مدیتیشن۱۱۴

 2023.01.11

درود عزیزانم. کرایون هستم.

کمی نزدیکتر بیایید.

ضربان قلب طلایی، صدایی دارد همچون روح. این‌طور نیست؟ این همان چیزی است که آموزش می‌دهیم. روح دربردارندۀ چیزهای ژرفی است که هنوز از آن سخن نگفته‌ایم؛ ولی سرانجام خواهیم گفت و بسیار بیشتر از چیزی است که می‌پندارید. تمام این تمرینِ حلقۀ دوازده دربارۀ انرژیِ روح است. و در واقع هرگز در هیچ کتابی تشریح کاملی دربارۀ انرژی روح ارائه نکرده‌ایم. تنها چیزی که تابه‌حال نشانتان داده‌ایم، این است که ای روح کهن عزیز، شما به نوعی این توانایی را دارید که به آن مکان بروید، به مکانی که روح شماست. آن مکان جایی است که سرچشمۀ آفرینشگر شما را ابتدا در آنجا قرار داد. آن مکان جایی است که مردم می‌فهمند که مکانی مقدس است.

به شما گفته‌ایم که این توانایی را دارید که به آنجا بروید. و در بیش از صد قسمت قبل در این برنامه برای اولین بار شما را به آنجا بردیم و سپس برای دومین بار و بعدش برای سومین بار به آنجا بردیمتان. واکنش‌های گوناگونی بود، برخی درک نمی‌کردند، برخی می‌ترسیدند از پل عبور کنند، دیگران فکر می‌کردند: «این کار پسندیده‌ای نیست و قرار نیست آنجا برویم؛ [چون] کمی بیش از حد مقدس است.»

می‌خواهم اطلاعاتی به شما بدهم. اینک در انرژی جدیدِ این سیاره و با تغییراتی که دربارۀ آن صحبت می‌کنیم و شروع به دیدن آن‌ها کرده‌اید، کار پسندیدۀ بعدی این است. اگر می‌خواهید چنین تغییر ژرفی را پشت سر بگذارید که انسان و انسانیت جدیدی پدید می‌آورَد، باید ابزارهای جدیدی وجود داشته باشد، باید انرژی‌های جدیدی باشند.

آیا فکر می‌کنید انسان‌ها به‌خودیِ‌خود، سرانجام به جایی می‌رسند که مُشفِق‌ترند، مهربان‌ترند، والااندیش‌ترند و آگاهی بیشتری دارند؟ و پاسخ این است که این به‌خودیِ‌خود اتفاق نمی‌افتد. درست است که انرژی این سیاره اینک تقویت شده است، نقاط گره‌وخنثی گشوده شده‌اند، در این باره صحبت کرده‌ایم، روح‌های کهن با دانش جدید وارد می‌شوند، در این باره صحبت کرده‌ایم؛ ولی بقیۀ آن به خود شما بستگی دارد.

و این تمرین، یکی از چیزهایی است که آن را آغاز می‌کند. و آن با آگاهی‌یافتنِ شما از توانایی خود در انجام کار بسیار شگرفی است که هیچ کس تابه‌حال به شما نگفته است. روح خود را ملاقات کنید و در این دیدار خود را تغییر دهید، در این دیدار مکاشفه‌هایی داشته باشید که قبلاً هرگز نمی‌توانستید داشته باشید، مگر با فرد خوانشگر خاصی که در مقابلتان می‌نشیند و این کار را برای یکی از زندگی‌های [گذشته‌تان] انجام می‌دهد و می‌تواند به این سابقه‌ها دسترسی داشته باشد. حال به شما می‌گوییم که خودتان می‌توانید این کار را انجام دهید. و آن را به‌شیوه‌ای سه‌بُعدی ارائه می‌کنیم، به‌روشی آسان، به‌صورت استعاره، تا به آن عادت کنید و درکش کنید؛ ولی اُه! چیزهای خیلی بیشتری هست.

