پیشمدیتیشن۲۸
2021.03.24
چهار کاتالیزور
(تسریع کننده) شفا
4) صلح و آرامش
پرسش و پاسخ پیش از چنل
پرسش: کرایون بارها عشق
خدا به انسان را با عشق خانواده و پدر و مادر به فرزند مقایسه کرده است، آنهایی
از ما که خانوادهای نداشتهاند یا تجربهٔ طرد شدن از خانواده را دارند، چطور میتوانند
با این احساسِ خانوده که کرایون از آن سخن میگوید ارتباط برقرار کنند؟
پاسخ لی کرول: شما هرگز
تنها نیستید. افراد زیادی در این حلقه دوازده هستند که مانند شما هستند و یا
گوسفندان سیاه خانواده محسوب میشوند. اگر شما هیچ تجربهای از خانواده ندارید یا
شرایط خانوادگی سختی داشتهاید، به این توجه کنید: من از شما میخواهم به ما به
عنوان خانواده خود فکر کنید. آیا میتوانید اینکار را انجام دهید؟ ما خانواده شما
هستیم. این فقط یک موضوع باطنی نیست، اگر من شخصاً در کنار شما بودم، اگر ما در
کنار شما بودیم، (در هنگام مدیتیشنها) با هم تمرینها را انجام میدادیم و دست
یکدیگر را میگرفتیم و در چشمان هم نگاه میکردیم و میگفتیم عاشقتان هستیم. ما
قبلاً این کار را انجام دادهایم (در همایشهای حضوری) پس شما درک میکنید و میفهمید
که یک خانوادهٔ معنوی دارید که واقعاً به شما اهمیت میدهند، و شما را بدون قید و
شرط عاشقانه دوست دارند.
درود عزیزانم کرایون هستم
از خدمات مغناطیسی.
مجدداً به همه شما میگویم
که یک «خانواده» اینجاست، چیزی که شریکم در جلسه پرسش و پاسخی که قبل از این چنل
به شما گفت از جانب من بود.
او دقیقاً زمانی به این
دیدگاه و نگرش درباره خانواده رسید که شروع به درک این کرد که خانوادهای در آنسوی
پرده هست و او آن را واقعی پنداشت. وقتی شروع به گرد هم آوردن مردمی کرد که
کوچکترین شناختی از قبل نسبت به آنها نداشت، کسانیکه همفکر او بودند، و او
فهمید که آنها هم درحال آموختن شفقت هستند. وقتی آنها را دید (حتی انسانهایی
مشکلات فراوانی داشتند) دید که آنها دارای ادراکی شفقتآمیز هستند و اشتیاق این
را دارند که در مورد روح خود بیشتر بدانند؛ و به تدریج بعد از گذر زمان، آنها
تبدیل به خانواده او شدند؛ او این را تجربه کرد و این تجربه زندگی او را تغییر
داد.
این همان تجربهای است که
ما به شما آن را پیشنهاد میکنیم اینکه: پیدا کنید که خانواده واقعی چه کسانی
هستند، کسانی که بدون قید و شرط عاشق شما هستند. ما سالهاست میگوییم که اینها
لزوماً خانواده بیولوژیک شما نیستند.
برخی میگویند: «چرا اینگونه
است؟ به عنوان یک انسان چه طرح و برنامهای داری زمانی که به زمین میآیی؟ وقتی در
یک خانواده از هم گسیخته هستی و تو را کتک میزنند و چیزهای نامناسبی به تو میگویند،
تو هیچ شانسی نداری و تو تازه بعد از آن مجبور هستی که با کلی تمرین و درمان، آن
آموختههای نادرست را از خود دور کنی! آخر این چه نوع طرح و برنامهای است
کرایون؟! »
عزیزانم اگر هنوز متوجه
نشدهاید باز هم به شما میگویم که این یک طرح باشکوه، برای روحهای کهن است! چون
«آهن، آهن را تیز میکند»[1]
ای روح کهنی که از میان
همه این چیزهای سخت عبور کردهای، تو میتوانی این انسانها را درک کنی و به
دیگران بگویی که با این چالشها چه کنند، چطور خودشان از پسِ آن بر بیایند، از آن
عبور کنند، و چطور درک و شفقت و بخشش داشته باشند. اینها تماماً ویژگیهای یک
استاد است.
