پیشمدیتیشن۲۶
2021.03.10
چهار کانالیزور شفا
کودک درون
درود عزیزانم کرایون هستم
از خدمات مغناطیسی.
مجدداً به شما خواهم گفت،
روحِ هستی در آن سوی پرده، سرچشمه آفرینش، خداوند یا هر اسمی که شما میگویید، از
این لحظه آگاهیِ کامل دارد. آگاهی کامل از این لحظه که شما اینجا هستید وامیدوارید
که شاید یک پیام پر انرژی برای شما فرستاده شود. در واقع همینطور هم خواهد بود اگر
بفهمید که این یک پیام برای شخص شماست، و همیشه هم برای شما بوده است. این پیام
برای توده مردم نیست بلکه بطور شخصی برای شماست. نکته اینجاست که شما با قصد و نیت
برای گوش دادن به این پیام اینجا هستید. چه اینطور فکر کنید یا نه، این پیام
پیشنهادی برای کمک به شماست، و اگر خوب به آن فکر کنید متوجه میشوید که قصد و
نیتی در این پیام هست تا شما چیزی را گوش کنید، بشنوید، و فرا بگیرید.
این ماه هم چهار پیام به
شما میدهم. این شماره دو است. من آنها را «کاتالیزورهای شفا» مینامم. حالا وقتی
نگاهی به کلمه کاتالیزور میاندازید میتوانید آن را بفهمید، همچنین میتوانید از
نظر علمی و از نظر شیمیایی آن را درک کنید. من به شما میگویم کاتالیزور یک انرژی
است که به تغییر چیز دیگری کمک میکند. مفهومی است که کمک به فهمیدن و تغییر دادن چیزهای
دیگر میکند. این منظور ما از کاتالیزور است. بنابراین اگر شما این «انرژیهای
کاتالیزور برای شفا» که ما میگوییم را داشته باشید کمکتان میکند چیزهایی که ممکن
است برای شما خیلی خاص باشند را شفا دهید، مثل درمان یک بیماری، یا درمان یک
محدودیت روحی و روانی مانند ترس. این شفا دادن است. به این خاطر است که این دومین
پیام بسیار مهم است.
بیایید مرور کنیم. اولین
پیام در مورد آگاه شدن از «قدرت کلمات» بود. و بعضی از شما خواهید گفت: «این چه
ربطی به شفا دادن دارد؟ » و ما کامل توضیح دادیم که کلمات شما میتوانند «شیمی
بدن» شما را به تمامی تغییر دهند، و شروع به شفای شیمی بدن شما کنند و تغییرات و طول
عمر بیشتر را برای شما به ارمغان آورند. حالا به چیزی میپردازیم که کمی متفاوت
است چون با «ویژگیها» سروکار دارد. اما ویژگیای که ما میخواهیم در مورد آن حرف
بزنیم بسیار بسیار متفاوت است و توسط بسیاری نادیده گرفته شده است.
و اما شماره دو: «کودک
درونت را پیدا کن!» [کرایون میخندد] و حالا برخی هستند که میگویند: «اوه! اوه!
دوباره صحبت از کودک درون! کرایون میدونی هیچوقت نفهمیدم چرا این موضوع مهم است!
چرا من باید این کار را بکنم. در حقیقت آیاتی از کتاب مقدس را خواندم که میگفت:
وقتی من جوان بودم مثل یک کودک فکر میکردم و حالا که بزرگ شدهام دیگر مجبور
نیستم آنگونه فکر کنم. » در واقع آن آیات کتاب مقدس معنای متفاوتی از آن چیزی که
من میخواهم به شما بگویم دارد. چیزی که من میخواهم به شما بگویم احیا کردن و
برگرداندن چیزهایی است که همه یا اکثر شما آن را دارید.
من با افراد فرهنگهای
مختلف صحبت میکنم، اکثریت شما کودکیِ زیبایی داشتید. حالا ممکن است بعدها مشکلاتی
هم با والدین خود داشتهاید اما وقتی شما کودک هستید شرایط (و روابط شما با
والدینتان) متفاوت با بقیه زمانهای عمر شماست. بعضی از شما میگویید: «خب! من
واقعاً کودکی ناخوشایندی داشتم! » اما دوستانی نیز داشتید که اینگونه نبودهاند و
کودکی خوشایند و عالیای داشتهاند، اینطور نیست؟ پس بیایید برای لحظهای با هم
وانمود کنیم که آنها چه نوع کودکیای داشتهاند یا شما چه چیزی از کودکی آنها
دیدهاید.
بیشتر شما کودکی خوبی داشتهاید
و چیزی که من میخواهم در این پیام به آن برسم این است: زمانی بوده که هیچ نگرانیای
نداشتهاید، هیچ چیز نبوده. زمانی که با وجود سختگیری والدین میتوانستی بازی کنی
و از محدودیتهایی که برایت گذاشته بودند خارج شوی و بروی با دوستانت بازی کنی، و
استرسی که امروزه آن را داری نداشتی، استرسی که به این خاطر بوجود میآید که نگران
این هستی که بعداً چه چیز پیش میآید. در مورد شغلم چه پیش خواهد آمد؟ در زمان
قرنطینه و تعطیلیها، با این حجم از استرس چه کاری انجام دهم؟ بعداً چه خواهد شد؟
چه چیز روی من تأثیر خواهد گذاشت؟ ترسی که خیلی از شماها از خودِ زندگی دارید.
