پیشمدیتیشن۱۰۷
2022.11.16
درود عزیزانم، کرایون هستم از خدمات
مغناطیسی.
در این هفته خاص، ما دوباره به بررسی
ادراکات و الگوها میپردازیم. و همه کسانی که ]به این چنل[ گوش میدهند
را تشویق میکنیم تا یک اصل را درک کنند. شیفت و تغییری که در این سیاره در حال رخ
دادن است، از نوع تغییرِ آگاهی است. همین. این تحول در آگاهی، باعث تغییر در نحوۀ
تفکر انسانها میشود. میتوان آن را یک رویداد کلیدی در تاریخ بشریت دانست. و
سوسیالیستها[1] آن را
خواهند دید و روزی در کتابها در مورد آن نوشته خواهد شد. آنها نامهای متفاوتی
برای آن خواهند داشت، اما ما فقط آن را «بیداری به درستی و اصالت» مینامیم.
اما فراتر از آن، این بیداری فردی نه تنها برای هر روح کهن،]بلکه[ برای هر
کسی رخ میدهد که میخواهد آن را تماشا کند، حتی ]اگر[ روح کهن نباشد،
چرا که ]این بیداری[ حتی شروع به بازنویسی طبیعت و سرشت انسانی میکند.
در چنلهای این ماه، هر هفته موضوعی
متفاوت را مطرح میکنیم. تا اینجا، شما میدانید که ما چه چیزی را پوشش دادهایم.
ما در مورد اینکه چگونه ممکن است به چیزهای خاص واکنش نشان دهید یا چگونه میتوانید
برخی چیزها را در زندگی خود به نحوی تغییر دهید تا هربار، همان نتایج مشابهی که
نمیخواهید را به دست نیاورید، صحبت کردهایم.
آیا ممکن است این بیداری که در سراسر
سیاره در حال رخ دادن است، این ارتقای آگاهیای که حتی میتواند جزئی باشد، بتواند
به انسانها و زندگی آنها و چیزهایی که هر روز تجربه میکنند، کمک کند؟ ما همیشه
دربارۀ این رویداد جهانی، این شیفت و تغییر، صحبت میکنیم و شما باید
آن را از جنبههای مختلف ببینید. و عزیزانم این با دنیای پدربزرگ شما بسیار بسیار
متفاوت است. اکنون سعی میکنیم آن را به صورت شخصی برای شما توضیح دهیم،
تا ]بدانید[ چگونه میتوانید برخی از چیزهایی که در زندگی روزمره خود در
فرهنگ خود تجربه میکنید را دوباره بازنگری کنید و تغییر دهید.
یکی از بزرگترین موضوعات مورد بحث ما،
که همه شما آن را در سطوحی درون خود دارید، ترس است. اگرچه در
زمان دیگری در این ماه، درباره نگرانی صحبت کرده بودیم، اما حتی به این زمان هم
مرتبط است. [اگرچه نگرانی و ترس دو احساس متفاوت هستند، اما با هم ارتباط دارند].
نکتۀ اصلی ترس است. همه شما آن را دارید ]و تجربهاش میکنید[.
اکنون برخی خواهند گفت: «من
ترسی ندارم کرایون!» بله! شما هم دارید. همه شما مقداری ترس دارید زیرا
ترس شما را از پریدن از صخره یا قدم گذاشتن روی جدول کنار خیابان بدون نگاه کردن
باز میدارد. این چیزی بیش از توجه به زندگیتان است. این نوع ترس از یک ترس بنیادی
ناشی میشود، ]درواقع[ این نوع ترس، ترس بقا است. اما
گاهی اوقات این ترس بقا، با ترسی که از تصورات و افکارتان در ذهن شما شکل میگیرند،
همپوشانی دارد.
هر کدام از شما برنامهای دارد و بسته
به اینکه والدینتان با شما چه کردهاند یا به شما چه گفتهاند یا در کودکی چه
اتفاقی برایتان افتاده است، طوری برنامه ریزی شدهاید تا از چیزهایی بترسید. و اینها
ترسهایی هستند که ما در مورد آنها صحبت میکنیم. برخی از شما و نه همه شما از
زندگی میترسید! ما روحهای کهن زیادی داریم که این را فهمیدهاند، اما امروزه
بسیاری از ترسها، به خاطر فرهنگ شماست. شما آنها را «ترسهای بقا در فرهنگ خود»
مینامید.
به عنوان مثال: ترس از دست دادن شغل؛
این یک ترس بزرگ است. ترس از اینکه فرزندانتان هنگام خروج از خانه برای رفتن به
مدرسه یا کار تصادف کنند. ترس از اینکه اتفاق غیرمنتظرهای برایشان بیفتد زیرا شما
خبرها را دنبال کرده و این چیزها را در اخبار دیدهاید. ترس از اینکه شاید در
ترافیک تصادف کنند. و بنابراین هر بار که از خانه بیرون میروند، ترس وجود دارد.
