مدیتیشن۴۳
2021.07.21
درود عزیزانم. کرایون
هستم.
کمی نزدیکتر بیایید.
امروز به آموزگار تَمی[1] گوش
دادید و او درباره نشانهها و همزمانیها صحبت کرد. میخواهم به موارد بیشتری در
این مورد بپردازم، یعنی میخواهم در این مورد کمی بیشتر صحبت کنم. شیوه صحبت کردن
«روح هستی»[2] با یک
انسان چگونه است؟ فکر میکنم اغلب شما هماکنون میدانید که ارتباط با آفریدگار،
با روحتان، با هر یک از این چیزها که شما معنوی و خارج از میدان دید سهبعدی مینامید،
هیچ یک از اینها خطی نیستند، واژههایی که بر روی دیوار باشند نیستند، صداهایی که
از ماورا باشند نیستند، «روح هستی» اینگونه عمل نمیکند.
حتی کسانی هستند که میگویند
من در سرم صداهایی میشنوم. روح هستی اینگونه عمل نمیکند. روح هستی به شما صدا،
نوشته یا چیزهایی نمیدهد که [بر اساس آن] احتمال بدهید آن ارتباطی از ماست. آن
[ارتباط] تقریباً همیشه به صورت فرابعدی است.
ارتباط فرابعدی به طور
خاص به شکل اعداد چهار و گاهی اوقات به شکل اعداد سه میآید و در قالب چیزهایی است
که ما آن را همزمانی مینامیم. اما زمانی که آن را در ورای اعداد سه و چهار میبینید،
توجه کنید، زیرا اکنون روح هستی سعی دارد توجه شما را جلب کند. پس میخواهم به شما
بگویم که «روح هستی» اینگونه سخن میگوید.
با حلقه دوازده چگونه
آشنا شدید؟ چند بار بطور اتفاقی با آن اصطلاح برخورد کردید؟! یا چند بار آنچه به
شما ارائه داده شده بود را دیدید تا چیزی را به شما یادآور شود که هیچ گونه اطلاعی
دربارهاش نداشتید؟ و یا چند بار کسی درباره آن به شما گفت؟!
روح هستی در تمام زندگی
شما اینگونه عمل میکند. این نشانهها و همزمانیها تنها چیزهایی هستند که ما
باید به شما بدهیم تا شما را به نگاه کردن وا دارد.
همکار من سالهای بسیاری
موضوع «جلب توجه و نگاه شما»[3] را آموزش
داده، به بیانی دیگر این روش برای او بسیار مناسب و کارآمد بوده است.
هر یک از شما متفاوت
هستید. متفاوت فکر میکنید. برخی از شما اهل هنر هستید، برخی منطقگرا و برخی دقیق
و محاسبهگر. در هر یک از آن سناریوها چیزهایی هست که «روح هستی» میتواند انجام
دهد تا موجب جلب توجه گردد. در مورد همکار من، او باید یک استدلال منطقی [از چیزی]
میداشت که غیرمنطقی بود، او میخواست چیزی که رخ دادنش امکانپذیر نبود را بررسی
کند. در واقع همین مسأله بود که او را به آن صندلی رساند تا من را ملاقات کند.
حالا این فرایند و معمای او بود، اما نمیتوانست از آن بگذرد. او نمیتوانست از آن
بگذرد، زیرا آن نشانهها و همزمانیها برای او غیر قابل انطباق بودند. و فرایند او
[برای پذیرش هر کاری] تطبیق دادن آنها بود و در تلاش برای انجام این تطابق، او
دید که آنها فقط با یک چیز فرابعدی[4] قابل
تطبیق هستند، چیزی که او انتظارش را نداشت و نام آن عشق است.
حالا معمای او متفاوت با
معمای شماست، و هر فرد به خاطر فرایند خود مورد احترام بوده و هیچ عمومیت و کلیتی
در این مورد وجود ندارد که بگوید: «در پی این نشانه باش، در پی آن نشانه باش، در
پی این همزمانی باش، و یا در پی آن همزمانی باش! » شیوه کارکرد آن اینگونه نیست.