نگرانی از اینکه حالا چه خواهد شد؟ نگرانیهایی از اینکه این و آن چه خواهد شد؟ و
در مورد جامعه و دولت و سیاره و نور و تاریکی صحبت میکنید! شما نگرانید! اما وقتی
کودک بودید نگران نبودید. واقعاً نگران نبودید. بزرگترین نگرانیتان این بود که
«تا کی میتوانم بازی کنم؟» [کرایون میخندد] میتوانید بیاد بیاورید؟ در دنیای
کودکی حسی از بیگناهی و لذت وجود دارد؛ نمیدانی چه چیز قرار است اتفاق بیافتد
چون در واقع چیزی نیست. ممکن بود این نگرانیها را در صورت والدینتان ببینید ولی
آن را تجربه نکردید. زمانی بود برای لذت بردن، خندیدن و حس بیگناهی، زمانی که
نگرانی نبود.
حالا چرا من این را به
شما میگویم که کودک درون را احیا کنید؟ اگر بتوانید با اراده خود به آن حالت
«کودک درون» بروید و آن تجربیاتی که داشتهاید را جلو چشمتان بیاورید و آن تجربیات
را زنده کنید، کاتالیزوری خواهد بود که چیزهای مسالمتآمیز و عدم نگرانی را با خود
به همراه خواهد داشت، و ترسها را از بین میبرد؛ چون تو میتوانی بیاد بیاوردی که
چطور در آن حالت باشی.
هنوز کسانی هستند که میگویند:
«نمیخواهم این کار را انجام دهم. نمیخواهم مانند یک کودک رفتار کنم. نمیخواهم
مثل یک احمق دیده شوم. » و عزیزانم شما [با داشتن این نوع رویکرد و نگرش] به معنای
واقعی کلمه این مسیر را میروید! (با نادیده گرفتن کودک درون مثل احمقها دیده
خواهید شد! ). ما از شما نمیخواهیم که مثل یک کودک رفتار کنید. از شما میخواهیم
به این فکر کنید که در آن حالت بیگناهی و معصومیت در سالهای اولیه زندگی تا شش
یا هفت یا حتی هشت سالگی اوضاع چطور پیش میرفت. وقتی که بسادگی چیزهای سرگرمکننده
و زیبا را کشف میکردید و میتوانستید با دوستانتان بازی کنید و خیالات کوچکی
داشته باشید. و هیچ چیزی روی زمین روی شما به شکلی که امروز تأثیر دارد، اثر
نداشت. اگر بتوانید به آن حالت بروید و حتی بخشی از آن را دوباره بدست بیاورید یک
چیز جالب شروع به اتفاق افتادن میکند.
جالبترین چیزی که میتوانم
به شما بگویم این است: بدن شما، یعنی در واقع ما درباره «اینِیت»[1] حرف میزنیم،
بدن و اینِیت میخواهند شما شفا پیدا کنید. البته که اینطور است. اینِیت که ما
قبلاً در مورد آن صحبت کردیم همان بدن هوشمند است که شروع به فهمیدن این میکند که
آگاهی شما برای چه چیزی تلاش میکند. و همانطور که قبلاً گفتیم شروع به کمک کردن
میکند، و این از بیرون نمیآید. حتی از طرف فرشتهها و راهنماها نمیآید بلکه از
درون شما میآید. بنابراین آن اینیتِ بدن شما، آن بدن هوشمند، (همه آنها) کاری که
میخواهند انجام دهند خلق سلامتی برای شماست.
و سپس اینیت شروع میکند
به ساختن مسیرها و راههایی که بتوانی بیشتر کودک درونت را بروز دهی که شامل
خاطرات کودکی هم میشود.
این یک چیز عجیب است.
اینطور نیست؟! اینکه قسمتی از سیستم بدن خود شماست که منتظر است و میخواهد که به
شما در مسائل مختلف کمک کند. شما فکر میکنید که مسئول همه چیز هستید، اما شما
مسئول این هستید که فقط درها را باز کنید. در واقع درون شیمی شما پرتالهایی هست
که منتظرند دستور از رئیس برسد، و اینیتِ شما یکی از آنهاست. و اینیتِ شما (همان
بدن هوشمندتان) نگاه میکند که شما چه میکنید و میگوید: «بیایید کمک کنیم! من میبینم
که او این کار را انجام میدهد! بیایید حتی آنرا بهتر کنیم. »
چون اینیت میداند که شما
هر چه بیشتر بتوانید در کودک درونتان آرام بگیرید شروع به ریختن ترسهایی میکنید
که دارید، چون به یاد میآورید که قرار است چقدر سالم باشید.
