پیش‌مدیتیشن۵۹

2021.11.17 

درود عزیزانم، کرایون هستم از خدمات مغناطیسی.

 

ما یک سری از چنل‌ها را شروع کرده‌ایم و این سری چنل‌های این ماه دربارۀ ویژگی‌های بیداری است که ممکن است غیرعادی یا متفاوت باشند. در این سری بخصوصِ چنل‌ها این بار من قصد دارم دربارۀ بعضی چیزها که ممکن است درونی به‌نظر برسند حرف بزنم. برخی به آن خواهند گفت «ویژگی های روانی». ما می‌گوییم بیش از این است، خیلی بیشتر از این است و در چنل چهارم، من آشکار خواهم کرد که چرا بسیاری از این ویژگی‌ها همراه با بیداری یا فرآیند بیداری می‌آیند، اما دوباره [مثل همیشه] می‌خواهم خلاصه‌ای از جلسات قبل را ارائه کنم.

 

هنگامی‌که به بیداری می‌اندیشید، [یعنی] ما در مورد یافتن حقیقتی بزرگتر حرف می‌زنیم. و همانطور که گفتیم مخصوصا در جلسۀ اول، تقریبا مانند این است که آگاهی بشر برای قرن‌ها داخل یک جعبه بوده است. و این جعبه‌ای است که با مقدار مشخصی از نور و تاریکی و آگاهی متعادل شده است بطوری که هرگز از این بالاتر نمی‌رود. مانند اتاقی که شاید کم‌نور باشد و آنجا شما برای اعصار و سال‌های طولانی، به بهترین شکلی که می‌توانستید جان به در می‌بردید. و دوباره ما گفتیم که مثل این است که [در آن اتاق تاریک ناگهان] دری شروع به باز شدن کند و پشت این در نوری فوق‌العاده روشن باشد و شما بتوانید آن نور را از لای در ببینید.

و بعد در شروع به باز شدن می‌کند و بسیاری از مردم مجذوب آن در می‌شوند و می‌ترسند و می‌گویند: «از آن دور شوید!» و دیگرانی نیز هستند که مستقیما به سوی آن در می‌روند. این یک انتخاب شخصی است. این استعاره‌ای از «درون آگاهی بودن» در این سیاره، و داشتن انتخاب آزاد برای نگاه کردن یا نگاه نکردن است. و [این استعاره از] چیزی [است] که برخی به آن شیطانی می‌گویند و برخی دیگر می‌گویند: «نه این ممکن است واقعا همان حقیقت باشد.» و آنان که انگیزه دارند به سوی آن در بروند و آن نور درخشان را ‌بینند، ناگهان آن در برای آنها شروع به باز شدن می‌کند، و فقط به این دلیل که آن را انتخاب کرده‌اند و آن درِ مسحور ‌کننده را گشوده‌اند ناگهان اتاق روشن می‌شود.

این مسیر به سوی صعود که ما در موردش حرف می‌زنیم با بیداری آغاز می‌شودشما به حقیقتی بزرگتر بیدار می‌شوید. حقیقت بزرگتر همان چیزی است که ما به شما در «حلقۀ دوازده» آموزشش می‌دهیم، همانجایی که شما به نواحی و مکان‌هایی می‌روید که قبلا هرگز در هیچ مدیتیشنی نرفته‌اید. و ما شروع به دادن این چیزهای فرابعدی می‌کنیم که شاید به درون آنچه که روان شماست، درون روح شما می‌ریزند و شما شروع به درک این می‌کنید که چیزهای بسیار بیشتری برای شما هست. این یک فرایند توانمندسازی است و آنچه که می‌کند این است که یک بار دیگر به انسان حق داشتن انتخاب بزرگتری می‌دهد.

 این شکاف، این در، این نور، در حلقۀ دوازده، حتی بیشتر شروع به باز شدن می‌کند و با انتخاب آزادانه، شما می‌توانید آن را ببینید یا نه، و می‌توانید دریابید که چقدر شکوهمند هستید.

 

آن جعبۀ ابزار بیداری، آن ابزارهای بیداری، که شاید هرگز قبلا نداشته‌اید کدامند؟ [همان ابزارهایی که] به شما اجازه می‌دهد تا متعادل‌تر باشید، خود را شفا دهید، صلح و آرامش بیشتری داشته باشید، و همۀ این چیزهایی که می‌فهمید می‌توانید انجامش دهید، [کدامند]؟ انسان، طوری طراحی شده است که خود را متعادل کند. انسان، حتی با وجود سلامتی، طوری طراحی شده که خود را متعادل کند. این برنامه‌نویسی‌ای است که شما در انرژی تاریک داشته‌اید، حتی از بدو تولد، تا موانعی را بسازد که مجبور باشید از میان آنها بگذرید.

