مدیتیشن۷۷
2022.04.06
درود عزیزانم. کرایون هستم. کمی
نزدیکتر بیایید.
در این سیاره تغییرات زیادی در جریان
است؛ ولی یک چیز ثابت میماند: عشق روحِهستی به شما و وضعیتی که در آن زاده شدید،
یعنی آفریدهای که در تصویر آفریدگار ساخته شده است؛ البته اگر بخواهید خود را
آفریده بنامید. آیا قبلاً هم این را شنیدهاید؟ و آن تصویر چیست؟ زیرا آفریدگار
شکل فیزیکی ندارد. وقتی به روحِهستی، به آفریدگار، فکر میکنید، چه تصویری میبینید؟
آن تصویر، شفقت و عشق است و این چیزی است که در آن آفریده شدهاید و
باشکوه آفریده شدهاید.
حلقۀ دوازده بازتابی از آن است. اگر
بخواهید، حلقۀ دوازده افزایش دانش عمومیای است که مدتی است دارید دریافتش میکنید
و آن دانش دربارۀ این است که آفریدگار چه کسی میتواند باشد و در رابطۀ شما با او،
شما چه کسی ممکن است باشید. منظور رابطۀ شماست با سرچشمۀ آفرینشگر که خدا
مینامیدش، البته اگر رابطهای وجود داشته باشد، [یعنی] اگر باور داشته باشید که
رابطهای وجود دارد. کسانی هستند که صدها و صدها سال است به شما میگویند: «خدا در
آسمان است و خدا خداست و شما انسان. و هرگز به هیچ شکل ملاقاتش نخواهید کرد. هرگز
آن انرژی را ملاقات نخواهید کرد. نمیتوانید [ملاقاتش کنید.]» و معنایش این است که
جدایی شما کامل است، همچون دیوار عظیمی که هرگز نخواهید توانست [با گذر از آن] به
مکانی برسید که آفریدگار در آن است.
عزیزانم، آن پیام خاص اینگونه نیست،
واقعاً اینگونه نیست. [آنچه گفتهاند] چیزی بیش از این نیست که کودک زیبایی به
دنیا میآورید و میان خودتان با او دیواری میکشید و دیگر هرگز با او صحبت نمیکنید
[و میگویید]: «خودت هستی و خودت!» او را بیرون میکنید و امیدوارید که موفق شود.
این عشق نیست. آن نوع آفرینش شفقت و
عشقی که دارید، این نیست. خدا عشق است. آیا این را قبلاً شنیدهاید؟ نمیتوانید
پیام «خدا عشق است» را پدید آورید و همزمان بگویید: «در ضمن خدا همان کسی
است که تو را عذاب خواهد کرد.» یا بگویید: «خدا دیوار است.» یا بگویید: «نمیتوانی
با خدا حرف بزنی، با همان خدای عشقی که بیاندازه دوستت دارد. با او صحبت نکن.»
در این [حرفها] پادآمیزههایی هست،
در آن چیزهایی هست که اصلاً منطقی نیست. و در همۀ این سالها آنچه دوست داشتهایم
به شما بگوییم این است که سرچشمۀ آفرینشگر شما را میشناسد؛ زیرا قطعهای از آن
هستید، در تصویر آفریدگار ساخته شدهاید، نه بهصورت تصادفی. «آفریدهشده در تصویر
آفریدگار» یعنی آفریدهشده در عشق، یعنی همان روح باشکوه، زیبا و باشفقتی که
هستید.
پس آن کوشش برای این است که این را
به شما بیاموزد، تا بگذارد درک کنید که هیچ یک از شما، هیچ یک از شما، برای این به
دنیا نیامدهاید که قربانیهایی در این سیاره باشید، هیچ یک از شما. آن کوشش برای
این است که اگر دریابید که شک دارید که آیا [قربانی] هستید یا نه، آنگاه شاید به
این حرفها فکر کنید یا حتی لحظهای یا لحظاتی سعی کنید چیزی را درک کنید، چیزی را
که بهصورت هفتگی به شما میدهیم و [البته] شاید با چیزی که به شما گفتهاند،
متفاوت باشد.
