پیشمدیتیشن۷۱
2022.02.16
درود عزیزانم، کرایون هستم
از خدمات مغناطیسی.
من میخواهم دوباره دربارۀ
شکوه و عظمتتان با شما صحبت کنم. عزیزانم، شما تمایل دارید خالق درون را فراموش
کنید. و این پیامی است که میخواهم به شما بدهم. بر اساس برخی از سوالات ]مطرح شده توسطِ] برخی از
شما، حتی در این برنامۀ خاص، بر
اساس آنچه من در مورد طبیعت انسان میدانم، چیزی هست که شما فراموشش کردهاید
یا هرگز دربارهاش نمیدانستید. این چیزی است که
شما باید بدانید.
انسان در حالت عجیب و غریبی
روی این سیاره است و آن حالت عجیب،
بیطرف و خنثی بودنی است که شما با آن وارد میشوید. شما انتخاب آزاد دارید
و این شیوهای است که طراحی شده تا هر طور که میخواهید با آگاهیتان، باورتان و
اعمالتان پیش بروید. و ]آن انتخاب[ بعد
از مرگ شما هیچ عواقبی برایتان ندارد. و این آن چیزی نیست که به شما گفته شده است.
این بخشی از آزمون کلیِ آگاهیِ انسان است. [آزمونی که مشخص میکند] اگر این
سیاره در فضایی از تاریکی و نور، در «دوگانگی» قرار گرفت، چطور پیش
خواهد رفت؟ چه تصمیمی گرفته خواهد شد؟
قبلاً بارها و بارها به این
]موضوع[ عمیقاً پاسخ دادهایم. شما در حال حاضر در چیزی به نام «شیفت»
و «تغییر» هستید. کووید بخشی از آن است. این تقریباً یک «راهاندازی
مجدد» است، بیداری مجدد چیزهایی که برای شما از اهمیت برخوردارند. همۀ اینها به این دلیل است که
بشریت انتخاب کرده تا به سمت ارتعاش سبکتر حرکت کند. ما این را به شما گفتهایم. این
اتفاق در سال 2012 افتاد. در واقع مدتها قبلتر
از سال 2012 شروع شد. عزیزانم، همکار من سی و دو سال است که اینجاست، زیرا من آمدهام
تا این را به شما بگویم.
من به شما در مورد تغییر شبکۀ
مغناطیسی ناشی از آن گفتم. آن لازم بود بخشی از یک آگاهی جدید باشد؛ زیرا همۀ
شما به زمین، به مغناطیس سیاره، به احساسات سیاره، به خود مادرزمین[1]
مرتبط هستید. و آگاهی شروع به تغییر کرد. تاریکی قدیم، دوران کهن شروع به کاهش
کردند. افکار جدیدی در مورد یکپارچگی بالاتر، نحوۀ رفتار شما با یکدیگر، آنچه
واقعاً به عنوان یک جامعه میخواهید و پایان جنگ شروع به شکلگیری کرد. همۀ این چیزها به
تدریج شروع به تغییر میکنند.
باید سالها پیش آن را میدیدید. درست در همان
برهه که دیوار برلین فرو ریخت، من اینجا آمدم. اگر کسی این ]وقایع[ را کنار هم بگذارد دلیلش را میفهمد که چرا من آمدهام. برای راهنمایی شما به سمت ارتعاش
بالاتر، به همین دلیل است که من اینجا هستم. برای گفتن چیزهایی که باید در مورد آن
بدانید. به همین دلیل است که من اینجا هستم.
اولین موردی که میخواهم
به شما بگویم این است: وقتی آگاهی خود را نسبت به همۀ این چیزهای باطنی[2]
افزایش میدهید، همانطور که ممکن است حتی
در «حلقۀ دوازده» شرکت کنید، همانطور که شروع به شناخت یا باور یا دانستن یا دیدن
برخی از چیزها میکنید که ما به شما میگوییم، ]زمانیکه[ شروع به درک بیشتر در مورد آن میکنید و آن را برای خودتان مطرح میکنید،
همانطور که شما این کار را انجام میدهید، چیزی اتفاق میافتد.
من قرار است که نه یک مدل
باطنی، بلکه استعارهای محکم به شما ارائه دهم که فراموشش نخواهید کرد: شما «حبابی
از نور محافظ» در اطراف خود دارید. هر چه به افکار بالاتری که میتوانید بیاندیشید،
هر چه بیشتر آگاه بودن را مطالبه کنید، هر چه بیشتر درکِ عشق خالق را مطالبه کنید
و آن را بر خود قرار داده و در زندگی تمرینش کنید، آن حباب قویتر میشود.
