پیشمدیتیشن۱۰۹
2022.12.07
درود عزیزانم، کرایون
هستم از خدمات مغناطیسی.
یادآوری میکنم: تمامی
پیامهایی که من در این برنامه به شما میدهم، تمام این چنلها، برای همه در دسترس
خواهند بود. آنها در وبسایت همکارم موجود هستند. هر آنچه در این چنلها گفته میشود،
همیشه به صورت رایگان در دسترس خواهد بود.
این ماه میخواهیم مجموعهای
جدید را آغاز کنیم و این مجموعه ممکن است کمی شبیه به موضوعاتی باشد که در سال ۲۰۲۱ ارائه کردیم. در آن
زمان، توضیحاتی در مورد «چهار چهرۀ ترس» به شما ارائه دادیم. و این ماه نیز
به بررسی چهار نوع ترس خواهیم پرداخت، اما باید بگویم که این ترسها بسیار عملی و
کاربردی هستند. اینها همان ترسهایی هستند که مردم امروزه با آنها دستوپنجه
نرم میکنند. آنها به اندازۀ ترسهایی که قبلاً به شما گفتیم، رمزگونه یا عمومی
نیستند. بلکه آشناتر هستند.
اولین مورد از این چهار
ترس کمی بحثبرانگیز است. ممکن است با شنیدن ]صحبتهای[ من بگویید: «خب،
چه چیزی در مورد آن بحثبرانگیز است؟» و برخی دیگر خواهند گفت: «من حتی تو را باور
نمیکنم. چطور میتوانی این چیزها را بگویی؟» زیرا آگاهی شما، انتظارات شما، افکار
شما و آموختههای شما، نحوۀ دریافت این ترس خاص، این پیام خاص یا این دستورالعملها
را تعیین میکنند.
میتوان گفت که در برخی
مناطق این سیاره، اندوه و غم بزرگی وجود دارد، غم و اندوه بزرگی که ناشی است از
نحوۀ آموزش و ادراکِ مردم این سیاره از سرچشمۀ آفرینشگر. خدا برای تو کیست؟
دربارهٔ خدا چه چیزهایی به شما گفتهاند؟ آیا اصلا ]خدا[ کلمه درستی
است؟ آیا باید از آنکه خالق همه چیز است، ترسید؟ خوب، این [ترسیدن] همان چیزی است
که به شما آموزش داده شده است. بنابراین، اولین ترسی که انسانها دارند و میخواهم
به شما بگویم که مانع عشق، شفقت، شفا و زندگی میشود، ترس از خدا است.
به شما چه گفته شده است؟
ابتدا، من سناریویی را به
شما میگویم که قبلاً بارها گفتهام، اما شاید این اولین باری باشد که این را میشنوید: خداوند
آگاهی انسانی ندارد. چگونه چیزی که عشق خالص است و همه چیز را دربرمیگیرد و
بیقیدوشرط است را تعریف میکنید؟ این آفریدگار آنقدر عاشق شماست که نام شما را
میداند. درواقع شما بخشی از آن سرچشمه آفرینشگر هستید، زیرا روح شما توسط خداوند
ساخته شده است و روح شما ابدی و جاودان است، و آنقدر دوست داشته میشوید، که بخشی
از همۀ این هستید.
و سپس شما به زمین میآیید
و انسانها طی دورههای طولانی در انرژی پایینتر، تصمیم گرفتند که [تصور کنند]
خدا نوعی انسان است. و شما میگویید: «خب، این دیوانگی است. هیچ انسانی هرگز نگفته
است که خدا انسان است.» اوه، بله، شما انسانها این کار را کردید، هر بار که
دکترینی را ایجاد کردید که خداوند را عصبانی و انتقامجو جلوه میداد و قوانینی
برای مجازات داشت، همانند یک پدر ]درواقع خدا را شبیه انسان تصور کردید[.
عزیزانم، این [خدای مورد تصور شما]، یک پدر انسانی است! این خالق جهان هستی نیست.
من فکر میکنم شما اشتباه کردهاید.