آیا به درکِ بهترِ این
موضوع رسیدی؟ آیا آن را دریافت کردی؟ و بعضی از شما میگویید: «خب من قطعاً این
طرح و برنامه را دوست ندارم! » [کرایون میخندد]
حق با شماست! چون این
بسیار دشوار است؛ اما بسیاری از شما که این برنامه را تماشا میکنید از آن عبور
کردهاید، و منظورِ من از این حرف این است که چیزهایی که قبلاً شما را تضعیف میکردند[2] حالا
پشتِ سر شما هستند و شما از آن عبور کردهاید؛ و شاید محرکهایی که شما را به آن
حالتها میبردند هنوز با شما هستند و هنوز هم زنده هستند. شاید در هر تعطیلاتی آن
محرکها را میبینید(! ) درحالی که شما را مسخره میکنند [کرایون میخندد] یا حتی
بدتر! اما این طرح و نقشه کلی است و خیلی از شما به جایی رسیدهاید که در بخشندگی
کامل هستید و فقط میروید و در کریسمس به تماشای سیرک مینشینید! و شما با آرامش
دور میشوید. [کرایون میخندد] شما میدانید که من از چه چیزی صحبت میکنم. (منظور
کرایون، حضور در میان تجمعها و گردهماییهای ناخوشایندِ خانوادگی در ایام تعطیلات
است! )
این دلیل همه این
چیزهاست. به آن کار گفته میشود. اگر تو یک لایت ورکر (رهجوی نور) باشی، در واقع
در حال آموزش دیدن هستی. اغلب به این آموزش دیدنِ زندگی نمیگویند، و بسیاری از
شما تجربههایی داشتهاید که شما را به اینجا کشانده تا به این چنل را گوش کنید.
ما قبلاً هم گفتیم که تعداد کسانی که به این چنلها گوش میکنند بسیار بیشتر از
کسانی است که اعضای این برنامه خاص هستند.
پس این برای همهٔ شماست.
این چهارمین پیام از سری پیامهای «کاتالیزورهایی برای شفا» است. (تسریعکنندههای
شفا) و قبلاً گفتیم که یک کاتالیزور چیزی است که تجربه کردن آن راه را برای چیزهای
دیگر هموار میکند. بنابراین وقتی شما تجربهای دارید که شما را به سمت عملی سوق
میدهد یا حتی شما را مجبور به انجام عمل دیگری میکند این یک کاتالیزور است، و ما
سه کاتالیزور را به شما معرفی کردیم. این چهارمی است که راه را برای شفا هموار میکند.
بیایید مروری بکنیم:
اولین کاتالیزور رسیدن به
درک این موضوع بود که شیمیِ بدنِ شما نسبت به آگاهی واکنش نشان میدهد و هنگامی که
شما با سلولهایتان صحبت میکنید یک اتحاد و همبستگی ایجاد میشود که اجازه شفا را
به شما میدهد که شاید پیش از این هیچوقت این اتفاق نیفتاده باشد. به عبارت دیگر
شما یک ارتباطِ مستحکم با سلولهایتان ایجاد میکنید. همچنین در اولین چنل به شما
گفتیم که اغلبِ انسانها این موضوع را نمیفهمند و فقط خیلی ساده در سرشان زندگی
میکنند! آنها به بدن خود نگاه میکنند و میگویند: «خبامیدوارم که درست کار
کند! » و بدن را بدون کوچکترین فرمانی که به سمتِ شمال برو یا به جنوب، به حالِ
خودش رها میکنند، و بدن فقط در یک دایرهٔ بسته و یک چرخه حرکت میکند و یا بیماریها
را جذب میکند؛ و این کار را به صورت تصادفی و با پیش فرض انجام میدهد.[3]
ما بارها به شما گفتیم که
شما مسئول هستید، و برای شما حکایتها پس از حکایتها گفتیم و مدلها و روشها و
پیشنهادات مختلفی برای ارتباط با اینِیت و صحبت کردن با سلولها به شما دادیم؛ و
در واقع این قسمتی از کاری است که ما انجام میدهیم. و این شماره یک بود، «برقراری
یک ارتباط [با شیمیِ بدن]». این یک کاتالیزور است چون تنها در این زمان است که شما
واقعاً به درستی شروع به دور کردن و بدرقهٔ چیزهایی میکنید که زندگی شما را کوتاهتر
کرده و طول عمر شما را کم میکنند. ترس، اضطراب، بیماری و تمام این چیزها را؛ و
این شماره یک بود.
