پیش‌مدیتیشن۳۵

2021.05.19

 مرزهای جدید آگاهی

قسمت سوم: عادت کردن

درود عزیزانم.

کرایون هستم از خدمات مغناطیسی.

ما از آنان که اکنون به ما می‌پیوندند بسیار آگاهیم. ما هر از گاهی این را به شما می‌گوییم اما باز دوباره افراد بسیاری هستند که می‌آیند و هرگز این را نشنیده‌اند و فکر می‌کنند شاید این یک پیام معمولی است که ارائه می‌شود که گاهی برخی آن را خواهند شنید، مانند برخی سخنرانی‌ها که مشهور هستند و مدت‌ها پیش برای تعداد معینی از افراد ارائه شده‌اند. [اما] این پیام اینطور نیست عزیزانم. به راستی که این برنامه در زمان معینی پخش می‌شود، هفتهٔ خاصی، سال خاصی؛ اما حقیقتاً حتی آنانی هم که در آینده قرار است به ما بپیوندند [در زمان معین خود] خواهند آمد و خواهند شنید. اگرچه این پیام، پیام سوم از چهار پیام است اما هنوز درست و حقیقی است و برای کسی که به شنیدن آن نیاز دارد مختصر و مفید است.

اما آنچه من واقعاً می‌خواهم به شما بگویم این است: در آن سوی دیگر پرده عزیزانم، برای شما یک منبع خلق مشترک زیبا وجود دارد. شما در حال کشف آن به عنوان یک حقیقت جدید هستید. شما یک تکه از آن آفرینش هستید و این بدان معنی است که همان «سرچشمه آفرینش» که شما آن را خدا می‌نامید، آن زیبایی، نیکخواهی، مهربانی و عشق در شما رسوخ کرده زیرا شما این عبارت را قبلاً شنیده‌اید که می‌گوید: «ساخته شده در تصویر خالق»[1]

و «در تصویر سرچشمهٔ آفرینشگر بودن» بدین معناست: خدا درون شماست، آن تصویر عشق است. این تصویری فیزیکی نیست. این عشق است، و آن بدین معنی است که شما به نحوی که از آن آگاه نیستید بخشی از «همهٔ آنچه هست» هستید.

و بنابراین هم اکنون پیام من به تو این است: «ما تو را می‌شناسیم. ما تو را می‌شناسیم.»

اگر تو این پیام را سال‌ها بعد از زمان ارائهٔ آن یافته‌ای و شاید اکنون فقط صدای آن را می‌شنوی و حتی تصویر آن را هم نمی‌بینی، اهمیتی ندارد، چون ما تو را می‌شناسیم. ما می‌دانیم که گوش‌های تو این را می‌شنوند یا چشمان تو در حال خواندن این پیام هستند و تو از طریق انتخاب آزاد می‌توانی تصمیم بگیری که: آیا این حقیقت است یا نه؟!

تو دفعات بسیار زیادی به این نوع پیام‌ها برخورده‌ای و نیاز است که مخصوصاً این یکی را بشنوی.

سری پیام‌های این ماه در مورد چیزی است که که ما آن را «آگاهی افزایش یافته و مرزهای جدید انسانیت» می‌نامیم. «مرز جدید»؛ زیرا آگاهی و هوشیاری، به شیوه‌ای حرکت می‌کند که شما انتظارش را ندارید، سریع‌تر از حد انتظار شما. این، همهٔ تجلی‌ها را با خود به همراه می‌آورد از جمله این نرمال و هنجار جدید را.

سال‌ها قبل ما به شما دربارهٔ «نرمال جدید» گفتیم. حالا این عبارت حتی توسط رسانه‌های اصلی شما نیز بیان می‌شود. شما احتمالاً آن را در برخی فیلم‌ها هم خواهید یافت. شاید حتی در آینده نام یک فیلم این باشد: نرمال جدید! احتمالاً یک فیلم کمدی باشد! (کرایون می‌خندد!)

