پیشمدیتیشن۲۰
2021.01.27
چهار چهرهٔ ترس - قسمت
چهارم(قسمت پایانی) – ترسهای ناشی از تجربیات گذشته
درود عزیزانم، کرایون
هستم از خدمات مغناطیسی.
این چهارمین و آخرین چنلی
است که ما درآن، دربارهٔ چهرههای ترس صحبت میکنیم. اجازه دهید دوباره بگویم که
من آگاهم که این چنل برای کسانی ارائه میشود که بخشی از عضویتِ حلقه دوازده
هستند، یک عضویت محدود که فقط اگر انتخاب شوید میتوانید در آن عضو باشید.( اشاره کرایون
به اینکه اعضای حلقه دوازده از قبل انتخاب شدهاند....) اما این چنلِ پیش از
مدیتیشن به تنهایی بعدا برای همهٔ کسانی که تمایل دارند بشنوند در دسترس است، ما
اطلاعات مهم را فقط برای عدهٔ کمی محدود نمیکنیم. این راه و روش آنست و اینگونه
ادامه خواهد یافت. بنابراین اگر به این پیام رسیدی و اتفاقی آن را پیدا کردی و
شنیدی، این را بدان که این چنل شماره چهار از چهار چنلی است که درباره ترس ارائه
دادیم و تو سه چنل دیگر را همانجایی که این یکی را پیدا کردی میتوانی بیابی(سایت
لی کارول). و اگر نتوانستی پیدا کنی، به سادگی میتوانی با جستجویی کوتاه آنها را
بیابی چرا که همه این چنلها ضبط شده و ارائه میشوند.
ما درباره ترس صحبت میکنیم
و سالهای زیاد و زیادی صحبت کردهایم. این یکی را مخصوصا نگهداشتم تا به عنوان
آخرین چهره بیان کنم. این یکی احتمالا پیچیدهترین و بحث برانگیزترین است، زیرا
کسانی خواهند بود که میگویند: «من باور نمیکنم ترس از اینجا بیاید!»
من مجبورم برایتان یک
داستان تعریف کنم. همانطور که آنجا نشستهاید و گوش میکنید، تماشا میکنید، ذهن
شما، آگاهیِ شما، روح شما، همهٔ آنچه شما را تشکیل میدهد، بیش از شماست. (بیش از
آن تویی است که خودت آن را میشناسی) تاثیر عظیم و شگرفی از نیاکان شما (روی شما)
وجود دارد. همهٔ آن (تاثیر) درون بدن شماست. اگر شما فقط از جنبه شیمیایی به جسم
نگاهی بیاندازید، این تاثیر از نیاکان را به صورت چیزی که دانشمندان به آن «وراثت»
میگویند، مییابید. شما از والدین خود از طریق خون(bloodline) خود، از طریق ترکیبی که DNA شما را ایجاد میکند ، ارث میبرید. و این وراثت، بسیار
فراتر از آن به عقب میرود، از پدربزرگ مادر بزرگهایتان ، و اجداد قبل از آنها...
همهٔ وراثت اینجاست(خط نیاکانتان) و برخی از شما به این وراثت مینگرید و میگویید:
«پس به این دلیل است که انگشتان من این شکلی است یا صورت من یا موهای من...» و شما
شروع میکنید به گفتن اینکه: «خب پس همه تاثیرِ وراثت همین است!» نه نیست! زیرا
آگاهی هم هست، استعدادها هم هستند، چیزهایی که روی دادند و زندگیِ نیاکان شما را
تحت تاثیر قرار دادند و اکنون شما آن تاثیر را حمل میکنید.