و با این حال، در انرژی
آفرینش، ]همهچیز[ از مهدکودک شروع میشود، تا کلاس اول و دوم و سوم رشد
میکند و در مورد انرژی هم همینطور است ]و بهتدریج تکامل
مییابد[. بنابراین، شما هم ممکن است انتظار چنین چیزی را درباره این سیاره داشته
باشید، اما هرگز ]وضعیت[ بهتر نشد. و حتی امروزه هم، شما به مکانهایی
میروید که میگویند: «خداوند عشق است و اگر رفتار خوبی نداشته باشید، اگر این کار
و آن کار را نکنید، خداوند شما را مجازات خواهد کرد! و بههرحال، شما هزاران سال
پیش کاری انجام دادهاید که حتی از آن خبر ندارید و به خاطر آن مجازات میشوید!» و
این مسأله ادامه دارد و ادامه خواهد داشت.
آیا واقعا فکر میکنید
خالق این جهان، که تماما عشق و شفقت است، میتواند
شما را مجازات کند؟ چقدر عجیب است که برخی میگویند: «شما فقط یک عُمر دارید و آن
را زندگی میکنید و بهتر است که زندگی خوبی داشته باشید، زیرا در پایان عُمر، روح
شما عذاب خواهد کشید». و در کلیساها تصاویر بسیاری از این عذاب وجود دارد تا همه
بچهها بتوانند آن را ببینند. شما میدانید که من درست میگویم. من این را نساختم.
ترس از خدا؛ شما برای ترس از خدا برنامهریزی شدهاید. این یک ترس بزرگ است. در
مورد آن چه میکنید؟
همکارم نیز
همین ]تفکر[ را داشت، بنابراین شروع به پرسیدن سوالاتی کرد که خداوند
فوراً به آنها پاسخ داد. اما شما باید بتوانید این سؤالات را بپرسید.
«خدای عزیزم، روح هستی
عزیز، من به تو باور دارم. همیشه به من گفته شده بود که تو واقعی هستی. من دوستت
دارم. آیا ممکن است چیزهایی که دربارۀ تو به من آموزش دادهاند اشتباه باشد؟ آیا
ممکن است داستان بزرگتری وجود داشته باشد که بشریت تازه شروع به یادگیری آن کرده
باشد؟ آیا ممکن است تو آنقدر زیبا و شگفتانگیز و باشکوه باشی که من نیازی به پرستش این و
آن نداشته باشم، زیرا تو بخشی از روح من هستی و آنقدر زیبا و شگفت انگیز و خوب
هستی که هرگز نمیتوانی مجازات کنی یا خشمگین شوی یا نتوانی آن کارهایی را انجام
دهی که جزئی از طبیعت انسانی است و [به نادرستی] به سرچشمه آفرینشگر نسبت داده
شده؟ آیا ممکن است؟»
و تقریبا بلافاصله،
همکارم عششقی که به او بخشیدم را دریافت کرد که نشان دهیم چیزی در اینجا وجود
دارد. عزیزانم، اگر هرگز حقیقت واقعی به شما گفته نشده باشد، چه؟ و این یک توطئه
نیست. بلکه به این دلیل است که آن حقیقت، اکنون به روشی بسیار روشنتر از انرژی
قدیمی آشکار میشود، چون [در آن انرژی قدیم، آنچه به شما دربارۀ سرچشمۀ آفرینشگر
گفتند] بهترین چیزی بود که آنها داشتند. دکترینی که شاید شما یاد گرفتهاید و در
آن برنامهریزی شدهاید، بهترین چیزی است که آنها داشتند.
نگاهی به گذشتگان، حتی
یونانیان، بیاندازید. این را قبلا هم گفتهام، آنها خدایان خود را ناکارآمد کردند
تا دقیقاً شبیه شما انسانها باشند. اگر متوجه شده باشید این موضوع پیشینه دارد.
کمی آن را مطالعه کنید و شروع به درکش خواهید کرد، که کل سلسله مراتب این ایده، که
خدا این کار و آن کار را انجام میدهد و این و آن را میخواهد و پرستش میکند و
سپس مجازات میکند و روح شما را به مکان وحشتناکی با یک فرشته سقوط کرده[1] میفرستد،
همه اینها تمثیل است. این داستان است و داستانی انسانی است. مربوط به الوهیت
نیست. واقعی نیست. و در تمام زندگی شما، این چیزی است که به شما گفته شده است.
بنابراین، مسلماً از خدا خواهید ترسید.
