مدیتیشن۱۱۸
2023.02.08
درود عزیزان. کرایون هستم. کمی نزدیکتر
بیایید.
آیا ممکن است که این تجربه چیزی بیش از
رویدادی عادی باشد؟ برخی معتقدند حلقۀ دوازده زمانی است برای مدیتیشن، برای دلآسایی،
برای آرامش، شاید وقفهای است در هفتهای پرمشغله. کسانی هم هستند که شاید حقیقت
بزرگتری را میبینند، این حقیقت را که در اینجا نهتنها آموزش هست، بلکه این
تجربهای چندبعدی است که فراتر از واقعیت خود شماست. کسانی هستند که میگویند شاید
حتی از این هم بزرگتر باشد. شاید تجربۀ حلقۀ دوازده همان چیزی باشد که به شما
گفتم هست، همان هنگامی که این را آغاز کردیم. این ابزار جدیدی است برای انسانهای
رمزگونهاندیش این سیاره، برای نورپیشهها، برای کسانی که کمکم در خودشان چیزهایی
میبینند که بیش از چیزی است که به آنها آموخته بودند که میتوانند باشند. اگر
همۀ این تجربه که حلقۀ دوازده نام دارد، تمرین ابزاری جدید باشد چه، ابزاری برای
وضعیت چندبعدی که همۀ انسانها را به مسیری راهنمایی میکند که روزی میفهمند که
کیستند؟
پس بگذارید یک بار دیگر توضیح دهم، همان
طور که وقتی شروع کردیم، توضیح دادم. انسان عزیز، روح کهن عزیز، عضو عزیزِ «تغییر
این سیاره»، آنچه دارید سپری میکنید، چشمگیر است. این تغییر روح است، این تغییر
رابطه است، بهشرطی که تصمیم بگیرید اینگونه ببینیدش. وقتی به این سیاره میآیید،
آنچه به نظر میرسد واقعیت است، آنچه به شما گفتهاند که واقعیت است، محدود است.
داستانی که به شما گفتهاند، داستان محدودی است دربارۀ اینکه کیستید و چه کاری میتوانید
انجام دهید.
بزرگترین محدودیت داستانی که به شما
گفتهاند، این است که خدا در بلندی است و شما در پستی. و این داستانی است که
تقریباً هنوز هم همۀ انسانها از هنگام تولد میشنوند. حقیقت این است که شما بخشی
از آن سرچشمۀ آفرینشگرید، خدا در درون شماست و با یکدیگر همکاری میکنید، همکاری
الهی. شما بهعنوان انسانی که در این سیاره گام برمیدارد، انتخاب آزاد دارید؛
ولی بخشی از این انتخاب آزاد این است که [بخش] بزرگتری از خود را ببینید. آیا
ممکن است؟ اگر روحتان اینک دستیافتنی باشد تا خودتان را ببینید، چه؟
تقریباً همۀ انسانها میفهمند که پس از
مرگ زندگی هست، تقریباً همۀ انسانها باور دارند که روحی هست؛ ولی تعداد بسیار
اندکی باور دارند که اینک میتوانید لمسش کنید یا اینک میتوانید با آن کار کنید
یا تقدس چیزی که در آن سوی پرده هستید، هماینک لمسکردنی است. و تفاوتش همین است.
دربارۀ پلی صحبت میکنیم، پلی که نشاندهندۀ
استعارهای است برای رفتن به آن مکان مقدس، مکان مقدسی که خود شماست. آیا میتوانید
تصور کنید که درون روح خود هستید، در حالی که اینجا روی این سیارهاید؟ و نکته
همین است. زمان آن فرارسیده است که این تغییر به شما نشان دهد که این انجامپذیر
است، شدنی است، بهموقع است، درککردنی است و میتوانید انجامش دهید و میتوانید
همراه با من انجامش دهید. این برای برخی تمرین مدیتیشن است، برای برخی تمرین
تغییر واقعیت است و این به شما بستگی دارد.
از شما میخواهم که یک بار دیگر، فقط یک
بار دیگر همراه با من به آن سوی این پل بیایید. این کار را هفتۀ بعد هم انجام
دهید، فقط یک بار دیگر. هر چه بیشتر این کار را بکنید، بیشتر پی میبرید که شاید
اینجا چیزی هست، چیزی بزرگتر از آنچه فکر میکردید. این پل نوعی تجسمکردن است.