ما به شما باقی
کاتالیزورها را هم دادیم و شما میدانید که آنها چه هستند و میتوانید آنها را
مرور کنید، اما همهٔ آنها به این مربوط میشوند که شما باید چیزهایی را در خودتان
تغییر دهید و در مسیری قرار بگیرید که شفا بسیار بسیار آسان شود. ما درباره «کودکِ
درون» حرف زدیم. درباره این حرف زدیم که به جایی در درونِ خاطرات یا آکاشِ خود
بروید که آن را به یاد میآورید، جایی که در آنجا هیچ نگرانی وجود نداشت، و این حس
[عدم نگرانی و امنیت] را دریافت کرده و به زندگیِ اکنونِ خود بیاورید.
ما به طور کلی در مورد
«خنده» حرف زدیم. نمونههای زیادی را برای شما بیان کردیم. روانشناسها این را میدانند،
و دانشمندان هم میدانند و حتی کسانی که آگهی تبلیغاتی میسازند هم کاملاً به
اهمیت این موضوع واقف هستند که اگر شما بخندید تمام ترسها از بین میروند، تمام
اضطرابها محو میشوند و شما در جایی قرار میگیرید که بسیار متفاوت است. این هم
کاتالیزوری برای شفاست.
این آخرین کاتالیزور به
نظر ساده میآید اما اینطور نیست. این آخری یک کلمه است که در تمامیِ عمرِ خود
شنیدهاید و من به شما خواهم گفت که به این سادگیها هم نیست و درک آن ممکن است
حتی سختترین باشد. از شما میخواهم که برای لحظهای با من به جایی در خیالِ خود
بیایید که خودتان تصویری از استاد مورد علاقهتان روی این سیاره را ترسیم کنید.
کسیکه ممکن است یک شخصیت تاریخی باشد و شما باور دارید که او یک غولِ معنوی است!
کسی که آرزو داشتید اگر میشد با او وقت بگذرانید.
اگر میخواستید با آن
استاد همراه شوید و میتوانستید نقاشی آن را در ذهنتان بکشید، نتیجهٔ آن چه میشد؟!
اگر پیش پای آن استاد، در محضر او نشسته باشید و آن استاد برای شما صحبت میکرد،
یا حتی سادهتر از این، آن استاد فقط کنار شما مینشست، نتیجه چه بود؟! چه احساسی
خواهی داشت؟ تنها کلامی که میتواند این همراهی با استاد و این اتفاق را توصیف کند
چیست؟!
چه میشد اگر واقعاً در
این لحظه با آن استاد بودی، نزدیکترین به آگاهی یک استاد که روی این سیاره است؟!
کسی که یا در مورد او خواندهای یا ممکن است به طریقی در شهود خود او را دیدهای؛
این دیدار چه چیزی برای شما به ارمغان میآورد؟
در درجه اول چه چیزی
بیشترین کمک را به شما میکند؟ و پاسخ این است: آرامش، آرامش.
آیا میتوانی در میان یک
آشفتگیِ بزرگ باشی که همه چیز روی سرت خراب میشود و تو همچنان در آرامش باشی؟! و
پاسخِ تمام اساتیدی که بر روی این سیاره پا گذاشتهاند، به این سؤال «بله» خواهد
بود. حتی ممکن است به شما بگویند این همان دلیل آمدنِ آنها به اینجا بوده و شما
میتوانید در آرامش درک کنید که یک طرح و نقشهٔ بسیار بزرگتر وجود دارد و چیزهایی
که نگران آن هستید گذرا هستند؛ آنها واقعاً اینطور بودند.
حتی اگر شما یک بیماری
کشنده داشته باشید، اینطور نیست که بگویند این بیماری، زندگی تو را نمیگیرد، بلکه
میگویند شاید این همهٔ چیزی که قرار است اتفاق بیفتد نباشد.
عزیزانم شما باید خارج از
چهارچوبهای ذهنیِ خود فکر کنید و باید به شکوهی که روحِ شماست بیاندیشید؛ و باید
بنشینید و در صلح و آرامش باشید.