آیا ممکن است در اتفاقهایی که برای
انسان رخ میدهد، هیچ چیز تصادفی نباشد؟ آیا ممکن است بهجای تصادفیبودن، اینگونه
باشد که انسانها همان چیزی را به خود جذب میکنند که آگاهیشان انتظارش را دارد؟
اگر این را باور کنید، آنگاه اصل دیگری را هم باور میکنید و آن اصل این است که
آگاهی انرژی است و عزیزانم، اگر در خبرها نشنیدهاید، بدانید که این ثابت شدهاست.
آگاهی شما در این سیاره انرژی معتبری است و شاید با این بتوانید درک کنید که چرا
آنچه را میاندیشید، میآفرینید. و اخیراً به چه چیزی فکر میکردید؟ در این باره
به همین حد از گفتنش اکتفا میکنیم.
اینجا خیلی چیزها هست که میخواهیم
به شما بدهیم، چیزهایی که برای شما هستند و در زیبایی و عشق و شفقتاند، تا درک
کنید که این سیارۀ خاص دارد گذاری زیبا را میگذراند، دارد چرخهای [را میگذراند]
و همان طور که در چنل امروز هم گفتم، دارد دوباره چیزی را کشف میکند، چیزی را که
نهتنها مستعد آن است، بلکه میراث اوست. اینک نمایانگر چرخهای هستید که پیش از
این بارها رخ دادهاست. و برای اینکه این را نشانتان دهیم، باید خیلی رمزگونه شویم
و امیدوارم که امروز برای آن آماده باشید.
اینها چیزهایی هستند که شاید
باورشان نکنید؛ ولی قرار است به مکانی از حقیقت اصلی برویم که نامش روح
شماست. پلی هست که در هر یک از برنامههای حلقۀ دوازده از آن عبور میکنیم و نماد
پلی است از «شناختهشدهها به ناشناختهها» یا «از چهاربُعدی به همۀ ابعاد». این
پلی است که گذشتن از آن برای خیلیها دشوار است. از این پل میگذرید و هنوز ادراکهای
چهاربُعدیتان را دارید؛ در نتیجه هر چیز دیگری را که رخ میدهد، درک نمیکنید؛ پس
با من چندبُعدی شوید، همین حالا، یعنی هماینک که در حلقۀ دوازده دوباره داریم از
این پل عبور میکنیم و یک بار دیگر به ناحیهای میرویم که زیباست، ورای درککردن
است، جایی است که اتفاقهای بسیاری رخ میدهد، اتفاقهایی که هرگز در ابعاد
چهارگانهای که در آن زندگی میکنید، رخ نمیدهد؛ پس بیایید اینک به آنجا برویم.
بیایید با هم از این پل عبور کنیم. دستم را بگیرید.
[شروع موسیقی]
عبور از این پل تجربهای فوقالعاده
است، اگر واقعاً آگاه باشید که چه معنایی دارد. به درون آن بخش کامل خود پا میگذارید،
همان بخشی از خودتان که برخی گفتهاند هرگز نمیتوانید این کار را انجام دهید و
اینک دارید انجامش میدهید. با من بیایید و این کار را انجام دهید و واقعیت بسیاری
از چیزهایی را درک کنید که اینجا هستند. این واقعاً میتواند برایتان تجربهای
واقعی باشد؛ هرچند آنچه میخواهم عرضه کنم، فوقالعاده رمزگونه به نظر خواهد رسید،
فوقالعاده رمزگونه.
دری هست که میخواهیم از آن عبور
کنید و این در نه به آن سالن تئاتر، بلکه به مکانی راه دارد که قبلاً هم در آن
بودهاید. به این اتاق وارد میشوید و در اتاق شخصی هست که قبلاً هم ملاقاتش کردهاید.
شخص! معنایش این است که این بار هم همچون قبل اجازه میدهیم ادراک خود را ببینید.
