مدیتیشن۷۵

 2022.03.16

درود عزیزانم. کرایون هستم.

کمی نزدیکتر بیایید.

حلقۀ دوازده ترکیبی است از بسیاری چیزها، از بسیاری احساسات. و کارها و تمرین‌های بسیاری انجام داده‌ایم، افراد بسیاری را ملاقات کرده‌ایم، افرادی را که می‌توان گفت به شما تعلق دارند. شما خودتان به خودتان تعلق دارید، زندگی‌های گذشته‌تان و همۀ انرژی‌هایش به شما تعلق دارند و همۀ آن‌ها از طریق درگاهی چندبُعدی، دسترس‌پذیرند، از طریق درگاهی که همۀ شما داریدش و روح شما نام دارد.

و در انرژی‌های قدیمی‌تر، واقعاً هیچ کس به شما نگفته بود که می‌توانید به آنجا بروید و هر وقت که می‌خواهید از آنجا بازدید کنید. منظور از رفتن به آنجا، رفتن به روح شماست. در واقع به درون روح خود وارد می‌شوید، طوری که شاید بسیاری آگاه نبوده‌اند که می‌توانند چنین کنند. علتش را قبلاً گفته‌ایم، علتش پرده‌ای است که شما ایجادش کرده‌اید، همان پرده‌ای که انسان‌ها ایجادش کرده‌اند، پرده‌ای که فکر می‌کنید همچون دیواری شما را از خدا جدا می‌کند، شما را از روحِ‌هستی جدا می‌کند. آن پرده در این انرژی جدید دارد بالا می‌رود، دارد نازک‌تر می‌شود؛ در نتیجه می‌توانید [بخش] بیشتری از شکوهی را ببینید که آنجاست.

امروز در حلقۀ دوازده می‌خواهیم کاری انجام دهیم که شاید مفرّح‌تر از چیزی باشد که در گذشته بوده است. اگر می‌توانید تصور کنید که می‌خواهید از این پل عبور کنید و قرار است کاری انجام دهید که قبلاً هم انجامش داده‌ایم؛ ولی شاید فقط کمی متفاوت باشد.

از همۀ شما می‌خواهیم جامۀ شادی را بردارید و بر تن کنید؛ زیرا وقتی از آن پل می‌گذرید، تجربۀ این بارتان، تجربه‌ای رسمی نخواهد بود؛ در حالی که گاهی برایتان این‌گونه بوده، به‌ویژه وقتی گرفتار مشکلی هستید. جامۀ شادی را بر تن کنید، مهم نیست که در این لحظه چه احساسی دارید. از شما می‌خواهم همراه با من از این پل عبور کنید.

این را دوباره و برای آن عده از شما می‌گویم که ممکن است تازه‌وارد باشید: این پل استعاره‌ای است از رفتن از شناخته‌شده‌ها به ناشناخته‌ها، رفتن از وضعیتی از ابعاد که با آن بسیار آشنا هستید، به وضعیتی که با آن آشنا نیستید. با عبور از پل، از تعداد ابعاد محدودی که در آن زاده شده‌اید و منشا واقعیت شماست، به همۀ ابعاد می‌روید. اگر این را قبلاً نشنیده باشید، شاید بگویید: «خُب، چگونه می‌توانیم این کار را انجام دهیم؟ آن ابعاد چیستند؟»

حتی دانشمندان هم دارند می‌گویند که ابعادی وجود دارند که تعدادشان نامحدود است؛ هرچند شاید آن‌ها فقط بیش از بیست بُعد را کشف کرده باشند.

روح شما دربردارندۀ همۀ آن‌هاست؛ زیرا روح شما قطعه‌ای از خداست، البته اگر بخواهید این‌گونه بگویید. شما همیشه اینجا بوده‌اید، درست مانند آفریدگار. اینک انسانید، می‌توان گفت با وسیله‌ای که همان بدن شماست؛ ولی روح شما بر فراز آن است. مدت‌ها بعد از ازبین‌رفتنِ زمین هم، روح شما اینجا خواهد بود و برای شاید سرگذشت‌ها و زمین‌های دیگر آماده خواهد بود. و این همان جایی است که به آن می‌روید، به خانۀ خود می‌روید. خانۀ‌ واقعی شما این است، نه اینجا [در زمین].