چطور است اینگونه فکر کنید که همه اینها لباسهایی هستند که مختص هر یک از شما
دوخته شده و فقط بر قامت شما راست میآیند؟
روح هستی میخواهد با هر
یک از شما از طریق نشانهها و همزمانیها سخن بگوید. این درس امروز بود. این
[ارتباط] در دسترس است، رایج است و رخ میدهد. دلیل آن این است که هر یک از شما
برای تأیید چیزهایی که به صورت شهودی خواهید داشت، از یک استعداد طبیعی برخوردار
هستید.
«روح عزیز، این کار را
انجام دهم یا نه؟! » و بعد نشسته و منتظر پاسخ میمانید.
و یا این چطور است: «روح
عزیز، نشانهای نشانم بده، همزمانیهایی را برایم بیاور که کمکم کنند تا بدانم که
آیا این کار را انجام دهم یا آن کار را! » و آنگاه آنها شروع به نمایان شدن میکنند.
این «ارتباط» است؛ مگر نه؟ این چیزی است که میخواستیم در موردش صحبت کنیم.
این دشوار است، زیرا برخی
از شما همچنان خواهید گفت: «من واقعاً مطمئن نیستم که آیا میتوانم متوجه آنها
شوم یا اینکه آنها را از دست خواهم داد. »
عزیزانم این یک راهحل
بسیار آسان است که برآمده از ابراز خواسته و منظور شماست، «روح عزیز، کمکم کن تا
نشانهها را ببینم، روح عزیز، کمکم کن تا همزمانیها را ببینم. » حال شما خواهان
آگاهیای هستید که احتمالاً میترسیدید که نداشته باشید! میبینید چگونه کار میکند؟
چنانچه درخواست از دست ندادنشان را داشته باشید، آنها را از دست نخواهید داد.
این گفته امروز هم مطرح شد که: «زمانی که درخواستی دارید، روح هستی به شما پاسخ میدهد.
» [البته] ممکن است پاسخهایی که فکر میکنید مطابق تصورات شما خواهند بود را
دریافت نکنید.
همکار من بارها و بارها
این را در زندگیش دیده است، زمانی که در زندگیش بر سر یک دوراهی مهم قرار میگرفت
و موارد بسیاری هم از این دست بوده. او به زیر دوش حمام رفته، جایی که میدانست من
با او صحبت میکنم و این واژهها را به زبان میآورد که: «چه باید بکنم؟! » و او
باید در طول سالها میآموخت که جواب از سر دوش حمام نخواهد آمد! آن [پاسخ] به
صورت ندایی که طنینانداز شده و یا آوازی که سر داده شود نخواهد آمد. در واقع هیچ
اتفاقی رخ نداد! چقدر نومیدکننده! او حتی زیر دوشِ یونهای منفی بود، همان
[چیزی]که آگاهی انسان را ترقی میبخشد و از طریق آبشارها نشان داده شده، شرایطی که
شما از مسائل آگاهتر میشوید و قوه درکتان تشدید میشود و همه این چیزها. [ولی]
هیچ اتفاقی رخ نداد.
و سپس نشانهها شروع
شدند، به این شکل که، این اتفاق افتاد و آن اتفاق افتاد و او ابراز شگفتی کرد.
حالا دیگر زیر دوش حمام سؤالی نیست! حالا زمانی که همکار من بر سر یک دو راهی قرار
میگیرد این کلمات را میگوید، او میگوید: «روح عزیز، به من نشان بده که از کدام
راه بروم. » به همین سادگی!
سپس او آگاهیای را
درخواست میکند تا ببیند که نشانهها چیستند و اغلبِ نشانهها چیزهای نیکخواهانهای
هستند که به ترتیب رخ میدهند. آنها با آنچه فکر میکنید متفاوتند. اگر چیزهای
خاصی به ترتیب شروع به رخ دادن کردند، طوری که شما را در مسیر خاصی هدایت کنند، با
آنها نجنگید، حتی اگر آن راهی نباشد که انتخابش کردهاید.
