مدیتیشن۴۰
2021.06.23
درود عزیزانم.
کرایون هستم.
کمی نزدیکتر بیایید.
کمی نزدیکتر بیایید و اگر
چنین کنید به راستی این امکان وجود دارد که عظمت روح خود را
تجربه کنید.
ممکن است حلقهٔ
دوازده، این مکان امن، مدیتیشنی مانند دیگر مدیتیشنها به نظر برسد، شاید یک
مدیتیشن متفاوت، اما کسانی خواهند بود که بگویند: «این یک مدیتیشنِ جذاب و خوب
است!» برخی هم ممکن است بگویند: «[این] یک رویکرد جدید است.»
اینطور نیست! آنچه ما در
اینجا به شما ارائه میدهیم و در سرتاسر سیاره در حال آغاز است، جدید است.
برای لحظهای استعارهٔ «پرده»
که اغلب از آن استفاده میکنیم را تصور کنید، پردهای که میان شما و آنچه «الهی»
است جدایی افکنده. خیلی از اوقات شما این را گفته و حتی خود من هم در چنلهایم میگویم
که: «فلان چیز در آن سوی پرده است!» حتی یکی از کتابهای همکارم که حاوی چنلهای
من است، عبارت «آن سوی پرده» را به کار میبرد.
بنابراین «پرده» استعارهای
از یک «جدایی» است، و این جدایی، عمیق است. همین جدایی است که باعث بوجود
آمدن سیستمهای معنوی بسیار متنوعی در این سیاره شده است. پس این جدایی نمایانگر
نحوه عبور شما از پرده و چگونگی دریافت و ارسال پیام به سرچشمهٔ آفرینشی است که آن
را خدا مینامید. پس میتوان اینگونه گفت که همهٔ آنچه من به
شما دادهام، تمام دلیل اینجا بودن شماست.
« این کار را چگونه انجام
دهم؟ آن کار را چگونه انجام دهم؟ آفریدگار چگونه میتواند با من حرف بزند؟ یا من
چگونه میتوانم با او صحبت کنم؟ شفا یافتن من با استفاده از الوهیت و آگاهی که
[موضوعی] جدید است، چگونه ممکن است؟!» همه این سوالات، با همان پرده سر و کار
دارد، عزیزانم.
آنچه میخواهم به شما بگویم
و جدید هم هست، این است که: اگر قرار باشد این پرده ثابت و پابرجا بماند -در
مدیتیشن، دعا، در تعالیم و در تقدس، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد و شما فقط یادگیریِ
کار کردن با چیز ثابتی که هرگز تغییر نمیکند را ادامه میدهید.
اگر این پرده تغییر کند چه؟!
عزیزانم، اگر پرده شروع به نازکتر شدن کند یا آنطور که برخی گفتهاند «این پرده
بالا برود» چه؟! اینها هم، استعاره هستند؛ در حقیقت، هیچ پردهای وجود ندارد. در
حقیقت، هیچ «پرده بالا رفتنی» هم وجود ندارد. اما این استعاره میگوید که انرژی
بین شما و خالق شروع به ادغام و یکپارچه شدن کرده است. آن هم به شکلی که هرگز اینچنین
نبوده. دیگر دیواری میان شما و خالق نیست.
میتوان گفت که این دیوار،
شکافهایی در خود دارد و از طریق این شکافها، انرژیهای متفاوتِ جدیدی جاری میشوند
که برخی از شما میتوانید آن را ببینید، برخی میتوانید آن را حس کنید و همه شما
میتوانید از آن استفاده کنید. میتوان گفت این پرده بالا میرود و به شما آگاهی و هشیاری[1] میدهد.
از سال20دوازده، وعده ما این
بوده است: «نقاط گره و خنثی»[2] این
سیاره آزادسازی (انتشار) آنچه «کاتالیزوری برای بالارفتن این پرده است» را
آغاز میکنند. کمکی در کار است و این کمک همیشه بوده، هنگامی که شما تصمیم گرفتید
که بر روی این سیاره بمانید و خود را نابود نکنید[3]،
در آن سالهای اولیه «هزارهٔ تغییر و تحول»، شما میدانستید که چیزی در حال وقوع
است.