یکی از بزگترین موانع که ما قبلا در موردش گفته‌ایم [این است که] بسیاری اینطور آموزش داده شده‌اند که «بی‌ارزش به دنیا آمده‌اند[1]». و بنابراین، آنچه که خدا می‌نامید که همان آفریدگار است، برای این افراد در دسترس نیست مگر اینکه نوعی کارهای خاصی انجام دهند و آنان حتی نمی‌توانند مستقیما با روح خود که جوهرۀ ذات آنان است، حرف بزنند. این یک مانع است عزیزانم، و حقیقت هم ندارد و باز هم این وجود دارد و درون برخی از شما [این مانع] چنان عمیق و ژرف است که در کشمکش و تقلا برای دور زدن آن مانع [یا عبور از آن] هستید. درمانگران در این برنامۀ بخصوص بارها و بارها [در این مورد] به شما گفته‌اند و به شما راهکارها و روش‌هایی برای عبور و دور زدن این مانع می‌دهند.

اما بسیاری به سوی آن در می‌روند، به سوی آن نور؛ [آن در] که شروع به باز شدن می‌کند و آنان آن [نور] را از لای در می‌بینند و در حال بیدار شدن هستند به آنچه که من «لحظات آها» می‌نامم.

من یک‌بار گفتم که اگر شما واقعا می‌توانستید خودتان را آن‌گونه که ما می‌بینیمتان ببینید، نفستان بند می‌آمد. این تفاوت بین «آنچه شما آموخته‌اید و آن کسی که واقعا هستید» است. همۀ آنچه ما در این برنامه انجام می‌دهیم این است که تلاش می‌کنیم تا این را به شما نشان دهیم و انتخاب‌هایی ارائه دهیم تا بتوانید آن را ببینید یا نبینید.

مسائل روانشناسی‌ای هست که در طی بیداری روی می‌دهند. استعاره این است: هنگامی که نور شروع به درخشیدن در دنیایی کند که در آن زندگی می‌کنید، شما می‌توانید چیزهایی را ببینید که قبلا هرگز ندیده‌اید. و در این دیدن آن چیزها حقایقی آشکار می‌شوند که انتظارش را نداشتید و آن حقایق گاهی اوقات شما را، روان شما را، ذهن شما را و آگاهی شما را، اندکی آزار می‌دهد زیرا هرگز به شما گفته نشده بود که اینها حتی هستند. در حقیقت این برای بسیاری گیج کننده است زیرا شما بسیار خطی هستید و برای سال‌های بسیار زیادی خطی بوده‌اید و هنگامی که نور شروع به درخشیدن کند حتی ممکن است که ایجاد سردرگمی کند.

و کسانی هستند که می‌گویند: «این چه نوع بیداری به حقیقتی بزرگتر است که با خود سردرگمی به همراه می‌آورد؟» عزیزانم، همۀ آموختن‌ها از سطح یک به سطح دیگر، با این [سردرگمی] همراه است. شما باید آن چیزهایی که فکر می‌کردید می‌دانید را از یاد ببرید. شما باید از میان فرآیند «آیا این درست است یا نه» بگذرید. این شمایید. این یک «شمای پیچیده» است که باید از این فرایند یا می‌توان گفت « از آن در» عبور کند و در این میان می‌تواند برخی سوالات و سردرگمی وجود داشته باشد.

از لحاظ روانشناسی، برخی از شما سوالاتی می‌پرسید و چیزهای خاصی حس می‌کنید. این چنل به شما می‌گوید که شما اجازه دارید این چیزها را حس کنید زیرا این همان اتفاقی است که در حال روی دادن است. برخی از شما به «آن کسی که هستید» شک می‌کنید. شما می‌دانید که تمام این فکر و ایدۀ زندگی بر روی زمین با مجموعه‌ای از پارامترها و قوانین همراه است که خودتان برای خودتان ساخته‌اید نه اینکه به شما داده شده باشند.

«نحوۀ احساس شما در مورد چیزها و در مورد آن کسی که واقعا هستید» این‌ها هنگامی که[2] با هم شروع به حل شدن و از میان رفتن ‌کند، شما حقیقت بزرگتری را می‌بینید که ممکن است موجب شود برخی از باورهای شما باطل شده، و واقعا شما در شگفتی باشید که «آیا در حال باختن خویش هستید؟!»