و آن ادراک شما دربارۀ این است که یک وجود چهشکلی باید باشد. آن وجود، یک شخص
است. میتوانید او را بهشکل انسان در نظر بگیرید؛ هرچند که او انرژی است. لازم
است که او شخص باشد و شخصیتی داشته باشد. و قرار است این شخص را ملاقات کنید. او
یک نفر است. اینجا هم سالن تئاتر نیست. قرار است چیز پرشکوهی نشانتان دهد، چیزی که
بیشک پرشکوه است.
اگر بخواهید وجود بنامیدش، او وجودی
است که شاید ملاقاتش کرده باشیم، شاید هم نه؛ فقط بستگی به این دارد که او را چه
مینامید. او ترکیبی است از یک استاد ستارهها و یک استاد زمان. حال او ترکیبی است
از شباهتهایی که به آن دو وجود دارد. آنها به یکدیگر تعلق دارند. همیشه دربارۀ فضا
و زمان شنیدهاید؛ ولی امروز این استاد ستارهها که قبلاً هم ملاقاتش کردهاید،
میخواهد شما را به گذشته ببرد و ستارهها را نشانتان دهد. و ستارههایی که این
آقا یا این خانم به شما نشان خواهد داد، آقا یا خانمبودنش بستگی به این دارد که
امروز چه کسی را ملاقات کردهاید، ستارههایی که او به شما نشان خواهد داد، ستارۀ
خود شما نخواهد بود. قرار نیست در هیچ یک از این ستارهها، زمین را ببینید؛ ولی در
عوض قرار است چرخههایی از زمین را ببینید که در زمانهای دیگر و در مکانهای
دیگری از کهکشان خود شما به نمایش در میآید.
قضیه این است که آیا ممکن است دیگران
هم قبلاً همین چیزهایی را از سر گذرانده باشند که اینک در این سیاره در حال از سر
گذراندنش هستید؟ یا شاید اگر باور دارید که روح شما در سیارات دیگر بوده است، شما
[خود چنین] چیزهایی را از سر گذراندهاید. و اگر چنین باشد و اگر این درست باشد و
اگر امروز آن را ببینید، معنایش این است که بهنوعی آن را به یاد میآورید و خیلیها
دارند به یاد میآورند. این بهیادآوری بخشی از بیداری است عزیزانم، بهیادآوریِ
خیلیخیلی مبهمِ چیزی که در این سیاره دارد رخ میدهد، یعنی همان جایی که میگویید:
«وقتش فرارسیدهاست. منتظرش بودم. دارد میآید.»
«استاد ستارهها» را ملاقات
کنید. او استاد زمان هم هست. این استاد ستارهها شما را به مکانی خیلیخیلی
دور در این کهکشان میبرد، به مجموعهسیاراتی که امروز آن را شکارچی[1] مینامید.
میخواهد چیزی به شما نشان دهد، میخواهد نشان دهد که در آنجا حیات وجود داشته است،
حیاتی بسیار شبیه به آنچه شما دارید؛ ولی این در زمان حال نیست. ما در گذشته هستیم
عزیزانم. و در این صورت فلکی که شکارچی مینامیدش، البته آنچه دربارهاش صحبت میکنیم،
[خود] صورت فلکیِ شکارچی نیست که در آسمان [میبینیدش]؛ بلکه دربارۀ آن ستاره صحبت
میکنیم و سیارههایی که گرداگرد آن ستاره هستند و آنها بیش از یک سیارهاند،
درست مانند منظومۀ شمسی خاص شما.
سرتاسر این کهکشان بسیار شبیه آن
است. خورشیدی وجود دارد، سیارههایی وجود دارند. شما را به سیارهای خاص از این
سیارات میبریم و در این سیاره که در این لحظه نامی ندارد و آن را سیارۀ متاثر از
شکارچیاییها[2]
خواهیم نامید، سیستمی میبینید، چرخهای میبینید که در آن خیلیها دارند همان
چیزی را از سر میگذرانند که هماینک شما هم در حال ازسرگذراندنش هستید. و اگر به
تاریخشان نگاهی بیندازید، میبینید که جنگهای پیدرپیای بوده است و حالا دیگر
نیست.
