پیشمدیتیشن۱۰۸
2022.11.23
درود عزیزانم، کرایون هستم از خدمات
مغناطیسی.
تمام درس امروز تا اینجای کار، کل
برنامه امروز تا کنون، در مورد چیزی بوده است که بسیاری از مردم اصلاً آن را درک
نمیکنند: نظریۀ «میدان[1]». من
به شما میگویم که میدان یکی از مفاهیم گمشده است، الگویی است که درواقع مردم به
وجود آن اعتقاد ندارند، اما همواره وجود داشته است.
[اگرچه] میدان، یک اسم دارد، اما
بسیاری از شما که اکنون این ]چنل[ را تماشا میکنید و خود را درمانگر و
دارای قدرت شهودی مینامید، [از مدتها قبل، بدون دانستن نام آن] از میدان آگاه
هستید و آن را میشناسید. درمانگر اغلب مقابل فردی میایستد و
شهود ]لازم[ را دریافت میکند. در لموریا، این عمل «حس کردن کدها»
نامیده میشد. کدها به سادگی، یک ایده شهودی بودند که فرد در لموریا آن را بیان میکرد،
زیرا در آنجا، زبان نوشتاری وجود نداشت. در عوض، کدها وجود داشتند. میتوان گفت که
کد، مانند «کانجی[2]» است، زبانی
که شاید برخی از آسیاییها از آن استفاده میکنند، و زبانی مفهومی است. ]در
این زبان [یک نماد، چندین معنی دارد. مانند چیزی است که آنها در لموریا
داشتند. اما این ]موضوع[ را با مفهوم کدهای زبانی، که شما باید درباره
آنها اطلاع داشته باشید، اشتباه نگیرید.
شما این قابلیت را از قبل در خود
دارید و قادر به درک و احساسِ بخشی از مجموعه افکار یا اندیشهها و ایدههای فردی
که در حضور شما قرار دارد، هستید.
آیا تا به حال وارد اتاقی شده اید که
کسی مشغول بحث و جدل بوده است؟ آیا کدها را احساس کردهاید؟ آن کد شهودی بود
که هنگام ورود به داخل، به شما، به اتاق و به هر آنچه که در هوا معلق بود منتقل میشد.
بسیاری از شما این را میدانید، چرا که آن را احساس کردهاید.
حال این موضوع را برعکس کنید. آیا تا
به حال، کد عشق را پیرامون افراد یا موقعیتهای خاصی احساس کردهاید؟ مثلاً وقتی
وارد جلسهای میشوید که افراد زیادی برای دیگران دعا میکنند؟ یا اتفاقی شفقتآمیز
رخ میدهد و ]یا زمانی که[ شما در حال جشنگرفتن هستید؟ این احساس،
بسیار تاثیرگذار و غلیظ است. شما خودتان میدانید که همین طور است. مستقیم به
قلبتان نفوذ میکند وشما فوراً آن را احساس میکنید.
این شبیه همان حلقههایی است که
مادران ستارهای [پلیدینها] به نوجوانان [در لموریا] گفتند ترسیمشان کنند [و هر
حلقه نماد یکی از این نوجوانان بود]، بعد از اینکه نوجوانان حلقههای خود را ترسیم
کردند، متوجه شدند حلقههای آنان با هم تداخل دارد[3] تا به
نوجوانان این اصل را نشان دهند که همۀ شما به هم متصل هستید.
مفاهیم بسیار زیادی وجود دارد که شما
تازه شروع به درک و یادگیری آنها کردهاید؛ به همین دلیل است که من خواستهام تا
این کلاس تدریس شود تا در آن دلایل و مفاهیمی وجود داشته باشد که در حالحاضر
بتوانید شناسایی و درکش کنید، منتظرش باشید و از آن استفاده کنید.
