مدیتیشن۱۱۷
2023.02.01
درود عزیزان. کرایون هستم. کمی نزدیکتر بیایید.
فکر میکنید چه چیزی ناممکن است؟ وقتی چنین عبارتی میگویم،
آیا واقعاً میتوانید چیزهای خاصی را بگویید یا آیا آگاه هستید که وقتی آنها را
میگویید، شاید خودتان دارید نشدنیها را تعیین میکنید؟ و منظورم این است: آگاهی
انسان بسیار شبیه چیزی است که در حلقۀ دوازده دربارهاش صحبت خواهیم کرد، تقریباً
مانند پیشافکندن در جَو و در نتیجه پیشافکندش در آیندۀ زندگی انسان است.
جملاتی که میگویید، چه مثبت باشند، چه منفی، چه به
سودتان باشند، چه به زیانتان، اینگونه نیست که همانجا ترکتان کنند. تقریباً
مانند این است که آنها را به دیوارها میچسبانید تا بتوانید در طول زندگیتان
نگاهشان کنید. چند بار گفتهاید: «چنین اتفاقی رخ نمیدهد. چنان اتفاقی هرگز رخ
نمیدهد. این کار را نمیتوانم انجام دهم. آن کار را نمیتوانم دهم.»؟
اینطور نیست که این حرفها بلافاصله محو شوند. در واقع
اگر بخواهید، میتوانید تجسم کنید که آنها روی دیوارهای اتاقی هستند که در آنید.
و اتاقی که در آنید، میشود اتاقی که در آن زندگی میکنید، اتاقی که در آن در
آیندۀ زندگی خود نقش دارید و در آنجا هر روز به آنها نگاه میکنید [که میگویند]:
«این اتفاق رخ نمیدهد. آن اتفاق رخ نمیدهد. دچار این [بیماری] میشوم. دچار آن
[بیماری] میشوم.»
و سالهای بسیار زیادی است که به شما میگوییم مراقب حرفهایی
که میزنید، باشید. آنها خیلی قدرتمندند. مراقب احساساتی که دارید، باشید. آنها
خیلی قدرتمندند. یکی از قدرتمندترین چیزهایی که دارید، «امید» است. حال این
برنامۀ خاص را با چنلی دربارۀ امید شروع کردهایم و به شما از ویژگیهایی گفتهایم
که [مربوط به] امید نیستند. گفتهایم که امید، ایمان نیست. به شما گفتهایم که
امید فعال است، امید انرژیِ طراح است، به این صورت که به چیزی امیدوارید و آن را
تصور میکنید و آنگاه امیدتان تجلی مییابد؛ زیرا آن را تصور کردهاید، زیرا آن را
آفریدهاید و به آینده فرستادهاید. پس این بسیار متفاوت با چیزی است که برخی به
خود اجازه دادهاند تعریفش کنند. امید ایدهای رمزگونه نیست که بهسرعت بگذرد، [به
این صورت که بگویید]: «امیدوارم این اتفاق رخ دهد. امیدوارم آن اتفاق رخ دهد.» و
بعدش از آن امید دور شوید. این امید نیست. امیدی که از آن صحبت میکنیم، تجلییافتنی
است، دوباره میگویم[1] که
تقریباً مانند جملات تاییدی است.
عزیزان، امید شما شاید گلولهای جادویی باشد، البته اگر
بخواهید اینگونه بنامیدش، گلولهای جادویی که مشکلات بسیاری را در این سیاره برای
شما و دیگران حل میکند. نگرش امیدوارانه، نگرشی مثبت است. نگرش مثبت، نگرشی است
که واژههای مثبتی را روی دیوار قرار میدهد و هر روز به آنها نگاه میکند: «این
کار را میتوانم انجام دهم. این اتفاق رخ خواهد داد. هر اتفاقی که در ادامه رخ
دهد، برای من و تا پایان عمرم مناسب و نیکخواهانه خواهد بود. نمیدانم که این
چگونه کار خواهد کرد؛ ولی کار خواهد کرد.»
چیزهایی که به آنها امیدوارید، چیزهایی رمزگونه و
نامرئی نیستند، چیزهای ملموسی هستند که با اندیشۀ امیدوارانه به آنها، آنها را
تجلی میبخشید. این همان چیزی است که میخواهیم به شما نشان دهیم، به شما
بیاموزیم، دربارۀ آن به شما بگوییم.
