مدیتیشن۱۱۹

2023.02.15

درود عزیزان. کرایون هستم. کمی نزدیک‌تر بیایید.

این حلقۀ دوازده است. این زمانی است که تجسم می‌کنیم. برای این چهار هفته که این سومین هفتۀ آن است، وقتی به آن سوی پل رفته‌ایم، تجسم بسیار خاصی انجام داده‌ایم. لحظاتی دیگر به آنجا خواهیم رسید.

موضوع [ما] امید است. در این سه هفته گفته‌ایم که امید فعال است. آن‌گونه که فکر می‌کنیم، امید انرژی یا احساسی غیرفعال نیست. دلیلش کاری است که می‌کند، کاری که نه‌تنها برای اندیشیدنتان می‌کند، بلکه کاری که برای عملکرد شیمیایی بدنتان می‌کند، کاری است که برای[1] ...، بیایید آن را وجه تاریکتان بنامیم، کاری است که برای وجه تاریکتان می‌کند، همان که با شنیدن خبرهایی خاص، ناگهان سروکله‌اش پیدا می‌شود. امید آن را پس می‌زند. امید انرژی شگفت‌انگیزی است و می‌توانید آن را دست‌کاری کنید و می‌توانید آن را طراحی کنید و می‌توانید ارسالش کنید و از آن استفاده کنید. بنابراین در دو هفتۀ گذشته حلقۀ دوازده به‌طور خاص دربارۀ این بوده است و این یکی هم در این باره خواهد بود.

با مدیتیشنی که لحظاتی پیش شنیدید[2] و لذت بردید، آیا می‌توانید تصور کنید که از روح هستی پیامی دریافت می‌کنید، شاید پیامی فیزیکی که می‌گوید: «ما می‌دانیم که تو کیستی. ما می‌دانیم که چه چیزی را سپری می‌کنی. ما می‌دانیم نگران چه چیزی هستی. ما می‌دانیم که چه رخ خواهد داد. همه چیز روبه‌راه است.» و حتی شاید بعدش پیام امید روشنی دریافت کنید. اینکه چنین پیامی برسد، برایتان چگونه خواهد، برای همۀ شما که در این زمان روی این سیاره‌اید؟ این [پیام] چه خواهد کرد؟ با دانستن اینکه آن پیام کاملاً واقعی است، دربارۀ آن چه احساسی خواهید داشت؟ بیایید این‌گونه بگوییم که فرشته‌ای آن پیام را رسانده است؛ پس شک‌وشبهه‌ای نخواهد بود. و وقتی آن رنگ رنگین‌کمانیِ زیبا را باز می‌کنید، آن واژه‌ها را می‌بینید: «ما می‌دانیم که تو کیستی. ما می‌دانیم که در حال گذراندن چه چیزی هستی. آرام باش و بدان که به این دلیل و آن دلیل، امید هست.» و سپس ادامه می‌یابد. این برای شما چه کاری خواهد کرد؟

فکر می‌کنم بیشتر شما درک می‌کنید که انرژی خاصی که هم‌اینک با شما در میان گذاشتم، قلبتان را تسلی خواهد داد، اوضاع را آرام خواهد کرد، راحت‌تر نفس خواهید کشید و برخی از شما خواهید گفت: «سپاسگزارم. سرانجام می‌توانم دربارۀ این یا آن احساس بهتری داشته باشم.»

این همان چیزی است که هم‌اینک درباره‌اش صحبت می‌کنیم؛ زیرا این چندان دور از ذهن نیست. بارها و بارها به شما گفته‌ایم که شما با سرچشمۀ آفرینشگر سروکار دارید، با سرچشمۀ آفرینشگری که نام شما را می‌داند. این همان آموزش اصلی است که در این سال‌ها با آن سروکار داشته‌ایم و به شما اجازه می‌دهد در رابطۀ میان خود و روح خود، آن بخش شخصی را درک کنید.