چیزهایی به سرعت در حال تغییر هستند! و بنابراین این مرز جدید یک استعاره است و معنی آن حقیقتاً این است که مسیر آینده کاملاً باز و وسیع است![2]

قبلاً هرگز چنین نبوده است و آن منتظر است تا کشف شود. این مرز جدیدِ آگاهی که قبلاً هرگز وجود نداشت، عکس‌العمل‌های متفاوت انسانی و چشم‌اندازهای مختلفی را به همراه خواهد داشت، از همه مهم‌تر یک هوشیاری افزایش یافته از حقیقتی عالی‌تر که همان «معنویت» است.

آخرین پیامی که به شما دادیم درباره این حقیقت بود که «آگاهی جدید، یک دین جدید نیست». کرایون یک پیام تبلیغ دینی ندارد، هیچ [گروه دینی یا فکری] برای ملحق شدن به آن وجود ندارد، و کسی برای پرداخت [پول یا هرچیزی] به او بابت آموزه‌هایش اینجا نیست. این یک گروه جدید نیست که ما از شما بخواهیم به نوعی به آن ملحق شوید.

این به آن الگوی خطی‌ای که شما به آن عادت دارید یا خارج شدن از یک سیستم عقیدتی و وارد شدن به یکی دیگر، ربطی ندارد. در عوض این مانند دری است که شروع به باز شدن می‌کند و نور و رنگ‌هایی که هرگز ندیده‌اید به سوی شما سرازیر می‌شود، زیبایی‌ای که هرگز ندیده‌اید و شما این فرصت را دارید که آن را ببینید یا نه!

حقیقتاً که برخی آن درِ باز را دیده‌اند و آن را محکم به هم کوبیده‌اند! زیرا [این برای آنان]ترسناک بود! آن را محکم به هم کوبیدند، زیرا «آن چیزی که آنان آموخته بودند باید پشت در باشد» آنجا نبود! این یک استعاره است عزیزانم، یک استعاره برای آنان که شانس و فرصتی برای نگاه کردن دارند اما تصمیم می‌گیرند که این‌کار را نکنند، و این چیزی نیست که ما به عنوان یک مسأله و اشتباه آن را مورد قضاوت قرار دهیم. این انتخاب آزاد است، تک تک شما حق آن انتخاب را دارید که نگاه نکنید، در حالی که و ذره ذرهٔ شما [کماکان] مورد عشق است.

در پایان این پیام هیچ دعوتی برای ملحق شدن نیست. ما این‌کار را نمی‌کنیم. این اطلاعاتی عاشقانه برای کسانی است که می‌خواهند آن را بشنوند. برای کسانی که آن را نمی‌خواهند نیز هیچ اشکالی ندارد که نخواهند. این عصاره و جوهرهٔ آن عشقی است که به تو انتخاب آزاد داده است.

شما فرزندانتان را به این دنیا می‌فرستید، وامیدوارید که چیزی را که عاشق انجامش هستند پیدا کنند، یا همسران و پارتنرهایی که عاشقشان باشند را بیابند و شما بهترین‌ها را برای آن‌ها آرزو می‌کنید و می‌خواهید. اما در این بین والدین بسیار کمی هستند که به فرزندانشان فشار بیاورند که: «تو باید این کار را انجام دهی، یا تو باید آن کار را انجام دهی و...» شما به فرزندان خود حق انتخاب آزادانه می‌دهید زیرا شما درک می‌کنید که آن‌ها چقدر متفاوت هستند، چه چیزی در زندگی‌های یکی از آنان ممکن است مؤثر باشد و عمل کند، در حالی که در زندگی دیگری این‌گونه نیست. این هم مثل آن است و آن عشق همیشه هست. هیچ اهمیتی ندارد که آنان چه کاری انجام دهند؛ و شما بخوبی این موضوع را می‌دانید.

ما بارها و بارها درباره این موضوع صحبت کرده‌ایم [و گفته‌ایم] که این یک هوشیاری و آگاهی افزایش یافته است و گفتیم که معنی آن چیست. چنل اول این ماه، یک شروع ساده بود و [پیام آن این بود که]: «خوب، آن آنجاست! نگاهی بیانداز! و ببین روی این سیاره چه خبر است؟!»

