چنل شفا- بخش دوم
2020.06.27
«شما در یک میدانِ فرصت نشسته اید، در میدانِ
توانایی هایی که هیچ کس در مورد آنها به شما نگفته است; تابحال هیچ کس به شما نگفته
است که قادر به ایجاد بهبودی و شفا در بدن خود - با کمک و بدون
کمک- خواهید بود، مخصوصا اگر شما یک درمانگر پیدا کنید که شما را از طریق برخی از این
مشکلات هدایت کند... و آنها (درمانگران) اکنون تماشا میکنند، اکنون تماشا میکنند.»
درود بر شما عزیزان، من کرایون
از خدمات مغناطیسی هستم...
من امروز صبح با معرفی چهار جنبه اصلی شفا و بهبودی بدن انسان شروع کردم. این اولین باری است که من اینها را به این روش
و بصورت دستهبندی برای شما بیان میکنم.
برای مرور میگویم:
اولین مورد، شیمی بدن بود؛
یک مورد کاملاً سه بعدی.
موردِ دوم، ارث بردن از جسمِ
اجداد و نیاکان بود. این نیز سه بعدی است.
سومین مورد چیزی بود که ما
آن را الگوی آکاشیک مینامیم که فردا در مورد آن بحث خواهم کرد.
و چهارم، فقط هوشیاری
(آگاهی) است که فردا نیز در مورد آن صحبت خواهیم کرد.
شما نمیتوانید در مورد این
چهار ویژگی شفا، بدونِ اطلاعات بحث کنید. شما حتی در مورد یکی از این ویژگیها بدون این "حقیقت" نمیتوانید بحث کنید.
این یک "حقیقت اساسی" است، حقیقتی است که هنوز تأیید نشده است اما
بارها کشف شده است. حقیقتی که به نظر میرسد برای کسانی که زیست شناسی سلولی و پزشکی
میخوانند فراتر از درک و فهم است و اما این حقیقتی است که کشف خواهد شد و همه چیز
را تغییر خواهد داد.
و آن "حقیقت" این
است: بیولوژی شما -همه این چهار ویژگی، همه در یک "میدان"
نشستهاند. این میدانی نیست که از طریق چنلینگ یا از طریق شفاگران ایجاد شده باشد.
این میدانی است که بدن همیشه از آن برخوردار بوده است. ما بارها و به طرق مختلف در
مورد این صحبت کردهایم.
آیا شما "مخلوقِ
الهیِ" خداوند هستید
یا نه؟ اگر نمیخواهید کلمه "خدا" را بگویید، میتوانید بگویید
"سرچشمه ی آفرینش". آیا
شما با الهی بودن جهان ارتباطی دارید یا نه؟
و بیشتر شما خواهید گفت: «من روح دارم،
بنابراین احتمالاً به این معناست که من الهی هستم.» و حق با شماست.
ما قبلا این را گفتهایم
که بیشتر مردم سیارهی زمین به "زندگی پس از مرگ" باور دارند. اکنون این بدان معناست
که یک عقیده محکم از ذات (اینِیت) انسان برمیخیزد که میگوید پس از مرگ و نابودیِ
بیولوژیکی، چیزی از انسان باقی می ماند... و این چیز را میتوانید روح یا هرچه میخواهید بنامید، به نوعی هنوز خودِ شماست، یک آگاهی،
که درونِ بدن قرار ندارد .
اگر می خواهید به دوران باستان
و تعالیم و آموزشهای آنان برگردید، در آن آموزهها گفته شده است که روح در
وسیله نقلیهای بنام "مرکابا" ساکن می شود. مرکابا یک کلمه عبری است
که به معنای "سوار شدن" است. روح انسان در این مرکابا که به عنوان یک میدان
انرژی، حبابی به شعاع تقریبی هشت متر توصیف شده، سوار می شود.
این اطلاعاتِ باستانی است
که برای مدت زمان بسیار طولانی شناخته شده است و توصیف این "میدانی" است
که شما در آن نشسته اید.
