پیشمدیتیشن۴۳
2021.07.21
درود عزیزانم.
کرایون هستم از خدمات
مغناطیسی.
ما یک سری پیام و تعدادی
پند و اندرز به شما ارائه دادیم؛ و پیامهای امروزۀ ما تفاوت زیادی با پیامهای ده
سال پیش دارند. و دلیل آن این است که بر روی سیاره و در اطرأفتان انرژی تغییر کرده
است، و این تغییرِ انرژی چیزهایی را در روحهای کهن بر میانگیزد.
نگاهی به کسانی که این
برنامه را تماشا میکنند بیاندازید. سالهای قبل، برنامهای به مانند این، بینندهای
نداشت. این یک واقعیت است. همکار من فکر میکرد که افراد بسیاری خواهند بود که
علاقهمند به دیدن چنلها و پیامها و کارهای اینچنینی باشند، حتی چیزهایی را هم
امتحان کرد، اما تعداد اندکی بودندکه علاقهمند و مشتاق بودند.
من اینجا هستم تا به شما
بگویم که فرآیند تماشای این پیامها از این رسانهای که الان از آن استفاده میکنید
کاملاً جدید است. اما چیزی که واقعاً جدید است این است که تعداد علاقهمندان کنونی
در مقایسه با بیست سال پیش بطور تصاعدی بالا رفته است.
اتفاقاتی افتاده است که
افراد را با یک سؤال بیدار میکند: «آیا این واقعی است؟ آیا اینجا چیز بیشتری وجود
دارد؟ چرا وقتی این کلمات و صداها را میشنوم در من حسی پدیدار میشود؟!» این
سؤالات حتی امروز و در این برنامه هم بوجود میآیند.
بیداری چیزی بیش از دانش
است. شما به «نور بیشتری» بیدار میشوید، و
چگونه میخواهید این [بیداری] را توضیح دهید؟!
شما خواهید گفت: «خب
دیروز من این مقدار نور را نداشتم، ولی امروز آنرا دارم!»
خب، این چیزی که واقعاً و
حقیقتاً در حال رخ دادن است نیست! چیزی که اتفاق افتاده این است که شما توانایی
دیدن بیشتری دارید. این اصلاً در مورد نور نیست! این دربارۀ «آن چیزی است که شما
به واسطه آن نور میتوانید ببینید» است.
و حالا شما بخاطر نوری که
اکنون متفاوت شده، چه چیزی را میبینید که ده یا بیست سال پیش توان دیدن آنرا
نداشتید؟! و پاسخ این است که شما یک آگاهی و هوشمندیای را میبینید که فراتر از
چیزی که تا به اکنون به شما گفته شده و یا دیدهاید، است. میتوان گفت که شما در
حال نگاه کردن به اتاق بزرگی هستید که ناگهان روشنتر [از قبل] شده است، و میگویید:
«خدای من! این اتاق بسیار بزرگتر از چیزی است که به من گفته شده! آنجا را نگاه
کن! در گوشه اتاق چیزی در حال تکان خوردن است! در شگفتم که آن چیست!»
برخی بلند شده و به آن
گوشه از اتاق میروند، و برخی [به آنها] میگویند: «سر جایت بمان! چون این ترسناک
است! اینکار را نکن! این وضعیت کنونی، تا به حال برای تو جواب داده؛ پس چرا
بروی؟! چه دلیلی برای حرکت کردن هست؟!» و آن شخص [در پاسخ] میگوید: «من باید
بدانم! من باید بدانم! من باید بدانم!»
و آنها به آن گوشۀ اتاق
میروند، و آن چیز در حال حرکت را میبینند.[1] و چیزی
که آنها کشف میکنند حقیقتی بزرگتر است. بزرگتر از خودشان؛ شاید آن، دری باشد
که به مکانی دیگر گشوده میشود؛ و این دقیقاً همان چیزی است که در حال رخ دادن
است.
پس این شما را تغییر میدهد،
ادراک شما و میزان آگاهی و هشیاری شما را تغییر میدهد. همچنین «کل حالتِ بودنِ
شما» را نیز تغییر میدهد. منظور من دقیقاً همین است. خیلی از انسانها از جمله
شما و همکار من، بواسطه چیزهایی که از آنها لذت میبرند و لذت نمیبرند هدایت و
جهتدهی میشوند و شخصیتشان شکل میگیرد.
