مدیتیشن۷۳

 2022.03.03

درود عزیزانم. کرایون هستم.

کمی نزدیکتر بیایید.

این حلقۀ دوازده است. بسیاری از شما بارها به این سفر کوتاه رفته‌اید. و همیشه عده‌ای اولین بارشان است که به تماشای این چنل خاص می‌نشینند؛ البته آن را مدیتیشن یا هر چیزی که می‌خواهید بنامید؛ پس برای این عده از شما این اولین باری است که به این مکان می‌روید؛ البته اگر بخواهید آن را مکان بنامید. آن خیلی متفاوت است.

عزیزانم، این تمرین مدیتیشن خاص که با شما انجامش می‌دهیم، این حلقۀ دوازده، هدفی دارد و این هدف در واقع چندگانه است. اولین هدف، همان طور که قبلاً هم دربارۀ آن صحبت کرده‌ایم، این است که به مکانی می‌روید که معمولاً فکر نمی‌کنید بتوانید به آنجا بروید. این انرژی که در آن هستید، انرژیِ جدید و فوق‌العاده‌ای است. و برخی می‌گویید: «خوب، بله. تا اینجا که واقعاً مطمئن نیستم آن را دوست داشته باشم». [کرایون می‌خندد] برخی خواهید گفت: «چیزهای متفاوت زیادی وجود دارد. چیزهای زیادی برای یادگیری وجود دارد، چیزهایی که شاید همین الان در حال یادگیری‌شان هستیم.»

آن انرژی که اینک از آن صحبت می‌کنیم، از سال 2012 شروع شده است. در این سیاره خیلی‌ها آن انرژی را پیش بینی کرده بودند. و عزیزانم، هنگامی که در 1989 به اینجا آمدم، به شما گفتم که چیزی در راه است و آن چیز، جنگ جهانی سوم نیست، به شما گفتم چیزی در راه است و آنچه در راه است آرماگدون نخواهد بود، همان آرماگدونی که همۀ شما یا برخی از شما انتظارش را داشتید؛ چرا که کتاب مقدس گفته بود که آن اتفاق خواهد افتاد.

در عوض چیزی دارید که هیچ کس پیش‌بینی نکرده بود، طوری که شاید آن، انرژی جدیدی است؛ ولی متفاوت است. و این باید شما را متوجه کند که بسیاری از چیزها تغییر کرده‌اند و در آن تغییر، چیزهای مثبت نیز وجود داشته است. شاید اینک هنوز همۀ آن‌ها را نمی‌بینید؛ ولی برخی از شما درک می‌کنید که اگر قرار است در این زمان، از این وضعیت گذر کنید و [نیز با توجه به] چیزهایی که هم‌اینک به شما ارائه می‌شود، پس چیز مثبتی وجود دارد .

بله، بعضی از شما احساس می‌کنید ابزارهای جدیدی دارید. نورپیشه‌ها کارهایی می‌توانند انجام دهند که در انرژی قدیمی قادر به انجام آن نبوده‌اند. مدتی پیش دربارۀ برخی از شفادهندگانی صحبت کردم که چیزهای جدیدی تجربه کرده‌اند. آن‌ها شاهد اتفاقاتی هستند، به ‌‌ویژه در فرایندها، در کارشان، در شیوه‌های کاری‌شان و در سروکارشان با انرژی و آن اتفاق‌ها، اتفاق‌هایی هستند که انتظارش را نداشتند. آن‌ها نتایج بیشتری می‌بینند. آن‌ها کسانی را می‌بینند که نه تنها شفا می‌یابند، بلکه با شفایافتنشان، شفادهنده نیز می‌شوند.

چیز متفاوتی هست. کسانی هستند که می‌توان گفت خوانشگرند؛ کسانی که انرژی را در بدن شما احساس می‌کنند. به تازگی یکی از آن‌ها را دیده‌ایم که یکی از مهمانان این برنامۀ شما بوده است. و اگر با آن خانم مصاحبه کنید، شرط می‌بندم به شما خواهد گفت که اکنون بهتر از قبل می‌بینَد. می‌توان گفت او به نقطۀ اوج جدیدی از خود رسیده است. و این چیزی است که ما آموزش می‌دهیم.

عزیزانم، حلقۀ دوازده دعوتی است از شما برای دیدن و احساس‌کردنِ چیزی که فراتر از مراقبه است. وقتی سال گذشته حلقۀ دوازده را شروع کردیم، به شما گفتیم که برای انسان انواع بسیاری از واقعیت وجود دارد؛ ولی در انرژی جدیدی که درباره‌اش صحبت می‌کنیم، چیزهایی که چند سال پیش لزوماً برایتان واقعی به نظر نمی‌رسیدند، حالا می‌توانند واقعی به نظر برسند و اکنون واقعی به نظر می‌رسند.