«حلقه دوازده» فراگیری «نحوۀ ارتباط شما
با روح هستی» است، همان که شما «سرچشمه آفرینشگر»[5] مینامیدش.
از پلی عبور میکنید.
بله! به سالن تئاتری میروید که دقایقی دیگر به آنجا خواهیم رفت. بله! همه آن
چیزها دعوت از شماست تا بدانید که شما بخشی از کل سناریوی آن سوی پرده هستید. و آن
سوی پرده چیزی است که شما آن را میدان مینامید، جایی که چیزها در آنجا ذخیره میشوند
و روی میدهند و تمام چیزهایی که میتوانید احتمالاً با بکارگیری توامان هوش و
شهودتان فهمیده و از آن آگاه شوید.
عزیزانم، هوش و شهود با
هم کار میکنند. به هیچ کس اجازه ندهید تا به شما بگوید که یکی [از آن دو] خوب است
و دیگری بد! آنها باید با یکدیگر کار کنند.
باهوش؟ بله. شما باید
چیزها را احساس کنید و سپس درباره احساساتتان باهوش باشید.
«شهود پادشاه است!»، بله
هست، اما شهودِ بدون هوش، فقط شهود است! باید بدانید که شهود چه میگوید و آنها
-یاریدهندهها و فرشتهها- سعی در شکل دادن چه چیزی برای شما هستند تا بتوانید آن
را ببینید؛ و این نیازمند کمی هوشمندی است. میتوان گفت «هوشمندی معنوی»[6].
ما این را قبلاً گفتهایم.
آیا این غدهصنوبری[7] است که
اینگونه کار میکند؟ آیا آن شهود شماست؟ آیا آن [کارِ] قلب است؟ آیا آن [کارِ]
مغز است؟ آن چیست که تمام اینها را برای شما ایجاد میکند؟ و پاسخ این است که
بله! تمامی آنها؛ و چهارمین مورد را فراموش نکنید: دیانای.
عزیزانم، دیانای برای
شما فکر نمیکند، آن انتشار خاطرات است، زیرا تمام «ایمپلنتهای آکاشیک» در آنجا
ذخیره میشوند. ایمپلنتهای آکاشیک، خِرَد حقایق اصلی و راستینی هستند که در شما
ذخیره میشوند، [آنها به گونهای] در شما کاشته و به شما القا شدهاند که روح
کهن، امروز به آرامی شروع به یادآوری میکند. آنها، همان «آهان»هایی هستند که
برخی از شما در حال دریافت و درک آن هستید، حتی هنگام عبور از پل.
آیا دقت کردهاید که برخی
از این آموزهها دارند پیچیدهتر میشوند؟ بله همینطور است. زیرا برای شما، این
بخشی کاملاً جدید از آگاهی است.
امروز از آن پل عبور کرده
و کاری بسیار اساسی را به انجام خواهیم رساند. میخواهم به طور خاص آن عده از شما
را که باور دارید چیزی نامناسب در درونتان هست و آن را بیماری مینامید، به آن پل
فرا بخوانم. از شما میخواهم که همین حالا در آنجا حاضر شوید و از شما که آن مسأله
را ندارید نیز میخواهم که بیایید و دست کسانی که آن را دارند بگیرید.
آیا آگاهید که چگونه به
یکدیگر کمک میکنید؟ حقیقتاً آگاهید؟! هنگامی که آگاهیها و روحها را در هم میآمیزید،
شما در فرد دیگر، چیزی را ایجاد میکنید که میخواهم بگویم نوعی تواناییای است که
تا به اکنون آن را نداشتند، زیرا شما آنجا هستید. شما توانمندشان میسازید، زیرا
درکنارشان هستید.