بدن شما در یک "میدانِ
یگانگی و وحدت"
می نشیند و این بدان معناست که در این میدان، یک چیز بر چیز دیگر تأثیر میگذارد. آیا
ممکن است حتی شیمی، شماره یک بدن شما، دارای ویژگی های فرابعدی باشد؟
تقریباً دو دهه پیش "ولادیمیر پوپونین"، دانشمند
روسی بود که تصمیم گرفت از فوتون های نور در یک آزمایش DNA و در میدانِ DNA ها استفاده کند، وی مشاهده کرد که آن فوتونهای نور
کارهایی را انجام می دهند که هرگز تصور نمی شد انجام دهند.
او فهمید آنچه را که می بیند
نوری فرا بُعدی است که می تواند همزمان در دو مکان باشد، و با بیولوژی انسان تعامل
دارد، گویی بیولوژی و زیست شناسی نیز فرابعدی است. او آن را دید، دیگران آن را دیدهاند.
ما آن را آموزش میدهیم...
بنابراین اولین فرضیه و اساسِ
بحثِ همه چیز این است که بیولوژی، شیمی ساده شما، DNA شما، جنبهها و ویژگیهای فرابُعدی دارد.
بنابراین، اگر این چنین باشد،
به این معنی است که حتی لایه شیمی، حتی لایه سه بعدی شماره یک که پزشکان با آن کار
میکنند، شیمیِ روز، داروهای روز، حتی آنها نیز فرابعدی است.
بگذارید از شما بپرسم، آیا
شما از ابزارهای فرابعدی برای واکنش با آن لایه شیمی استفاده می کنید؟ داروهای پزشکیِ
شما فرابعدی نیستند. بلکه داروهای پزشکی امروزه ی شما، سه بعدی هستند که به یک منبع
فرابعدی (بدنِ انسان) وارد میشوند و جهت درمان به بدن انسان فشار وارد میکنند و نتیجهای
که من امروز صبح به شما گفتم این است که برای هر فشارِ این داروها، عوارض جانبی وجود
دارد، مهم نیست که به این بدن چه دارویِ سه بعدیای میدهید، عوارض جانبی وجود دارد،
به جز فقط یک روشِ دیگری که کشف کردهاید؛ شما صدها سال پیش آن را کشف کردهاید و هرگز
آن را به یک "حقیقتِ پذیرفته شده"
تبدیل نکردهاید. شما کشف کردیدکه میتوانید تینکچِرهایی با مجموعه دستورالعملها
به لایه شماره یکِ شیمیِ بدن-که بدون عوارض جانبی است بدهید.
(به زبان
ساده، تینکچرِ مادر, به ترکیبی ساده از عصاره گیاهان با مقدار مشخصی الکل اشاره دارد.
به طور کلی، تینکچرِ مادر، حاوی کمترین قدرتِ ممکن از هر دارویِ خاصِ هومیوپاتی است.)
مجموعه دستورالعملهایی که
درونِ آنها موادِ شیمیایی بسیار ریزی وجود دارد که بدن آن را میبیند، آن را میشناسد
و از آن اطاعت میکند. اطاعت به آن معنا که شما به آن دستورالعمل می دهید و بدن اطاعت
می کند.
به عنوان مثال، شما سردرد
دارید، به آن تینکچری به نام هومیوپاتی میدهید، بدن در واقع آن را به عنوان یک دارویِ
شیمیایی نمیببیند بلکه بجای آن، آنرا به عنوان یک "دستورالعمل" می بیند.
متوجه شدید؟ بدن این ماده را شیمیایی نمیداند. آن را به عنوان یک دستورالعمل میداند
و سردرد از بین میرود.
چیزی در بدنِ شیمیایی شما
وجود دارد به نام بدنِ هوشمند، "اینِیت". این بخشی از شیمیِ داخلی است. این شیمی است زیرا
حتی توسط پزشكانی كه "كینزیولوژی" را میفهمند
بارها مورد استفاده قرار میگیرد تا آنچه شما درباره خود نمیدانید را آزمایش كند.