هر هفته از این پل گذشته‌ایم و این پل چیزی ضروری است، بخشی از حلقۀ دوازده است. برای رفتن به جایی است در آن سوی پل که نمی‌توانید ببینید چه چیزی آنجاست. عمداً این‌گونه است. در نتیجه اصلاً نمی‌دانید که واقعاً به کجا دارید می‌روید؛ زیرا دارید به انرژی‌ای می‌روید که با آن آشنا نیستید. با آن آشنا نیستید؛ چون هم‌اینک اینجا در این سیاره در سه‌بعد هستید. ولی اُه! وقتی از آن پل می‌گذرید، همراه با شما اتفاق رمزگونه‌ای رخ می‌دهد که قلبتان را آرام می‌کند. شما را نمی‌ترساند. جایی که به آن می‌روید، نهایت امنیت را دارد.

با گذر از پل به مکانی می‌روید که برایتان فوق‌العاده امن است. در شگفتم که زودتر از این در آنجا نبوده‌اید. آن شما را صدا می‌کند. همیشه شما را صدا کرده است؛ ولی خیلی‌ها احساس می‌کردند که هرگز نمی‌توانند به آنجا بروند. این شمایید، در حالی که در سفرید، سفر با چیزی که قداست‌تان اجازه‌اش را می‌دهد و مجوزش را دارید. دارید به‌درون انرژی روح خود سفر می‌کنید. و آن تبدیل می‌شود به سرزمینی برای شما، مکانی برای شما؛ زیرا آن در ابعاد شما نیست. باید به آنجا بروید. آنجا شاید تا این حد دور از چیزی به نظر برسد که با آن آشنایید. پس این است جایی که به آن می‌رویم و همان جایی است که اینک به آن می‌رویم.

لحظاتی دیگر به شما خواهم گفت که دستم را بگیرید و بیایید به آن سوی این پل برویم. از شناخته‌شده‌ها به ناشناخته‌ها می‌روید و با این اطمینان کامل می‌روید که چیزی که در آن سوی پل است، سودمند است، نیک‌خواهانه است، زیباست و برای شماست. عزیزان، جایی که به آن می‌رویم خانۀ واقعی شماست. برای تک‌تک شما این‌گونه است. و می‌توانیم همه با هم برویم. پس بیایید چنین کنیم. دستم را بگیرید. بیایید از این پل بگذریم.

[شروع موسیقی]

چند بار این کار را همراه با من انجام داده‌اید؟ امیدوارم تعداد اندکی از شما باشند که این کار را فقط چند بار انجام داده‌اند؛ در نتیجه این هنوز تازه و زیباست. امیدوارم کسانی باشند که بیش از صد بار همراه با من این کار را کرده‌اند؛ زیرا این تازه و زیبا خواهد بود. همیشه تازه و زیباست؛ زیرا اینک به سرزمینی می‌روید که خودِ شماست. از میان این مه می‌گذرید، مهی که جایی را که دارید به آن می‌روید، مبهم می‌کند. و [اینک] نور پدیدار می‌شود.

عزیزان، این تمرین خاص در این هفته‌ها برای کسانی است که تجسم‌کردنشان فعال است، به عبارتی دیگر برای کسانی است که می‌توانند این چیزها را تجسم کنند؛ زیرا برایتان جزئیاتی هست تا ببینید، برایتان چیزهایی هست که تصور کنید و آن‌ها را شرح دهید. و به کسانی که این توانایی را ندارند، می‌گوییم: بروید و چیزی را بکشید که شاید دربارۀ آن صحبت می‌کنیم. آن‌ها را در ذهن خود یا با دست‌های خود رسم کنید. هر کاری که می‌توانید بکنید تا در تجسم‌کردن شرکت کنید. این یکی، بزرگ است.

و برای سومین بار به همان تجسم بازمی‌گردیم، به همان تجسمی که در دو نوبت قبل انجام دادیم. و این یکی بزرگ است. اینجا جایی نیست که پیش از این در آن بوده باشید عزیزان. می‌خواهم شما را از دری عبور دهم که معمولاً شما را به سالن تئاتر می‌بَرد؛ ولی این بار در مکان عظیمی هستید که ایستگاه قطار است. این ایستگاهِ قطارِ شماست و استعاره‌ای است که در آن سوار بر قطاری که از آنِ شماست، روی ریلی به آینده می‌روید؛‌ ولی این کمی متفاوت است و قبلاً هم درباره‌اش صحبت کرده‌ایم.