شما چندبُعدی هستید، همیشه چندبُعدی بوده‌اید. این هرگز تغییر نکرده است. دی‌ان‌ای شما چندبُعدی است و در دنیایی چندبُعدی زندگی می‌کنید. همۀ چیزهایی که اطراف شما هستند، این ویژگی‌ها را دارند، همۀ آن‌ها. و با این حال به نظر می‌رسد که فقط در چهار بُعد از ابعاد گرفتار شده‌اید. ابعاد زیادی وجود دارد. شما فقط می‌خواهید چهار بُعد را تجربه کنید. این دعوت، این حلقۀ دوازده، برای شماست تا فراتر از چهار بُعد بروید. و در این انرژی جدیدی می‌توانید این کار را انجام دهید. و این فراتر از دعوت است. به شما می‌گوییم که این هدیه‌ای است به شما.

هنگامی که این کار را انجام دادید و زمانی که آن را تجربه کردید و برایتان واقعی شد، می‌توانید آن را به تنهایی انجام دهید و نیازی به مدیتیشن ندارید؛ آنگاه واقعاً نیاز ندارید که من شما را به آنجا ببرم. این هم دعوتی است از همۀ شما تا تجربه‌های حلقۀ دوازده را خود به‌تنهایی تکرار کنید. این توانایی شماست. این واقعاً میراث شماست. و منظور ما از آن این است که همیشه آمدنش را دیده‌اید، این همیشه آنجا بوده است، شما چندبُعدی هستید.

اگر قبلاً نشنیده‌اید، آنچه درباره‌اش صحبت می‌کنم، این است: وقتی از آن پل عبور می‌کنیم، از تجربه‌ای چند بعدی برخورداریم. وارد بخشی از خودتان می‌شوید که قبلاً به آن نرفته‌اید، مگر اینکه همیشه این کار را با من انجام داده باشید.

پلی که قرار است از آن عبور کنیم، پلی [از جنس] انرژی است. آن پلی است بر فراز شکاف بین واقعیت چهاربعدی و واقعیت چندبعدی. هر دو [واقعیت] از آنِ شما هستند؛ بنابراین وقتی وارد خودِ چندبعدی‌تان می‌شوید، آن سرزمین پریان نخواهد بود، آن چیز سُستی نخواهد بود که در تصور شماست، آن خود شما هستید، آن صرفاً خود شمایید که دارید به بزرگ‌ترشدن عادت می‌کنید. به مکانی می‌روید که چندبُعدی است، البته اگر بخواهید آن را مکان بنامید. [کرایون می‌خندد]

عزیزانم، همیشه آن مکان را با این عبارت بیان می‌کنم؛ زیرا در دنیای چندبُعدی چیزی به نام مکان وجود ندارد. دنیای چندبُعدی همه‌اش انرژی است. چنین وضعیت‌هایی از ابعاد، ویژگی‌ای به نام مکان ندارند. این [مفهوم] دشواری است؛ ولی اینک به آنجا خواهیم رفت. قصد داریم هر گونه استعاره‌ای را به شما بگوییم تا راحت باشید؛ ولی می‌خواهم آن را ببینید، می‌خواهم آن را احساس کنید، می‌خواهم در آنجا با من باشید؛ چرا که قرار است اتفاقی رخ دهد.

پل روبه‌روی خود را ببینید، پلی که همیشه آنجا بوده، پلی که میان شناخته‌شده‌ها و ناشناخته‌هاست، و اندکی مه که در میانۀ آن است، مهی که آنچه را در آن سوی پل هست، مبهم می‌کند و به این ترتیب باعث می‌شود عبورتان از آن مه مانند عبور از پرده باشد، همان پرده‌ای که به نظر می‌رسد شما را از خیلی چیز‌ها جدا می‌کند؛ ولی امروز شما را از چیزی جدا نمی‌کند. بیایید با هم برویم. بیایید همین حالا برویم. دستم بگیرید.