تقریبا تمام سیستمهای معنوی
شما گفته بودند که شما باید تابحال نابود میشدید[4]،
اکنون پایان دنیاست. با گذشت بیست سال از موعد نابودیتان، شما هنوز اینجا هستید و
نابود نشدهاید. این باید برای شما بیانگر نکتهای باشد.
و اینجاست که آن چیزهایی که
وجودشان را به شما وعده دادیم، به میان میآیند. و این موارد با بالا رفتن
پرده، با بروز و تجلی انرژی جدید و با تغییری که در آگاهی آغاز شده، برای شما
نمود پیدا میکنند.
سه چنلی که در طی این سه
هفته گذشته به شما ارائه دادم، دقیقا همین را نشان میدهد. «بازنویسی حقایق مقدس». بازنویسی
آنها با چه چیزی؟ با «اجازه[5]»،
زیرا شما اکنون اطلاعات جدیدی دارید که از میان پرده [به این سو] جاری میشوند. و
یکی از اینها، «حلقه دوازده» است، فرصتی که به شما اجازه میدهد
تا به درون روح خود وارد شوید، چیزی که قبلا بسیار سخت بود و فقط استادان قادر به
انجام آن بودند. زیرا پرده در حال بالا رفتن است.
و ما این کار را چگونه انجام
میدهیم؟ با استعارهها، تصویرسازیها و هر نوع مفهوم سهبعدیای که گذر به یک
مکان فرابعدی را برای شما میسر کند. آن آموزش این است و همچنان ادامه خواهد یافت.
از شما میخواهم که درک کنید
با گذر از پلی که قرار است از آن عبور کنیم، چه روی میدهد. از همان ابتدای این
برنامهها، ما قضیهای را برایتان مطرح کردهایم و آن قضیه این است که «شما در
حال عبور از شناختهها به سوی ناشناختهها هستید.» گفتهای که بیانش آسان است،
اما درکِ کامل آن نه! چیزی را که نمیدانید و نمیشناسید، چگونه میتوانید درک
کنید؟ اگر بگوییم: «ذهن خود را خالی کنید! همین حالا همگی، ذهن خود را
خالی کنید و آنچه را که نمیدانید، به خود نشان دهید!» شما خواهید گفت که
چنین چیزی واقعا امکانپذیر نیست. این چیزی نیست که شاید شما قادر به انجامش باشید
و هیچ رهبر معنویای انجام چنین کاری را از شما نخواهد خواست.
به همین دلیل است که در عبور
شما از پل دستتان را میگیریم تا هدایتتان کنیم. پل حقیقتا سمبل و نماد یک «مسیر
امن» است. این پل گذرگاهی است که برای شما ساخته شده است. این یک استعاره است.
بنابراین شما میتوانید بدون
هیچ خطری به درون مکانی که برایتان ناشناخته است وارد شوید، و هنگامی که به آنجا
میرسید ما تلاش میکنیم تا برای شما تصاویری
ترسیم کنیم. و برخی از شما گفتهاید: «من با تصاویر[6] مشکل
دارم کرایون!» پس از شما میخواهیم که چیزی را نقاشی کنید و به آن نگاه کنید. این
تصویر میتواند هر چیزی باشد، هر چیزی که به شما احساس راحتی بدهد، احساس آسودگی
در مکانی که هرگز در آن نبودهاید.
شما میدانید که انسانها با رفتن به مکانهایی که
هرگز در آنجا نبودهاند چه احساسی دارند: اغلب احساس اضطراب، اغلب ناآرامی. شاید
اولین بار که به کشور دیگری میروید که فقط [چیزهایی] درباره آن شنیدهاید و مردم
آن کشور به زبان دیگری صحبت میکنند، با این که شاید آن مکانها را دوست داشته
باشید، اما راحت نیستید یا شاید [حتی] عصبی و مضطرب باشید. زیرا نمیدانید که
دقیقا چه باید بکنید! آنها آداب و رسومی دارند که اطلاعات دقیقی دربارهٔ آن
ندارید و زبان آنها را نمیفهمید، تابلوهای خیابانها را نمیتوانید بخوانید. این
[مکان بینالابعادی] هم مثل همین است عزیزانم، اما بسیار وسیعتر.
