پیش‌مدیتیشن۷۳

 2022.03.03

درود عزیزانم، کرایون هستم از خدمات مغناطیسی.

این پیامی پایه‌ای و بنیادی‌ست. اما همۀ شما نیاز دارید که باز هم آن را بشنوید. چند نفر از شما احساس می‌کنید که منزوی شده و دور افتاده‌اید؟ آیا فراتر از یک انسان در بدن فیزیکی، یا در جامعه و تمدّن‌تان منزوی شده‌اید؟ چند نفر از شما احساس می‌کنید که از تمام چیزهایی که در حال روی دادن است دور افتاده و منزوی شده‌اید؟

می‌خواهم چشم‌اندازی را به شما ارائه دهم. عزیزانم. این انزوا، نتیجۀ چیزهایی‌ست که از قبل به شما گفته شده است که احساس می‌کنید شاید شامل حال شما نمی‌شود. در این صدها سالی که اینجا بوده‌اید میلیون‌ها اطلاعات با روش‌هایی ژرف و عمیق به شما داده شده که به روانِ شما چسبیده‌اند. شما با این اطلاعات، بزرگ شده‌اید و به شما چسبیده‌اند و نمی‌توان از آنها خلاصی یافت. نمی‌توانید دیگر آنها را ندانید. و اکثر شما با این حس بزرگ شده‌اید که از خالق دور افتاده و جدا شده‌اید!

 

این سرچشمۀ آفرینشگر که ما از آن صحبت می‌کنیم، که خالق بهشت‌ها و زمین است و [البته] که سرچشمه، این خلقت را انجام داده است و من به شما گفته‌ام که در جریان خلقتِ این بهشت‌ها و زمین، روح‌ها همیشه وجود داشته‌اند، جدا خلق نشده‌اند. خب درک این موضوع برای برخی از شما بسیار دشوار است. شما خواهید گفت: «خب آیا ما [قبلا] در باغ عدن[1] نبودیم و سپس خدا ما را اینجا قرار داد؟!» نه این‌طور نیست عزیزانم، آن داستان دیگری‌ست، آن داستانِ خاص، دربارۀ زمانی‌ست که شما روح‌تان را دریافت کردید، زمانی که نژاد بشر، روحی را که ابدی بود دریافت کرد. روح، همیشه وجود داشته است، آنجا بوده است. قبل از اینکه زمان وجود داشته باشد، روح وجود داشت. من گفته‌ام که روح همیشه بوده و همیشه خواهد بود، اما شما با درکِ این موضوع به طور کلی مشکل دارید!

انسان غالبا به همه چیز به شکل خطی نگاه می‌کند. از نظر شما همه چیز باید ابتدا و آغازی داشته باشد، همه چیز. هر چیزی که به آن نگاه می‌کنید مثل یک تکه نخ یا ریسمان باید آغاز و پایانی داشته باشد. و آن نخ، طولی دارد. این طرز فکر شمای سه بعدی‌ست! اما اگر من به شما بگویم: در یک جهانِ فرابعدی، وقتی از خداوند حرف می‌زنید هیچ آغازی وجود ندارد، این حقیقت چه حسی به شما می‌دهد؟!

شما می‌گویید: «خب واقعا من نمی‌توانم این را درک کنم.» حق با شماست! نمی‌توانید درکش کنید. اما فرض کنید که این گزاره درست باشد و باز هم این را فرض کنید که: این خالقی که آسمان‌ها و زمین را خلق کرد، وضعیتی داشت که در آن شما قسمت و بخشی از آن بودید. شما در سطح روحی آنجا بودید.

چه می‌شود اگر روح‌ها قسمتی از خداوند بوده باشند؟ چه می‌شود اگر سرچشمۀ آفرینشگر خودش مجموعه‌ای از روح‌هایی باشد به زیبایی و قدرت و شکوه و جلال خودِ همان سرچشمۀ آفرینشگر؟ چه می‌شود اگر این سیستمی عاشقانه باشد که همیشه بوده است؟ اگر احساس جدا افتادگی از خداوند یا حتی حس حقارت دارید، یا فکر می‌کنید که بین شما و خداوند جدایی وجود دارد، من می‌خواهم چشم‌اندازی به شما بدهم. می‌خواهم حقیقتی را به شما بگویم که فراتر از هر چیزی‌ست که تا به حال هر دکترینی در این سیاره به شما گفته است. آیا آماده‌اش هستید؟!

