پیشمدیتیشن۵۷
2021.11.03
درود عزیزانم، کرایون هستم
از خدمات مغناطیسی.
من میدانم چه کسانی این
را میشنوند، و همینطور میدانم چرا اینجا هستید. در میان کسانی که گوش میکنند،
شما در حال تجربه آنچه ما «بیداری» مینامیم، هستید. این اولین پیام از
چهار پیام این ماه است که در مورد ویژگیهای بیداری صحبت خواهیم
کرد که البته کمی عجیبوغریب هستند. شما توقع این نوع از اتفاقات را در هنگام
«بیدار شدن به یک حقیقت بزرگتر یا شاید هم در زمان باز کردن یک بسته معنوی»
نخواهید داشت. شما انتظار این نوع چیزها را ندارید. تا لحظاتی دیگر به آن میپردازیم.
مقدمه و پیش فرض ما که هر
جلسه در این ماه در موردش بحث کرده و آن را خلاصه خواهیم کرد این است: بشریت به
شکل استعاری ظاهرا در «جعبهای از آگاهی» قرار دارد. معنای آن این است که اگر «آگاهی»
تا جایی که شما قادر به فکر کردنش هستید بالا باشد، باز هم جعبهای خواهد بود که
به نظر میرسد جلوی بالاتر رفتن آن را گرفته است. عزیزانم خود شما در خلق این جعبه
مشارکت کردهاید، اما خب با این حال باز هم این یک جعبه است. آگاهی قدیمی هزاران
سال است که همراه شماست و به نظر نمیرسد که بهتر شده باشد. درست همین چند سال پیش[1] ،
[هنوز] آگاهی شبیه ۲۰ سال پیش از آن و ۲۰ سال قبلتر از آن و ۲۰ سال قبلتر بود.
یکی از ویژگیهایی که در
حال حاضر در فرهنگ شما، در این جامعه و در این سیاره وجود دارد این است که این
جعبه بزرگتر و گستردهتر شده است. این همان «شیفت» و «تغییر» است.
حالا قانونی هست که ما قبلا آنرا برای شما بیان کردهایم. در واقع آن [قانون] از جانب روحِهستی[2] است و آن
این است : «[قانون] عدم مداخله». به عبارت دیگر شما خودتان باید به آن
نگاهی بیاندازید و به سراغش بروید. «انتخاب آزاد» اینگونه کار میکند.
روح هستی چیزی به عنوان معجزه به شما نشان نمیدهد تا شما به زانو افتاده و به آن
باور و ایمان پیدا کنید. شما باید خودتان دنبال آن بگردید و آنرا بیابید.
پس فرض کنید در این جعبۀ
آگاهی هستید، میتوانید آنرا با یک اتاق تاریک مقایسه کنید. بشریت همیشه در این
اتاق تاریک بوده و در آن زندگی کرده است. حقیقتا شما در این اتاق یکدیگر را خوب
نمیبینید چون نور بسیار کمی در آن هست. بنابراین در مورد اینکه چه کسی در آن سوی
اتاق است سوتفاهمهای زیادی پیش میآید. در واقع آنقدر کمنور و تاریک است که به
قول فرهنگتان شما به نوعی حالت تدافعی به خود گرفتهاید و طوری
زندگی میکنید که بتوانید فقط یکدیگر را ببینید و با یکدیگر کار کنید. و ترس و
دلهره زیادی دارید چون اطرافتان تاریک است. همۀ اینها استعاره است، اما خب آگاهیِ
تاریک اینها را خلق میکند. بنابراین بیاعتمادی و جنگ و فساد برای قرنها با شما
بوده است.
بیایید اینطور فرض کنیم
که در این استعاره، ناگهان دری شروع به باز شدن میکند. دری که همیشه آنجا بوده
اما شما آنرا نمیدیدید. این در حالی است که چراغی عظیم پشت آن در روشن شده است و
به محض کمی باز شدنِ در، نور داخل میشود -نوری بسیار درخشان- خب
شما فقط بارقهای از آن نور را از میان در میبینید اما همان هم فوقالعاده است.