ریل‌های بسیار نه، یک ریل را تصور کنید. در واقع قطارهای بسیاری را تصور کنید که قرار است روی آن یک ریل به حرکت درآیند.

«خوب، این چطور کار می‌کند کرایون؟»

و دوباره به شما می‌گوییم؛ زیرا با هر قطاری که روی این ریل به آینده می‌فرستید، دارید افکار و نیک‌خواهی‌ها و انرژی‌هایی را روی آن «ریل آینده» می‌فرستید و آن ریل آینده خودتانید و دارید به آیندۀ خود می‌روید. این کاری است که در اینجا می‌توانید انجامش دهید. اینجا بهترین مکان برای این کار است.

می‌توان گفت اینجا خیلی پرسروصداست. خیلی چیزها هست. ماشین‌آلات زیادی باید اینجا در این رخداد باشند. این شمایید، در بهترین حالت خود، با همۀ اتفاقاتی که اینک رخ می‌دهند.

موتور غول‌پیکری هست، البته اگر بخواهید این‌گونه بگویید، موتوری که مانند موتور قطاری است که آنجا نشسته است و هوهو می‌کند. و امروز در جلوی آن چیزی ساخته‌اید. بستۀ بزرگی ساخته‌اید که وقتی قطار ایستگاه را ترک می‌کند، آن بسته به‌نوعی چیزهایی را روی ریل خالی می‌کند و همچنان این کار را ادامه می‌دهد. این بسته، چندبعدی است، همیشه پر است. و این بار پر از چیست؟ [کرایون می‌خندد] لحظاتی دیگر در این باره صحبت خواهیم کرد.

از شما می‌خواهم به این تجسم‌کردن بازگردید. شما اینجا در این ایستگاهید، ایستگاهی که خود شماست. و قطار...، خوب، تقریباً مثل این است که گلوله‌ای را شلیک می‌کنید، نوعی گلولۀ جادویی نیک‌خواه که آسیب نمی‌رساند، گلوله‌ای که از تفنگ شلیک نمی‌شود؛ بلکه از طریق این قطار که شما می‌فرستیدش، روی این ریل حرکت می‌کند. و روی آن [چیست؟] هر چیزی که شما می‌خواهید قرار دهید؛ زیرا روی این ریل را برای آیندۀ شما می‌پوشاند.

این بار تنها برای آیندۀ شما نخواهد بود. این بار برای این سیاره است؛ زیرا ریل شما به آیندۀ‌ این سیاره هم می‌رود. شما بر روی آنید، آن را زندگی می‌کنید؛ پس چرا بسته‌ای از نور نفرستید؟ و این بستۀ نور خاص، این بار پر است از نوعی مایع رنگین‌کمانی که این ریل را با رنگ‌های گوناگون می‌پوشاند. و همۀ این رنگ‌های گوناگون معانی متفاوتی دارند؛ ولی همۀ آن‌ها منجر به نور بیشتر در این سیاره می‌شوند.

و کاری که هم‌اینک انجام خواهید داد، راه‌انداری این قطار است. این سومین بار است که قطاری را راه‌اندازی می‌کنید. چطور است؟ قرار است چه کنید؟ قطار را چگونه راه‌اندازی می‌کنید؟ خوب، شاید با سروصداهایی که ایجاد می‌کند، شروع می‌کنید. قطار هو‌هو می‌کند و سرانجام ایستگاه را ترک می‌کند و سرعتش افزایش می‌یابد؛ ولی شما سوار آن نیستید. چطور؟ در عوض این قطار که می‌تواند هر اندازه که می‌خواهد طولانی یا هر اندازه که می‌خواهد کوتاه باشد، با هر میزان نوری که می‌تواند با خودش حمل کند، لحظه‌ای دیگر که رهایش می‌کنید، هوهوکنان به دوردست‌ها خواهد رفت. و رفتنش را تماشا خواهید کرد؛ زیرا همچنان که این ریل را با این نیک‌خواهی و با این نور و با این رنگ‌های رنگین‌کمانی می‌پوشاند و همچنان که از آینده لذت می‌برید، بدون این قطار بر روی این ریل قدم خواهید گذاشت. فقط شمایید؛ ولی به هر جایی که بروید، این نور رنگین‌کمانی را خواهید دید؛ زیرا قطار امیدتان جلوتر از شماست. مانند گلوله‌ای است که شلیک کرده‌اید، نه از ابزاری جنگی، بلکه گلولۀ امید و نور، گلوله‌ای که تا آنجا که می‌توانید ببینید، روی ریل دور می‌شود، برای شما، برای این سیاره، برای کسانی که در اطرافتان‌اند.