همراه با من از این پل عبور کنید. این پل را ببینید، با مهی که در میانۀ آن است و من و شما از میانش عبور خواهیم کرد. از شما می‌خواهم که دستم را بگیرید. بیایید تا برویم.

[شروع موسیقی]

بیش از یک سال است که هر چهارشنبه این کار را انجام داده‌ایم و دوباره انجامش می‌دهیم. همچنان که از میان این مه عبور می‌کنیم، اتفاقی رخ می‌دهد، اگر بخواهید. اگر بخواهید احساس متفاوتی داشته باشید، در چشم ذهنتان اتفاقی رخ می‌دهد. می‌توانید؛ زیرا به درون بخش بزرگ‌تری از خود رفته‌اید. اگر بخواهید آن را مکان بنامید، نه به مکانی دیگر، [بلکه] به بخش بزرگ‌تری از خود رفته‌اید. پس واقعاً هیچ رازی وجود ندارد. قبلاً بارها اینجا بوده‌اید؛ ولی این پرده آن را پنهان می‌کند، همان پرده‌ای پنهانش می‌کند که خود شما ساخته‌اید؛ ولی این  خانۀ واقعی شماست، این خود شمایید، این خلوص شماست، این خودِ شکوهمندتان هستید که تا ابد چندبُعدی هستید. این دربردارندۀ همۀ زندگی‌های گذشتۀ شماست. این حتی دربردارندۀ آگاهی زمین است. این دربردارندۀ آگاهی همۀ خودهای شماست. این خود شماست، شمای بزرگ‌تر.

از شما می‌خواهم از دری عبور کنید که قبلاً هم از آن گذشته‌اید و این در به آن سالن تئاتر باز نمی‌شود، این در به اتاقی باز می‌شود که قبلاً هم از آن بازدید کرده‌ایم؛ ولی این اتاق این بار کمی متفاوت است. عزیزانم، برای اولین بار یک میز و تعداد زیادی صندلی دارید. خوب، تعداد زیاد نه، در واقع چهار صندلی هست. [کرایون می‌خندد] و در سر میز صندلی ویژه‌ای هست و حدس بزنید که این صندلی برای کیست. برای شماست. این تمرینی خواهد بود که قبلاً هم انجام داده‌ایم؛ ولی کمی تغییر می‌کند. این [بار] کمی مفرّح‌تر خواهد بود.

عزیزانم، در این زمان خاص در حلقۀ‌ دوازده، از شما می‌خواهم که بروید و روی آن صندلی بنشینید و ببینید در ادامه چه کسی وارد می‌شود. این باید اشاره‌ای باشد [به آن] و قبلاً هم دربارۀ راهنماهایتان به شما گفته‌ایم؛ زیرا لحظاتی دیگر به شما خواهند پیوست. فقط سه راهنما دارید. حال کسانی هستند که آموزش می‌دهند که راهنماهای جدیدی دریافت کرده‌اند. نه، راهنمای جدیدی دریافت نکرده‌اند. شما هم راهنمای جدیدی دریافت نکرده‌اید. آن راهنماها فقط لباس‌های خود را عوض کرده‌اند یا شما هشیارتر شده‌اید و آن‌ها به‌نوعی متفاوت به نظر می‌رسند. آن‌ها فقط سه نفرند. در واقع آن‌ها اصلاً راهنما نیستند. آن‌ها انرژی‌اند، آن‌ها ادراک‌اند، آن‌ها چندبُعدی‌اند؛ ولی به منزلۀ سه انرژی‌اند. می‌توانید آن‌ها را راهنما بنامید، چهره‌هایی به آن‌ها بدهید، به هر شکلی که می‌خواهید لباس بر تنشان کنید؛ زیرا راهنماهای خود را به همین شیوۀ خطی می‌بینید. آن‌ها را احساس می‌کنید.

عزیزانم، راهنماهایی که در زندگی قبلی خود داشتید، همین‌ها هستند، راهنماهای زندگی پیش از آن هم همین‌ها هستند، راهنماهای اولین باری که به زمین آمدید هم همین‌ها هستند. دفعۀ بعد که می‌آیید هم همین‌ها خواهند بود. این سه انرژی بخشی از شما هستند. درک این موضوع برایتان دشوار است. این‌ها بخشی از روح شما هستند، همراهانی هستند که همراه با شما می‌آیند و بخشی از روح شما هستند.