من میخواهم
به آن به عنوان «حباب نور» فکر کنید. و همانطور که از مکانی به مکان دیگر میروید،
چیزهای تاریک از میان آن حباب به
بیرون پرتاب میشوند. متوجه شدید؟ خب درست است که این یک استعاره است، اما بهترین
استعارهای است که من ]در
اختیار[ دارم. بنابراین همانطور که بدون توجه به جایی
که هستی [یا] کاری که انجام میدهی به پیش میروی، این حباب آگاهی توست نور پیشه، که درست از میان تاریکی میگذرد و اجازه نمیدهد تاریکی
وارد شود، بهخصوص اگر در حال تمرین شفقت هستی، [و] اگر عشق خالق را تمرین میکنی.
تقریباً مانند این است که بسیاری از چیزهای
الهی که در بدو تولد به تو داده شده است و اکنون شروع به دیدن آن کردهای را پذیرفته
و جذبشان میکنی. نمیتوانی حسش کنی؟
من میخواهم شما بفهمید که این شکلی از حفاظت
و حمایت است. و آیا جالب نیست که این حفاظ ]بسته به اینکه[ چطور فکر میکنید، به شما تعلق دارد؟ ]این
حفاظ[ به طور ناگهانی از منبع دیگری نمیآید. فرشتگان از شما محافظت نمیکنند. راهنماها از شما محافظت نمیکنند. ]این حفاظ[ از ]خود[ شما
آمده است. شاید فکر
کنید عجیب است که به این شکل کار میکند، اما همیشه ]اینگونه[ بوده و خواهد بود.
یکی از سؤالات امروز این بود: «آیا موجودات شیطانی،
اعم از باطنی و فیزیکی، می توانند خود را به من بچسبانند؟ آیا باید مراقب باشم که
کجا می روم یا چه میگویم یا تمامی ]این مراقبتها] را انجام دهم؟» و عزیزانم من به شما خواهم گفت که موجودات شیطانیای
که ممکن است موردنظر سوال باشند، خواهند دید که شما میآیید و از سمت دیگری فرار میکنند،
زیرا شما این حباب نور را دارید و آنها نمیخواهند کاری با آن داشته باشند.
من میخواهم چیزی را به خاطر بسپارید. این یک
استعارۀ دیگر است. استعارهای عالی است. تاریکی به عنوان عدم وجود نور تعریف میشود. تا زمانی که شما نور نداشته باشید، ممکن است چیزهای
تاریک زیادی در اطراف وجود داشته باشند، اما
به محض اینکه نور وارد تصویر میشود، تاریکی پاک میشود. متوجه هستید، اینطور نیست؟
اگر یک اتاق سیاه دارید که فقط پر از تاریکی و چیزهای
آزار دهنده است که نصف شب بیرون میپرند یا هر چیز دیگری؛ وقتی شما چراغها را
روشن میکنید، همۀ آنها ]آنجا
را[ ترک میکنند، زیرا به دلیل تعریفی که در بالا از
تاریکی داشتیم، نمیتوانند وجود داشته باشند. تاریکی فقدان نور است. نور را
روشن کنید و ]تاریکی[ میرود. تاریکی هیچ بخشی از شما
را نمیخواهد. موجودات
تاریک هیچ بخشی از شما را نمیخواهند زیرا میتوانند ببینند که الوهیت در حال آمدن
است. هر کجا قدم بگذارید، آنها ]آنجا
را[ ترک
میکنند.
همکار من بارها و بارها این مثال را بیان کرده است.
اولین باری که او در سازمان ملل در نیویورک حاضر شد، برخی از کسانی که میتوانستند
[آینده را] خوانش کنند به او گفتند که اگر برود تاریکی به او حمله خواهد کرد. او رفت و وقتی به آنجا رسید آنچه که کشف کرد زیباترین
و شگفتانگیزترین نور و پشتیبانی و حمایتی بود که او همیشه داشته است.