میخواهم چیزی را به شما
بگویم، هرچه بیشتر بتوانید به کودک درونی که آنجاست دست پیدا کنید، سالمتر خواهید
بود و مسیر برای آمدن چیزهای سختتر خلوتتر خواهد بود. هنوز هستند کسانی که میگویند:
«کرایون من نمیدانم! تو که روند کودکی من را نمیدانی! من نمیتوانم چیزهای خوب
را بیاد بیاورم!»
عزیزانم میدانم که به
این فکر میکنید! چون میدانم که چه کسی دارد گوش میکند. پس بگذارید به شما چیزی
بگویم که خیلی درونی و باطنیتر[2] از آن
چیزی است که شما بخواهید بشنوید: اعضای حلقهدوازده! شما این برنامه را تماشا
نمیکنید مگر اینکه کمی یا حتی بیشتر از یک «فرد باطن گرا»[3] باشید.
پس به این گوش کنید. غیرعضوها در حلقه دوازده! بله با شما هستم! شاید
کمی در مورد چیزی که میخواهم بگویم کار کرده باشید، اما به شما میگویم که اعضای
حلقه دوازده که در حال گوش دادن هستند نسبت به این دست مسائل آگاهتر هستند.
آیا به این باور دارید که
شما زندگیهای قبلی داشتهاید؟ و اکثر شما میگویید: «بله من باور دارم! » من از
تو میخواهم به زندگیهای گذشته که درون توست بروی، زندگیهای گذشتهای که آنها
را بخاطر میآوری، که در اینِیت و در آگاهی توست، زندگیهای گذشته هنوز هم آنجا
هستند. میخواهم به آن دوران کودکیای بروی که عالی و زیبا بود، حتی اگر لازم باشد
به دوستت نگاه کنی و بگویی: «من میخواهم آن نوع کودکی را را داشته باشم! »
شاید آن زندگی مال تو
بوده! میخواهم به آن زندگی بروی و تمام آن چیزها را تجربه کنی؛ چون تو آن را در
یکی از زندگیهای قبلی خود داشتهای. آن تجربیات را جلو بیاور (به این زندگی
بیاور)! آن را مانند معدنچیای که دارد برای طلا حفاری میکند استخراج کن! به آکاش
خود برو و آنرا استخراج کن و به زندگی فعلی خود بیاور.
آیا این خیلی عجیب و غریب
است؟! همه آنچه تو نیاز داری تا معصومیت، زیبایی، لذت و خنده آن کودکی که تو در
بعضی از زندگیهایت بودهای را ببینی (اگر که در این زندگی چنین تجربیاتی نداشتی)
توسط اینِیت اعتبار و تحقق خواهد یافت و میتوانی آن را درست به سمت خود بکِشی.
به شما میگویم که هرکدام
از شما در زندگیهای متعددتان، زمانی که یک کودک بودید، زمانهایی داشتید که بسیار
آرام بودید و این چیزی است که [هم اکنون نیز] برای رسیدن به آن تلاش میکنید.
دارید زیر لب پوزخند میزنید!
نگران نباشید! شما قرار نیست قهقهه بزنید! [کرایون میخندد] خب شبیه یک کودک به هر
چیزی نگاه کنید و از آن لذت خواهید ببرید؛ و مردم میگویند: «کرایون، تو که فرهنگ
ما را نمیشناسی! من نمیتوانم در حالی که اخبار نگاه میکنم کودک درونم را بروز
دهم! » خب وقتی کودک بودید چقدر اخبار نگاه میکردید؟ و جواب این است: «خب من بیاد
نمیآورم که در آن زمان اخبار نگاه کرده باشم! » خب پس خاموشش کن و مثل یک بچه
باش! دیگر اخبار تماشا نکن! اگر تو را افسرده میکند چرا آن را نگاه میکنی؟ آیا
با نگاه کردن اخبار به خودت کمک میکنی؟ جواب منفی است، تو فقط میخواهی مطلع
باشی!
خب شاید برای مدتی بتوانی
خودت را از لذتها و ویژگیهای کودکانه، چیزهایی که آرام بخش و خوشحالکننده هستند
و باعث خنده میشوند مطلع کنی. این همان کودک درون است، و این همان چیزیست که ما
آن را به شما میگوییم، و میخواهیم که برای بدست آوردن آن تلاش کنید، چون این
کاتالیزور باعث تسریع تمام شفا و درمانهایی میشود که میخواهید و مهم نیست چه
نوع شفایی باشند.
صلح درونی چیزیست که تمام
اضطرابها را کاهش میدهد و یک زمین بازی خلق میکند که از آنجا شفا میتواند آغاز
شود، و این [صلح درونی] نمیتواند در زندگیای که با استرس و ترس همراه باشد آغاز شود.
عزیزانم آن کودک درون را
بیابید و ببینید که من درست میگویم!
و اینچنین است.
[1] Innate اینِیت قسمت هوشمند بدن فیزیکی که کرایون قبلاً به طور مفصل
در مورد آن توضیح داده است.
[2] esoteric
[3] باطن گرا
با درونگرا یکی نیست، باطن گرا کسی است که چیزهای باطنی و شهودی و. رو بهتر درک
میکند
نظرات
ارسال یک نظر