[شروع موسیقی]

با من از این پل عبور کنید، همان طور که قبلاً بارها این کار را انجام داده‌اید، تا به مکانی شادی‌بخش برویم عزیزانم، مکانی که سرشار از چیزهایی است که قبلاً توصیف کرده‌ایم؛ مکانی که سرشار از حضور افراد بسیار زیادی است که قبلاً‌ شرح داده‌ایم. دوباره به شما می‌گویم که اینجا واقعاً خانۀ شماست. زمانی که در این سیاره نیستید به اینجا می‌آیید؛ ولی اکنون متوجه می‌شوید که وقتی در این سیاره هستید نیز می‌توانید به اینجا بیایید. این روح شماست. این همان چیزی است که اُلوهیت شما را در بر می‌گیرد، همان چیزی که اُلوهیت شما را بسط می‌دهد. روح شما هیچ مانع و هیچ مرزی ندارد؛ چرا که به سرچشمۀ آفرینشگر تعلق دارد، همیشه بوده و همیشه خواهد بود. این باشکوه‌ترین چیزی است که دارید و زمانی که در این سیاره هستید، آن را همراه خود دارید.

کاری که امروز می‌خواهیم انجامش دهید این است که به مکانی بروید، [کرایون می‌خندد] نه به سالن تئاتر، آن مکان، اتاقی بزرگ است و دوباره از دری عبور می‌کنید. و روی آن در نامی هست که نمی‌توانید بخوانیدش و اگر هم بتوانید بخوانید، نمی توانید تلفظش کنید. درِ بسیار زیبایی است و پر از چیزهایی است که انتظارش را نداشتید. چرا چند بادکنک روی آن است؟ منظورم این است که چگونه چنین چیزی ممکن است؟ این روح شماست. در روح شما که بادکنکی نیست! با این حال هست. این برای شماست عزیزانم. هنگام نزدیک‌شدن به اتاقی که قرار است در آن باشید، سروصدایی از آن به گوش می‌رسد، سروصدایی بسیار زیاد. وقتی وارد آن اتاق می‌شوید، این سروصدا ناگهان متوقف می‌شود و صدای نفسی می شنوید، افراد بسیای در این اتاق هستند، این صدای نفس آن‌هاست که یکی شده است. آن‌ها این سروصدا را متوقف کرده‌اند و به شما نگاه می‌کنند.

بگذارید برایتان توضیح دهم که اینک قرار است چه اتفاقی برایتان بیفتد. ماه گذشته که ماه عشق [نام گرفته بود]، شما را به اتاقی بردیم و روی تختی دراز کشیدید و راهنماهایتان، زیبایی و شفا و انرژیِ ژرف را به شما القا کردند و شما را از آن آکنده کردند. شاید آن را به خاطر بیاورید. شاید به خاطر بیاورید که شما را از آرامش آکنده کردند، شما را از حقیقت آکنده کردند، حقیقتی که شما را به نور بیدار می‌کند. شاید آن را به خاطر بیاورید. و شما را از عشق آکنده کردند. چگونه می توانید آن را فراموش کنید؟ بنابراین همۀ این قسمت‌های شفابخشِ [حلقۀ] دوازده، مانند درس‌هایی بودند که در آن درس‌ها راهنماها چیزهای مختلفی را در شما قرار ‌دادند که قبلاً هم آن‌ها را داشتید؛ ولی لازم بود که بیشتر داشته باشید. آن‌ها خودِ پاک و خالصتان را برداشتند و به شما دادند؛ مخصوصاً زمانی که عشق را به شما دادند.

ولی چیزی وجود دارد که آن‌ها به شما ندادند. شاید آن را نداشته باشید؛ پس ممکن است به آنجا برگشته‌اید و گفته‌اید: «چیزی هست که دریافت نکردم، چیزی که واقعاً بیشتر از هر چیزی نیازش دارم.» و این کاری است که امروز انجام می‌دهید. هم‌اینک به جمع پرتعدادی از کودکان وارد شده‌اید. آن‌ها شما را می‌بینند و حالا آن سروصدا دوباره فوَران می‌کند. آن‌ها می‌خندند و کف می‌زنند و از دیدن شما بسیار خوشحال‌اند. حال که وارد اتاق شده‌اید، در اطراف شما جمع می‌شوند و سعی می‌کنند دست شما را بگیرند. آن‌ها از دیدن شما بسیار خوشحال‌اند. سخت است که به آن بچه‌های زیبا نخندید، آن هم با حرف‌هایی که می‌زنند و کارهایی که می‌کنند و اینکه این‌قدر خوش‌حال‌اند. به همۀ آن‌ها نگاه کنید، چقدر هم زیادند.