شما در چهار بعد بزرگ
شدهاید، طول، عرض، ارتفاع و زمان؛ و هر چیزی که ورای آن باشد، [گویی] یک راز به
نظر میرسد. این بسیار جالب است و حتی امروز در قسمت پرسش و پاسخِ همین برنامه هم
گفته شد که انسان نمیتواند چیزهای فرابعدی[7] را
به درستی ببیند، زیرا هیچ الگویی برای دیدن آنها وجود ندارد.
بنابراین انسانها آنچه میبینند را میسازند، سپس ذهن سعی میکند هر آنچه میداند
را دستهبندی کند. هنگامی که یک شیء فرابعدی را میبیند، ذهن با اختصاصِ شاید یک
شکل به آنچه دیده شده، برای آن وجود و ارزشی قائل میشود و این همان چیزی است که
میبینید و به همین دلیل است که وقتی پای حضور فرشتهها به میان میآید افراد یک
چیزِ یکسان نمیبینند.
میخواهیم دوباره با هم از
این پل عبور کنیم. اما من اصول و پایههای [آن را] را دوباره به شما میگویم.
درنتیجه شما ژرفای نوع جدیدی از انرژی را درک خواهید کرد. این [انرژی] هماکنون
جاریست تا چنانچه بخواهید، درکش کنید. اگر حضورتان در اینجا، صرفا برای این است
که احساس خوبی داشته باشید، به شما میگویم که آن را داشته باشید. آنگاه هدف، همین
خواهد بود؛ و این همان چیزی خواهد بود که اینجا را همراه با آن ترک خواهی کرد،
همراه با پیامهایی که دریافت کرده و به آن دست یافتهاید. اما اگر بخواهید،
چیزهای بیشتری هم هست. اگر آمدهای که خود را به شیوهای بیسابقه ملاقات کنی، به
جای درستی آمدهای.
پلی هست و مهی در میانهٔ آن.
[وجود] این مه عامدانه است. اگر تو یکی از کسانی هستی که مه را حس نمیکنند و آن
را نمیبینند، برای رفتن بسیار آماده هستی و اینها کسانی هستند که به اندازه کافی
از آن مه عبور کردهاند و میگویند: «کرایون، چرا باید به گفتنِ اینکه مهی وجود
دارد، ادامه دهی؟ من که مهی نمیبینم!»
زیرا شما در جمع خانوادهای
هستید که برخی از اعضای آن تازه رسیدهاند[8].
بگذار این مه برای آنها وجود داشته باشد. چرا دست آنان را نمیگیرید و آنها را
به یک مکان ناشناخته هدایت نمیکنید؟
عزیزانم، دست مرا بگیرید.
حال بیایید از مهی که در میانهٔ این پل است عبور کنیم.
[شروع موسیقی]
توصیف «آنچه در این لحظه
امکان دارد» بسیار دشوار است. اگر باور دارید که انرژیای وجود دارد که تا به حال
ندیده یا حسش نکردهاید، و خواهان آن هستید، اکنون حسش کنید. یکی از این
انرژیهای بسیار جدیدی که میتواند در شما جاری شود و در این سوی پرده در دسترس
است، انرژی «شفا» است. این نوع جدیدی از شفاست زیرا از طریق «فهم و درک[9]»
حاصل میشود. این [نوع از شفا] حاصل جادوی نوعی پیشرفت سلولی نیست، [بلکه] از طریق
درک و فهم حاصل میشود. این شفا حاصل یک آگاهی بالاتر است که حقیقتا ساختار سلولی
شما را کامل میکند. آیا از این [نکته] آگاهید که هیچ یک از سلولهای شما کامل
نیست؟ هیچ کدامشان! شما فقط با حدود 35 درصدِ آنچه واقعا قابل دسترس شماست، زندگی
میکنید و بقیه آن مربوط میشود به بیولوژی با ارتعاش بالاتر، آگاهی با
ارتعاش بالاتر و استادی. و در نتیجهٔ آن، زندگی بسیار طولانیتر میشود،
تصور کنید.