در کینزیولوژی، بدنِ هوشمند با عضلات کار میکند و به شما اطلاعاتی میدهد که به هیچ
وجه نمی توان از راه دیگری این اطلاعات را دانست. ناگهان یک "در"
را به لایه شماره یک
باز میکنید که به شما میگوید:
«ببین!
شیمی سه بُعدی بدن، در واقع سه بعدی نیست، بلکه بایستی فرابعدی باشد، زیرا ظاهراً به
روشی غیر آلوپاتیک به مجموعه سیگنالهایی که به آن داده میشود پاسخ میدهد.
("پزشکی آلوپاتیک" اصطلاحی است که برای پزشکی مدرن یا جریان اصلی پزشکی استفاده
می شود.)»
نظر شما درباره این ایده
"بدن هوشمند" چیست؟ عزیزانم، آن بدن، هوشمند است، بنابراین می توانید از او سوال کنید،
زیرا او بیشتر از شما در مورد شما میداند.
لایه شماره یک، یعنی شیمیِ
بدن، موتور بدن است. این موتورِ شما، طی دههها و دههها و دهههای
مداوم، خود را جوان میکند. این یک موتورِ هوشمند است. حتی از آنچه که میدانید باهوشتر
است؛ اما همه چیز در موتور، روشن و متوقف میشود بنابراین لایه شیمیایی حیاتی است.
اکنون شما شروع به پرسیدن
سوالات میکنید: برای دادن مجموعه دستورالعملهایی به موتورِ شیمیِ پایه که باعث
تغییر آن شود، چه کاری می توان انجام داد؟
سوال از کسانی که در هومیوپاتی
کار میکنند: « وقتی شما یک تینکچر، یک دارو به یک انسان می دهید و انسان پس از آن
درمان میشود، آیا میتوانید اثر آن درمان را در شیمیِ بدن ببینید؟ آیا میکروسکوپ،
درمان را آشکار می کند؟» پاسخ این است:
«بله ! اینگونه است. »
برای اینکه "شفا"
اتفاق افتاده باشد، شیمیِ بدن باید تغییر کند، بنابراین اگر برای تقویت سیستم ایمنی
تینکچری میدهید، مثلاً چیزی که باعث میشود کمتر در معرض ابتلا به بیماری باشید، اگر
انسانی را آزمایش کنید، خواهید دید که گلبولهایِ سفیدِ خون افزایش مییابد.
شما می بینید که هومیوپاتی
برخلاف انتظار کار می کند، شیمی را تغییر میدهد. هومیوپاتی کلیدِ درکِ مجموعه دستورالعملهایی
است که شیمی را در بدن تغییر می دهد.
بنابراین همهی چیزی که من
در مورد آن صحبت میکنم این است که "شفا" شیمیِ بدن را تغییر می دهد، باید تغییر دهد. این
موتور است.
تا کنون، مجموعه دستورالعملهای شما قرصهای پزشکیِ سه بعدی
بوده اند!(کرایون می خندد) و قرصها واقعا مجموعه دستورالعمل نیستند، آنها "واکنش
برانگیز" هستند.
یک عامل شیمیایی (دارویِ
پزشکی)، یک عامل شیمیایی دیگر را در بدن بر میانگیزد تا یک ماده شیمیاییِ بیماریزا
در بدن را تغییر دهد و در بسیاری از موارد این تغییراتِ شیمیایی، تغییراتی دیگر به
عنوانِ عوارضِ جانبیِ دارو ایجاد می کنند؛ زیرا شما میبینید که بدن شما دارای یک
وحدت و یک
میدان است، زمانی که
شما یک چیز را تغییر دهید، چیزهای دیگری نیز تغییر میکند.
در حال حاضر در شماره یک،
یعنی شیمیِ بدن، درمانهایِ الوپاتیکِ شیمیایی بسیار خوب نیستند، اما اجازه بدهید به
شما چیزی بگویم. اوه، اوه، اوه! (کرایون می خندد): اگر شما یک سری دستورالعملهای درستی
را به بدن بدهید که بر علیه شیمیِ بدن فشاری وارد نکنند اما عکسالعمل بدن را تغییر
دهند، عوارض جانبی وجود نخواهد داشت، این یک "شفای زنجیره وار" است.
