مدیتیشن۱۱۰

 2022.12.14

درود عزیزان. کرایون هستم. کمی نزدیک‌تر بیایید.

این مدیتیشن دربارۀ ذهن خدا می‌گوید. آیا انسان می‌تواند چنین چیزی داشته باشد؟ خوب، به شما می‌گویم که در این انرژی جدید، این دقیقاً همان ناحیه‌ای است که به آن می‌رویم. اگر از استادان این سیاره بپرسید که چه چیزی استادی را در آن‌ها ایجاد کرده است، خواهند گفت که آن یادگیریِ آکندن ذهن انسانی‌شان از ذهن خدا بوده است. به این ترتیب آن بخش معنوی روحشان می‌تواند همراه با آن‌ها در زمین باشد. و این همان چیزی است که آن‌ها را استاد کرد. این همان چیزی است که توانایی‌های بسیاری به آن‌ها داد، توانایی‌هایی که درباره‌اش می‌خوانیم، [در واقع] شما درباره‌اش می‌خوانید و می‌گویید معجزه‌آسایند، معجزه‌آسا. آن ذهنِ خداست.

دارید به زمان گذار نزدیک می‌شوید. پیام واقعی چنل امروز دربارۀ این گذار بود، دربارۀ این گذار و ارسال نور و انرژی به این سیاره از طریق چیزی که نقاط گره و خنثی نامیده می‌شوند و این خود موضوع دیگری است؛ ولی همه این لحظه را هدف قرار داده بودند. بومی‌ها به شما گفته بودند که دارد فرامی‌رسد. من به شما گفته بودم که دارد فرامی‌رسد.

چنل‌کننده‌های بسیاری گفته بودند که شما اینجا و در دل آن [گذار] هستید. کسانی هستند که از آن می‌ترسند و می‌گویند: «خوب، مطمئن نیستم که چه رخ خواهد داد.» به شما می‌گویم: نور. این چیزی است که رخ خواهد داد. کسانی هستند که از نور می‌ترسند. این خود موضوع دیگری است؛ ولی به شما که هم‌اینک این را گوش می‌کنید، دوست دارم بگویم که دلایل بسیاری دارید که در این زمان احساس آرامش کنید، احساس آرامشی شگفت‌انگیز.

همچون همیشه از این پل خواهیم گذشت؛ ولی از شما می‌خواهم که کمی متفاوت نگاهش کنید. آیا ممکن است که در آن سوی این پل، استادی باشد، استادیِ شما؟ آیا ممکن است در آن سوی این پل، چیزی باشد که استادان بیشتر عمرشان را صرف مطالعۀ آن کردند، آن هم وقتی که پلی وجود نداشت؟ و باور کنید که در انرژی قدیمی‌تر، عزیزان، هیچ پلی وجود نداشت.

پلی که از آن می‌گذریم، ابزاری جدید است. وقتی آگاهی در این سیاره شروع به تکامل می‌کند...، برخی این را بالاتررفتن آگاهی می‌گویند، تکامل لزوماً به معنی بالاتررفتن نیست، خردمندترشدن است. [تکامل آگاهی] چیزهای بسیار بیشتری را در بر می‌گیرد، ولی در همان سطحی که هست، نه لزوماً در سطحی بالاتر؛ ولی شما این‌گونه می‌گویید و این واژه را به کار می‌برید. او همان چیزهایی را می‌بیند که همیشه می‌دید؛ ولی به‌شکلی متفاوت. خرد این‌گونه است. و وقتی تکاملی معنوی را در آگاهی خود دریافت می‌کنید، به اطراف نگاه می‌کنید و چیزهایی می‌بینید که پیش از آن هرگز ندیده بودید، شاید به کسی شفقت می‌ورزید که به شما خیانت کرده است، کسی را دوست می‌دارید که دوست‌داشتنی نیست. و کم‌کم درک می‌کنید که متفاوتید، در شما اتفاقی رخ داده است. عزیزان، حتی اگر آن تغییر کوچکی باشد، بخشی از تکاملی است که همچنان رشد خواهد کرد و رشد خواهد کرد.

و یکی از ویژگی‌های تکامل، ابزار جدیدی است: توانایی دیدارِ روح خودتان. بیایید این کار را بکنیم. بیایید این کار را بکنیم و ببینیم چه چیزی آنجاست. و بگذارید آن را به چنلی ربط دهیم که تازه به شما ارائه کردم. ذهن خدا در آن سوی آن پل است و آن ذهن شما هم هست. با من از پل عبور کنید. هم‌اینک دستم را بگیرید.