از شما میخواهم با دقت نگاه کنید؛
زیرا استاد ستارهها دارد چیزی نشانتان میدهد و دارد سرعت گذر زمان را بیشتر میکند
تا به شما نشان دهد که این سیاره به وضعیتی رسید که آن را «صعود» مینامیم
و فقط به این معنی است که [نسبت] نور و تاریکی چنان تغییر کرد که در
آگاهی، نور بیشتر از تاریکی بود و آنها رشد کردند و شروع کردند به فهمیدن فیزیک،
همان فیزیکی که آفریدگار دارد، همان نوع فیزیکی که اجازه میدهد بهجای بدن خود،
با آگاهیتان به هر جایی که میخواهید، سفر کنید. و آنچه آنها با این فیزیک کردند،
این بود که به مکان دیگری رفتند و بذری را که داشتند، در آنجا کاشتند. میخواهم
شما را به جایی ببرم که بذرشان را در آن کاشتند یا همان جایی که در آن تجلی بذری
هست که آنها در آنجا کاشتندش. میخواهم شما را به جایی ببرم که «آرکتورینها»[3] در
آن زندگی میکنند.
عزیزانم، خیلیها میگویند که
آرکتورینها و شباهنگیها[4] و
خیلیهای دیگر، همگی چیز مشترکی دارند و به شما میگویم چه چیز مشترکی دارند. ذرهای
از دیانای همۀ آنها یکسان است. و در آیندۀ بسیاربسیار دور، روزی که ملاقاتشان
کنید، آن را به شما نشان خواهند داد، لبخند خواهند زد و [دیانای] شما را هم نشان
خواهند داد و خواهند گفت: «این بخشی است که همۀ ما داریمش.»
و [اما] کسانی که آرکتورینها مینامیدشان،
آنها هم تاریخی داشتند که خیلی مشابه بود و اگر به آنها و آنچه در تاریخشان رخ
دادهاست، نگاهی بیندازید، البته استاد زمان دارد همۀ این چیزها را با مهارت به
پیش میبرد تا بتوانید نگاهی بیندازید و از نزدیک ببینید و دهانتان از تعجب باز میماند
وقتی که میبینید که آنها هم همین چیزها را از سر گذراندهاند، [یعنی گذر] از
آگاهی کم به آگاهی زیاد. و با وجود اینکه با بذری که در آنجا کاشته بودند، بیولوژی
یکسانی داشتند، باز هم باید چیزهایی را پشت سر میگذاشتد تا رشد کنند و کردند.
و خواهید دید که آنها به کجا رفتند،
خواهید دید آنها که بذر شکارچیاییها را با خود داشتند، به کجا رفتند. آنها به
مکانی رفتند و بر آن تاثیر گذاشتند و آن، مکانی است که خیلی به شما نزدیک است. آن
مکان خیلی نزدیک است و هفتخواهر نام دارد، «پلیدینها». و اگر
بخواهید به آنها نگاهی بیندازید، به شما گفتهام که آنها چندین سیارۀ سکونتپذیر
داشتند و اوضاعشان نابهسامان بود. وحشت در آنجا حاکم بود. آنها حتی نسلکشی کردند.
آنها از تاریکترین مکان آمدند و موفق شدند. دهها هزار سال، دهها هزار سال پیش
از آنکه حتی در زمین دارای حیات بودهباشید، آنها در فرایند صعود سیارهشان بودند،
صعودی که به آن دست یافتند.
به شما گفتم که این باورکردنی نخواهد
بود. به شما گفتم که این رمزگونه خواهد بود. امروز داریم دربارۀ زمانبندی
صحبت میکنیم، زمانبندی. و هنگامی که پلیدینها به نقطهای رسیدند که پیشینیان آنها
و پیشینیانِ پیشینیان آنها رسیده بودند، آنها هم آگاهیشان را به جای دیگری
فرستادند و آن را «زمین» مینامیم. شما در فرایند چرخهای هستید که در این
کهکشان بارها و بارها رخ دادهاست. این چرخهای از بیدارشدن به سرچشمۀ آفرینشگر
است، همان که همۀ شما را آفرید.