وقتی هیچ چیز نبود و در واقع جهان و کیهان وجود نداشت‌ و خداوند شروع به خلق کردن جهان‌ها و کهکشان‌ها و تمام قسمت‌های دیگر‌ کرد و مدت زمانی باورنکردنی صرف این کار شد، و وقتی خدا خورشید شما را آفرید و زمین شما را در منطقه پیدایشِ آن قرار داد که شما درباره‌اش خوانده‌اید و به آن می‌اندیشید، در تمام این حالات، شما آنجا بوده‌اید و حضور داشتید! همۀ شما آنجا بوده‌ و تماشا می‌کردید. شما عظمت و زیبایی آن را دیده‌اید. شما نظاره‌گر شکل گرفتن زمین‌تان بودید. می‌دانستید که به اینجا خواهید آمد و در «آزمون نور و تاریکی» شرکت خواهید کرد. می‌دانستید که اینجا بر شما چه خواهد گذشت! اما بیشتر از آن، شما آن را در تمام کهکشان‌ها، در تمام نقاط این کهکشان‌ها نظاره‌گر بوده‌اید. و خیلی قبل‌تر‌ از اینکه این زمین برای حضورتان آماده شود، شما در سیارات و مناطق دیگری زندگی ‌کرده‌اید. این چه حسی به شما می‌دهد؟!

می‌خواهم به شما بگویم که چقدر بزرگ و با عظمت هستید. منظورم از نظرِ اندازه و سایز نیست! منظور من تبار، تاریخ، زیبائی و شکوه و جلال‌تان است. روح شما باشکوه است. خودتان هم باشکوهید. و با تمام این چیزها شما آنجا بوده‌اید. عزیزانم، داستان باغ عدن و آدم و حوا استعاره است. آنقدرها هم دور نیست! آن کتب مقدس شامل بعضی معانی واقعی و حقیقی هستند، چون به دفعات بسیار زیاد در کتب مقدس قدیمی فارغ از موقعیت جغرافیاییِ آنها، عناصر و اِلمان‌هایی از حقیقت دربارۀ آغاز همه چیز [و خلقت] وجود دارد. اما اکثر آنها استعاره‌ای هستند.

 

پس وقتی دربارۀ باغ عدن می‌شنوید، قطعا منظورِ آن این سیاره است. منظور از آدم و حوا تمام زنان و مردان این سیاره است. این‌ها استعاره هستند. حتما شنیده‌اید که فرشته‌ای می‌آید و آن زن و مرد (آدم و حوا) و یا تمام زن‌ها و مردهای روی سیاره را به چیزی که قبل از آن نداشته‌اند آغشته می‌کند تا درون‌شان رسوخ کند. وقتِ آن بود که آنها روح خود را دریافت کنند. آن الوهیت، تبدیل به چیزی شد که قسمتی از وجود شماست، که حتی در آن لحظه از زمان، دی‌ان‌ای شما نیز تغییر کرد. آن زمانی بود که روح‌تان را دریافت کردید. عزیزانم، برای دریافت روح در صف ایستاده بودید! شما آنجا بودید. همۀ شما آنجا بودید. نه فقط تعداد اندکی که آن زمان وارد زمین شدند بلکه همۀ شما در آن زمان آنجا بودید. شما شاهد [این‌ها] بودید و این روند را تماشا می‌کردید تا زمانی که برای آمدن به سیاره، نوبت به خودتان برسد.

 

بسیاری از شما که مخاطب من هستید روح‌های کهن‌اید. دوباره می‌گویم، این جهان یک مدرسه است. تمام زندگی‌هایی که روی این سیاره داشته‌اید و تمام تجارب‌تان انباشته شده و جمع شده‌اند. و از حاصل این زندگی‌ها به اندازۀ کافی به یاد می‌آورید که بدانید چیزها چطور‌ کار‌ می‌کنند. یکی از چیزهایی که از یک زندگی‌ به زندگی دیگر با خود حمل می‌کنید، معنویت‌تان است.

شمایی که حالات شَمَنیک دارید و سوالات درست را می‌پرسید و در مورد انرژی‌ها و تمام چیزهایی که این روزها دربارۀ آن صحبت می‌کنیم اطلاعات کسب می‌کنید، آن معنویت درون‌تان انباشته شده است. درون دی‌ان‌ای شماست و در غار آفرینش در حافظۀ شما نگهداری می‌شود. می‌خواهم این را به شما بگویم که وقتی قرار باشد برای زندگی دیگری وارد سیاره شوید، آن خرد را همراه خود می‌آورید. جستجوی شما برای پیدا کردن خداوند، ذاتی و شهودی‌ست. و شما زندگی ‌پس از زندگی این کار را مدام تکرار می‌کنید. آن همراه شماست. خردی که در دوران‌های مختلف کسب کرده‌اید آنجا همراه شماست.