اکنون من به شما چیزی غیرمنتظره میگویم،
که دوباره به خطیبودن انسان اشاره دارد. خطیبودن با شما و هر
چیزِ پیرامونتان به مشکل میخورد، زیرا این واقعیت شماست: یک واقعیت خطی. شما از
«الف» به «ب» میروید و سپس از «ب» به «الف». ایده اینکه شما میتوانید همزمان در
«ب و الف» باشید، در ایدهها، واقعیت، افکار یا باورهای شما جایی ندارد. اما چیزی
که به شما خواهم گفت این است که وقتی درباره «ب» فکر میکنید، در واقع از قبل آنجا
هستید و پس از آن، بدن خود را به آنجا میبرید.
عزیزانم، چیزی در جامعه شما، به ویژه
در زمینه درمان وجود دارد که میخواهم آن را روشن کنم. بسیاری از شما تجربه درمانهای
معجزهآسا و شگفتانگیزی را پشت سر گذاشتهاید. و گاهی اوقات درباره این درمانها،
کتابهایی ]نیز[ نوشته میشود. این درمانها، اغلب به یکی از فراگیرترین
و وحشتناکترین چیزهایی که در فرهنگ شما اتفاق میافتد مربوط است: یعنی
سرطان. اما زمانی که این درمان را دریافت میکنید و میبینید که بیماری بهبود
یافته است، همیشه به شما گفته میشود: «خب، بهتر است آن را ]به طور
مداوم[ بررسی کنید. بهتر است بررسی کنید زیرا میدانید
که] سرطان[ برمیگردد، مگر نه؟» این چه نوع درمانی است؟ آیا این
یک درمان واقعی است یا یک درمان موقت یا یک درمان نیمهکاره است؟
میخواهم چیزی به شما بگویم. جامعه
شما ناخودآگاه، شما را تحت تأثیر قرار میدهد. شما ممکن است یک درمان کامل داشته
باشید، اما جامعهتان به شما میگوید که این امکانپذیر نیست. و سپس
این ]پیام[ توسط ناخودآگاه شما جذب شده و به شما میگوید، درمانِ کامل
اتفاق نیفتاده است. بنابراین باید مراقب باشید زیرا ]بیماری[ باز میگردد،
البته شما میتوانید تمام آزمایشهایی که میخواهید را انجام دهید و من اینجا
نیستم که به شما بگویم که این کار را نکنید، اما به شما میگویم: «]از
درمان[ چه انتظاری دارید؟»
درمان، میتواند کامل و بدون امکان بازگشت بیماری انجام شود و
بیماری میداند که امکان ]بازگشت[ وجود ندارد و دیگر نمیتواند به سوی
شما بازگردد. به این دلیل که شما به آن دستور دادهاید که برود، یا درمان به صورت
معجزهآسا، طوری که ممکن است شما آن را بهبودی خودبهخودی بنامید رخ داده، یا شاید
یک درمانگر به شما کمک کرده باشد، یا شاید بوسیله شیمیدرمانی و کمکدرمانگر اتفاق
افتاده باشد؛ هر سناریویی که باشد، شما از شر آن خلاص شدهاید.
این همان تغییر الگو است:
اینکه به جایی برسید که بدانید بیماری باز نمیگردد. آیا این را میفهمید؟ این
تغییر ایدههاست. بازنویسی و بازسازی ضمیر ناخودآگاه است که
همیشه به شما میگفت: «خب، بله! ]درمان اتفاق افتاده است[ اما موقتی است
و فقط برای حالاست. بعدا بازمیگردد. میدانی که بیماری برمیگردد، مگر نه؟» خوب،
اگر برنگردد، چه؟
این، بازنویسیِ یک الگویی خطی است که
شما آن را یاد گرفتید. نحوه عملکرد دارو هیچ ارتباطی به جادوی درمان واقعی که شما
شایسته آن هستید و آن را به دست آوردهاید یا ممکن است به دست آورید، ندارد. آیا
متوجه میشوید که چه میگویم؟ برخی از شما اینجا نشستهاید و آرزو میکنید
که این درمان را داشته باشید. اگر به شما بگویم که ]درمان[ در
«میدان» است چه؟ آن را درخواست کن. به آنجا ]به میدان[ برو.