از نقطۀ مقابل امید، یعنی ناامیدی مثالهای بسیاری هست
که به امیدواری تبدیل شده است، البته اگر امیدواری واژۀ [مناسبی] باشد. و علتش فقط
رویدادن یک اتفاق یا پیبردن به چیزی یا همزمانیای بوده که انتظارش را نداشتهاید
و همه چیز را تغییر داده است. عزیزان، این همان چیزی است که معجزات برای
شما از آن ساخته میشوند. همزمانیهایی که در طول مسیر زندگیتان ایجاد میشوند،
به علت امیدواریهایی ایجاد میشوند که در مسیر زندگی شماست.
میخواهم برایتان از مسیری مثالی بیاورم که همین حالا هم
خراب است. آن مسیری است که پر از انکار است: «این را نمیتوانم داشته باشم. آن را
نمیتوانم داشته باشم. این را اجازه ندارم داشته باشم. این هیچ وقت اتفاق نخواهد
افتاد. آن هیچ وقت اتفاق نخواهد افتاد.» آن آدم بدبینی است که به آن باور ندارد و
باور ندارد که این برای اوست و به همین علت زندگیاش را در تاریکی خواهد گذراند. و
از کنار همزمانیها خواهد گذشت، همزمانیهایی که ممکن است رخ دهند و آن را تغییر
دهند؛ زیرا آنها اصلاً جذب کسانی نمیشوند که میگویند: «این نمیتواند اتفاق
افتد، آن نمیتواند اتفاق افتد.»
فردی که «این امید را دارد که آن شدنی است، این دانش را
دارد که آن شدنی است و این ناشی از امید اوست»، یعنی کسی که در مسیر پیش روی خود
قرار گرفته است و میگوید: «این میتواند اتفاق افتد. نمیدانم چگونه. اتفاق خواهد
افتاد. خواهد آمد. نمیدانم کِی»، چنین فردی همان کسی است که درست بهدرون همزمانیای
وارد خواهد شد که در آن لحظه نیاز دارد. و آن همزمانی چنین چیزی خواهد بود:
«برایت چیزی دارم که انتظارش را نداشتی.»
و آن تغییردهندۀ زندگی است. آن چیست؟ این مهم نیست. این
مهم نیست؛ زیرا چیزی که انتظارش را دارید، هر چه که باشد، از طریق همزمانیهایی
که برایتان پیش میآید، شروع به تغییر و آشکارشدن خواهد کرد. آنها جذب شما خواهند
شد. آیا درک میکنید؟ به محض اینکه زندگی خود را چهارچوب دوبارهای میدهید، وقتی
در ادامۀ راه مثبتنگری را در پیش روی خود قرار میدهید، وقتی در
ادامۀ راه، چیزهایی را انتظار دارید، آن چیزهای امیدوارانه بهصورت انرژی آشکار میشوند
و درست با همزمانیها روبهرو میشوید. آن اینگونه کار میکند.
نور نور را جذب میکند. نور چیزی را جذب میکند که
امیدوارش هستید. ویژگیهای امید مانند چسبی است که یکراست با همان چیزی در تماس
قرار میگیرد که نیاز دارید. این بارها و بارها و بارها به اثبات رسیده است. عزیزان،
این ایمان به نادیدنیها نیست. این شمایید که روی آن پازل کار میکنید، با الوهیت
خود، با انرژی دانستن چیزهایی که امیدش را دارید و آشکار میشوند؛ زیرا آنها برای
این هستند که شما آشکارشان کنید. شنیدید؟ شما شایستۀ چیزهایی هستید که در
این زندگی نیاز دارید، همان چیزهایی که در این زندگی درخواست میکنید؛ ولی
باید با انتخاب آزاد خود، شروع کنید به طراحی آنها. ببینید که آنها
در پیش روی شما اتفاق میافتند.