سومین بار است که این کار را می‌کنید. حالا دیگر باید بدانید چه حسی دارد؛ ولی اینجا این را که قطار چه‌شکلی ممکن است باشد، نیرومندانه تجسم می‌کنید. حال بیایید قطار را روانه کنیم. شاید بگویید: «همه سوار شوند.» ولی هیچ کس سوار قطار نیست، به‌جز امید، امیدی که روی ریل شما نور می‌فرستد و نور را در آنجا می‌گستراند، تا دوردست‌ترین جایی که می‌توانید ببینید، شاید تا آخر عمرتان.

در اینجا نور هست عزیزان. اگر با چیزی مواجه شوید، آن ریل پوشیده از نور شما خواهد بود، نوری که شما نورپیشه‌ها برای این سیاره می‌فرستید و مهم نیست چیزی که با آن مواجه می‌شوید، فرداست، یک هفته یا یک ماه یا یک سال دیگر است؛ [زیرا] در اینجا زمان وجود ندارد. قطار را روانه کنید عزیزان. و تماشا کنید که هوهوکنان روی ریل از ایستگاه خارج می‌شود. اُه! بله. آیا به شما گفتم که آن قطاری با موتور بخار است؟ باید هم باشد؛ زیرا این همان سروصدایی است که انتظار دارید. [کرایون می‌خندد] این همان تجسم‌کردنی است که انتظار دارید. این همان است که قبلاً هم دیده‌اید. این استعاره است. و بگذارید آن قطاری باشکوه باشد، قطاری که دور می‌شود و سروصدایی را تولید می‌کند که انتظار دارید و هر جا که می‌رود، خودش را جار می‌زند: «من قطار امیدم. حامل نورم.» و در اینجا نام شما قرار می‌گیرد.

چه حسی دارد، اینکه تماشا کنید هوهوکنان ایستگاه را ترک می‌کند، به دوردست‌ها می‌رود، در حالی که می‌دانید دارد برایتان این ریل را با نور می‌پوشاند؟ امیدی که درباره‌اش صحبت می‌کنیم، این است، فعال است، غیرفعال نیست، کاری انجام می‌دهد. بگذارید افسردگی‌ای که شاید داشته‌اید، اینک ترکتان کند. بگذارید ناامیدی‌ای که شاید داشته‌اید، اینک ترکتان کند؛ زیرا این ریل را با تقدس پوشانده‌اید، طوری که همچنان که در طول زندگی خود پیش می‌روید، از آن بهره‌مند خواهید شد.

بیایید یک بار دیگر، دوباره این کار را بکنیم. پس می‌بینمتان. بمانید. بمانید و این تجسم خاص را تصور کنید. حتی می‌توانید قطار بعدی را برای هفتۀ بعد آماده کنید. من کرایون هستم. بمانید.

و این‌چنین است.

 



[1] قرار است جملۀ کرایون این‌گونه باشد: کاری است که برای ... می‌کند. کرایون کمی مکث می‌کند تا نامی انتخاب کند که در این جای خالی قرار می‌گیرد و آنگاه تصمیم می‌گیرد آن را وجه تاریک بنامد. این توضیح بیشتر برای کمک به گویندۀ متن است تا در هنگام خواندن متن با دانستن این موضوع، با هنر خود این موقعیت را به شنونده منتقل کند. مترجم.

[2] اشارۀ کرایون احتمالاً به مدیتیشن کوتاهی است که مونیکا مورانی، پیش از هر چنل یا مدیتیشن کرایون ارائه می‌کند. 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مدیتیشن۱۲۶

پیش‌مدیتیشن۱۲۴

پیش‌مدیتیشن۱۲۶