شما در اوایل زندگی خود
خطوطی از آنچه دوست دارید و آنچه دوست ندارید ترسیم میکنید و با بزرگ شدنتان این
خطوط کمی تغییر میکنند. و شما به سن بزرگسالی رسیده و میگویید: «من اینکارها و
آنکارها را کردم و این چیزها را دوست دارم و این چیزها را نه!»
اگر اتاق بزرگتر شود
چیزهای بیشتری برای دوست داشتن پیدا میشود و همینطور چیزهای بیشتری برای امتحان
کردن، و برخی خواهند گفت: «نه! من این را نمیخواهم!» و این درحال اتفاق افتادن است.
و برخی نیز بیدار شده و میگویند: «من دیگر نمیخواهم این کارها را انجام بدهم و
در آنها شرکت کنم و برعکس، دوست دارم کارهای دیگری انجام دهم!» چون آگاهی در حال
بالا رفتن است عزیزانم و شما هم همینطور؛ پس دوست داشتن و دوست نداشتنهای شما
متفاوت شده است.
این سریِ خاص از پیامها
در مورد نورپیشگانی[2] است که
کارهای معمولی و روتین انجام میدهند و با انرژیهای این سیاره دست به گریبان
هستند. این پیام درمورد «انرژیهای محل کار» است و با پیام قبلی متفاوت است. و
همچنین با انرژیهایی که در «روابط خانوادگی و فامیلی» هست هم متفاوت است. این با
وقتی که با مردم تعامل و معاشرت میکنید و انرژیهای آن حالت نیز متفاوت است. ما
دو مورد از آنها را در دو جلسه قبل گفتیم و این سومین است. پس بیایید در مورد آن
صحبت کنیم.
بار دیگر این بحث را پیش
میکشم که: شما چرا اینجا هستید؟! بسیار ساده به نظر میرسد. روحهای کهن، شما
برای هدفی در این زمان بر روی این سیاره تناسخ پیدا کردهاید. شما برای بودن در
این زمان متولد شدهاید. هدف از بودن شما در اینجا، بازتابی از چهره خداوند است،
چهره روح هستی، چهره خالق و چهره روحتان؛ تا برای مردم بازتاب چهره خداوند در سهبعدی
و هر جا که میروید باشید، و به کسانی که اطراف شما هستند نشان دهید خردمند بودن
چگونه است. تا به مردم نشان دهید داشتن خیرخواهی و مهربانی به جای همۀ چیزهای
دیگری که شاید آنها عادت کردهاند از افراد دیگر در سراسر سیارهزمین ببینند
چگونه است.
انسانهای زیادی هستند که
برای قربانی بودن برنامهریزی شدهاند، اینکه در غم و اندوه و تاریکی و همه این
چیزها باشند. آنهاامیدی ندارند و نسبت به همه چیز و همه کس بدبین هستند. البته
تعجبی هم ندارد چون اگر به رسانههایتان نگاهی بیاندازید میبینید که دارند همین
چیزها را آموزش میدهند. به عبارت دیگر، ارتباط هر چیزی با چیز دیگر اشتباه و
نادرست است! اما یک روح کهن این انتخاب را دارد که در اینها تغییر ایجاد کند. و
این موضوع بحث ماست و در دو جلسه قبل هم در همین مورد بود و حالا در جلسه سوم در
مورد محل کارتان صحبت خواهیم کرد.
در «محل کارِ شما» موقعیتهایی
وجود دارد که تغییرناپذیر و همینطور پایانناپذیر هستند! یعنی هر روز اتفاق میافتند.
شما با کمک دیگران و در قالب یک تیم گزارشهایی را تهیه و به دفاتر مختلف در جاهای
مختلف و کارخانههای مختلف ارسال میکنید. بسیاری از شما که این گزارشها را تهیه
میکنید در انتخاب بالا دستیهایتان نقشی نداشتهاید. حالا میتوان گفت که «هیچ
چیز اتفاقی نیست!»