ممکن است بگویید: «خب، واقعاً چند بخش دارم؟»

و پاسخ این است: بله. اصلاً نمی‌دانید. حتی روح شما بخش‌های روحی چندگانه‌ای از دیگر روح‌ها دارد و این [بخش‌‌ها] تغییر می‌کنند. و این [موضوع] پیچیده می‌شود، نگرانش نباشید. این را درک کنید که همۀ این‌ها مناسب‌اند و همۀ این‌ها بخشی هستند از عشق آفریدگار شما نسبت به شما. وقتی روی این سیاره هستید، حتی روح شما هم بهتر می‌شود و وقتی آگاه‌تر می‌شوید و بیدار می‌شوید، [مقدار] بیشتری از روح خود را دریافت می‌کنید.

این راهنماها وارد می‌شوند عزیزانم. شاید آن‌ها را تشخیص دهید، شاید هم نه؛ ولی انرژی امروز آن‌ها مایۀ خوشی است، شادی‌بخش است. آن‌ها می‌آیند و روی آن سه صندلی می‌نشینند. و اولین کاری که می‌کنند این است که از شما می‌خواهند تا دایره‌وار دستان آن‌ها را بگیرید. آن‌ها دستان هم را گرفته‌اند و شما دستان آن‌ها را. این [فقط] نوعی تجسم‌کردن آن‌هاست. چگونه دست در دست انرژی می‌دهید؟ پاسخ این است: بله[1]. این کار را انجام دهید. دست آن‌ها را بگیرید، طوری که بتوانید ببینیدش.

سپس گفت‌وگویی خواهید کرد. و این گفت‌وگو با هر گفت‌وگوی دیگری که تابه‌حال انجام داده‌اید، متفاوت خواهد بود. اینک زمان خوشی و خوش‌گذرانی است و قرار است خاطراتی از گذشته را به یاد آورید. قرار است راهنماهایتان دربارۀ این بگویند که چقدر بامزه‌اید و دربارۀ چیزهایی بگویند که در گذشته رخ داده است، نه در این زندگی، بلکه در زندگی قبلی و قبل از آن. قرار است برخی از  داستان‌های بسیار بامزۀ مربوط به شما را بگویند. این سرگذشت شماست. حال این قرار است با چیز دیگری همراه شود. بگویم با چه؟ با غذا. هر چیزی که دوست دارید بخورید، روی میز ظاهر می‌شود. حالا توجه کنید: در این وضعیتِ ابعاد در روح خود، هر چیزی را در هر وقتی که خواستید، می‌توانید بخورید. نگران هیچ گونه رژیم غذایی نباشید. اینک وقت نگرانی نیست. و این استعاره‌ای است از جشنواره و سرگرمی.

راهنماهایتان می‌خواهند شما را در جریان رخدادهای خنده‌داری قرار دهند و نیز شما را در جریان رخدادهای خنده‌داری قرار دهند که در گذشته اتفاق خواهد افتاد. و اینک چیزی گفتم که درکش نمی‌کنید: «در گذشته اتفاق خواهد افتاد!» معنایش این است که در زمان حال هستید. در این لحظه در گذشته و حال هستید؛ پس آنچه قرار است به شما نشان دهند و بگویند، در آن هنگام برایتان به نمایش درمی‌آید. آن را به یاد خواهید آورد، آن را خواهید دید و می‌توانید آن را اینجا انجام دهید؛ زیرا همۀ انرژی‌های زندگی گذشته‌تان اینجا به روی شما باز است.