دومین چنل در هفتهٔ دوم کمی متفاوت بود، یک شرح از اینکه این [مرز جدید آگاهی] چقدر متفاوت است، و به همین دلیل هم بود که ما از عبارت «رفتن از سیاه و سفید به سوی رنگ‌ها» استفاده کردیم. این سیاره در حال رفتن از سیاه و سفید به سوی رنگ است. این یک استعاره است، اما در این استعاره آیا می‌توانید [حتی] طیف‌های رنگ بسیاری از سیاه و سفید را ببینید؟ این‌ها لایه‌های زیادی از واقعیت است که شما هم اکنون در آن وجود دارید. و هنگامی که تو به درون رنگ می‌روی تو می‌توانی میلیون‌ها سایه و گاهی میلیاردها طیف رنگی ببینی؛ و بنابراین این بدان معنی است که واقعیت شما بطور خارق‌العاده‌ای گسترش می‌یابد، گذشته از آنچه شما دارید یا از ناشناخته‌ها انتظارش را دارید.

بخشی از حلقه دوازده که امروز خواهیم داشت، حرکت از شناخته‌ها به درون ناشناخته‌هاست و این حرکت به شیوه‌ها و روش‌هایی است که برخی از شما قبلاً انجام داده‌اید و برخی هنوز نه. و بنابراین این به سادگی انجام می‌شود و ملایم و امن است. بنابراین هیچکدام از شما حس نخواهید کرد که به درون چیزی کشیده می‌شوید! عزیزانم انتخاب آزاد، عشق، نیک‌خواهی، همان تصویری است که می‌خواهم امروز به شما بدهم. حتی هنگامی که من این پیام را به شما می‌دهم یک «اکتشاف معنوی عظیم» وجود دارد که شاید هرگز به شما نشان داده نشده باشد و هرگز در موردش به شما گفته نشده باشد.

من می‌خواهم شرح این تصویر را ادامه دهم. این ویژگی، بخصوص از این چنل شمارهٔ سه از چهار چنل، بر اساس این «مرزهای جدید آگاهی» است و ما قصد داریم که بگوییم: بخاطر آنچه در آینده قرار است روی دهد، «به آن عادت کنید!»

هنگامی که شما به درون آنچه متفاوت با دیگران است حرکت می‌کنید اغلب عکس‌العمل‌هایی در برابر آن وجود دارد. بسیاری اوقات این عکس العمل‌ها رنج‌آور است، حتی بی‌معنی است! و ما در مورد آن‌ها قبلاً صحبت کرده‌ایم. مخصوصاً آن چیزهایی که بسیار برای زندگیتان اهمیت دارند، شیوهٔ زندگی شما، نحوهٔ چشم انداز شما، ارزش‌های شما از آنچه به شما گفته شده. وقتی شما این چیزهایی که به شما گفته شده یا چیزهایی که اطرافیانتان انتظار دارند داشته باشید را تغییر می‌دهید، حتی اگر شما به سوی چیزی عظیم‌تر یا بزرگ‌تر بروید، حتی اگر زندگی شما تغییر کند و شما خود را شفا دهید و فردی متفاوت شوید، فردی مهربان‌تر، کمتر مضطرب و ترسان‌تر، حتی اگر بطور چشمگیری در زمینهٔ خیرخواهی تغییر کنید، حتی اگر فردی شوید که بتوان آسان‌تر با او کنار آمد، همهٔ شما باز هم دوستانی خواهید داشت که به شما پشت کنند، زیرا شما «از آنچه آن‌ها باور دارند واقعی است» پا را فراتر گذاشته‌اید! شما دقیقاً می‌دانید که من درباره چه چیزی حرف می‌زنم.

بنابراین می‌توان گفت که «عادت کردن به آن» یعنی: تو تفاوت بین «رنگ» و «سیاه و سفید» را دیده‌ای و تو به درون آن [رنگ] قدم گذاشته‌ای و چیزی را کشف کرده‌ای و می‌دانی که آن مطلقا حقیقی است، حقیقی! پس انتظار آن را داشته باش که امکان این هست که اطرافیان تو این‌ها را کشف نکنند.