پلی بزرگ یا پلی کوچک؟ هر چه شما انتخاب کنید. پلی است که شما را به مکانی چندبعدی
میبرد، پلی است که شما را به مکانی امن میبرد، به روح خودتان. آیا میتوانید
چنین کنید، در حالی که هنوز اینجایید؟ آیا اجازه دارید؟ و پاسخ این است: بله. بله،
همیشه اجازه دارید. این روح خود شماست.
هماینک با من بیایید. دستم را بگیرید.
بیایید برویم.
[شروع موسیقی]
از روی این پل و از میان مه میگذرید و
دوباره به مکانی میرسید، البته اگر بخواهید مکان بنامیدش؛ زیرا در آنجا واقعاً
هیچ مکانی وجود ندارد. مکان واژه، مفهوم، ساختار و الگویی سهبعدی است. آن انرژیای است که ملاقاتش میکنید، امنترین
انرژیای که تابهحال در آن بودهاید. آن خود شمایید، آن روح شماست. اینجا هیچ
چیزی بر شما اثر نمیکند، مگر چیزی که میخواهید بر شما اثر کند یا چیزی که طراحی
میکنید تا بر شما اثر کند. وقتی اینجا در این ناحیۀ بدونزمانِ بسیار زیبا هستید،
دوباره عضوی از کیهان میشوید. این خود بزرگتر شماست، نشاندهندۀ همۀ [وجود]
شماست، همۀ زندگیهایتان، همۀ زندگیهای آیندهتان و رابطهای که با آفریدگار
دارید. اینجا سرشار است از عشق، شفقت، شادمانی، شفا. همۀ این چیزها از آنِ شماست.
این روح شماست، از همان زمانی که این سفر را با شما آغاز کردیم، بوده است.
این بار همراه با من با عبور از دری به
ناحیۀ بسیار بزرگی وارد میشوید. این همان ناحیۀ هفتۀ گذشته است و هفتۀ آیندۀ و
هفتۀ بعد از آن هم همین خواهد بود. آن عده از شما که خوب تجسم میکنید، باید این
ناحیه را تجسم کنید. اگر خوب تجسم نمیکنید، میتوانید دوباره گوش کنید و شاید
تصویری بکشید و وقتی این کار را میکنیم، به آن تصویر نگاه کنید تا کمکتان کند که
به این مکان برسید، مکانی که اگر بخواهید ایستگاه قطار است، اگر بخواهید ایستگاهی
بزرگ است. جنبوجوش بسیاری هست. موتور بزرگی هست، موتور بخاری که آنجا نشسته است و
پُفپُف میکند و آماده است تا بر روی تکریلی به حرکت درآید. این ریل متفاوت با
چیزی است که فکر میکنید. این ریلی است که آیندۀ شماست و فقط یک ریل است، نه
بیشتر؛ ولی موتورهای بسیاری هستند. به همین علت است که اینجا خیلی شلوغ است. آنها
را کسانی آماده میکنند که در اطرافتاناند، کسانی که کمک میکنند و شاید کسانی که
بخشی از شمایند و نیز بخشهای چندگانۀ شما در روح شما که قبلاً دربارهاش صحبت
کردهایم. همهاش خود شمایید. دارید یک موتور را آماده میکنید تا روی یک ریل
روانه شود و روی آن موتور نام بزرگی هست: امید.
دوباره با توضیح امید اینجاییم.
این بار این موتوری است که کاری انجام میدهد و قرار است این ایستگاه را ترک کند و
در جلوی آن، درست در جلوی آن، چیزی است که دوست دارید روی این ریل بگسترانید؛ زیرا
همچنان که این قطار این مکان را ترک میکند، شروع میکند به انتشار انرژی. میتوان
گفت مخزنی است که هدفمندانه چیزهای زیبایی روی این ریل میتراود. همچنان که این
قطار پیش میرود، چیزهایی که شما طراحی میکنید، روی این ریل نهاده میشوند.
وقتی این موتور را راه بیندازید، امروز
چه چیزی را به آیندۀ شما حمل خواهد کرد؟ در این باره صحبت خواهیم کرد. آخرین قطاری
که هفتۀ گذشته در این تجسمسازی این ایستگاه را ترک کرد، رنگهایی رنگینکمانی روی
این ریل گستراند. آن رنگها شما بودید، تندرستیتان بود، نورتان بود، زیباییتان
بود، آیندهتان بود، همۀ چیزهایی بود که لازم بود تا این ریل را روغنکاری کند تا
امید، آنجا در زندگیتان باشد. زیباست. آیا میتوانید چنین چیزی را تصور کنید؟
وقتی میتوانید انرژیها را پیشاپیش بارگیری کنید و به آینده بفرستید، به هر جا که
پا بگذارید، نیکخواهیای را خواهید یافت که خود پیشاپیش میگسترانید. عجب مفهومی!