«کرایون یعنی میگویی
تصادفی نیست که آنها در محلکارِ ما هستند، و در عین حال ما آنها را در آنسوی
پرده انتخاب نکردهایم!؟»
آنها در قالب یک سناریو،
آنجا در محل کار شما هستند تا با هم کار کنید و در تعامل باشید؛ اما اساساً به
منظور بقای خودتان است که به آنها گزارش ارائه میدهید. حال سؤالهایی پشت سر هم
ایجاد میشوند:
«باید با این و آن چه
کارکنم؟!»
و خیلی از این سؤالات در
مورد «قدرت و اختیارات» است: «در مورد رئیسم چه باید بکنم؟!»
عزیزانم آرزو داشتم که
اینطور نبود، اما بسیاری اوقات، قدرت و اختیارات در دست خردمندان نیست!
در واقع یک ایرادی در
شخصیت رؤسای شما هست و آن اینکه آنها از ریاست [و رئیس بازی] لذت میبرند! چون در
مقام رئیس بودن برای آنها یعنی اینکه مدام به اطرافیانشان دستور بدهند؛ یا شاید
هم بدتر، ریاست برای آنها یعنی ایراد گرفتن از دیگران.
به عبارت دیگر میخواهم
به شما بگویم که آنها [به نوعی] قلدر و قدرت طلب هستند! البته نه در همه موارد.
ممکن است شما یک رئیس بسیار خردمند و درخشان داشته باشید که عاشقش باشید. حتی بعضی
از شما به برخی از کسانی که قدرت و اختیارات دارند [به خاطر تواضعی که از آن
برخوردارند] رئیس نمیگویید. شما فقط به آنها گزارش ارائه میدهید و اینکار را
واقعاً دوست دارید، اما بیشتر مواقع اینطور نیست. شاید آنها (رؤسای شما) بخاطر
تواناییها و آگاهیهایی که در آن زمینه دارند و از بقیه بیشتر میدانند در آن
موقعیت کاری هستند. آنها فقط به واسطه سابقه بیشترشان رئیس میشوند، اما هیچگونه
خردی که با آن قادر به رهبری دیگران باشند به آنها آموزش داده نشده است، پس تبدیل
به رئیسی قلدر و قدرتطلب میشوند. و این بسیار بسیار متداول است.
یک رئیس قلدر کسی است که
از اینکه بتواند مسئول کسی باشد و به او بگوید که «او خوب نیست یا باید بهتر عمل
کند» لذت میبرد. یا آنها را به دفتر خود فرا بخواند و بگونهای با آنها رفتار
کند که به هنگام ترک آنجا حس بدی داشته باشند؛ و حس بد آنها به آن رئیسِ قلدر
انرژی میدهد!
شما از این نوع افراد
دیدهاید. البته تمام رؤسا در محل کار اینطور نیستند. شاید اینجا یک رئیسی باشد که
دارد به من گوش میدهد. آیا تو اینگونه هستی؟ شاید نه! روحهای کهن تمایل بسیار
بیشتری به ملایمتر و خردمندتر بودن دارند. اما کسانی که در محل کار شما هستند روحهای
کهن نیستند. خردمندتر نیستند و شما مجبورید که به آنها جواب پس بدهید. خب این
پیام برای شماست.
من به شما گفتم که آن
دسته از افرادی که دارای قدرت و اختیار هستند از چه چیزی تغذیه میکنند؛ و به همین
دلیل به این رویه ادامه میدهند. و چیزیکه باعث میشود حس قلدر مابانۀ بیشتری
داشته باشند این است که شما را وادار به عکسالعمل و واکنش نشان دادن کنند! آنها
یک نفر را به دفترشان فرا خوانده و به او میگویند که: «میتوانی بهتر کارت را
انجام دهی!» یا «اینکار و آنکار را بکن!» یا «تو در کارت خوب نیستی!» یا «مراقب
باش! چون ممکن است کارت را از دست بدهی!» و بسیاری از این دست حرفها. یا اینکه
طبق روال همیشه جلسهای برگزار کرده و باعث میشوند شما حس بدی پیدا کنید! [کرایون
میخندد]. آیا اینها برای شما آشنا نیست؟ این دقیقاً همان کاری است که مدیران قلدر
میکنند!