آیا ممکن است که به عنوان
مثال، که شما یک مادر مادر مادربزرگ یا حتی دورتر از آن داشتید که مشکلاتی در
زمینه بچه دار شدن که یک موضوع مهم برای یک زن است، داشته و اکنون آن مسئله نسل به
نسل منتقل شده و اکنون شما در زندگی خود این مسئله را داشته باشید؟ زیرا میتوان
گفت که این چنان مشکلِ بزرگی است که باقیمانده است. حالا این یک موضوعِ مرتبط با
شیمی است. اول از همه باید بگویم پاسخ این سوال، بله است. شما ترکیبی از همه
نیاکان خود هستید. و نه فقط این، بلکه شما همهٔ صفات و خصیصهها و ترسها و
استعدادهای آنان را نیز دارید. شما آنهایی (خصوصیات، ترسها، استعدادها و..) را
دارید که بیشترین تاثیر را روی نیاکانتان داشت و شاید آنهایی که نیاکانتان
بالاترین درک را از آن داشتند. همه آنها آنجا درون شماست. همهٔ آنها. گاهی اوقات
این موارد خود را در شما نشان نمیدهد تا زمانیکه اتفاقات معین و خاصی روی دهد و
ناگهان شما سورپرایز میشوید! به عنوان مثال ناگهان شما در مییابید که استعداد
انجام کاری را دارید که هرگز تا به حال آن را امتحان نکرده بودید! و سپس بعد شما
در مییابید که یکی از مادر مادربزرگهایتان در چنین چیزی استعداد داشته است. اما
باز هم این مربوط به شیمی است.
اکنون بیایید در مورد آن
قسمت بحث برانگیز صحبت کنیم: زندگیهای گذشته. آیا ممکن است که سفرِ
روح شما از درونِ تمدنهایِ روی زمین، چیزهایی که در گذشته روی داده را تا همین
الان با خود حمل کند؟ تا همین اکنون شما و آیندهٔ شما؟ شاید در تناسخهای زیادی یک
ملوان بودهای و حالا تو بیدار میشوی (این تجربیات گذشته در تو بیدار میشود) و
تو میفهمی هنوز میخواهی یک ملوان باشی! این در این مورد بیشتر اتفاق
میافتد(علاقه به ملوانی!) این بطور مستمر اتفاق می افتد و شما حتی امروز نیز آن را
در میبینید که کسانی که در زندگیهای گذشته پلیس بودهاند دوباره پلیس میشوند و
دوباره پلیس میشوند و آتشنشانها آتشنشان میشوند و حتی با هم زندگی میکنند!
(در یک خانواده) و شما میگویید: «خب، پدر من اینکار را میکرد و من هم قصد دارم
همین کار را انجام دهم!» اگر این (علایق شغلی) در شما مادرزادی باشد، چون در دو یا
سه زندگی قبلیت تو اینکار (شغل) را انجام میدادی، چه؟ و بنابراین این برای تو
مطلقا طبیعی است، حالا این کاریست که تو میخواهی انجام دهی چون تو با خود میگویی
که اینکار در خونِ توست اما اگر تو این را در زندگیِ گذشتهات
انجام داده باشی چه؟ اگر تو در آخرین زندگیِ گذشتهات تجربهٔ غرق شدن داشته باشی و
تو امروز میفهمی -در این زندگی میفهمی که دوست نداری حتی نزدیک آب باشی، چه؟
عزیزان، اینها ترسهایی براساسِ گذشته هستند. اینها ترسهایی هستند که استثنائا
فوقالعاده واقعی هستند. اینها شما را از انجام کارهایی که ممکن است واقعا مایل
به انجامشان باشید باز میدارند و این چیزها ممکن است خیلی شگفت انگیز
باشند.(چیزهایی که بخاطر زندگی گذشته از انجامشان میترسید) گاهی اوقات این ترسها
تو را از داشتن همکاریای که واقعا موثر است باز میدارد چون در زندگی گذشته چیزی،
پروسهای یا ویژگیای یاد گرفتی و اکنون با خود حمل میکنی که باعث میشود همکاری
کردن با دیگران برایت بسیار مشکل شود. کسانی هستند که دوست دارند صدتا بچه داشته
باشند [کرایون میخندد] زیرا این چیزی بوده که همیشه میخواستهاند، شاید چون در
دو یا سه زندگی گذشته نتوانستند هیچ بچهای داشته باشند! شاید تو بگویی: «من واقعا
بچه نمیخواهم!» [کرایون میخندد] ممکن است تو در زندگیهای گذشته بچههای بسیاری
داشتهای!
پس میبینید که همهٔ
تاثیرات زندگی گذشته، فقط ترس نیست. اما ترسها و چهرههای ترس، آنی که ما درموردش
حرف میزنیم اکنون، همانی که از تجربههای گذشتهٔ چه خودتان، چه اجداد شماست که
شما امروز با روانِ خود حمل میکنید.