این کلمه را بخاطر بسپارید، به این معناست که شما یک سری دستورالعمل به
بدن میدهید تا خود را به طریقی تقویت کند و بدن از همه جهات تقویت میشود، زیرا موتور
بدن( یعنی شیمیِ بدن) یکپارچه است.
موتور اتومبیل خود را در نظر بگیرید: شما به ماشین خود، نوع خاصی از بنزین
یا روغن میدهید، آن بهتر کار می کند، عملکرد بهتری دارد، ماندگاری بیشتری دارد. هیچ
عارضه جانبی برای اتومبیل شما وجود ندارد.
هنگامی که شما به موتورِ
بدن نیز نوع خاصی از شیمی را میدهید، همینگونه است.
بنابراین آنچه من سعی دارم
به شما بگویم این است که: شما در حال تدوین و ایجادِ مجموعه دستورالعملهایی هستید
که باعث ایجاد "شفای زنجیره وار" میشود نه مانند آن داروهایِ شیمیایی
که به (قسمتی از) بدن فشار میآورد و دارای عوارض جانبی است، بلکه شیمیای است که واکنشِ
خود را نسبت به خود تغییر میدهد.
همهی آنچه که قصد دارم بگویم
این است که آن دستورالعمل ها، باعث تغییر نحوه نگاهِ شیمی به خودش می شود.
حال وارد لایه دوم میشویم
: لایه دوم، "وراثتِ شما".
اگر شما گرایشِ ژنتیکی به
بیماری در بدنتان دارید، بیماری ای که خواهرتان داشته است، مادر شما داشته است، پدر
شما هم داشته است، این بیماری هم اکنون آنجاست در بدن شما و ساختار سلولی شما را تغییر
میدهد، آن را تحت فشار قرار میدهد.
گرایش به این معنی است که
شما قرار است این بیماری را بگیرید. این احتمال وجود دارد که این گرایش، شیمیِ بدن
را، همانندِ بستگانِ شما، به سمتِ آن بیماری سوق دهد.
بنابراین تمامِ پزشکان به عاملِ "وراثت" بصورتِ بسیار سه بعدی
نگاه میکنند تا ببینند گرایشاتِ وراثتیِ شما برای ابتلا به بیماریها چیست.
در شروع این پیام به شما چه گفتم؟!
شما در یک میدان مینشینید. (قرار دارید) میدانی یکپارچه که در آن همه چیز به
هم واکنش نشان میدهند.
شما قبلاً کشف کردهاید که
هومیوپاتی یک مجموعه سیگنالِ غیرخطی است، زیرا شما موادِ شیمیاییِ دیگری به
"شیمیِ بدن" وارد نمیکنید بلکه به آن یک "تینکچر" میدهید، قطعاتِ بینهایت کوچکِ
موادِ شیمیایی (حل شده در الکل)، آنقدر کوچک که احتمالِ ایجاد واکنش شیمیایی ندارند
و این اثبات شده است. پس چرا "شیمیِ بدن" تغییر ایجاد میکند؟
"شیمیِ
بدن" تغییر میکند زیرا دستورالعملها را به نوعی از منبعی میبیند که هنوز نمیتوانید
آن منبع را درک یا کشف کنید یا واقعاً اهمیتِ آن را تشخیص دهید.
اگر این را به شما بگویم
چه میشود؟! اینکه مجموعه سیگنالهایی وجود
دارد که می تواند با "قسمتِ ارثیِ بدن" شما صحبت کند اما ژن را از بین
نمیبرد. عزیزانم بلکه واکنش بدن نسبت به آن ژن را تغییر میدهد. شما فقط برنامه را
بازنویسی (دوباره نویسی) میکنید.
آیا ممکن است بتوانید برنامهای
را در بدن خود بازنویسی کنید، بازنویسی برنامه ای که زمینه ساز بیماری بوده است؟ خوب!