تصور این بسیار سخت است اما به راستی زمان‌هایی هست که شما در حال بیدار شدن هستید و می‌گویید: «من چه کسی هستم؟ من چه کسی هستم؟ زیرا من دیگر آن شخصی که شاید یک ماه پیش یا حتی دو ماه پیش بودم نیستم؟!» برخی [از شما] حتی از خود می‌پرسید که: «آیا این بازگشتی به آکاش است؟!» یعنی اینکه شاید در حال تبدیل شدن به کسی هستید که قبلا بوده‌اید.[3] در واقع برخی حقایق در این مورد هست و من در چنل چهارم در مورد آن هم توضیح خواهم داد.

برخی از شما در حال تلاش برای «بازدید دوبارۀ گذشتۀ خویش و درست کردن و تصحیح چیزهایی که شاید قبلا درست نبودند» هستید. شما در واقع سناریوهایی بازی می‌کنید تا برخی از چیزها را در گذشتۀ خویش اصلاح کنید، همان چیزهایی که شاید انجامش دادید، یا از آن ناامید شده بودید یا چیزهایی که زندگیتان را برای همیشه تغییر دادند و به نوعی فکر می‌کنید: «خب، آن حالا می‌تواند تغییر کند.» و البته در این واقعیتی که شما در آن هستید نمی‌تواند، اما شما می‌دانید که این تمرین چیست، این تمرین استادی است، و شما حتی در مورد آن آموزش داده شده‌اید[4]، اینکه تو به گذشته برمی‌گردی و آن چیزها را بازنویسی کرده و دوباره اصلاح و چهارچوب‌بندیشان می‌کنی، بنابراین آگاهی شما واکنش متفاوتی به آن چیزها نشان می‌دهد. این استادی است.

شما از خود می‌پرسید چرا در حال گذر از میان برخی از این چیزها هستید، زیرا این ایده و فکر یک انسان پیشرفته در مورد نحوۀ از بین بردن انسدادها و موانع است. آیا حرف‌های مرا دنبال می‌کنید؟ برخی از شما شروع به دیدن افراد اطراف خود به‌طرز متفاوتی می‌کنید. افرادی که شاید نمی‌خواستید اصلا با آنها سر و کار داشته باشید یا اینکه قبلا می‌گفتید: «من آنها را کناری نگهشان می‌دارم، اما آنها دوست من نیستند!» و نور چیزی عظیم دربارۀ آنها به شما نشان می‌دهد و شما می‌گویید: «اوه خدای من، من این را نمی‌دانستم.» و شما خود را در حالی می‌یابید که «به آنچه آنان دارند یا آن کسی که هستند و یا سیمای آنان یا انرژی آنان جذب شده‌اید» در حالی که قبلا هرگز چنین نبوده‌اید. [کرایون می‌خندد] و شما از خود می‌پرسید: «چه اتفاقی دارد برای من می‌افتد؟ آیا من دارم دیوانه می‌شوم؟ چون من ناگهان این آدم‌های جدید که قبلا به طریقی در ذهن خودم دور انداخته بودمشان را [حالا] دوست دارم!» و شما می‌فهمید که در حال دیدن آنها به همان شکلی هستید که یک استاد آنها را می‌بیند. این همان ایده و تفکر بیداری است.

برخی از شما حتی احساس گناه می‌کنید که چرا این را قبلا ندیده بودید و تلاش می‌کنید تا آن ایده و فکر را دوباره چهارچوب‌بندی کنید. عزیزانم، هنگامی که آن در را باز کنید، استادی درون شما جریان می‌یابد و باعث همۀ این چیزها می‌شود. شما اجازۀ این را دارید که احساس سردرگمی کنید اما در این فرآیند چیزها خود را هماهنگ می‌کنند و درست می‌شوند و همۀ شما زمانی را خواهید داشت که به عقب نگاه کرده و بگویید: «من آن انسانی که پارسال بودم نیستم.»  و بعد شما خواهید دانست که در حال «بیدار شدن» هستید.

من کرایون هستم عاشق بشریت.

دفعۀ بعد بیشتر برایتان می‌گویم.

و این‌چنین است.

 


[1]  گناه نخستین آموزه‌ای مسیحی است که انسان طبیعت آلوده و تمایل به گناه را از طریق تولد به ارث می‌برد. گناه نخستین گناه نافرمانی در برابر خدا است که از آدم و حوا به تمام نسل‌های بعدی منتقل شده‌است. از دیدگاه کاتولیک‌ها گناه نخستین یک وضعیت است که نشان می‌دهد انسان‌ها در بدو تولد گناهکار هستند.

[2]  باورهای قدیمی و برداشت‌های تو در مورد خودت و چیزهای اطرافت.

[3]  زندگی‌های گذشته

[4]  در تعالیم کرایون بارها در مورد مستری و رویکردهای آن آموزش داده شده است.

 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مدیتیشن۱۲۶

پیش‌مدیتیشن۱۲۴

پیش‌مدیتیشن۱۲۶