اگر بخواهید تقریباً مثل این است که می‌توانید فیلمی ر ا روی صفحۀ نمایشی تماشا کنید. و آن‌ها این را به شیوۀ خودشان در چشم ذهن شما به شما نشان خواهند داد تا بگویند: «زمانی را به یاد بیاور که در سه زندگیِ پیش از این، چنان دست‌وپاچلفتی بودی که هر کاری که می‌کردی، خنده‌دار بود و همه این را می‌دانستند. یادت می‌آید وقتی که غذا به صورتت چسبیده بود و هیچ کس این را به تو نگفت و راه رفتی و افراد موقر بسیاری را ملاقات کردی و همۀ آن‌ها به تو لبخند زدند و اصلاً نمی‌دانستی که چرا. تا وقتی که خودت را در آینه‌ای دیدی و این به زمانی برای سرخوشی بسیارِ همه تبدیل شد. شاید در آن لحظه برای تو این‌گونه نبود؛ ولی حالا می‌توانی بخندی.»

«یادت هست وقتی که...»

[کرایون می‌خندد] همه‌اش دربارۀ غذاست. این‌طور نیست؟

«یادت هست وقتی که رفتی و سر میز نشستی و دستمال را کشیدی و دستمال به بخشی از میز وصل بود و همه چیز روی تو ریخت؟ خنده‌دار بود.»

فقط دربارۀ غذا نیست. اوقاتی بود که عمداً کارهای خیلی خنده‌داری انجام می‌دادید و مردم هم این کارها را دوست داشتند. اوقاتی بود که به‌صورت تصادفی اتفاق‌های خنده‌داری برایتان رخ می‌داد؛ ولی در آن موقع خنده‌دار بودند. آن اتفاق‌ها را به شما نشان خواهم داد و خیلی زود، وقتی به خنده افتادید، نمی‌توانید خنده‌تان را متوقف کنید. نه شما می‌توانید خندۀ خود را متوقف کنید و نه آن‌ها. یادتان باشد که آن‌ها از آنچه انجام داده‌اید، تاریخچۀ کاملی دارند؛ زیرا وقتی آن کارها را انجام می‌دادید، درست در کنارتان بودند.

از شما می‌خواهم بمانید و در چشم ذهن خود به چیزی گوش کنید، شاید به چیزی که شما را در خنده و شادی بزرگ‌نمایی می‌کند، همان طور که آن‌ها شاید از چیزهایی می‌گویند که می‌خواهید بشنوید، چیزهایی که در گذشته خیلی‌خیلی شادی‌بخش بودند، نه فقط اشتباهاتی که انجام داده‌اید، بلکه چیزهایی که برایتان خوشایندند. آن اتفاق‌ها حالا خنده‌دارند؛ زیرا آنچه در گذشته انجام داده‌اید، شاید کمی غیرعادی باشد؛ ولی هنوز همۀ آن‌ها دربارۀ شماست، دربارۀ اوقات شادمانی شماست، دربارۀ اوقات شادکامی شماست، چه با غذا، چه بی غذا.

آیا می‌توانید این کار را انجام دهید؟ آیا می‌توانید بمانید و با این سه انرژی جشنوارۀ شادمانی داشته باشید، با این سه انرژی که همیشه با شما بوده‌اند. زمانی چیزی بودید که آن را در هر جایی و در هر سیاره‌ای حتی به‌عنوان شکلی از حیات هم نمی‌توان شناسایی کرد. راهنماهای شما در همان زمان هم همین سه راهنما بودند. هیچ کس بهتر از آن‌ها شما را نمی‌شناسد، به‌جز روحِ‌هستی. این راهنماها با شما بوده‌اند عزیزانم، طوری که می‌توانید در مقابل آن‌ها آرام بگیرید و بگذارید برایتان داستانی بگویند از زمان‌های شگفت‌انگیزی که همۀ وجود شما و آگاهی شما در آن بوده‌اید.

بمانید. از شما می‌خواهم بمانید و بخندید. از شما می‌خواهم بمانید و لبخند بزنید، همین حالا. در شادمانی بمانید. فقط به این چیزها فکر کنید و شادمان باشید، همراه با من. من هنوز با شما هستم؛ زیرا من عاشقتانم. من کرایون هستم، عاشق انسان‌ها.

و این‌چنین است.



[1] پاسخ کرایون به بعضی از سوال‌هایی که معمولاً خودش مطرح می‌کند، این‌گونه است، پاسخی آمیخته با شوخ‌طبعی و فقط یک «بله‌» و توضیح بیشتری دربارۀ آن نمی‌دهد.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مدیتیشن۱۲۶

پیش‌مدیتیشن۱۲۴

پیش‌مدیتیشن۱۲۶