او با ترس رفت، زیرا قبلاً هرگز به نیویورک نرفته
بود، هرگز قبلاً به سازمان ملل نرفته بود. نمیدانست
انتظار چه چیزی را باید داشته باشد. و سپس او در هر کجا که قدم میگذاشت مورد
استقبال قرار میگرفت و دوستش داشتند. و
آن وقت بود که فهمید و دانست که ]وعدۀ[ هیچیک از پیشگوها در هنگام
ارائۀ پیامهای شوم دربارۀ سرنوشت بد اصلا درست نیست، صرفنظر از اینکه آنها چه
نوع لباسی میپوشند یا لقب و اسمی که ممکن است داشته باشند یا تجربهای که میگفتند
[پیش از این] داشتهاند. او
توسط نورِ خودش محافظت میشد و از آن زمان تاکنون چنین بوده است.
عزیزانم این شما هستید. عزیزانم این اصل حاکم بر
نور و تاریکی است. و بنابراین من از شما میخواهم که این را درک کنید و آن را برای
خود نگه دارید. آن را درک کرده و بدانیدش یا همانطور که ما میگوییم: بفهمید. به عبارت دیگر آن را [تبدیل به] باور خود کنید، به
طوری که جایی که قدم میگذارید برای لحظهای به فکر فرو نروید که آیا از سمت تاریکی
دچار مشکل خواهید شد یا آیا چیزی در کمین شماست. برعکس این است. ]تاریکی[ در جایی که شما راه میروید پا نمیگذارد. متوجه شدید؟
و در آن ]شرایط[ میتوانید به دیگران کمک کنید. وقتی وارد جایی
میشوید که شاید ترس وجود داشته باشد یا مشاجره یا سخنان ناخوشایند یا هر یک از آن
چیزهای دیگر، شما مسیر را پاکسازی میکنید.
بسیاری اوقات مردم از چیزهایی میترسند و وقتی شما
میرسید به نوعی احساس آرامش میکنند. آیا تا به حال چنین اتفاقی افتاده که حضور
شما باعث خوشحالی مردم از اینکه شما در آنجا حضور دارید شود؟ گاهی اوقات آنها به سادگی به سمت شما میآیند تا
در حباب شما بایستند و شما نمیدانید چرا آنها آنجا ایستادهاند. این یک حقیقت
است. در این مورد حرفهای زیادی برای گفتن وجود دارد.
موارد بسیار زیادی ]در اینباره[ برای گفتن هست که همکار من دیده
و میداند که کاملاً درست است. او هیچ ترسی از اینکه کجا قدم بگذارد یا کجا برود
ندارد و به جلو گام برمیدارد، زیرا آن حباب را دارد. این الوهیت اوست، الوهیت
خودش است.
باز هم ]می گویم[، هیچ همراهانی از فرشتگان محافظ در مقابل هیچ
یک از شما وجود ندارد. این قدرت شکوه و عظمت شماست. این قدرت الوهیت خودتان است. و عزیزانم در این انرژی جدید در حال افزایش است.
به عبارت دیگر، امروز عمیقتر از هر زمان دیگری است، زیرا انرژی موجود در این سیاره
در حال حاضر آن چیزی است که نور را ارتقا میدهد و با آن همکاری میکند.
شما در این سالِ «آشکارشدن»[3]
چیزهایی خواهید دید و تعجب خواهید کرد که چرا بسیاری از دومینوها با این سرعت سقوط
میکنند در حالی که در گذشته هرگز اینطور
نبودند. و حالا میدانید. من فقط برای چیزی که ممکن است در آیندۀ شما رخ دهد به
شما پاسخ دادم. و شما خواهید دید که همکار من تمام مدت چه میگوید. این دنیای
پدربزرگهای شما نیست. این متفاوت است. و برخی از چیزهایی که در حال حاضر در این سیاره
به تصویر کشیده میشوند، بخشی از دنیای پدربزرگهای شما هستند و دوام نمیآورند. و
وقتی آنها متوجهش شوند بهتزده خواهند شد.
عزیزانم این یک عصر جدید است. عصر روشنگری است، نویدِ
شروعِ «پیروزیِ نور» است. بخشی از آن باشید. آن را درک کنید.
سپاس از بسیاری از حبابهای نور که به این ]چنل[ گوش میدهید و این را تماشا میکنید. درود بر شما که درک میکنید «بیش از آن چیزی هستید
که فکر میکنید»، اینکه شما به چیزی بیش از چیزی که فکرش را میکردید تعلق دارید.
من کرایون
هستم عاشق بشریت.
و اینچنین است...
نظرات
ارسال یک نظر