اگر نمیدانید که راهحلها چیستند، وانمود کنید که هماینک
اتفاق افتادهاند و این کار در شما آرامشی میآفریند که سپس به آنها اجازه خواهد
داد از طریق همزمانی رخ دهند. فردی را ملاقات میکنید که شما را به مکان دیگری میفرستد
و در آنجا فرد دیگری را ملاقات میکنید و اتفاقی رخ میدهد و اتفاقی رخ میدهد و
خیلی زود [میبینید که] همه چیز حل شده است. این همان چیزی است که معجزات از آن
ساخته میشوند. یکی از آن [معجزات] را امروز شنیدهاید. دو معجزه را امروز شنیدهاید.
اُه! معجزات بسیارند. کسانی که درک میکنند، قدرتمندند.
میخواهم شما را به آن سوی این پل ببرم، پلی که همیشه از
آن میگذریم. این پلی استعاری است که از شناختهشدهها به ناشناختهها میرود، از
سهبعدی به چندبعدی، از چیزی که فکر میکنید واقعیت شماست، به واقعیت دیگری که روح
شماست. این پلی است که شما را به مکانی میبرد که در آن میتوانید آزادانه عمل
کنید، آزادانهتر از آنچه در این سو میتوانید؛ چون [آنجا] همه چیز شدنی است. اگر
دوست دارید آن پل را تجسم کنید و با من از آن بگذرید. دستم را بگیرید.
[شروع موسیقی]
من هستم و شما و هر کس دیگری که میخواهد از میانۀ این
پل و از این مه بگذرد، از مهی که آن سوی پل را مبهم میکند. و مشتاقانه از میان آن
میگذرید. شما در امنترین مکانی هستید که تابهحال بودهاید. این روح شماست. این
ناحیهای از انرژی است که شاید فکر نکنید که به آن تعلق دارید؛ ولی به آن تعلق
دارید. قرار نیست در آنجا ناراحت باشید؛ چراکه آنجا خانۀ شماست. زمانی را که در
روح خود گذراندهاید، بسیار بیشتر از مدتزمانی است که در این سیاره گذراندهاید
عزیزان. این انرژی زیباست. آیا در اینجا میتوانید آن آرامش را احساس کنید؟ همه
چیز عالی است. آیا قداست درون خود را احساس میکنید؟
میخواهم شما را به مکانی ببرم که در آن از شما خواهیم
خواست با تمام توان تجسم کنید. و اگر اهل تجسمکردن نیستید و نمیتوانید تجسم
کنید، از شما میخواهیم که گوش کنید، شاید چندین بار گوش کنید یا شاید حتی اگر میتوانید
تصویری بکشید یا تصویری بیابید که به این شباهت دارد و همزمان که گوش میکنید با
آن کار کنید تا بتوانید همراه با ما روی این پازل کار کنید.
از شما میخواهم تصور کنید که از دری میگذرید، همان طور
که همیشه در این مکان چنین میکنیم؛ البته اگر بخواهید مکان بنامیدش. فقط این بار
این در به ناحیۀ غارمانند عظیمی باز میشود. اینجا ایستگاه قطار است. [کرایون میخندد]
تابهحال شما را به ایستگاه قطار نیاورده بودیم و حالا اینجایید. اتفاقات بسیاری
در این ایستگاه قطار جاری است؛ ولی عجیب است، چون در این ایستگاه موتورهای بسیاری
هست و یک ریل. یک ریل! ولی آن یک ریل، ریلی خاص است. میتوان گفت میدرخشد. ریلی
است که آن را جشن گرفتهاند. این ریل، آیندۀ هر چیزی است که میخواهید باشد، آیندۀ
شماست؛ ولی آیندۀ شما در زمین است. آیندۀ زمین هم هست؛ زیرا همراه با زمین در
آنجایید، همراه با انسانها آنجایید. این ریل، آیندههای بسیاری است، اگر بخواهید
اینگونه بگویید؛ ولی آیندهای که امروز با آن سروکار داریم، آیندۀ شماست، چیزهایی
است که همچنان که زندگی میکنید، روی این ریل با خود حمل میکنید، اگر بخواهید،
نگرانی، نااُمیدی، ترس یا اگر بخواهید، عبارات تاییدی مثبت، شادمانی و عشق،
مهربانی و شفقت. آن هر چه که هست یا هر کسی که هستید، این ریل شماست.
امروز این قطار، قطاری است با موتور بخار، قطاری پرسروصدا.