اگر ایده رفتن به این مکان
فرابعدی که متعلق به شماست و انرژی روح شماست، آغازگر تکمیل ساختار سلولی شما باشد
چه؟ هنگامی که ساختار سلولی شما کاملتر، آگاهتر، قدرتمندتر و فهیمتر شود،
چه اتفاقی می افتد؟ و پاسخی که ما قبلا هم به شما دادهایم این است که بیماری نمیتواند خودش را به آن بچسباند، بیماری از سلولها رخت بر میبندد، چون دیگر مناسب نیست، نمیتواند
آنجا بماند. در اینباره چه فکر میکنید؟ آیا تا به حال به این فکر کردهاید؟
اگر برای شفا یافتن اینجا
هستید و فکر میکنید که این شفا به شما هجوم آورده و یا به شکلی
عجیب به سویتان خواهد آمد، [باید بگویم که] اینچنین نیست عزیزانم، شفا همچون کاشتن
یک بذر به سویتان میآید، که به طرز شگفتانگیزی زیباست و شما هرگز چنین
چیزی در سطح ساختار سلولیتان نداشتهاید. [شفا به شکل] درک و آگاهی در سطح
سلولی [به سویتان میآید].
ما قبلا به شما گفتهایم که
شاید در جایی که اکنون ایستادهاید، اصلا چیزی نباشد. زیرا اینجا یک مکان فرابعدی
است و شما [برای آن] هیچ الگو یا نمونهای ندارید. شما قبلا چیزی در اینجا ندیدهاید؛
پس آن را بسازید.
آیا تصویری که میسازید
گایای زیباست؟ درختان، علفها، آسمان، یا شاید اقیانوس؟ این تجسم میتواند هر چیزی
باشد، هر چیزی که به شما احساس صلح و آرامش میدهد،
بیشترین صلح و آرامشی که تا به حال در زندگی خود داشتهاید. آیا این گردهماییِ
عزیزانِ شماست؟ آیا این خانوادهٔ شماست؟ این [شامل] همهٔ آن چیزهاست. زیرا تمامی
اینها در این مکان هستند. همینجایی که شما [اکنون در آن] هستید. شما در آن پوسته
هستید (البته اگر بخواهید آن را اینگونه بنامید)، همان پردهای که دیر زمانی است
میان شمای چهاربعدی و شمای فرابعدی جدایی افکنده. شما به درون روح خود گام میگذارید.
با من از میان این درگاه[10] که
در مقابلتان است عبور کنید. این درگاه میتواند شبیه هر چیزی که شما میخواهید
باشد. ما قبلا هم گفتهایم که شاید این یک در ورودی باشد. گاهی دری هست و گاهی هم
نیست. این بستگی به ذهنیت شما از این دارد که «گام نهادن به این مکانهای مقدس
چقدر آسان است؟»
بر روی این در، نامی هست.
قابل خواندن نیست، اما نام شماست. ما این را قبلا گفتهایم. شما نمیتوانید آن را
بخوانید، زیرا این نام به زبانی از جنس «نور» است و شما هنوز آن
را نمیفهمید.
شما از میان آن در به مکانی
وارد میشوید که یک تئاتر است و قبلا آن را دیدهاید. در این تئاتر قرار است
اتفاقاتی روی دهد. تمام آن بخشی از آن چیزی است که تقریبا هر بار که آنجا هستیم
روی میدهد. تئاتر، دایرهای
شکل است و حضاری هستند که هماکنون آنجا نشستهاند؛ و شما از پلهها پایین خواهید
رفت تا بر روی صحنه قرار بگیرید.
آن صحنه امروز بدون صندلی
است. امروز بر روی صندلی نمینشینید. قرار است که بایستید و دریافت کنید. ایده
حلقه دوازدهِ امروز همین است. آیا زمان شفایی که به خاطرش آمدهای، نرسیده؟
وقتی بر روی صحنه قرار میگیرید،
چه کسی در جایگاه تماشاچیان است؟ چه کسی در میان حضار است؟ به شما خواهم
گفت. «همهکس!» مخصوصا آنهایی که در این سیاره ارتعاش بسیار
بالایی داشتهاند، این که میگویم «همهکس» به این دلیل است که همانطور که قبلا
هم در این باره گفتهایم، یک ویژگی وجود دارد که بر اساس آن، در هر روح، همهٔ روحها
هستند. این را بفهمید! شما با خدایی سر و کار دارید که میتواند همیشه همه
دعاها را بشنود، دعاهای همه شما و هر سیاره دیگری که وجود دارد. آیا این فراتر از
انتظار است که همهٔ روحها با هم در [قالب] یک روح باشند؟ این فرابعدیت است،
تعجبی ندارد. [درک] آن دشوار است.