انجامش بده. برای توست. عزیزانم، این برای همه شماست.
میدان اینگونه است. شما میتوانید
چیزها را قبل از وقوع آنها، حتی نتایج چیزهای خاصی را که از آنها مطمئن نیستید یا
از آنها آگاه نیستید را حس کنید؛ و دلیلش این است که پتانسیل
نتیجه ]احتمالی[ در حال حاضر، به نوعی ]در این میدان[ تحقق
یافته و در حال جشنگرفتهشدن است. این به معنای پیشگویی آینده
نیست. ]بلکه[ فقط هماهنگشدن با بالاترین پتانسیلی است که وجود دارد.
تصور کنید که اتفاقی زیبا میافتد.
شما امیدوارید که این اتفاق بیفتد. «خدایا لطفا بگذار این اتفاق
بیفتد!» شما امیدوارید که این اتفاق بیفتد. اتفاقی زیبا میافتد. و
پتانسیل وقوع آن زیبایی به قدری زیاد است که از قبل، پتانسیل وقوع آن جشن گرفته میشود
و شما آن را در میدان دریافت میکنید و در واقع، آنچه را که قرار است اتفاق بیفتد،
تقویت میشود. و این مانند یک حلقه از واقعیت بالقوه است که در حال تحقق است.
من فقط با شما در مورد فرابعدیت صحبت
کردم. آیا گیجکننده بود؟ از ]تغییر[ ادراکات، الگوها. از خطیبودن خارج
شوید و شروع به انتظار چیزهای شگفتانگیزی کنید، چیزهایی که دیگران دربارهاش
به شما میگویند که: «نه، این اتفاق نمیافتد!» [کرایون میخندد] و بعد بدانید که
درست فکر میکنید. هنگامی که افراد زیادی با آنچه شما میگویید که ممکن است
اتفاق بیفتد یا آنچه برای شما رخ داده است مخالفت میکنند، زمانی که آنها به شدت
مخالفت میکنند، شما میدانید که در مسیر درست قرار دارید [کرایون میخندد]، زیرا
آنها خطی هستند و شما فقط یک قدم به سمت یک الگوی چندبعدی برداشتهاید.
شاید بخواهید دوباره به این چنل گوش
دهید. مفاهیم و جملات زیادی در کنار هم قرار میگیرند که غیرمنتظره هستند. اما
باید به یاد داشته باشید که همه شما درگیر این شیفت هستید، یک تغییر زیبا در چشمانداز
و الگو. به همین دلیل است که شما اینجا هستید و این برنامه خاص، این رویداد خاصِ
«حلقه دوازده» را تماشا میکنید.
من کرایون هستم، عاشق همه شما.
و اینچنین است.
[1] میدان
کوانتومی یا میدان انرژی یک مفهوم بنیادی در فیزیک است که به عنوان یک زمینه واحد
از انرژی و اطلاعات در نظر گرفته میشود که همه چیز در جهان را به هم متصل میکند.
[2] :kanji کانجی یکی از سه سیستم نوشتاری ژاپنی است
که از حروف چینی الهام گرفته است و کانجیها در واقع از چین به ژاپن وارد شدهاند.
در این سیستم، هر نماد یا حرف به معنایی خاص استفاده میشود و میتواند
معنای مفهومی، صوتی و یا هر دو را نمایان کند. این سیستم نوشتاری در ژاپن برای
نوشتن کلمات و عبارات مورد استفاده قرار میگیرد و یکی از ابزارهای اصلی خواندن و
نوشتن در زبان ژاپنی است.
[3] گل حیات
را در ذهن مجسم کنید.مترجم
نظرات
ارسال یک نظر