برخی به این شک میکنند: «خوب، هیچ کس
آینده را نمیداند کرایون. تو نمیتوانی این کار را بکنی.»
ما نگفتیم که آن را به آیندهای معلوم
میفرستیم. گفتیم آن را به آینده میفرستیم و باعث میشوید که آن آینده گرایش
داشته باشد. [کرایون میخندد] حالا چطور؟ حتی به شما نگفتیم که شامل چیست. نیکخواهانهترین
نتیجه، این چیزی است که آینده شامل آن است؛ زیرا این همان چیزی است که میفرستید.
این همان چیزی است که هفتۀ گذشته فرستادید.
و این هفته قرار است این ریل برای انسانها
سرشار از نور شود، با یک هدف: پایان جنگ، نه فقط پایان این جنگ[1]، همین جنگی که اینک بیداد میکند.
اگر این موتور خاص پایان همۀ جنگها باشد، چه، همین موتوری که همراه با دیگر
نورپیشههایی که اینک گوش میکنند، روانه میکنیدش؟ آیا شدنی است؟ اگر باشد، چه؟
اگر این پایان این گونه جنگیدنها باشد، چه، پایان این نوع جنگها که حاصلش کشتار
دستهجمعی انسانهاست یا ازگرسنگیمردن یا یخزدن یا همۀ دیگر چیزهایی که میتوان
تصور کرد که در انرژیِ قدیمیِ جنگ یکی از شما به دیگری روا بدارد؟
آیا این میتواند پایان آنها باشد؟ این
تجسمکردنِ این است که این آخرین جنگ است، آخرین جنگ در نوع خودش، جنگی که باعث میشود
این نوع جنگافزارها سرانجام بیکاربرد شوند. برای داشتن آنها هیچ دلیلی نخواهید
داشت. آیا میتوانید این را تجسم کنید؟
هماینک میخواهم چیزی به شما بدهم، این
اطمینان را که این جایی است که انسانها به آن میروند. چرا آن را تسریع نکنید و
باعث نشوید که نه دیرتر، بلکه زودتر به آنجا بروند؟ عزیزان، همۀ شما انسانها به
جایی خواهید رسید که همگی در امنیتِ حاصل از پایان جنگها خواهید بود. و هنگامی که
در امنیت هستید، همان هنگامی است که اختراعات میآیند، اختراعاتی که دیگر نمیتوانند
تبدیل به سلاح شوند؛ زیرا شما این کار را نخواهید کرد. در عوض از آنها برای تولید
محصولات غذایی استفاده خواهید کرد، برای تولید الکتریسیته، برای تولید آبی که نیاز
دارید، استفاده خواهید کرد. همۀ این چیزها در راهاند و در پایان جنگی مانند این
خواهند آمد. کاری که امروز میکنید، این است.
اینک همراه با من این قطار را راه
بیندازید و تماشا کنید که از ایستگاه خارج میشود، در حالی که با تمام سروصدایی که
تولید میکند، پفپف میکند و خود را جار میزند و همچنان در مسیر این ریل پیش میرود
و آن پیام خاص را در میان انسانها منتشر میکند: دیگر جنگی نیست! این امید
انسانهاست، این انرژیِ درخور اقدام و طراحیشدهای است که در پیش روی خود، در پیش
روی نیاکان خود، مینشانید عزیزان. در پیش روی همۀ کسانی مینشانید که این را گوش
میکنند.
از شما میخواهم که بمانید و در این
باره فکر کنید و تماشا کنید که آن موتور به آینده میرود، کوچکتر و کوچکتر میشود؛
زیرا شما هم بعداً با آن میروید. این ریلی است که روی آن هستید، همراه با خودتان،
خانوادهتان و دوستانتان. و هماینک موتور امید را روانه کردید تا چیزهایی
را بگستراند که درخواست میکنید و هماینک
میآفرینید. بمانید و به این چیزها و به زیبایی کاری فکر کنید که هماینک انجام
دادهاید. برای کاری که هماینک انجام دادهاید، با دیگران جشن بگیرید.
من کرایون هستم، عاشق شما و همۀ انسانها.
و اینچنین است.
نظرات
ارسال یک نظر