت این تغییرات کمی بیشتر شده است. همان طور که گفتیم، قرار نیست تنها به صورت
معنوی شاهد این تغییرات باشید؛ [بلکه] آنها را در همه جا خواهید دید.
و شما در حین اینکه من
این ویژگی را بیان میکنم متوجه خواهید شد که آن [ویژگی] تقریباً همۀ کارهایی که انجام میدهید را در بر
میگیرد. این ابزاری است که روح کهن اکنون به شدت به آن نیاز دارد و راهحلی است
برای غلبه بر «مقاومت در برابر تغییر». این راهحلی است برای غلبه بر «مقاومت در
برابر تغییر».[1] این، حذف و از بین بردن
«مقاومت در برابر تغییر» است. چند نفر از شما خواهان تغییر در زندگیتان از فردا
هستید؟ دستتان را بالا ببرید. [کرایون میخندد] تنها تعداد کمی خواهند گفت: «خب،
من ]با
تغییر[ مشکلی ندارم!»
بسیاری از انسانها، چه
روح کهن باشند چه نباشند، در ثبات و شرایط یکسان، احساس آرامش میکنند. البته این
ثبات، نوعی یکنواختی خستهکننده نیست. این احساس، ناشی از تلاش سخت برای رسیدن به نوعی ثبات و
تعادل است، جایی که احساس خوب یا رضایت داشته باشید و با خود بگویید «اگر بتوانم
به اینجا برسم، میخواهم همینطور باقی بماند.» و البته نمیخواهید چیزی ناگهانی
شما را از این موقعیت بیرون بکشد، زیرا احساس میکنید باید دوباره از اول شروع
کنید. ]این
تمایل به ثبات،]
کاملاً یک ویژگی
انسانی است.
اگر تغییر، مفهومی کاملاً
متفاوت بود، چه؟ اگر تغییر به معنای خروج از حالت سهبعدی و ورود به یک حالت
فرابعدی باشد، چه؟ طوری که به جای فکر کردن به اینکه چه کاری باید انجام دهید یا
اصلاً چه کاری میتوانید انجام دهید، همه چیز [برایتان] ممکن باشد. در این حالت،
تغییر، به جای اینکه شما را از آن ثبات بیرون بکشد و همه چیز را به سمت منفی سوق
دهد، در واقع هدف یا موقعیت فعلی شما را ارتقا میدهد. اما مشکل همین جا است. تغییر اغلب با مسائل،
مشکلات، استرس، فراز و نشیبهای روابط و سایر مسائلی که شما آنها را با تغییر یکی
میدانید، همراه است. اما اگر کاملاً متفاوت باشد، چه؟
ما بارها از این مثال
استفاده کردیم و یک بار دیگر نیز این مثال را در همین چنل مطرح میکنیم:
تصور کنید در جایی زندگی
میکنید که تمام مبلمان و اثاثیهتان دقیقا همانجایی قرار دارند که شما میخواهید.
اما ناگهان اتفاقی جادویی رخ میدهد و به نظر میرسد تمامی وسایل، صاحب شعور و
اراده شدهاند. آنها زنده شدهاند، میتوانند فکر کنند و صحبت کنند. شما برای
انجام کارهای روزانه یا رفتن به سر کار از خانه خارج میشوید و وقتی برمیگردید،
میبینید تمام وسایل تصمیم گرفتهاند که جابهجا شوند. [کرایون میخندد] به خانه
برمیگردید و با اثاثیه صحبت میکنید و میگویید: «من شما را دقیقا همانجایی که
میخواستم گذاشته بودم. آنجا جای مناسب و کارآمدی بود و شما تصمیم گرفتید خودتان
را جابهجا کنید. این کار شما، باعث استرس من میشود!» و اثاثیه خانه به شما نگاه
میکنند و میگویند: «اوه، خیلی متاسفیم. ما تو را دوست داریم و دوست داریم کنار
تو باشیم. دوباره سر جایمان برمیگردیم.» و همه سر جای خود برمیگردند و همگی
خوشحال میشوید.
این سناریو را تصور کنید.