عمداً اینگونه است. معنایش این است که پرقدرت است و بخار از آن بیرون میزند و میتوان
گفت آمادۀ راهاندازی یا شروع است. به نظر میرسد
در جلوی قطار چیزی هست که به معنای واقعی غیرمعمول است، کیسۀ پارچهایِ چندبعدی یا
چیزی است که پر است از رنگهای رنگینکمانی و گوهر و چیزهای مسرتبخش. باعث میشود
که فقط با نگاهکردن به آن لبخند بزنید. میگویید: «آن چیست؟»
آن چیزی است که قرار است وقتی موتور را راه میاندازید،
ریل را بپوشاند. وقتی موتور این قطار را راه بیندازید، این قطار که امید نام
دارد، روی این ریل پیش خواهد رفت، روی ریلی که زندگی شماست، آیندۀ شماست. و هر
چیزی را که در آن کیسه هست، با خود حمل خواهد کرد و ریل را با آن خواهد پوشاند. در
آنجا چه چیزی میخواهید قرار دهید؟ حالا این قطارِ طراحیِ امید است.
آماده است تا هر چیزی را که میخواهید، روی ریل قرار دهد.
چه چیزی میخواهید در آنجا قرار دهید؟ بیایید در
آنجا راهحل قرار دهیم، بیایید سلامتی و آرامش قرار
دهیم، بیایید مهربانی قرار دهیم، بیایید بهبودی قرار
دهیم. نورپیشهها، بیایید همۀ چیزهایی را قرار دهیم که لازم دارید تا در این سیاره
در آرامش به پیش بروید. آنگاه میتوانید کاری را به انجام برسانید که در سه هفتۀ
آینده به شما میسپاریم؛ زیرا این قطار سه بار دیگر هم این ایستگاه را ترک خواهد
کرد، قطاری دیگر و قطاری دیگر. همۀ آن قطارها شبیه هماند و همگی امید نام
دارند. این اولین قطاری است که میرود و سه قطار دیگر هم خواهند بود. همۀ آن
قطارها هماینک دارند آماده میشوند و چیزهای متفاوتی در آن کیسه یا گونی حمل میکنند
که قرار است آن ریل را در طول زندگی شما بپوشانند.
آیا میتوانید ببینید که چه داریم میکنیم؟ داریم
آرزوهای امیدوارانۀ خودتان را در پیشِ رویتان مینشانیم، داریم چیزهایی را که برای
زندگی خود میخواهید، آشکار میکنیم، آنها را طراحی میکنیم و هماینک از اینجا
راهاندازی میکنیم؛ در نتیجه آنگاه که زمان شما را روی آن ریل ببرد، در آنچه در
این لحظه راهاندازی میکنید، شرکت خواهید کرد. آیا این را درک میکنید؟ این
توانایی شما نورپیشهها در این مکان چندبعدی است، در مکانی که در آن زمان وجود
ندارد. در آنجا شما نورپیشهها هستید با تواناییهایتان، با «همۀ آنچه هستید». از
شما میخواهم با این راهاندازی همراه باشید و بمانید.
و اینک از شما میخواهم که آن را راهاندازی
کنید. اهرم را میکشید و قطار [ایستگاه را] ترک میکند. چه پسر کوچک و
پرسروصدایی است. از ایستگاه خارج میشود و مسیرش را روی ریل آغاز میکند. و
بلافاصله میبینید که ریل به رنگ دیگری درمیآید و میدرخشد؛ زیرا قطار شروع کرده
است به بهجانهادن همان چیزی که روی آن و در پیش روی خود قرار دادهاید. چه خوش
است انسانی که میفهمد هماینک زندگیاش را تغییر داده است، با قدرت خودش، با کاری
که میتواند برای خودش و برای آینده انجام دهد، کاری که همیشه در این زندگی شدنی
بوده است [و] اینک بیشتر از همیشه در کاری آشکار میشود که انجامدادنی است، تجسمکردنی
است و تجلییافتنی است. به شما تبریک میگویم که امروز آیندۀ خود را تغییر دادید.
از شما میخواهم که بمانید. آن قطار را ببینید که میرود.
دستتان را روی قلبتان بگذارید و بگویید: «این منم، تا پایان عمر. بهزودی
قطارهای بیشتری خواهم فرستاد.» این است آنچه هستید. این است آنچه هستید.
و
اینچنین است
نظرات
ارسال یک نظر