بسیاری از اوقات به آنچه
میگویید نیست، به آنچه انجام میدهید نیست، به استثنای این مورد که به آنچه احساس
میکنید مربوط است. شما در کنارشان مینشینید، با آنها کار میکنید، کمکشان میکنید،
آنها احساس ارتقا، بهبود و توانمندی میکنند، زیرا شما آنجا هستید. این قدرت
آگاهیای است که همه ما به عنوان وجودهایی در این جهانِ خاص از آن برخورداریم؛ اما
شما به عنوان انسان، خاص و ویژه هستید.
اینک کسانی را که در بدنهایشان
چیزی هست که خواستار زدودنش هستند، چیزی که احساس میکنند نامناسب است، به این پل
فرامیخوانم. بیشترشان کسانی هستند که [به آن چیز نامناسب] میگویند بیماری؛ [در
مورد] بعضی از شما، شاید عدم تعادل؛ [و در مورد] برخی دیگر، شاید عادت.
میتوان گفت که آنجا چیزی
هست و خلاص شدن از آن دشوار است؛ و به همین دلیل است که شما اینجا هستید. و از
باقی شما دعوت میشود که لطفاً بیایید و دستان آنها را بگیرید. اوه، عزیزانم،
لطفاً خطی نشوید، نگویید که: «خوب، من که نمیدانم آنها کیستند! » از شما میخواهم
که به ورای تمام آن چیزها رفته و به طور شهودی بدانید که آنچه اینجا انجام میدهید
درست و بجاست، همچنانکه دستان کسانی را که نمیشناسید میگیرید، همان کسانی که به
صورت مجازی کمکشان خواهید کرد.
بیایید همگی با هم از پل
عبور کنیم.
[شروع موسیقی]
همه ما به سمت این مکان
در حال حرکتیم؛ این منطقه، این مکانِ فرابعدیِ زیبا، جایی که هیچ چیز منطقی به نظر
نمیرسد اما همه چیز مناسب است و با عشق و زیبایی پر شده و از چیزی در آن سوی پرده
سخن میگوید، چیزی که کامل است و آن چیز شما هستید.
اگر بتوانید بر آن، چهرهای
را ببینید، آن چهرهٔ خودِ شماست، این روح شماست. هر یک از شما منحصر به فرد و مجزا
هستید و ما داریم شما را به روح خودتان و اتاق خودتان میبریم، با این حال تمام آن
افراد دیگر شما را همراهی میکنند.
این فرابعدیت است، در
بهترین [شکل] خودش. از شما میخواهم که سالن تئاتری که تا به حال بارها آن را دیدهاید
ببینید و اگر قرار است سالن تئاتری دایرهشکل را تصور کنید، احتمالاً امروز رنگش
کمی متفاوت است. احتمالاً امروز رنگ سبز بیشتری دارد، زیرا این رنگی است که بیانگر
شفاست. حقیقتاً اینگونه است. این [رنگ] دارای ارتعاشی است که با یک ماهیت و ویژگی
شفابخش به چشمان شما راه مییابد.
شما به روی صحنه میروید
و امروز هیچ صندلیای آنجا نیست. آنجا چیزی است که برخی آن را تخت ماساژ مینامند.
آن تختی است با یک رویه نرم و راحت که شما به آنجا خواهید رفت و بله قرار است روی
آن دراز بکشید!
میخواهم خودتان را تصور
کنید که روی آن تخت دراز کشیدهاید. این کار سختی نیست، حتی آن عده از شما که میگویید
من نمیتوانم تصویرسازی ذهنی کنم، قطعاً میتوانید خود را تصور کنید که دراز کشیدهاید.
و شما میتوانید؛ زیرا [ماساژ گرفتن] کاری معمول و رایج است و شما این کار را
انجام میدهید. و از هر یک از شما که چیز نامناسبی دارید که بخواهید از آن خلاص
شوید، میخواهم که بر روی آن تخت دراز بکشید.