در مورد همکار من[3] او یک ترس داشت. او نوری را دید که هرگز دیگر [از زندگیش] محو نشد! نوری که پر از مهربانی، خیرخواهی، عشق و درک و فهم بود؛ و او ترسید! این چیزی بود که او هرگز قبل از آن در هیچ دینی مانند آن را احساس نکرده بود. چیزی که مملو از «عدم قضاوت» بود. او درک کرد که او بخشی از یک کل بزرگ‌تر است، و او پیروزمندانه موانع را از میان برداشته بود [تا این نور را ببیند] و سال‌ها طول کشیده بود تا به اینجا برسد. و وقتی او اینکار را کرد او هنوز هم می‌ترسید. و ترس او این بود که مردمی که او با آن‌ها بزرگ شده بود، یا خانواده‌اش یا همهٔ کسانی که او را دوست داشتند، و یا با او کار می‌کردند، به او پشت کنند و بگویند: «ما فکر می‌کنیم تو دیوانه شده‌ای! ما علاقه‌ای به آنچه تو انجام می‌دهی نداریم و نمی‌توانیم با تو باشیم! » این همان ترس او بود. عزیزانم، [از قضا] تک تک آن ترس‌ها به حقیقت پیوست!

شما در این شرایط چگونه عمل خواهید کرد؟ و پاسخ این است: می‌شود با آرامش، عشق و با درک با آن مواجه شد؛ زیرا تک‌تک آن افراد با افراد دیگری که به شیوه‌ای دیگر عاشق همکار من بودند جایگزین شدند، به شیوهٔ «پذیرش»؛ حتی برخی از این افراد لزوماً به آنچه او انجام می‌داد اعتقاد نداشتند اما در هر صورت عاشقش بودند. [کرایون می‌خندد]

آیا شما از اعضای خانواده خود انتظار ندارید عاشقتان باشند؟ اغلب اوقات اصلاً چنین به نظر نمی‌رسد. شما فراتر از مرزها رفته‌اید عزیزانم. چگونه یک نفر به این عادت می‌کند؟ و پاسخ این است: شما هرگز به طرد شدن عادت نمی‌کنید اما شما خرد آن را دارید که به درون همهٔ آن‌ها بروید. تو ممکن است برای تعطیلات به نزد آن‌ها برگردی و آن‌ها از تو دوری کنند یا دستت بیاندازند، یا به تو بخندند و هر چیزی مانند این. عکس العمل تو در قبال آن‌ها چیست؟ آیا به آن عادت می‌کنی؟ نه! اما تو می‌توانی به شیوه‌ای آن‌ها را دوست بداری که آن‌ها قادر به آنگونه دوست داشتن تو نیستند و این به آن‌ها چیزی را نشان می‌دهد: اینکه اهمیتی ندارد که آن‌ها تا چه حد مسخره‌بازی در بیاورند یا تا چه حد تو را درک نکنند، تو حتی ممکن است که ناکارآمدی آنان را در خشم آنان ببینی، اما اهمیتی ندارد که آن‌ها در قبال تو چه رفتاری از خود بروز می‌دهند، آنچه تو در عوض به آن‌ها نشان می‌دهی حقیقتی عظیم‌تر است، حقیقتی که تو آموخته‌ای.