البته برخی اینگونه نیستند و ممکن است بگویند: «یک لحظه صبر کن کرایون!
من اینطور نیستم.» اما افراد بسیاری این ترس را دارند.
کسانی که این قسمت و این چنل خاص را
تماشا میکنید، شما همچنین این گزینه را دارید که این چنل را با دیگران به اشتراک
بگذارید. این چنلها همه، در جای دیگری به صورت رایگان تکرار میشوند و سپس اگر
بخواهید، میتوانید به آنها مراجعه کنید. این ]چنل[ در مورد کسانی است
که از زندگی میترسند. چه کاری باید ]برای کنترل آن[ انجام داد؟
پیش از ورود من به زندگی همکارم، او
نیز به همین شکل بود ]و ترسهایی داشت]، زیرا چیزهای زیادی در کسبوکارش وجود
داشت، که باعث اضطراب و ترس او میشد. و ممکن است بگویید: «خب، آن چیزها،
کوچک و کماهمیت بودند.» برای او، آن چیزها، بیاهمیت و کوچک نبودند،
درست مانند اینکه [بگویید] برای یک مادر، اتفاقی که قرار است آن روز برای فرزندانش
بیفتد، ترس کوچک و کم اهمیتی است. این ترس است. و من چیزی را به شما میگویم که
قبلاً هم آن را گفتهایم. ترس، اضطراب و نگرانی باعث کوتاهشدن عمر شما میشود.
شما امروز صحبتهایی که در مورد کودکدرون بود
شنیدید و یکی از راهحلها این است که بتوانید برای خودتان «خنده» خلق
کنید، یا سناریوها یا چیزهای خندهداری را ایجاد کنید که بتوانید ترسها را به
چیزی خندهدارتر از آنچه که هستند تغییر دهید، زیرا خودتان بهتر میدانید ]چطور
آنها را به موضوع خندهدار تبدیل کنید[. فکر میکنید چند مورد از ترسهایی که هر
روز دارید، مانند مواردی که من در مورد آنها صحبت میکنم را خودتان خلق کردهاید؟
[کرایون میخندد] شما آنها را خودتان ایجاد کردهاید تا فکر کنید شاید با نگران
بودن، به خود کمک میکنید، اما در حقیقت این ترس است.
و پاسخ این است: بیشتر آنها! هر
اتفاقی که قرار است برای کودک شما در آن روز بیفتد، اتفاق میافتد. 99 درصدِ
مواقع، آنها به خانه میآیند. آنها به خانه میآیند و شما ترسهای خود را رها میکنید،
زیرا آنها از در وارد میشوند. امروز شما چه چیزی به دست آوردهاید؟ مادر عزیز،
ترس امروز برای تو چه سودی داشته؟ آیا میدانستی با [نگرانی و ترسِ] بیرون رفتن
آنها از خانه، عمرت را کمی کوتاه میکنی؟ و این چیزی است، که ما در مورد آن صحبت
میکنیم.
همکارم وقتی که به این حقیقت پی برد
که بیشتر ترسهایش توسط آگاهی خودش، از چیزهایی که از آنها میترسید و چیزهایی که
به او گفته شده بود از آنها بترسد ساخته شده، یا به خاطر اینکه پیشبینی میکرد آن
روز چه اتفاقی ممکن است بیفتد، دچار ترس میشده است، آن موقع، کاری انجام داد.
کاری که او ]برای رهاکردن ترسهایش[ انجام داد این بود که ابتدا، شماره
یک: ترس را شناسایی کرد: «من میترسم!» یا: «خدای
من، متوجه شدم که در مورد چیزی شکایت میکنم،
اما در واقع، این نشاندهنده ترس است. اگر این اتفاق بیفتد
چه؟ خدای من!» شما با
افراد دیگر، دور هم جمع میشوید و در مورد این صحبت میکنید: «خدای من،
اگر این اتفاق بیفتد چه؟» شما دور هم جمع میشوید ]و ترس
شما[ تبدیل به ترس مشترک میشود و یک انجمن
ترس تشکیل میدهید! [کرایون میخندد] و برخی از شما همچنان این کار را
انجام میدهید، ]درحالی که[ این کار فقط ترسها را بیشتر میکند.