ما در مورد این چنل صحبت
کردهایم و شما ممکن است بگویید: «خیلی خب، من میدانم این حقیقت است. من نمیدانم
که چه ترسهایی دارم اما حق با توست کرایون! چیزهایی هست که من از انجامشان خجالت
میکشم، من از رویارویی و مشاجره خوشم نمیآید.» و دیگرانی هستند که عاشق آن
هستند!! شما ممکن است بگویید: «خب، چیزهای معین و خاصی هستند که انجام خواهم داد
یا انجام نخواهم داد.» و شما میگویید: «و من هرگز نفهمیدم که علت درنگ و تأمل من
برای انجام آن کارها چه بود؟»
این دلیلش است(ترسهای
زندگیهای گذشته خود یا اجداد) میتوان گفت اینها ایمپرینتهایی از گذشته هستند.[1]
آنچه میخواهم به شما
بگویم اینست که همهٔ شماها این ترسها را دارید... من میخواهم دوباره تنوع آن را
به شما نشان دهم. اگر تو یک مادر هستی و بیش از یک فرزند داری بگذارید بگوییم که
اگر مخصوصا اگر دو فرزند از یک جنسیت داری، مثلا دو پسر داری، با والدین یکسان،
ممکن است خیلی هم به هم نزدیک باشند (والدین از نظر خونی و ریشه خانوادگی بهم
نزدیک باشند)، و آن دو پسر حتی از لحاظ سنی هم بهم نزدیک باشند، اما بطور گستردهای
باهم تفاوت دارند. و تو ممکن است بگویی: «چطور چنین چیزی روی داده است؟ یکی از
سایهاش هم میترسد و آن دیگری بسیار بی پروا و موفق است.» و تو ادامه میدهی: «هر
دوی آنها از یک «خزانهٔ ژنی»* هستند، خزانه ژنیِ من و همسرم. *(خزانهٔ ژنی یا
خزانهٔ ژنتیکی به کلِ موادِ ژنتیکی افراد درونِ یک جمعیت گفته میشود. ویکی پدیا)
عزیزان، شما دارید به
گوناگونیِ ایمپرینتهایی از نیاکان و زندگیهای گذشتهٔ خود فرزندتان مینگرید.
آنان اکنون سعی میکنند که برخی چیزهای خاص را که اتفاق نیفتاده (در زندگیهای
قبلی) را انجام دهند یا در مورد کارهایی که در زندگیهای گذشته انجام دادهاند
آسوده و با آرامش عمل میکنند. آنان هنوز در حال آموختن هستند. من به آن «کاتالیست»
میگویم تا شما آن را درک کنید چون برخی از ترسهایی که دارید، به روش دیگری غیر
از این قابل درک نیستند.
من این را قبلا گفتهام و
دوباره میگویم: هر ایمپرینتی مانند این یکی که شما دارید، که براساسِ نیاکان
شماست، که بر اساس زندگیهای گذشتهٔ شما یا دودمان و خطِ خونی شماست، تک تکِ اینها
قابل بازنویسی است. هیچکدام روی سنگ حک نشدهاند که قابل پاک شدن و بازنویسی
نباشند. این ایمپرینتها فقط یک «نقطه شروع « هستند، یک نقطه شروع.
(تا بدانید در این زندگی رویِ چه چیزهایی باید کار کنید.)
این یک دعوت است برای
شما، تا کشف کنید که این (ترسها) چه هستند، چیستیِ آنها را تحلیل کنید و سپس آنان
را تغییر دهید. و نه فقط این، این ترسها یک سکو برای بیدار کردن چیزهایی است که
نمیدانستید دارید.
همکار من، در 40 سالگیاش
به آنچه شما به عنوان کرایون میشناسید، برخورد. همکار من هیچ تجربهٔ سخنرانیای
نداشت، از جمعیت میترسید و لزوما هرگز نمیخواست که روی استیج در مقابل یک جمعیت
بایستد. این مرد میترسید و این ترس قابل پذیرش بود، مانند خیلی از شماها که نمیخواهید
وقتی همهٔ چشمها به رویِ شماست یک سخنرانیِ عمومی داشته باشید. این برای اکثر
مردم راحت نیست. در عوض برخی برایش اشتیاق دارند!