 

عزیزانم، ما به شما برخی از تفاوت‌های شگفت‌انگیزی که در این انرژی جدید وجود دارد را گفته‌ایم، مخصوصا چیزهایی که همراه با خود به این زندگی ‌آورده‌اید و یکی از آنها یک ابزار جدید است که کسانی که در این زمان وارد سیاره خواهند شد و کسانی ‌که می‌روند و دوباره می‌آیند هرگز‌ نیاز نخواهد بود چیزهایی که به هر شکلی در این زندگی‌ یاد گرفته‌اند را دوباره بیاموزند. همۀ آنها همراه شما خواهد بود. این جدید است. این یک الگوی جدید است. این یک انرژی جدید است. مغناطیس جدیدِ زمینِ شما هم در این‌باره است. همۀ اینها دربارۀ این است که شما نور‌ بیشتری در آینده خواهید داشت که تا به حال هرگز نداشته‌اید، تا به حال در این سیاره هرگز نداشته‌اید. این جایی‌ست که به سوی آن می‌روید.

 

اما در تمام این اتفاقات گفتم که شما آنجا بوده‌اید. شما از هیچ‌کدام از این روندها جدا نیستید. شما بخشی از مسئله و نقشه و سیستم هستید که وارد سیاره شده‌اید و خیلی چیزها پنهان است. اگر به خاطر بیاورید پیام‌های زیادی را دربارۀ چیزهای پنهان به شما ارائه داده‌ایم. و اینکه شما چه کسی هستید نیز بخشی از آن است. و من اینجا هستم تا به شما بگویم که چه کسی هستید.

شکوه شما ورای هر تصوّری‌ست. من این را می‌گویم که شما شاهد همه چیز بوده‌اید. برای شما سن معنایی ندارد. وقتی اینجا را ترک می‌کنید و به سطح روحی برمی‌گردید، برای همیشه آنجا خواهید ماند. پایانی برای شما نیست. در سطح روحی هیچ آغازی وجود ندارد. و حالا آن سطح از روح، بیشتر و بیشتر در دسترس شماست و قابل لمس ‌است.

 

بیش از یک سال قبل به همکارم[2] گفتم «حلقۀ دوازده» را ایجاد کند. آغازِ لمس روح‌تان! که در آن می‌توانست شفای معجزه‌آسایی از تمام انواع شفاها وجود داشته باشد. شفای ترس‌هایی که امروز دچار آن هستید و شک‌ و تردیدی که فقط متعلّق به بدن‌تان نیست. [شفا] برای داشتن صلح در جایی که صلح وجود ندارد. عزیزانم، حلقۀ دوازده، شفایی بزرگ و عظیم است. [شفا] برای داشتن لذت و شادی در حالی که لذت یا دلیلی برای شادی و لذت نداشته‌اید. این یک شفای عظیم است. این شفا به هیچ‌وجه فقط در سطحِ جسم نیست. این دربارۀ فهمِ ژرفای وجودتان بر روی سیاره است. شما آنجا بوده‌اید. همۀ شما آنجا بوده‌اید. بزرگتر از چیزی‌ست که فکرش را بکنید. بیشتر از آن چیزی که فکرش را می‌کنید راهنماها و فرشتگان و دیگر اطرافیان شما در هر جایی که قدم می‌گذارید منتظرتان هستند تا وجود آنها را تصدیق کنید یا بدانید که آنها آنجا هستند یا حتی بیشتر در مورد اینکه واقعاً چه کسی هستید آگاه و مطلع‌تر شوید.

 

 

عزیزانم، این حقیقتی شگرف و جذاب است و شما آنجا بوده‌اید. در تمام مراحل! «چطور می‌توانید از این حقیقت آگاه‌تر شوید؟» ممکن است بگویید: «چطور می‌توانم بیشتر حس کنم که جزئی از آن [روند خلقت] بوده‌ام؟»

چرا برای آن درخواست نمی‌کنید؟!

-«روح هستی عزیز! مرا برای فهم اینکه چه کسی هستم یاری کن و مرا برای فهم آن تباری که از انسانیت حمل می‌کنم یاری‌ کن. مرا یاری کن تا در این چیزها آرامش داشته باشم و بدانم که مشارکت داده می‌شوم و بخشی از آن هستم و عاشقانه دوست داشته می‌شوم. مرا یاری کن تا در همه حال، حضورِ همراهانم را حس کنم و در جایی که آرام نبوده‌ام حس آرامش داشته باشم. مرا یاری کن تا ابدیت و نوری که برای زمین با خود حمل می‌کنم را درک کنم. »

 

این نقطۀ خوبی برای شروع است. شما چیزهایی را درخواست می‌کنید که با کمال میل به شما اعطا خواهد شد. ما منتظر بسیاری از شما بوده‌ایم که فقط درخواست کنید. و این حقیقت امروز است. این بزرگ‌ترین حقیقتی‌ست که می‌توانستم امروز به شما بگویم. شما برای تمام این‌ها آنجا بوده‌اید.

من کرایون هستم، عاشق بشریت و حالا شما می‌دانید که چرا عاشق‌تان هستم. خیلی چیزها برای عشق ورزیدن وجود دارد!

و این‌چنین است.


[1] eden

[2] لی کارول

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مدیتیشن۱۲۶

پیش‌مدیتیشن۱۲۴

پیش‌مدیتیشن۱۲۶