ما قبلاً در مورد ویژگیهای
یک خلبان به شما گفته بودیم و دلیل آنکه همینطور به پرواز ادامه میدهند و وقتی آنها
بالای ابرها هستند اهمیتی ندارد که چه اتفاقی میافتد، و این بسیار آرامش بخش است.
آنها میگویند این یک روز زیبا بر فراز ابرهاست، و همینطور هم هست؛ این یک
استعاره است. اگر از یک خلبان بپرسید خواهد گفت آنجا همان جایی است که او میخواهد
باشد، چون پایین ابرها و روی زمین جایی است که همه چیز را آنجا پشت سرِ خود جا
گذاشته و پرواز کرده است: تمام نگرانیها، تمام مشکلات، حتی هر بیماریای که ممکن
است در بدن او باشد را؛ و وقتی بر فراز ابرها میرسد به نظر میرسد تمام این چیزها
در پس زمینهٔ ذهن او محو و ساکت شدهاند.
ما قبلاً گفتیم که این
کاتالیستترین و تسریعکنندهترین انرژی برای شفاست. شفا محصول جانبیِ آرامش و صلح
است. وقتی بتوانید چیزهایی که لیست کردیم را داشته باشید، وقتی بفهمی که تو در
ارتباط با بدنت هستی، وقتی بفهمی که تو در ارتباط با کودکِ درونِ معصومت هستی،
وقتی بفهمی که خندیدن چیست، سپس میتوانی آن آرامش را که حاصلِ این ادراک است
بیایی. به عبارت دیگر مردم میگویند: «چطور میتوانی اینقدر در آرامش باشی وقتی در
پیرامونِ تو این همه آشفتگی هست؟! » [کرایون میخندد] و تو فقط لبخند میزنی! میتوانی
بگویی: «چون این همان چیزی است که من هستم، و اتفاقاً میدانم که چه چیزی در
اطرافم میگذرد؛ نوع نگرشم برای آرام بودن، راهحلها و شفا را برای من به همراه
دارد. »
بسیار جالب است، من گفتم
[شفا] محصول جانبی است. اکثرا اتوماتیک هستند. آیا این را میدانستید؟ این چیزی
نیست که تنها با خواندن یک کتاب یا تماشای یک ویدیو امکانپذیر باشد! بلکه اینها
خود به خود اتفاق میافتد، چون تو در آرامش و صلح هستی. آیا این را درک میکنی؟
اینها بیش از یک
کاتالیزور هستند؛ این چهار مورد، مسیری که قبلاً سنگلاخی بوده را تبدیل به مسیری
هموار و صاف میکند. اما بیش از اینها هم هست، اینکه: چیزهایی که از شما دور شده
بودند[4] بطور
خودکار به شما بازمیگردند.
داشتنِ حسِ بهتر دربارهٔ
خودتان و حس آرامش در مورد تمام کارهایی که انجام میدهید، صلح و آرامش، شفا و عدم
وجودِ ترس را با خود به همراه دارد.
دستان خود را بالا
بیاورید و بگویید: «ای روحِ هستی، سپاسگزارم که حالا فهمیدم من قسمتی از یک تصویرِ
بسیار بسیار بزرگتر هستم و تمام اساتید در اطراف من حضور دارند، و حالا من با همه
چیز در آرامش و صلح هستم. »
این همان دلیلی است که من
اینجا هستم، این آموزههای کرایون است تمام چیزهایی که در این ۳۱ سال اتفاق افتاده تا به امروز و تا به این
ساعت؛
و باز هم میگوییم که ما
عاشقِ بشریت هستیم، بخاطر کاری که شما انجام دادید، و کاری که انجام خواهید داد، و
عروج نورانیای که برای تمام کسانی که آرزوی دیدن آن را دارند، اکنون در حال اتفاق
افتادن است.
و اینچنین است.
ترجمه: مینا
[1] جملهای
از انجیل که بدین معنا است که چالشها و مشکلات شما را قویتر میکنند
[2] آن چیزی
که شما را عصبانی و نگران میکرد و شما را میترساند
[3] پیش فرضِ
بدن، مرگهایی سریع برای تناسخهای بیشتر و کسب تجربههای بیشتر برای تکامل سریعتر
روح است که اما این پیش فرض باید در این زمانهٔ تغییر، تغییر کند- مترجم
[4] مثل شفا
یافتنِ عمیق و یا بهبود یافتنِ خود به خودی
نظرات
ارسال یک نظر