آیا می‌دانستید که روحِ همۀ دیگر افرادی که در اطرافتان هستند هم در روح شماست؟ حال ممکن است بگویید: «بله، می‌دانستیم؛ چون گاهی در آن سالن تئاتر به ما پیوسته‌اند.» نه. دربارۀ این صحبت نمی‌کنم که شما را ملاقات کرده‌اند. اگر به شما بگویم که روح شما هم بخش‌ها و قطعاتی از همۀ دیگر روح‌های این کیهان است، چه؟ آیا پیچیده است؟ [بله]، پیچیده است. آیا این چندبُعدی است؟ [بله]، چندبُعدی است. آیا دلیلی دارد؟ بله، دارد، باید این‌گونه باشد. این واسطی است برای شما، برای آکاش شما، برای زمان‌بندی، برای انجام کارها، برای داشتن دیگر روح‌ها در آن هنگام که نیازمندشان هستید، برای ملاقاتِ کسانی که دوستشان داشته‌اید و از دستشان داده‌اید.

خیلی چیزها هست که می‌توانم دربارۀ روح شما به شما بگویم. همچنین آن مجموعه ابزار و مکانی است که در آن می‌توانید کارهایی انجام دهید و چیزهایی ببینید و ما [هم] می‌توانیم چیزهایی را آشکار کنیم، همان طور که هفتۀ پیش این کار را کردیم. آیا هرگز فکرش را می‌کردید که در حلقۀ دوازده شاهد به‌آب‌انداختنِ کشتی باشید؟ خوب، امروز هم کمی متفاوت است.

هر بار از شما دعوت می‌کنیم تا از پلی عبور کنید، پلی که باز هم استعاره‌ای است از رفتن از مکانی که برایتان به‌خوبی شناخته‌شده است، به مکانی که این‌گونه نیست. و با این حال هر دو مکان به شما تعلق دارند. علت ناآشنا‌بودن مکانی که به آن می‌روید، این است که زیاد از آن بازدید نکرده‌اید. این ابزارها آنجا نبوده‌اند که بگویند می‌توانید به آنجا بروید و این پل واقعاً تابه‌حال آنجا نبوده است. پس بیایید با هم از آن پل عبور کنیم، من و شما با هم، همین حالا. دستم را بگیرید.

[شروع موسیقی]

من و شما به آن سوی این پرده قدم می‌گذاریم، به آن سوی همین مهی که هر چیزی را که در آن سو هست، مه‌آلود می‌کند. و دوباره به آن وارد می‌شویم، به آن زیبایی، به آن شگفتی، به آن شُکوه، به انرژیِ شگفت‌انگیزی که روح شماست. تک‌تک روح‌ها از نظر انرژی یکسان‌اند. ممکن است [در این باره] بحث کنید؛ ولی سرچشمۀ آفرینشگر آن را این‌گونه ساخته. شاید به بخش زیادی از آن دست نیافته‌اید؛ ولی روح‌ها یکسان‌اند. همۀ روح‌ها توان انجام هر کاری را دارند. همۀ روح‌ها یکسان‌اند. اینکه در ترکیب با انسان چگونه ظاهر می‌شوند، اینکه وقتی در زمین هستید، چگونه با انسان کار می‌کنند، همۀ این‌ها بخشی از انسانیت شماست، بخشی از چیزی است که با خود دارید؛ ولی روح، اُه! روح کامل است. و اینک در کمال خود نشسته‌اید.

هنوز هم کسانی هستند که می‌گویند: «این [کار] پسندیده نیست. خدا اجارۀ این [کار] را نمی‌دهد.» می‌خواهم چیزی به شما بگویم: آنچه به شما گفته‌اند، شما و خدا را محدود می‌کند. آیا فکر می‌کنید خدا نمی‌خواهد اُلوهیت خود را ببینید؟ آیا فکر می‌کنید خدا نمی‌خواهد بهبود یابید، شفا یابید، خودتان را ببینید، بازگردید، زندگی بهتری داشته باشید؟ آیا فکر می‌کنید همۀ این‌ها به‌نوعی از شما دریغ می‌شود؟ [دریغا که] بعضی‌ها همین را آموزش می‌دهند. تقریباً مثل این است که خدا می‌خواهد شما را ساده‌اندیش کند و همچنان حقیرانه پیشانی بر خاک بسایید. آیا شما با فرزندان خود چنین کاری می‌کنید؟ خدا این کار را با شما نمی‌کند.

