زمان درمان زخم­ها

 

2016.10.20 

سلام عزیزانم، کرایون هستم از خدمات مغناطیسی...

احترام زیادی از آن چه شما "منبع خلق" (سرچشمه آفرینش)، خدا، می‌نامید برای شما هست. شمایی که در این اتاق هستید و بسیاری از آن‌ها که می‌خوانند و می‌شنوند، روح کهن هستند. شما چیزی مشترک دارید که می‌خواهیم در مورد آن حرف بزنیم.

تغییری واقعی در این سیاره در حال وقوع است. شما آن را در اخبار خود می‌بینید. حتی آب‌وهوا هم در حال تغییر است، این‌ها را گفته بودیم. چیزهایی که شما در اخبار می‌بینید، ارتش تاریکی. و در چیزهایی که برای شخص شما می‌افتد. تغییری در جریان است. (کرایون از سال‌ها قبل در مورد تغییراتی که امروزه شاهدشان هستیم یا شروع شده‌اند گفته بود).

گفتیم که به دنبال فرکانس نوین باشید و ادامه دهید و ناامید نشوید. از الگوی قدیمیِ ترس و قربانی بودن رها شوید و عظمت و شکوه بی‌اندازه خود را ببینید. این سخت است. حالا می‌خواهیم چیزهایی را آشکار کنیم.

 

بیایید به سفری برویم. به سفر خودتان...

می‌دانید چند زندگی را در "انرژی تاریکی" طی کرده‌اید؟ و البته در تمام آن‌ها درباره روشنایی می‌دانستید. شما در آن‌ زندگی­ها به خیلی چیزها دست پیدا کردید. و در زندگی بعدی باز هم از اول شروع می‌کردید. سخت بود. تا این‌که بالاخره روشنایی خود را نشان داد. و هنوز اطراف شما تاریکی هست. گفته بودیم چرا.  (تاریکی در آخرین لحظاتی که در حال مرگ است با چنگ و دندان می‌جنگد. برای بقا می‌جنگد. آن چه امروز در اخبار می‌بینیم نبرد تاریکی برای زنده ماندن است. و البته همان‌طور که در یک مسابقه حذفی آخرین حریف‌ها قوی‌ترین‌ها هستند، در اینجا هم همین است. هرچند هیچ شانسی ندارد).

چون این سیاره (گایا) با همکاری شما توازنی از تاریکی و نور را ایجاد کرد که در آن تاریکی بیشتر از نور باشد. (برای شروع آزمایش‌ها). چیز عجیبی نیست، بزرگش نکنید، فقط این است که هویت تاریکی، آگاهی پایین است، همین.

و ناگهان، نور شما، خودبرتر شما، شما متوجه می‌شوید که از خالق هستید. این را برای خود نگه می‌دارید و به کسی نمی‌گویید. زندگی پس از زندگی آن را مخفی کرده و وانمود می‌کنید با دیگران (در تاریکی هستید)، و بعضی از شما آن رویکرد را تا امروز و در این اتاق هم آورده‌اید.

شما بالاخره آزادی بیشتری به دست آوردید، چون فرهنگ شما این اجازه را به شما داد. ولی باز هم همان رویکرد پنهان کردن را ادامه دادید. چون دیگران به‌راحتی این را درک نکرده و شما نمی‌خواستید در دردسر بیفتید. حتی امروز. آن‌هایی که می‌شنوند. تا 2012.

در آن سال، تمام آن چه در 26 سال قبل می‌گفتم، شروع به‌اتفاق افتادن کردند. تمام پیش‌بینی‌هایی که در 26 سال قبل از 2012 کردم، حالا در اخبار شما هستند. می‌بینید؟ پیش‌بینی نکردم، آن گلوله برفی از 26 سال قبل به پایین می‌آمد و من فقط در مورد پتانسیل‌ها گفتم. (پتانسیل همه‌چیز وجود دارد. وقتی انرژی به حدی برسد که احتمال وقوع اتفاق خاصی بالای 70 درصد باشد مثل این می‌ماند که گلوله برفی است که از سراشیبی می‌افتد و به‌طورقطع به وقوع می‌پیوندد). چرا می‌دانستم؟ چون این را در سیاراتِ دیگر دیده بودم. چون تاریکی (آگاهی کم) با نور (آگاهی زیاد) در همه‌جا به یک روش می‌جنگند. تاریکی نمی‌داند که چه چیزی نمی‌داند و بر اساس ندانسته‌ها تصمیم می‌گیرد. پس همان اشتباهات را بارها انجام می‌کند. شما جنگ پس از جنگ داشتید. تا 2012.

عزیزانم، هر چه زمان می‌گذرد افراد بیشتری نورِ شما را می‌بینند، اما شما کارتان را به‌خوبی انجام نمی‌دهید. و دلیلش؟ این‌که دوگانگی‌ای که با خود حمل می‌کنید هنوز تمام رویکردهای آکاشیک را دارد. بهتر بگویم: شما می‌ترسید، برای اتفاقاتی که درگذشته (زندگی‌های گذشته) شما افتاده است می‌ترسید. آکاش شما آن چه درگذشته اتفاق افتاده را فریاد می‌زند. عزیزانم، شما با خودتان زخمی از گذشته را حمل می‌کنید.  

تمام شما که در سن مشخصی هستید با خودتان فقدان خودارزشی را حمل می‌کنید. (کرایون این را در چنل های دیگری به‌خوبی توضیح داده که آن‌هایی که قبل از حدود 1987 به دنیا آمده‌اند، چون در زمانی به دنیا آمده‌اند که انرژی کل زمین هنوز خیلی پایین بود، دچار فقدان خودارزشی هستند). بله، شما با دیگران حرف می‌زنید و شاید دیگران فکر کنند که شما چقدر به خودتان اطمینان زیادی دارید! ولی من و شما واقعیت را بهتر می‌دانیم!! نمی‌دانیم؟ چون وقتی تنها می‌شوید، آکاش شما داستان متفاوتی را به شما می‌گوید، اینطور نیست؟

اکنون آن دوگانگی خیلی قوی است. همین چنل را قبلاً و با بیان دیگری گفتیم، گفتیم که با آن چه کنید.