حالا در این باره، در محل
کارتان چه باید بکنید تا مجبور به تحمل کردن این اعمال ناشی از آگاهیِ پایینِ
انرژی قدیمی نباشید؟ پاسخ آن اینجاست و [البته که] گفتن این پاسخ، از عمل کردن به
آن آسانتر است! اما در هر حال پاسخ این است: «عکس العمل نشان نده!» بسادگی فقط آنها
را نگاه کن! ممکن است از این کارت خوششان نیاید. آنها دنبال این هستند که تو
واکنشی از خودت نشان دهی.
اگر مجبور شدید عکس العمل
نشان دهید به روشی مثبت اینکار را انجام دهید. به یک جواب ساده فکر کنید، مثل
اینکه بگویید: «حق با شماست! بهتر انجامش میدهم!» حتی اگر این کارِ شما باعث میشود
که آنها آرام شوند، [آن را انجام دهید] و حتی اگر میدانید که این چیزی نیست که
آنها بخواهند بشنوند. چیزی که آنها میخواهند بشنوند این است که شما کمی غرغر
کنید! اما شما اینکار را نمیکنید. اگر به این کارهای آنها واکنشی نشان ندهید به
شما خواهم گفت که چه اتفاقی رخ میدهد. آنها خسته خواهند شد، یا حتی ممکن است
سراغ کس دیگری بروند، اما دیگر سراغ شما نمیآیند!
و اتفاقی که بعدش میافتد
خیلی جالب است! اگر در بین گروهی از همکارانتان هستید و رئیسی دارید که مرتب با
شما این رفتارها را انجام میدهد ولی شما عکس العملی نشان نمیدهید؛ غمگین نمیشوید،
گریه نمیکنید، حس بدی پیدا نمیکنید، با او جر و بحث نمیکنید؛ دیگر همکارانت نزد
تو میآیند و میپرسند: «چه خبر شده؟!! چه اتفاقی برایت افتاده که با این شرایط
مشکلی نداری؟!»
و شما به آنها میگویید:
«هیچکس نمیتواند با این شرایط بسازد! اما من فهمیدم که این مشکلِ من نیست، بلکه
مشکل از جانب رئیس است! فقط به این دلیل که آنها انگشتشان را به سمت من میگیرند
و با من تند حرف میزنند و میخواهند کاری انجام دهند، واقعاً این آن چیزی نیست که
در حال اتفاق افتادن است! من میدانم که چه کسی هستم، پس عکس العملی نشان نمیدهم.
پس اجازه میدهم عصبانیتشان را خالی کنند! (کرایون میخندد ) و در قبال هرکاری که
در جهت گسترش قلدریشان انجام دهند، من واکنشی نشان نخواهم داد!»
آیا متوجه میشوید که این
کار شما چه چیزی را خلق میکند؟ آنچه ایجاد میکند این است که دیگران هم به شما
نگاه میکنند.
منظور من چیست؟ شما چرا
اینجا هستید؟ شما بازتابی از چهره خالق هستید، برای نشان دادن چهره خالق و شفقت و
همه این دست چیزها. هرکاریکه انجام دهید توجهها را به سمت شما جلب میکند، چون
در آنجا نور هست، ارتعاشات بالاتر هست.
این فقط یکی از چیزهایی
است که من به شما روحهای کهن در مورد محل کار و کسانی که هرگز خودتان انتخاب
نکردهاید و باید شخصیتشان را تحمل کنید میگویم.
عکس العمل نشان ندهید! آن
عظمت و شکوه خود را درک کنید و با تکیه بر آن قدم بردارید.
اشتباه دیگران را انجام
ندهید. فقط شکوه و عظمت خود را حفظ کنید. عمل کردن به این سخنان سختتر از بقیه
است، ولی شما میتوانید [از عهده آن بر بیایید.] این یکی از دلایلی است که شما
اینجا هستید.
آیا میتوانید منعکسکننده
چهره خداوند باشید حتی در مقابل یک شخص قلدر؟! من فکر میکنم که میتوانید.
و اینچنین است.
[1] کرایون
تمثیل و حکایتی درباره این موضوع دارد: داستان «وو و اتاق درسها» که ترجمه شدهٔ
این چنل در کانال «جهان پس از 2012» قرار داده شده است.
[2] lightworkers
نظرات
ارسال یک نظر