[شروع موسیقی]

بیایید همان طور که بارها این کار را کرده‌ایم، با هم از میان مه بگذریم. و همچنان که از مه می‌گذریم، آنچه به چشم می‌آید، هر چه که باشد، بهترین چیزی است که می‌توانید ببینید. شاید به چیزهای سه‌بعدی‌ای محدود باشید که در این سیاره دوست داشته‌اید و آنچه می‌بینید، می‌تواند هر یک از آن‌ها باشد. سخت است که چیزهایی را تصور کنید که تابه‌حال ندیده‌اید؛ پس بگذارید آنچه می‌خواهید، هر چه می‌خواهد، باشد؛ ولی این را بدانید: این خود شماست، خود بزرگ‌ترتان. اینجا خانۀ شماست. اینجا جایی است که به آن تعلق دارید. اینجا جایی است که پیش از آمدن به زمین، در آن بودید، هم این بار، هم دفعۀ قبل، هم دفعات قبل‌تر و قبل‌تر از آن. به‌راستی که اینجا جایی است که به آن تعلق دارید و روزی به آن بازخواهید گشت. زیباست. سرشار از آرامش است. ذهن خدا اینجاست؛ زیرا خدا آن را آفرید. سرچشمۀ آفرینشگر که خدا می‌نامیدش، شما و این روح را آفریده است. و شمایی که از آن صحبت می‌کنم، شمای [متعلق به این] گیتی است که در این روح ساکن است، همان که نامش را به آواز نور می‌خوانند. این است آن کسی که هستید.

در اینجا چه چیزی ممکن است برایتان باشد؟ خوب، اتفاقی که اینک رخ خواهد داد، برای همۀ شما نیست؛ پس کاری را که می‌خواهم انجام دهم، قبلاً هم انجام داده‌ام و این‌‌گونه است که اگر آنچه در ادامه رخ می‌دهد، به شما مربوط باشد، آن برای شماست. اگر بگویید که از آن فراتر رفته‌اید یا این را قبلاً انجام داده‌اید یا به شما مربوط نمی‌شود، از شما می‌خواهم آگاهی و چشمان خود را به‌سوی یکایک کسانی بگردانید که به آنچه رخ می‌دهد، نیاز دارند و به این ترتیب همۀ شما بخشی از این فرایندید. این برای برخی از شما تمرین شفقت است، برای دیگران تمرین ریختن ترس است.

با من از این در بگذرید، دری که شاید نتوانید ببندیدش. هیچ دری وجود ندارد، فقط دهانه‌ای هست. برخی آن را در می‌نامند. شاید [بتوان گفت] درگاه است. فقط رفتن از الف به ب است و استعاره‌ای است برای رفتن از یک انرژی به‌درون انرژی‌ای دیگر. به‌درون آن انرژی وارد می‌شوید. دوباره به آن سالن تئاتر دایره‌شکلِ بسیار آشنا وارد می‌شوید، همان سالن تئاتری که با آن آغاز کردیم، همان که در آن همه نوع اتفاقی رخ داده است.

آن سالن تئاتر را می‌بینید و می‌بینید که در آنجا مکانی هست تا تماشاگران دورتادور آن بنشینند. و یک بار دیگر برای آنکه روی صحنه بروید، از میان جایگاه تماشاگران رو به پایین می‌روید و از [پله‌های] صحنه بالا می‌روید. آنجا یک صندلی هست. همیشه یک صندلی هست، [کرایون می‌خندد]، به‌جز هنگامی که هیچ صندلی‌ای نیست. این بار هست. این صندلی نماد است، این‌طور نیست؟ و این را قبلاً هم گفته‌ایم. استعاره هم هست، استعاره‌ای برای آرمیده‌بودن، نشستن و دریافت‌کردن و راحت‌بودن. و این همان چیزی است که اینک از شما می‌خواهیم.

به شما می‌گویم که این برای کیست. و حالا می‌توانید تعیین کنید که آیا این برای شماست یا نه. اول روی صندلی بنشینید. اگر این چیزها به شما مربوط می‌شود، این برای شماست. اگر به شما مربوط نمی‌شود، از شما می‌خواهم که گوش کنید و نگاهتان را به‌سوی کسی بگردانید که روی آن صندلی نشسته است، کسی که می‌توانید به او شفقت بورزید. به شما می‌گویم؛ چون هزاران نفر این را گوش می‌کنند. در این تمرین هزاران نفر حضور دارند و چه این را اینک گوش کنند، چه هفتۀ بعد یا سال بعد، آن‌ها اینجایند.