در جایگاه حضار همهکس حضور
دارند، با این حال آنهایی که به صحنه نزدیکتر هستند و شما هنگام قرار گرفتن در
جایگاه خود بر روی صحنه، متوجه آنها هستید، حقیقتا انسانهایی با ارتعاش بالا
هستند. آنها انسانهایی از گذشته و حال این سیاره هستند که چه بسا به صعود دست
یافتهاند. بسیاری از آنان از فرهنگهای مختلف هستند. بومیها آنجا هستند. افراد
بسیاری در آنجا هستند و در حالی که به شما مینگرند، آمادهاند تا کاری انجام دهند.
اوه! شما هم آمادهاید. اوه! اگر باور دارید که این چیزها واقعی هستند و میتوانند
روی دهند، پس برای یک تغییر آماده باشید!
از شما میخواهم با بازوانی
گشاده، با دستانی که رو به بالا و آماده دریافت است، بر روی صحنه بایستید. از شما
میخواهم که چشمان خود را بسته و آماده دریافت باشید. در این لحظه، همه موانعی که
ممکن است شما را از دریافت بازدارند، فرو ریختهاند. شما اینجا هستید تا دریافت
کنید و حضار دستان خود را به سوی شما دراز میکنند.
مردان و زنانِ با ارتعاش
بالا قرار است که اکنون «تمامیت و کامل بودن» را به شما منتقل کنند. تکتک
سلولهای بدن آنها بسیار کاملتر
از سلولهای شماست. زیرا شخصی که در جمع حضار است، همان کسی است که شما دارید
درباره او مطالعه میکنید؛ گاهی آنها همان افرادی هستند که میپرستیدشان، گاهی آنها
همان کسانی هستند که از دانشی برخوردارند که شما آرزوی داشتنش را دارید.
از شما میخواهم آنچه میگویم
را تصور کنید. فرض کنید که سیستم [ساختار سلولی] شما فقط در محدوده 30 تا 35 درصد
از کارایی کامل خود کار میکند و آنها چیزی را به شما منتقل خواهند کرد که سیستم
[ساختار سلولیِ] شما دو برابرِ گذشته عمل کند.
اگر آنها بتوانند در تکمیل
ساختار سلولی شما کمک کنند تا هوشیارتر شده و ارتعاش بالاتری داشته باشد چه؟ و
پاسخ این است: آنها میتوانند و به همین دلیل است که اینجا هستند. این در روح
شماست عزیزانم. همیشه بوده است. اینها استعاره از چیزی است که همیشه وجود داشته
است، اما اکنون که پرده بالا میرود، ما میتوانیم تصاویری از آن را به شما
ارائه بدهیم، همچنین راههای رسیدن به آن، راههای کشیدن آن به درون خود، یا
مشاهده، تجسم و یا درک آن. پس میتوانید
آن را دریافت کنید، زیرا آن در یک واقعیتِ ناشناخته است.
از شما میخواهم روی صحنه
بایستید. میتوانید آن را تجسم کنید. از شما میخواهم که دستان خود را باز کنید.
میتوانید آن را تصور کنید. چشمانتان را بسته و دریافت کنید. و
آنها در حال انتقال یک کمال و تمامیت هستند.
بنابراین در پایان این برنامه که شما به آن چهارشنبههای شفابخش میگویید
و با خاموش کردن دستگاهی که با آن بیننده این برنامه هستید، خواهید فهمید که
اتفاقی افتاده! چرا که این واقعیست.
بمان و دریافت کن.
بمان و دریافت کن.
بمان و دریافت کن.
بمان.
و اینچنین است.
[1] awareness
[2] the nodes and the nulls
[3] تصمیم
آگاهی جمعی برای ادامهٔ حیات انسان بر روی زمین. مترجم
[4] اشاره
به پیشگویی نابودی زمین و روز قیامت در ادیان. پیشگوییهای آخرالزمانی. مترجم
[5] permission
[6] به نظر
میرسد منظور همان تصویرسازی (visualization) است.
[7] multi-dimensional (در چنلهای کرایون وضعیت بیشتر از سه/چهار بعدی با عنوان
چندبعدی مورد اشاره قرار میگیرد)
[8] کسانی که
تازه به جمع شنوندگان مدیتیشنهای کرایون پیوستهاند (مترجم)
[9] understanding
[10] portal
نظرات
ارسال یک نظر