نباید از خالق این جهان
که شما را بسیار دوست دارد، ترسید. خالق این جهان که شما را بیاندازه دوست دارد،
بخشی از روح شماست. تمام انرژی ]روح[ شما با شما متحد است و منتظر است
تا به شما شفقت، مهربانی و زیبایی بدهد و بیاموزد.
بیایید با هم تمرینی
انجام دهیم. اگر میخواهید این را احساس کنید، از شما دعوت میکنم دستتان را روی
قلبتان بگذارید. اگر میخواهید بیشتر درک کنید، به شما میگویم که در این انرژی،
پاسخها به سرعت میآیند، به خصوص سؤالات مربوط به درکِ شما از الوهیت خودتان.
«روح هستی عزیز، خدای
عزیز، میخواهم تمام آنچه را که درباره تو به من گفته شده فراموش کنم و همه چیز را
از نو شروع کنم. بگذار تو به من بگویی که کیستی. روح هستی عزیز، خیرخواهی و عشقی
را که وجود دارد به من نشان بده. بگذار قلبم از آرامش و درک پر شود تا کاملاً
بفهمم که شاید تو متفاوت باشی. شاید تو اصلاً مانند یک پدر انسانگونه
نیستی. شاید تو بسیار فراتر از هر شعوری هستی که من بتوانم تصور کنم. شاید آنقدر
مرا دوست داری که من هرگز تنها نخواهم بود، همیشه با من خواهی بود، راهنماها و
فرشتگانی مرا در طول این زندگی یاری میکنند. شاید من اینجا هستم تا آن عشق را
بیاموزم، نه اینکه از تو بترسم. آن را به من نشان بده. آن را به من نشان بده.
روح هستی عزیز، سرچشمه
آفرینشگر عزیز، به من تصویری بزرگتر نشان بده، تصویری که هیچکس تابهحال به من
نشان نداده است. و این کار را نه با تصاویری روی دیوار [معابد و کلیساها] یا در
کتابها، بلکه به گونهای انجام بده که نتوانم آن را از دست بدهم. همزمانی را
سر راه من قرار بده تا با افرادی دیگر آشنا شوم که همان پیام را به روش دیگری، یا
شاید در خوابهایم یا شاید همین الان به من بدهند. مرا از چنان عشقی سرشار کن که
دیگر هرگز از خداوند نترسم. آنقدر تو را خوب خواهم شناخت و دوستت خواهم داشت که
شفقت و مهربانی تو را به گونهای که هرگز قبلاً احساسش نکردهام، احساس خواهم کرد.
طوری که میتوانم عقب بنشینم و به تمثیلی که به من گفته شده بخندم، مانند کودکی که
در مورد افسانهای که هرگز وجود ندارد به او گفته میشود و وقتی بزرگ میشود ]متوجه
میشود که آن افسانه واقعی نبوده و فقط یک داستان بوده است و میخندد[. زمان اصلاح
فرا رسیده است.»
هیچ دلیلی وجود ندارد که
انسان از آن چیزی که سرچشمه آفرینشگر است بترسد، زیرا او هرگز شما را مجازات
نخواهد کرد. او هرگز با شما متفاوت از آنچه که شما با فرزندانتان که بسیار
دوستشان دارید رفتار میکنید، رفتار نخواهد کرد. بدانید که این سرچشمه
آفرینشگر که مسئول همه چیزهایی است که شما در آسمان روز و شب میبینید، نام شما را
میداند و میخواهد شما را کاملاً از عشق لبریز کند. شما یک نقطه کوچک روی یک
سیاره متحرک نیستید! شما یک روح جاودانه هستید و اهداف و دلایلی برای شما و آگاهی
و زندگی شما وجود دارد که کاملاً با برنامه خداوند ]یعنی[ عشق، شفقت و
تغییر بر روی زمین همسو است.
اگر این کار را انجام
دهید، میتوانید شروع به تابش نوری کنید که متعلق به شماست و هرگز از خدا نخواهید
ترسید. من کرایون هستم، عاشق این خانواده. امروز حقیقت را به شما میگویم، حقیقت.
میخواهم واقعیت آن را احساس کنید.
و اینچنین است.
[1] یعنی
شیطان. مترجم
نظرات
ارسال یک نظر