چراغ‌ها جایگاه تماشاگران را روشن می‌کنند و آن‌ها را می‌بینید. جالب است، مرد و زن، همه بزرگ‌سال‌اند و روپوش سفید پوشیده‌اند. این برای شما نشان از چه چیزی دارد؟ برخی می‌گویید: «خوب، این روپوش سفید است؛ پس باید معنوی باشد.» نه، این چیزی نیست که ما می‌گوییم. این بار نه، این بار نه. از شما می‌خواهم بزرگ‌ترین دانشمندان جهان را ملاقات کنید. مگر نمی‌دانید، دانشمندان همیشه روپوش سفید می‌پوشند؟ این استعاره است. و همۀ آن‌ها شما را نگاه می‌کنند.

دلیلش این است؛ چون این‌ها همان‌هایی هستند که می‌خواهند دستانشان را بالا بیاورند و به شما اشاره کنند و شما را از انرژی‌ای آکنده کنند که هر ترسی را از میان می‌برد، ترس‌هایی که هر یک از شما از ابتلا به موجودات بیولوژیکی دارید. این‌ها استادان دانشمندی هستند که بر همۀ ویروس‌ها چیره شده‌اند و هیچ یک از آن‌ها واکسنی گسترش نداده است. همۀ آن‌ها آگاهی‌ای را گسترش داده‌اند تا برای شما بفرستند، آگاهی از اینکه چه چیزی آنجاست، چگونه کار می‌کند و چگونه می‌توان آن را بی‌اثر کرد.

همۀ‌ آن‌ها به شما می‌گویند: «آیا می‌دانستی که در این سیاره که زمین نام دارد، ویروس‌هایی هستند که لازم است به‌صورت منظم به آن‌ها دچار شوی تا سیستم ایمنی‌ات را تقویت کنند؟ سرماخوردگی معمولی یکی از آن‌هاست. شاید هرگز نتوانی بر آن غلبه کنی؛ پس آن را در آغوش بگیر. ویروس‌های دیگری هم هستند که شاید به آن‌ها مبتلا شوی، ویروس‌هایی که به‌شکلی خیلی‌خیلی آسان می‌آیند و می‌روند تا سیستم ایمنی‌ات را تقویت کنند.»

کاری که می‌خواهند بکنند این است که شما را از تعادل آکنده کنند، آکنده از تعادل بیولوژیکی. به این ترتیب اگر تابه‌حال از هر نوع ویروسی می‌ترسیدید، از هر نوع عامل بیولوژیکی می‌ترسیدید، از هر چیزی که ممکن است شما را مبتلا کند، می‌ترسیدید، اینک آن ترسِ شما فرومی‌ریزد؛ زیرا این [استادان] امروز با شما بوده‌اند و شما را آکنده کرده‌اند، آکنده از دانش، خرد، نور. در نتیجه می‌توانید اینجا را متفاوت با آنچه آمدید، ترک کنید، بدون آن ترس.

حال اگر این ترس شما نیست، عزیزان، از شما می‌خواهم نگاهتان را به کسانی بدوزید که روی آن صندلی نشسته‌اند، کسانی که در اثر آن ناتوان‌اند، کسانی که از آن می‌ترسند، کسانی که در این سال‌ها چنین برنامه‌ای در [ناخودآگاه] آن‌ها نوشته شده است. و به آن‌ها کمک کنید تا درک کنند که نور همه چیز است. و این استعاره‌ای است برای همۀ این دانشمندان بزرگ که اشاره می‌کنند و می‌گویند که آن‌ها هم این را می‌دانند. می‌دانند که آگاهی پادشاه است. و می‌توانید خودتان را طوری برنامه‌نویسی کنید که این چیزها باعث مرگتان نشوند و دیگر هرگز نباید دوباره از آن‌ها بترسید.

و وقتی یکی از آن‌ها به‌عنوان سرماخوردگی یا آنفولانزا می‌آید، آن را در آغوش بگیرید، طوری که می‌آید و می‌رود و شما را برای دفعۀ بعد تقویت می‌کند. این خرد است. این درایت است. و این است آن کسی است که اینجاست.

آن‌ها اینجا در جایگاه تماشاگران نشسته‌اند. آیا تابه‌حال شنیده‌اید که دانشمندان آواز بخوانند؟ خوب، بگذارید چیزی به شما بگویم. لزومی ندارد که بتوانند؛ ولی این‌ها...، اُه! این زیباست. بگذارید آواز سلامتی را برایتان بخوانند عزیزان؛ چرا که شما شایستۀ آنید و به همین دلیل است که اینجایید. در این مکان که اینک در آن نشسته‌اید، همه چیز شدنی است و این مکان، مکانی است که شما برای نشستن انتخاب کردید.

بمانید و از این لذت ببرید، از جوان‌شدن دوبارۀ همۀ سلول‌های بدنتان.

من کرایون هستم، عاشق همۀ انسان‌ها.

و این‌چنین است.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مدیتیشن۱۲۶

پیش‌مدیتیشن۱۲۴

پیش‌مدیتیشن۱۲۶