و هنگامیکه او به من رجوع
کرد و گفت: «من با این ترس چه باید بکنم؟ کرایون من میترسم که در مقابل مردم
باشم، من خودم رو گم میکنم، لکنت میگیرم، تپق میزنم، من نمیتوانم به آنچه انجام
میدهم فکر کنم، من راحت نیستم و مردم هم بلافاصله این حالت مرا میبینند و پیام
ارائه شده پیام خوبی نخواهد شد!» و بنابراین من به او گفتم و او بارها این داستان
را تعریف کرده است، من به او گفتم: «من از تو میخواهم که به آن زمان که
در یونان یک سخنور بودی، بازگردی، همان زمانی که مردم مینشستند و به اشعار تو گوش
میدادند، آنان عاشقِ خرد و فرزانگیای که تو داشتی و عباراتی که تو به کار میبردی،
بودند. به آن زمان بازگرد و آن را استخراج کن. مانند یک معدنچی که میگردد و قطعات
طلا حفر میکند و این همان تکه طلاست که در زندگی گذشتهٔ توست و حالا میتوانی آن
را به زندگی اکنونت بکشانی.»
پس میبینی که چطور این
ترسهای گذشته در دو جهت (هم به ضرر تو، هم به نفع تو) عمل میکنند؟ شما ممکن است
ترسهایی ناشی از یک زندگی گذشته داشته باشید که ناگهان ظاهر میشوند و شما ممکن
است زندگیهای دیگری داشتید که در آن این ترسها را پشت سر گذاشتهاید و این ترسها
کاهش یافته بودند و همه اینها زیبا هستند. این همان کاری است که او کرد. نتیجهاش
را اکنون میبینید که او میتواند قدم روی هر صحنهای بگذارد و کاملا و تماما
ریلکس و آرام باشد. این کمی طول کشید اما هر دفعه که او به روی صحنه قدم میگذاشت
میگفت: «من همان «سخنور» هستم.» و سپس او روی استیج و صحنه میرفت.
او خودش بود. او وانمود نمیکرد. او نقش بازی نمیکرد، زیرا این به او تعلق داشت.
همهٔ اینها که شما در
زندگیهای گذشته تجربه کردهاید هنوز به روشهای خاصی خودِ شما هستند. این به شما
اجازه میدهد که آنها را بازنویسی کنید، روی حل معما کار کنید و روی چیزهایی که
آزارتان میدهد کار کنید. اما به علاوه، به یاد داشته باشید که استعدادها و
اکتشافاتی هم هست. من قبلا این را به شما گفتهام و دوباره میگویم که بیداریِ
امروز شما به این حقایق، به این معنا خواهد بود که وقتی دوباره بدنیا آمدید یعنی
پس از آنکه از پرده گذشتید(مردید) و این زندگی را پشت سر گذاشتید، وقتی دوباره
بازگشتید (به زمین) این بیداری امروز با شما خواهد ماند. شما هرگز مجبور نیستید
دوباره آن را انجام دهید، این بخشی از «انرژی جدید» است. اوه! خیلی بیشتر
از اینها هست! هنوز نیاز هست که چنلی دربارهٔ ویژگیهای انرژی جدید ارائه دهم،
ویژگیهایی که مطلقا و کاملا همه چیزهایی که که میدانید مخصوصا درباره «زندگیهای
گذشته و آینده « را تغییر میدهد. امید بسیاری هست. این را به یاد داشته
باشید آنچه امروز یاد میگیرید، دفعهٔ بعد(زندگی بعد) به یاد خواهید آورد.
امروز چه چیزهایی یاد
گرفتهای؟
از گذشتهای که هیچ
کنترلی روی تو ندارد نترس! واقعا کنترلی بر شما ندارد!
و اینچنین است.
[1] ایمپرینت
رویکردهای دایم و ویژگیهای از تولدی هستند، شامل علامت ستارهای، درسهای کارمایی،
درسهای زندگی، نوع بدن، مصونیت نسبت به بیماریها، نوع شخصیت و...
نظرات
ارسال یک نظر