[اما] این ایده که روحِ‌هستی اینجاست، از شما می‌خواهم اینک این عشق را احساس کنید؛ زیرا قرار است بعدش اتفاقی رخ دهد، اتفاقی نسبتاً ساده. قرار است به آن سالن تئاتر بروید، همان طور که همیشه یا دست‌کم بارها رفته‌اید. بخش همیشگی آن همچون همیشه همان است، این سالن تئاترِ دایره‌شکل همان است و سالنی دایره‌شکل است. از پله‌های آن پایین می‌روید و از پله‌های صحنه بالا می‌روید و روی صحنه قرار می‌گیرید. آنجا یک صندلی می‌بینید. این صندلی خاص در وسط صحنه نیست؛ در حالی که [قبلاً همیشه] در وسط صحنه بوده است. این صندلی در لبۀ صحنه و رو به بخش خاصی از [جایگاه] تماشاگران است؛ پس تماشاگران چندان زیاد نخواهند بود. در واقع تعداد اندکی خواهند بود؛ ولی درست روبه‌رویتان خواهند بود.

حال برای اتفاقی آماده شوید که انتظارش را نداشتید؛ ولی این اتفاقی است که برای سال جدید، بسیار خوب کار خواهد کرد. به شما گفتیم که در اینجا که روح خود می‌نامیدش، تقریباً هر کاری می‌توانید بکنید. در حالی که روی این صندلی نشسته‌اید، می‌توانید بخش‌ها و قطعاتی از خود را در صندلی‌های روبه‌روی خود آشکار کنید. نظرتان در این باره چیست؟ پس به‌راستی می‌توانید بخش‌ها و قطعاتی از شخصیت خود را ببینید که روی آن صندلی‌ها نشسته‌اند. دوگانگی‌تان آنجاست، اول آن را تشخیص می‌دهید. [کرایون می‌خندد] بله. آدمِ خوب، آدمِ بد. [دوگانگی‌تان] همیشه آنجاست. [دوگانگی‌تان] همیشه آنجاست.

این را برایتان خطی می‌کنیم عزیزانم. بله، حتی در روحتان، وجودِ انسانی شما کارهایی می‌کند که خطی است. هیچ اشکالی ندارد. چه بخش‌ها و قطعاتی از شما در آن صندلی‌ها خواهند بود؟ آنجا راهرویی هست که بخش‌ها و قطعات مختلفی را [از بقیه] جدا خواهد کرد و این شمایید که آن‌ها را جدا خواهید کرد. دلیلی دارد. اینک که آن‌ها را می‌بینید، همگی در سمت چپ نشسته‌اند. به همۀ آن بخش‌ها و قسمت‌ها نگاه کنید. بخش احساسی آنجاست. بخش فیزیکی آنجاست. بخش [مربوط به] درد آنجاست. بخشی از شما که خاطرات را به یاد می‌آورد، آنجاست. خاطراتتان آنجاست. نگاه کنید. چندین خاطره آنجاست. آن‌ها جداگانه روی صندلی‌ها نشسته‌اند. این روح عجب چیز شگفت‌انگیزی است که در آن می‌توانید خودتان را جدا کنید و آن اجزا را روی صندلی‌های مختلفِ بسیاری بنشانید.

چه چیز دیگری آنجاست؟ شاید بخش‌ها و قطعاتی از شما آنجاست که ترجیح می‌دهید نبینیدش. شاید چیزهایی آنجا هستند که در تمام عمرتان آن‌ها را داشته‌اید و می‌دانید که آنجا هستند، چیزهایی که در زمان‌های خاصی سرو‌کلّه‌شان پیدا می‌شود و شاید آزارتان می‌دهند و می‌روند یا شاید چیزهایی آنجا هستند که برعکس عمل می‌کنند، نزد شما می‌آیند و آرامتان می‌کنند و می‌روند. آنچه آنجا دارید، انسانی پیچیده است. مسائل مربوط به روابط شما [هم] آنجاست: [کرایون می‌خندد] آنچه انجام خواهید داد و آنچه انجام نخواهید داد یا اجازه نخواهید داد، اینکه چگونه با دیگران رفتار می‌کنید، این‌ها همه آنجا هستند. همه آنجا روی صندلی‌های مختلف نشسته‌اند.