فقط اگر میدانستید این بدنِ شگفت انگیزِ شما چگونه کار می کند... همه چیز برنامه ریزی
شده است.
این بدن به یک روشی خاص عمل
میکند، زیرا برنامهریزی شده است که به آن روش عمل کند. این به عنوان بخشی از
"ژنوم" برنامهریزی شده است و آنچه شما (با آن سیگنالها که در بالا گفته
شد) انجام می دهید ورود و دوبارهنویسی آن برنامه است.
عزیزانم، این موضوعِ آنچنان
عجیبی نیست. شما بهسادگی الگوی برنامهنویسی موجود در بدن را تغییر میدهید.
«کرایون
من نمیفهمم چه میگویی! آیا میگویی اگر من ژنِ بیماری خاصی را داشته باشم میتوانم
تمام این موارد را بازنویسی کنم و این دیگر مرا بیمار نمیکند؟! »
"به ادراکِ صحبتهایِ من" خوش آمدید! (کرایون می خندد!) این دقیقاً
همان چیزی است که من میگویم. بنابراین حتی در دو لایه اول معجزه وجود دارد. من هنوز
حتی به قسمت شگفت انگیزتر نرسیده ام!
من به مواردِ سه و چهار نرسیده ام، که توضیح آنها فردا است. فقط دو مورد
اول، فقط در دو مورد اول معجزاتی در انتظار شما هستند تا کشف کنید. بله، می توانید
دوباره بنویسید...
«چگونه
میتوانم دوباره برنامهریزی کنم؟ کرایون به من بگو روند آن چگونه است؟ باید چه مسیری را طی کنم؟»
من به مدت سی و یک سال به
شما پاسخهایی دادم، کتاب بعد از کتاب، چنل بعد از چنل، همه چیز آنجاست. با اعتقاد
و باورِ شما شروع میشود. آنچه در مغز خود درک کنید به واقعیت تبدیل میشود.
آدوراندا (Adironnda) که قبل از من چنل میکرد همین حرف را زده است. «آنچه که میتوانید
تصور کنید ، میتوانید خلق کنید. آنچه شما فکر میکنید، میتواند نتایج را تغییر دهد.»
("آدوراندا
و کنسولِ نور" انرژی
و مجموعه آگاهیای است که توسط خانم "مرلین
هارپر" چنل میشود.)
ما این را بارها گفتهایم
و اکنون حتی به واقعیت تبدیل شده است. برخی از علوم به تازگی شروع به دیدن این نکته
کردهاند که " کسانی که تصور میکنند بیمار هستند همیشه بیمار
میشوند و کسانی که تصور میکنند همیشه خوب هستند، هرگز بیمار نمیشوند."
و آنها میگویند بنابراین
"آگاهی" باید نقشی در سلامتی بازی کند. به "درک
و فهمِ موضوع" خوش
آمدید!
اوه!
آگاهی فقط قسمتی از ماجرایِ شفا و سلامتی نیست، بلکه تمام ماجرایِ سلامتی به آگاهی
بستگی دارد. ما هنوز به آنجا نرسیده ایم. فردا در موردش صحبت میکنیم. ابتدا باید باور
داشته باشید که میتوانید. کسانی که میگویند، «من فکر کنم (بخواهم روزی) آن را
امتحان کنم!» هیچ اتفاقی نخواهد افتاد!
شما آن را امتحان نمیکنید.
اگر به شما بگویم وقتی از ساحل رودخانهای میپرید تا به درون آب بروید، جاذبه زمین
را شما را نگه میدارد و از شما حفاظت میکند، آیا میگویید:
«واقعا!
واقعا! فکر کنم پریدن را امتحان کنم!!»...
نه! شما آن را امتحان
نمیکنید، وارد آبی میشوید که آنرا بهخوبی ببینید. شما باید عمق آن را تشخیص دهید،
آن را درک کنید. باید متناسب با مهارتِ شنایِ شما باشد.
شما باید روی خود کار کنید تا جایی که بگویید : «من موجودی
کوانتومی هستم.