انسان‌ها در خارج شدن از قالب و استاندارد «آنچه که به آن‌ها گفته شده صحیح است»، مشکل دارند. برخی از شما نمی‌خواهید که حتی به حقیقت جدید نزدیک هم بشوید، زیرا فکر می‌کنید که این خیانت است! خیانتی است به آنچه توسط کسانی که عاشقشان هستید و عاشقتان هستند به شما گفته شده! و من به شما می‌گویم اهمیتی ندارد که آن‌ها درباره خدا به شما چه گفته‌اند، آن‌ها بهترین تلاش خود را در مورد خدایی که به آن باور دارند کرده‌اند: خدایی زیبا و دوست داشتنی. اما آن‌ها همهٔ حقیقت را ندیده‌اند، آن‌ها شاید آنچه شما دیده‌اید را ندیده‌اند. آن‌ها ندیده‌اند وقتی که آن در باز می‌شود آنقدر چیزهای عظیم‌تری وجود دارد که از هر چیزی که تا به حال به آن‌ها گفته شده یا هر دکترینی که آن‌ها آن را خوب می‌دانند، بزرگ‌تر و زیباتر است؛ اما آن‌ها به چیزی که می‌دانند می‌چسبند زیرا آن‌ها حتی نمی‌توانند درک کنند که چیزهای بیشتری می‌تواند وجود داشته باشد. و بنابراین آن‌ها برای شما دست تکان می‌دهند و گاهی اوقات به روشی «غیرمحترمانه» خداحافظی می‌کنند و شاید شما چیزی را [از سمت آنان] ببینید که به نظر نمی‌رسد [از روی] عشق باشد، و مشکل‌ترین چیز برای شما این است که در چنین شرایطی عشق داشته باشید.

تو ممکن است حتی فکر کنی که این [رفتار آنها] یک خیانت است زیرا می‌بینی که آن‌ها حتی نمی‌خواهند تو را دوست بدارند! حتی با اینکه تو چیزی یافته‌ای که اینقدر دوست داشتنی است، حتی با اینکه تو در قبال رفتار آن‌ها به آن‌ها عشق می‌ورزی. شما هرگز به آن عادت نخواهید کرد، اما عزیزانم شما خرد و فرزانگی عشق را برای کنار آمدن با این موضوع دریافت خواهید کرد.

این در انسانیت، چیز جدیدی نیست؛ حتی در علم هم همین‌گونه است، هنگامی که تو [بعنوان یک دانشمند] حقیقتی عظیم‌تر را کشف می‌کنی در حالی که پیش از این کشف نشده است، در مواجه با آن، تمسخر، با انگشت نشان دادن و عکس‌العمل‌های این‌چنینی وجود خواهد داشت و تو می‌بینی که همکاران تو مسیر خود را کج می‌کنند که مبادا به تو بربخورند و سپس [روزی] آن‌ها نیز حقیقت را درمی‌یابند و می‌گویند: «اوه، حق با او بود! » [کرایون می‌خندد] سپس همه خواهند دانست و همه [آن حقیقت را] باور خواهند کرد.

چنین چیزی در راه است. و سرانجام روزی، آنان دیگر قادر نخواهند بود که [حضور] نور را نادیده بگیرند؛ و بسیاری از آنان، احتمالاً در همین زندگی شما، به شما نگاه کرده و بگویند: «می‌دانی، ممکن است که حق با تو باشد! هر چقدر که در گذشته عجیب و غریب به نظر می‌رسیدی، اما امروز دیگر [از نظر من] چندان عجیب به نظر نمی‌رسی! » و تو می‌توانی فقط لبخند بزنی و متوجه می‌شوی که عشقی که برای آنان داشتی اکنون شروع به اثر کردن کرده است! و این اثرِ حقیقت است.

چرخ‌هایی که شما آن‌ها را گریسکاری می‌کنید بهتر خواهند چرخید و حقیقت درواقع مانند آن گریس عمل می‌کند و ادراک ایجاد می‌کند، حتی برای آنان که زمانی تو را رد می‌کردند. این امکان‌پذیر است و ممکن است که همین اکنون هم در حال روی دادن باشد! اکنون پذیرش برخی از عجیب و غریب‌ترین افکار وایده‌ها بیشتر از قبل است، حتی چنل کردن هم بیش از پیش مورد پذیرش است.

ما بازخواهیم گشت.

و این‌چنین است.

 


[1] در انجیل گفته شده که «انسان در تصویر خدا خلق شده». مترجم

[2] و هیچ آینده مشخص و تعیین شده‌ای که مانند گذشته باشد وجود ندارد.

[3] لی کرول

 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مدیتیشن۱۲۶

پیش‌مدیتیشن۱۲۴

مدیتیشن۱۲۵