اُه! حالا کاری که می‌خواهیم بکنیم این است. قرار است هر یک از آن‌ها را بررسی کنید و اگر بخش‌ها و قطعاتی هستند که ترجیح می‌دهید با خود به سال جدید نبریدشان، از آن‌ها می‌خواهید که بایستند و در حالی که نگاهشان می‌کنید به آن طرف راهرو بروند و در سمت راست راهرو بنشینند. شناسایی آن‌ها را شروع کنید. چه چیزهایی را نمی‌خواهید با خود به سال جدید ببرید؟ همۀ آن‌ها آنجا هستند. همۀ آن‌ها برای شماست که اینجا هستند، فقط برای اینکه نگاهشان کنید. گاهی سروکلّۀ خاطراتی پیدا می‌شود و اندوهگینتان می‌کنند. گاهی سروکلّۀ خاطراتی پیدا می‌شود که نگرانتان می‌کنند.

«حرکت کنید. خاطراتی که می‌گویم بایستند، تو، تو، تو. قرار است به آن طرف بروید. حالا به آن طرف بروید.»

شاید دردهایی داشته‌اید که تکرار می‌شوند و حتی نمی‌دانید که چرا، یا بیماری‌هایی پدیدار می‌شوند و نمی‌دانید چرا، یا دچار بیماری‌هایی هستید و رفع نشده‌اند و نمی‌دانید چرا. مهم نیست. لازم نیست بدانید چرا. به آن‌ها بگویید بایستند و به طرف دیگر راهرو بروند.

حال کاری که قرار است بکنید این است. سرانجام قرار است همۀ آن‌هایی را که در سمت راست هستند، از رفتن به سال 2023 منع کنید، همۀ آن‌ها را، همۀ آن‌هایی را که در این سمت راهرو تماشاگران هستند. تا این لحظه چطور بوده؟ ولی این تمرین خاص چیزی بیش از تمرین است. در سالن تئاترِ روح، قدرت خود را به کار گرفته‌اید و به این چیزها دستور داده‌اید با شما نیایند.

اگر بخواهید می‌توانید خطابه‌ای هم برایشان بخوانید، می‌توانید بگویید: «انرژیِ جدیدی هست و نمی‌خواهم شما را همراه خود داشته باشم. انرژیِ جدیدی هست و شما به آن تعلق ندارید. انرژیِ جدیدی هست. این دیگر دنیای پدربزرگ‌ها نیست که قبلاً داشتیم. کسی به شما خوشامد نمی‌گوید.»

آن‌ها مخالفت نمی‌کنند؛ زیرا آن‌ها بخش‌ها و قطعاتی از شما هستند که نباید به انرژی جدید وارد شوند. و بقیۀ آن‌ها؟ همۀ آن‌هایی را که می‌خواهید نگهشان دارید، با دقت انتخاب کرده‌اید: «این چیزی است که می‌خواهم با خود ببرم: شفقت، مهربانی، سلامتی و رها از هرگونه بیماری عودکننده، رها از هر خاطره‌ای که بخواهد پدیدار شود و اندوهگینم کند، به آن‌ها اجازه نمی‌دهم.»

وقتی که این فرمان را به آن‌ها صادر می‌کنید و از شما می‌خواهم که این فرمان را صادر کنید: «شما با من به سال 2023 نمی‌آیید»، آنگاه از شما می‌خواهم تماشا کنید که چه اتفاقی می‌افتد؛ زیرا در این مکان جادویی که روح خود می‌نامیدش، همۀ آن‌ها ناپدید می‌شوند.

از بقیۀ آن‌ها می‌خواهید بایستند و به بدنتان بازگردند و شما را از خود پر کنند و می‌توانید این تفاوت را احساس کنید. اینک این تفاوت را در بدن و روح خود احساس کنید. این تفاوت را احساس کنید. تازه می‌شوید، لبخند می‌زنید و می‌گویید: «این بهترین تصمیم سال نو است. این یکی پایدار خواهد بود.»

از شما می‌خواهم که اگر مایلید آن‌جا بمانید، فقط برای شادمانی‌کردن از آنچه انجام داده‌اید، برای لذت‌بردن از بدنی که [دیگر] بخشی از آنچه بوده، نیست، بدنی که شما تغییرش داده‌اید، نه هیچ کس دیگر. هیچ فرشته‌ای پایین نیامد، شما خود تصمیم گرفتید. آنجا بمانید. فقط بمانید. از این انسان جدید لذت ببرید. اینجایش نام خود را بگویید.

و این‌چنین است.

 


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مدیتیشن۱۲۶

تعلیم دادن آکاش

مدیتیشن۱۲۱