این چیز عجیبی است که خودتان را در تک‌تک این کودکان بشناسید. این یکی کیست؟ این‌ها چه کسانی می‌توانند باشند؟ اما هم‌اینک شما را با خنده احاطه کرده‌اند. آن‌ها شما و دستانتان را می‌کشند [و می‌گویند]: «از این طرف بیا. از این طرف. می‌خواهیم این را نشانت دهیم. همۀ این نقاشی‌ها را ما کشیده‌ایم، به این امید که به اینجا بیایی. دوست داریم مدتی با هم باشیم.» و با کمال میل با آن‌ها همراه می‌شوید.

می‌خواهم شما را با شادی آشنا کنم. و می‌خواهم به شما بگویم چه کسی آن را به شما می‌دهد. اُه! تک‌تک این بچه‌ها خود شما هستید. این کودک درون شماست در تمام زندگی‌هایی که تا به حال زیسته‌اید، همان سال‌های ابتداییِ [هر یک از زندگی‌هایتان]، قبل از اینکه مسئولیتی به عهده‌تان باشد، سال‌هایی قبل از اینکه نگران چیزی باشید. این‌ها خود شما هستند و می‌خواهند شادی مهارنشدنی‌ای را با شما تقسیم کنند. یعنی چه؟ یعنی چه؟

برای شما [معنایش این است] که آن باید به درون شما برود؛ زیرا ترس را از بین می‌برد. وقتی که شادید، وقتی که می‌خندید، وقتی که شوخ‌وشنگید، زیاد نمی‌ترسید.  آرامش بسیاری دارید. می‌خندید و شادید. این خیلی چیزها را از بین می‌برد؛ حتی احتمال دارد بیماری را از بین ببرد. این به اثبات رسیده است عزیزانم. و ماه گذشته این را کم داشت؛ ولی نمی‌توانستیم انجامش ندهیم.

اینک این بچه‌ها شما را احاطه کرده‌اند. حال چه چیزی برای گفتن به آن‌ها دارید؟ فکر می‌کنم بهترین کاری که می‌توانید انجام دهید، این است که چیزی نگویید و به جای آن لذت ببرید و بخندید و باشید، ببینید آن بچه‌ها می‌خواهند به شما چه بگویند، کودک درون همۀ زندگی‌های گذشته‌تان را جذب کنید؛ ولی می‌خواهم وقتی این مکان را ترک می‌کنید، از خنده دست نکشید.

عزیزانم، برایتان چالشی دارم. این مسری است. همۀ این‌ها به ساختار سلولی شما خواهد رفت؛ همۀ این خنده‌ها، همۀ این چهره‌های زیبا، همۀ آن‌ها که به سمت شما کشیده می‌شوند و شما را دوست دارند و شما را می‌شناسند و از شما می‌خواهند که با آن‌ها بازی کنید و با آن‌ها بنشینید و کارهایی انجام دهید، همۀ آن‌ها که با هم تقریباً آگاهی و صدای واحدی دارند و به شما گوش می‌دهند و شما هم به آن‌ها گوش می‌دهید و می‌خندید و فریاد می‌کشید؛ چون خوشحالید.

چیزی که از شما می‌خواهم این است: می‌خواهم این را درک کنید و با خود به خانه ببریدش. از شما می‌خواهم هر بار که می‌توانید، به این استعارۀ خاص و به این حلقۀ دوازده فکر کنید. صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شوید کودک درون را دوباره برانگیزید و به همۀ این کودکان درون فکر کنید، کودکانی که همۀ آن‌ها خود شما هستید در این حلقۀ دوازده، کودکانی که همه در روح شما هستند. عزیزانم، وقتی این حلقۀ دوازده را ترک می‌کنید، آن‌ها نمی‌روند. در طول زندگی‌تان همۀ آن‌ها همیشه آنجا بوده‌اند، همۀ آن‌ها.

آیا می‌توانید چنین چیزی را تصور کنید؟ [این را که] صبح با شنیدن صدای خندۀ کودک درونتان از خواب بیدار ‌شوید، شب قبل از خوابیدن، خندۀ کودک درون خود را تجربه کنید. این زندگی‌تان تغییر خواهد داد. از شما می‌خواهم اینجا بمانید، بمانید و از شادی آکنده شوید، از سوی تنها چیزی که واقعاً می‌تواند آن را به شما بدهد، یعنی کودکان درونتان، همۀ آن‌هایی که در تمام عمرتان در این زندگی و زندگی‌های پیشین خود تجربه‌شان کرده‌اید

. بمانید. بمانید و بخندید. بمانید و از شادی کودک درون [خود] برخوردار باشید.

و این‌چنین است.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مدیتیشن۱۲۶

پیش‌مدیتیشن۱۲۴

مدیتیشن۱۲۵