من در این روحِ خود، این توانایی را دارم که در میدان بنشینم و با شیمیِ بدن خود کار
کنم. »
"عباراتِ
تاییدی" اینجا واردِ بازی میشوند عزیزان... جملاتِ تأییدیای
که در آن شما بارها و بارها، واقعیتی را به خود میگویید که سپس به حقیقت تبدیل میشود:
«من قوی هستم. من سالم هستم. من عاری از بیماری هستم.» آیا قدرت آن را میدانید؟
این موضوعِ پیامِ فردا است. اما
شما همین الان میدانید که با این پیام قصد داریم به کجا برسیم: موتور
بدن شما، شیمیِ فیزیکیِ بدنِ شما تغییر میکند و پزشکان قادر به آزمایش آن تغییرات
در آزمایشگاهها هستند.
آنها به شما میگویند: «خانم
یا آقا... چرا ما سیستمِ بدنِ شما را بسیار قویتر از آخرین باری که اینجا بودید، میبینیم؟! چهکار میکنی؟ امروز چه قرصهایی استفاده میکنید؟
ما میخواهیم بدانیم!»
و میتوانید به آنها بگویید:
«این قرصِ "باور" است! (کرایون می خندد!) این قرصی است که اکنون میخورم
و مسئول سلامتیِ بدن من است.»
اینها شمارهی یک و دو بودند.
شفا بسیار آسانتر از آن است که فکر میکنید.
این یک رمز و راز نیست، در صورتی که به آنچه که در مورد تواناییها و ناتوانیهایتان
به شما گفته شده است باور داشته باشید. (اگر باور داشته باشید میتوانید، پس میتوانید.)
"وراثتِ" شما مانند برنامهای است که سرنوشت
خود را عملی میکند مگر اینکه شما آن را تغییر دهید، مگر اینکه آن را تغییر دهید...
"شما در یک میدانِ فرصت نشستهاید ، در میدانِ
تواناییهایی که هیچکس در مورد آنها به شما نگفته است؛ تابحال هیچ کس به شما نگفته
است که قادر به ایجاد بهبودی و شفا در بدن خود، با کمک و بدون کمک، خواهید بود. بویژه
اگر شما درمانگری پیدا کنید که شما را از طریق برخی از این مشکلات هدایت کند... و آنها
(درمانگران) اکنون تماشا میکنند، اکنون تماشا میکنند."
و آنها می گویند: «بله!
کرایون! ادامه بده. این اطلاعات را به آنها بده!» آن شفادهندهها کسانی هستند
که دست شما را میگیرند و میگویند: «نحوه کار این است.» و به همین دلیل است
که آنها این برنامه را تماشا میکنند، به همین دلیل است که آنها به عنوان روح کهن
در این کره خاکی وجود دارند زیرا بسیاری از افراد هستند که واقعا نمیفهمند چگونه باور
کنند.(که میتوانند.)
ای انسان! چه میکنی وقتی
در تمام زندگی خود به تو گفته میشود که موضوعی فقط به یک طریقِ مشخص است و ناگهان
تو میفهمی که این درست نیست یا ممکن است درست نباشد یا راه دیگری وجود داشته باشد...؟!
اولین برداشت شما چیست؟!
آیا از مسیر دیگر راه میروی، اینطور نیست؟ خوب، شاید این نیز تغییر کند.
انرژیهای جدیدی در این سیاره
وجود دارد...عزیزانم، زمان من تمام شد...
فردا آنچه لایه سه و چهار است را فاش میکنم و به شما مقداری بیشتر در مورد
قدرتِ واقعیِ تواناییِ شما در تغییر شیمیِ بدنتان میگویم.
و در پیامِ چهارم، خُب، خواهیم دید... دستورالعملهای جدیدی برای همکارِ
من، دستورالعملهای شفابخش...
من کرایون هستم ، عاشق بشریت
و بخاطر آن عشق میتوانم به شما اطلاعات بدهم...
و اینچنین است...
کرایون
نظرات
ارسال یک نظر