به شما گفتم که درک یا باورکردن این
برایتان دشوار خواهد بود. شاید وقتی در این باره شروع به صحبت کردیم، از روی انکار
چشمهای خود را گَرداندید و گفتید: «خوب، بس است.» دیانای شما کالایی است از
ستارهها. بهصورت تصادفی اینجا نیستید. هرگز بهصورت تصادفی در اینجا به وجود
نیامدهاید. تاثیری وجود داشت که شما را به اینجا رساند عزیزانم. و شما را در
اینجا نگه داشت تا اگر خود بخواهید، این چرخه را پشت سر بگذارید و وقتی زمانش
فرارسید، این کار را کردید. و این همان چرخهای است که هماینک در آنید. این زمانبندی
این سیاره است. زیباست.
این را قبلاً هم گفتهایم، آنچه به
آن وارد میشوید، دیگر [تکرار] تاریخ شما نخواهد بود. تاریخ شما دیگر خود را تکرار
نخواهد کرد. دارید به قلمروی ناشناختهای وارد میشوید که هیچ کس در این سیاره آن
را ندیدهاست؛ ولی نیاکان شما در ستارههای دیگر آن را دیدهاند؛ پس، از آنچه در
ادامه باید انجام داد و آنچه رخ میدهد، بهیادآوریهایی هست.
چه مقدساند انسانهایی که آن نور را
در انتهای این تونل میبینند، تونلی که هماینک دارید از آن میگذرید و بسیار
تاریک به نظر میرسد؛ ولی «بذرهای شکوهمندی» را دارد. آیندۀ شما روشن است. این
چیزی است که ما میبینیم، درست همان گونه که در همۀ نیاکانتان دیدیم.
بمانید و بگذارید استاد ستارهها
جزئیات را به شما بدهد، بگذارید تا بارها و بارها آن را نشانتان دهد تا باورش
کنید. این سوال را بپرسید: «آیا واقعاً چنین چیزی وجود دارد؟ آیا این واقعاً حقیقت
دارد یا ندارد؟» از روحِهستی بپرسید که آیا این حقیقت دارد و ببینید آیا
بازپژواکی دریافت میکنید که در واقع نهتنها حقیقت دارد، بلکه شاید آنجا بودهاید
تا آن را ببینید.
من کرایون هستم، عاشق همۀ شما.
بمانید. بمانید و در تاریخ خود و
زیبایی جایی که به آن میروید، شادمانی کنید.
و اینچنین است.
[1] Orion
[2] همان طور که اهالی اندونزی را اندونزیایی میگوییم،
شاید بهتر باشد ساکنان صورت فلکی شکارچی را هم شکارچیاییها بنامیم، نه شکارچیها؛
چرا که خود شکارچی نیستند، بلکه صورت فلکیشان شکارچی نام دارد.
[3] Arcturians ستارۀ آنها ژوبیندار یا
نگهبان شمال نام دارد (به انگلیسی: Arcturus) و
در صورت فلکی گاوران قرار دارد که این صورت فلکی چوپان نیز نامیده میشود.
[4] Sirians.
شباهنگ یا شِعرای یَمانی که در پارسی با نام تیر نیز شناخته میشود (به انگلیسی: Sirius) نام یک سامانهٔ ستارهای و درخشانترین ستارهٔ آسمان شب است.
شباهنگ کموبیش از همهٔ نقاط مسکونی زمین دیده میشود و در نیمکرهٔ شمالی به عنوان
یک رأس مثلّث زمستانی شناخته میشود. شباهنگ با ۸٫۶ سال نوری یکی از نزدیکترین ستارهها به زمین است.
نظرات
ارسال یک نظر