دو واکنش متفاوت نسبت به آن وجود دارد. واکنش اول، که واکنش رایج است، این است که
هر بار که از خانه خارج میشوید، نگران هستید ]که در غیاب شما[ وسایل خانه جابهجا میشوند و وقتی به خانه برمیگردید، با این
آشفتگی روبرو میشوید. در واقع، بارها پیش میآید که وقتی به خانه برمیگردید، با
همین صحنه مواجه میشوید، زیرا وسایل خانه نمیتوانند خودشان را کنترل کنند! [کرایون
میخندد] و دوست دارند جابهجا شوند.
واکنش شما چیست؟ دو واکنش
وجود دارد: فرض کنید با یک دوست صحبت میکنید. واکنش اول: «باور نمیکنی تو خونۀ من
چه خبره! هر بار که بیرون میرم، اثاثیه خونه جابهجا میشن. وحشتناکه چون هر بار که
برمیگردم، باید کلی کار کنم. هر وقت به خانه میرسم خیلی خستهام. میخوام کارهای
دیگهای انجام بدم. باید شام رو آماده کنم یا باید کارهای دیگهای انجام بدم. کلی
کارهای عقبمونده هست. باید به امور خونه رسیدگی کنم ولی اولین کاری که باید بکنم، نگرانی در مورد وسایل است. چه کار کنم؟ وای بر
من!» خب عزیزانم، این واکنش خاص، رایجترین واکنش در طبیعت امروزی انسان است.
حالا واکنش دیگری را در
نظر بگیرید. واکنش یک نورپیشه، یک روح کهن که نسبت به اتفاقات جدیدی که روی سیاره
رخ میدهد کمی باتجربهتر و پختهتر است. حتی اتفاقات غیرمنتظرهای مانند زنده
شدنِ اثاثیۀ منزل! البته دوستان عزیز، این یک استعاره است. و واکنش او اینچنین
است: شما با دوستی هستید و به او میگویید: «باور نمیکنی توی خونۀ من چه خبره!
هر بار که بیرون میرم، وسایل خونه، اون شیطونهای دوستداشتنی کوچولو که روی صندلیها
و میزتحریرم جا خوش کردن، همه تصمیم میگیرن همه چیز رو جابهجا کنن. خب، وقتی به
خونه برمیگردم، میدونم همه چیز تغییر کرده. اما میدونی چیه؟ میتونم باهاشون
ارتباط برقرار کنم و باهاشون صحبت کنم. اونا عذرخواهی میکنن و دوستم دارن و سر
جای خودشون برمیگردن. فقط چند دقیقه طول میکشه، اما خیلی دوستداشتنیه. من
واقعاً از این تغییر لذت میبرم.»
آیا میبینید اینجا چه
تفاوتهایی وجود دارد؟ یکی آن پارادایم و الگوی جدیدی را پذیرفته است که دیگری آن
را وحشتناک میداند. میزان مقاومت شما در برابر تغییر چقدر است؟ آیا میتوانید
باور کنید که «قوانین»، اگر بخواهید آن را اینطور بنامید، یا «روحِ کُل»[2] اگر بخواهید آن را چنین بنامید، قابلیت تغییر
دارد؟ به شما یاد دادهاند که خداوند، امروز، دیروز و برای همیشه یکسان است و هرگز تغییر نمیکند.
اما آیا تاکنون کسی این موضوع را مطرح کرده است که رابطۀ شما با روح و خالق میتواند
به طور چشمگیری تغییر کند؟ پردهای کنار میرود تا بخشهایی از استادیای که همیشه
متعلق به شما بوده است آشکار شود و نتیجه آن، تغییری عظیم است. آیا میتوانید آن
را ببینید که در راه است؟ چه احساسی دارید؟ این چه معنایی دارد؟
این ابزاری است که در
حلقه دوازده نیز در مورد آن صحبت خواهیم کرد. اوضاع چطور است، روح کهن، ای شاگرد
استادی؟
من کرایون هستم،عاشق همه
شما.
و اینچنین است...
نظرات
ارسال یک نظر