کاری که همکارم ]برای رهایی از
ترس[ انجام داد، این بود: وقتی ترس را شناسایی کرد، به آن شخصیتی داد و این
شخصیت، توپ بزرگ آتش فیلم «جادوگر شهر اوز» بود. آن ترسناک بود. صدای بلندی که از
دیوارهای فیلم «جادوگر شهر اوز» بیرون میآمد، ]اما[ زمانی که با جادوگر
ملاقات کردند، متوجه شد مردی پشت پرده است. فقط یک مرد کوچک بود و او برگشت و
گفت: «به مرد پشت پرده توجهی نکنید!» و این خندهدار بود. و پس
از آن، هر ترسی را به عنوان یک شوخی میدید. او ]به شخصیتی
که ساخته بود[ گفت: «من تو را میبینم. تو داری تلاشت را میکنی،
درسته؟ آره، میدانم خودم تو را ساختم. اما واقعاً خیلی بامزه است. تو خیلی کوچک
هستی، پس چرا نمیروی! برو یک کمی صندلی عقب بنشین. میدانم تو آنجا هستی. نمیتوانم
کاملاً از تو خلاص شوم، اما مطمئناً میتوانم با تو شوخی کنم.» و این کار
را کرد. برای او جواب داد.
هر یک از شما فرایندی برای تغییر دادن
آنچه که خودتان به عنوان یک ترس کاذب خلق کردهاید، دارید.
«یک لحظه صبر کن! کرایون! آیا می گویی
که نباید نگران فرزندانمان باشیم؟» نه! بین نگران بودن و ترسیدن تفاوت وجود دارد. و این چیزی است
که ما در مورد آن صحبت میکنیم.
آیا شما دائماً از چیزی میترسید؟ ]ترس[ از
دست دادن این یا آن، یا نگرانی از اینکه این اتفاق خواهد افتاد، زیرا قبلاً اتفاق
افتاده است یا پدر یا مادرتان گفتهاند که ممکن است اتفاق بیفتد؟ آیا متوجه میشوید
چه کاری انجام دادهاید؟ شما یک برنامه و الگو را در ذهن خودتان حک کردهاید و
اکنون با آن کار میکنید. و وقتی میگویم با آن کار میکنید، به معنای این است که
آن را آشکار میکنید، آن را تقویت میکنید، با دیگران در مورد آن صحبت میکنید.]در
حالیکه این برنامه[ کاملاً غیرواقعی است.
موضوع، تعریف دوباره ترس ]یعنی
به آن از زاویهای متفاوت نگاه کردن[ است که برای بسیاری از شما که این را میشنوید،
یک الگوی جدید است. اولین قدم این است که «ترس خود را بشناسید».
آن را از ذهن و زبان خود بیرون کنید و بگویید: «آه، این منم. من برای
ترسیدن از این برنامهریزی شده بودم، شاید به این دلیل که
به من گفته شده بود، یا شاید به این دلیل که برای یکی از دوستانم چنین اتفاقی
افتاده بود.» اما این
ترس را میتوان بازنگری کرد. عزیزانم میتوانید با آن کار
کنید. این یک «ابزار جدید» برای یک روح بیدار است. شما انتخاب
کردید که بترسید، اما اکنون میتوانید انتخاب کنید که نترسید. انتخاب، در این
زندگی که بیدار میشوید، همیشه متعلق به شما است.
اگر به ترس، عشق بورزید چه؟ ممکن است
بگویید: «شاید این کمی دور از ذهن است.» اما بسیاری از مردم این
کار را کردهاند. آنها اول ترس خود را شناسایی میکنند
و سپس به آن عشق میورزند. آنها
به آن عشق میورزند و ترس با خنده زیرکانه و بیاعتنایی میگوید: «خب، این
بار من تلاشم را کردم، شاید دفعه بعد موفق شدم!» و شما میگویید: «باشه!
دوباره امتحان کن، اما موفق نخواهی شد.»
این پاسخ من است. کودکدرون خود
را از دست نده، از دست نده، زیرا زمانی که ترس را از بین میبری، به آن نیاز خواهی
داشت.
من کرایون هستم و عاشق همه شما.
عزیزانم، ابزارهای جدید زیادی وجود
دارند که به شما کمک میکنند تا عمر طولانیتری داشته باشید.
و اینچنین است.
[1] Socialists:
سوسیالیستها یا حامیان سوسیالیسم گروهی از افراد هستند که به ایدئولوژی سوسیالیسم
پایبندی دارند. سوسیالیسم یک نظریه سیاسی و اقتصادی است که بر مبنای ایجاد توزیع
عادلانهتر ثروت و قدرت در جامعه تأکید میکند. طرح سوسیالیستی بر این اصل تکیه میکند
که منابع و ثروتهای جامعه باید برای بهرهبرداری مشترک و عدالتمحور به اشتراک
گذاشته شوند. این سیستم به جای رقابت و سود شخصی، بر همکاری و رفاه همه تأکید
دارد.
نظرات
ارسال یک نظر