حالا زمان درمان آن زخم قدیمی است، چگونه درمان می‌شود؟ عزیزانم، از قبل با شما و برای شما در حال درمان شدن است. سال‌ها قبل در مورد داستان "خلقت انسان" (کاشت DNA انسان) گفتم. داستانی که برای بسیاری از شما پذیرش آن سخت بود. همانی که شما آن را داستان آدم و حوا کرده‌اید. گفتم که پلیادین ها آمدند و دو لایه اضافی در درون DNA شما کاشتند. همین قاره، همین قاره‌ای که من در آن هستم (اروپا)، بومیان اینجا، آن داستان پلیادین ها را می‌دانستند، بله می‌دانستند. همین‌جا...

پلیادین ها آمدند و تاریخ‌هایی را تعیین کردند. این مسیری که شما آمدید و دارید می‌روید را آن‌ها طی کرده بودند، پس احتمالات را می‌دانستند. و برای عبور از آن رأس الاعتدالین و برای این‌که شما باز هم خودتان را نابود نکنید "کپسول‌های زمانی"‌ای گذاشتند. کپسول‌ها را گذاشتند تا در زمان مناسب باز شود و آکاش را تمیز کند، آکاش روح‌های کهن را پاک کند. بله. اگر تو اجازه آن را بدهی...

بخشی از هدف شبکه کریستالین که توسط آن‌ها قرار داده شد، تمیز کردن آکاش روح کهن است. تمیز کردن آکاش یعنی این‌که آن قسمتی در شما که باعث ایجاد ترس، خودارزشی، و این فکرها که اگر بیدار شوی این‌وآن می‌شود و ... و ... است،  پاک شود. آن‌ها می‌دانستند که انسان به‌تنهایی نمی‌تواند این کار را بکند.

چه حسی دارد که برای لحظه‌ای در زیبایی طبیعت این سیاره باشی و درخت‌ها برایت آواز بخوانند؟! آیا حس آزادی می‌کنی؟ آیا حس آزادی نداری؟ عزیزانم، این احساس تصادفی نیست. گایا که شما مادرزمین می‌نامید و پلیادین ها هماهنگ می‌شوند تا این را پاک کنند. شبکه مغناطیسی زمین مسئول احساسات انسان است، آن شما را یاد شما می‌آورد. وقتی آن بازتنظیم می‌شود، شما هم بازتنظیم می‌شوید.

عزیزانم، از حس قربانی بودن خارج شوید. وقتی بخواهید و قصد خود برای تغییر آن را اعلام کنید، و در صورت لزوم از جملات تأییدی و عشق خدا استفاده کنید، آن تغییر می‌کند. ترس از بین می‌رود، شما نمی‌دانید چرا ولی از بین می‌رود.

جالب است که وقتی انسان حس می‌کند بهتر شده است می‌رود دنبال کسی که به او بگوید چرا حس بهتری دارد و تعجب می‌کند، فکر می‌کنید اشتباهی رخ داده است! (کرایون می‌خندد). چقدر خطی هستید.

شما حس بهتری خواهید داشت، چون بخشی از این در مورد ایگو شما است. البته ایگو کلمه بدی است، برو از هر آدم معنوی که می‌خواهی بپرس. نوع خاصی از ایگو خوب است، ایگوی آکاشیک خوب است. وقتی به گذشته نگاه می‌کنی و می‌گویی: «کار خوبی کردم! چه حس خوبی دارم! ظاهراً در زمان مناسب در مکان مناسب هستم. دیگر نیاز نیست برای آن چه درگذشته اتفاق افتاده رنج بکشم. چه حس خوبی!»

عزیزانم، این چنل را چند بار بخوانید. بدانید سامانه‌ای برای پاک کردن آن است، ولی خودکار عمل نمی‌کند، آن خود شما هستید با قصد (خواسته) خودتان و بعد همکاری شما، چه چیزی به خودتان می‌گویید؟ چه جملات تأییدی‌ای به خودتان می‌گویید؟ آیا این را باور دارید؟

شما نمی‌توانید به‌طور خودکار از هزاران سال زندگی در ترس و ناراحتی و عدم خودارزشی ناگهان از تخم‌مرغ شانسی درآیید درحالی‌که خودارزشی دارید! باید اتفاقی بیفتد، و دارد می‌افتد. باور کن و بخواه. تو تنها نیستی، خیلی‌ها در این اتاق هستند (انرژی‌ها)، تو تنها نیستی...

این چیزها را حس کن و بپذیر. خودت به دستشان آورده‌ای. آن سیستم آنجاست. عزیزانم، شما جنگیدید و زخم برداشتید، زمانش است که درمان شدن آن زخم را به نظاره بنشینید. درمانی زیبا. با دلسوزی و مهربانی خالق که در درون شماست، و در تمام اوقات لبخند می‌زند، دست شما را می‌گیرد و به شما می‌گوید: «آیا زمانش نرسیده است؟!»

خبر خوبی است، اگر تو باورش کنی. تو حق انتخاب آزاد داری...(که این را بخواهی یا نخواهی).

اما خیلی‌ها همین امشب آن را خواسته‌اند...! (کرایون می‌خندد)

و این‌چنین است...

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مدیتیشن۱۲۶

پیش‌مدیتیشن۱۲۴

پیش‌مدیتیشن۱۲۶