این زمان باارزشی است و
زمانی است که برخی از شما منتظرش بودهاید. آن عده از شما که این مشکل را ندارید و
به دلیل دیگری آمدهاید، امروز [فرصتی] برای شماست که به دیگر افرادی که [به اینجا]
آمدهاند کمک کنید. یا چیز [دیگری هست] که برای خیلیها ترسناک است، آنها چیزی
آنجا دارند، عدم تعادل، عادت، بیماری و نمیخواهند که آن [مشکل] باقی بماند و
احتمالاً بارها و بارها به مکان چهارشنبه شفابخش آمدهاند. اما اکنون این [حضور
شما] برای آنهاست.
عدهای به آرامی و در
سکوت از میان تماشاچیان به روی صحنه میآیند، وجودهایی که متخصص هستند و شما آنها
را نمیشناسید، هیچ یک از آنها را. ممکن است آنها را متخصصان شفابخش معنوی
بنامید و تخصصشان حذف چیزهای نامناسب از انسانهاست. اینها تماماً استعاره است و
اگر به شما میگفتم که آنها که هستند یا اینکه اکنون نماد و نمایانگر چه چیزی
هستند، جادویش را از دست میداد! زیرا هماکنون آنها کسانی هستند که چیزهای
نامناسب را حذف میکنند و تعداد بسیاری از آنها در اینجا حضور دارند و اکنون به
روی صحنه میآیند تا در اطراف تختتان باشند.
کاش میتوانستید ببینید
در ادامه چه اتفاقی میافتد. کاش میتوانستید آن را به وضوح ببینید! زیرا نورونهای
آینهای مغزتان به گونهای فعال خواهند شد که گویی حقیقتاً رخ خواهد داد، نه تنها
اکنون، بلکه بعداً که متوجه میشوید آنها گرداگردِ تخت شما جمع شدهاند.
آنها سؤالی میپرسند:
«آیا اجازه میدهی این چیزها از وجودت حذف شوند؟! » لطفاً جواب آری یا خیر را به
زبانآورید. عزیزانم، این [اجازه شما] تمام چیزی است که آنها نیاز داشتند. برای
کسانی که پاسخ مثبت دادند و بر روی تخت هستند و تقریباً همه شما جزء آنها هستید،
آنها کارشان را شروع خواهند کرد، و آنها شما را لمس نخواهند کرد.
صدای زمزمهای احساس میکنید
که حتی ممکن است به آوازی بدل شود، آوازی که به سرور و شادمانی بدل میگردد.
و از شما میخواهم که
چشمانتان را ببندید زیرا از آن خوشتان نخواهد آمد، از اینکه ببینید در ادامه چه
رخ میدهد، زیرا تصویرسازی ذهنی، متفاوت از آن چیزی است که میپندارید، زیرا همه
نوع چیزی از شما بیرون کشیده خواهد شد، بدون درد؛ به زیبایی و به شیوهای مناسب،
همراه با آواز، همراه با سرور و شادمانی، و توسط متخصصانی که به خوبی میدانند
چگونه میشود برای همیشه از این چیزها خلاص شد، جمعآوری میشوند.
اکنون شما آنجا هستید و
این ادامه دارد و ادامه دارد و از آن عده از شما که خواستار کمک کردن هستید، میخواهم
که لطفاً بمانید، و دستان کسانی را بگیرید که به منظور پاکسازی ترسهایشان آمدهاند،
ترس از آنچه درون بدنشان دارند. زیرا امروز شروع حذف تمام آنهاست.
آیا این واقعی است یا
نه؟! تصمیم با شماست اما اجازه دهید که نورونهای آینهای در مغزتان به نحوی وقوع
این اتفاق را ببینند، و درک کنند که این واقعی است.
عزیزانم، شما در این
انرژیِ روح هستید، باارزشترین مکانی که در طول عمرتان میتوانید برای شفا یافتن
در آنجا باشید، درست همین حالا، اگر خواهانش هستید.
بمانید، بمانید، بمانید و
اجازه دهید ادامه داشته باشد.
و اینچنین است.
[1] tammy
[2] Spirit
[3] got you to look
[4] multi-dimensional
[5] creative source
[6] Spiritual smarts
[7] Pineal gland
نظرات
ارسال یک نظر