همین که نوری از میان در وارد میشود توجه همه را به خود جلب میکند. [خب] شما با
آن نور چکار میکنید؟
دری جدید آنجاست، بسیاری
خواهند گفت: «این دری شیطانی است. درباره این در قبلا به ما گفته شده بود. و ما
انتظار آنرا داشتیم. بنابراین به هر قیمتی شده باید از آن در فاصله بگیریم!» و
اما دیگرانی نیز هستند که میگویند: «این نور است، نور. به آن
نگاهی بینداز.» اما آنها در جواب میگویند: «اینها حقهبازی است! این تردستی است!
در کتب مقدس آمده است که اینها حقهبازی است!»
اما آن دستۀ دیگر میگویند:
«من میخواهم خودم آنرا ببینم و خودم برای خودم تصمیم بگیرم بجای اینکه به آنچه
که تاریخ گفته است توجه کنم.»
و همانطور که به شکل
استعاری به آن در نزدیک میشوید، شروع به دیدن بزرگترین و باشکوهترین نوری میکنید
که تا به اکنون دیدهاید و درک میکنید که این نور همان چیزی است که
منتظرش بودید.
این دعوتی است برای تو که
بیایی و به چیزی درخشانتر در آگاهی نگاه کنی، که بیایی و به چیزی بهتر در آگاهی
نگاه کنی، بهتر و درخشان تر از هر آنچه تاکنون میشناختی. بنابراین مقدار نامشخصی
از آن نور در آنجا وجود دارد اما حس بسیار خوشایندی دارد و خوب بهنظر میرسد. هر
چه به آن نزدیکتر شوید درخشندگی بیشتری پیدا میکند. استعارههای زیادی وجود
دارد. میتوانیم همینطور به استعاره دادن ادامه دهیم. شما بهمحض آن که نور را
جذب میکنید، شروع به درخشیدن میکنید. و هنگامی که در آن اتاق تاریک قدم میزنید
میدرخشید، و تحت تاثیر درخشش شما دیگرانی که آنجا هستند برای اولین بار همدیگر را
در آن نور میبینند [کرایون میخندد]. این همان استعاره است.
ما نام آنرا «بیدار
شدن به یک حقیقت بزرگتر» میگذاریم و این چهار چنل درباره همین است.
حال این دگردیسی برایتان
چگونه است، دگردیسیِ رفتن از تاریکی به روشنایی در آگاهی و بیدار شدن با حقیقتی
بزرگتر از آنچه تا به حال به شما گفتهاند؟ به همین دلیل است که ترس زیادی در این
حالت وجود دارد. شاید هیچکس تا بحال به شما نگفته بود که چنین خدایی وجود دارد.
آنها فقط به شما گفتند که یک خدای قضاوتگر وجود دارد که باید از او ترسید! به جای
آن خدایی که بهصورت ذاتی در تمام سلولهای بدن شما منتظر این است که دست خود را
دراز کنید تا شما را به سمت «نور» ببرد.
حال قصد داریم دربارۀ
برخی از این ویژگیها در این چنل صحبت کنیم و در چنلهای دیگر ویژگیهای دیگر را
خواهیم گفت. این ویژگیها غیرمعمول هستند. حالا بیایید در این باره صحبت کنیم که
چرا اصلا این ویژگیها وجود دارند. اگر شروع به بیدار شدن به یک حقیقت معنوی بزرگتر
کرده باشید [با خود] خواهید گفت: «حالا قرار است راهنماهای خود را بهتر ببینم.
وجود خدا را به شکل رضایتبخشتری تجربه خواهم کرد. آمدن چیزهای معنوی به زندگیم
را خواهم دید و هوشیارتر و آگاهتر خواهم بود و این یعنی آگاهی ارتقا یافته. من
شروع به رفتن به سمت «استادی» خواهم کرد و استادی باعث میشود وقتی چیزهای معنوی
را میبینم فرد متفاوتی باشم و درک و حس متفاوتی نیز داشته باشم.»
عزیزانم چه فانتزی
زیبایی! [کرایون میخندد] و ناگهان فرشتگان ظاهر میشوند! و البته که [بیداری] اینطور
عمل نمیکند.[3] بلکه
اینگونه است که خود تو، آگاهی تو، بیولوژی بدنت و کلا جوهرۀ وجودت شروع به تغییر
میکند. و خب چرا اینگونه است؟ چون خداوند در درون توست، در تکتک بخشهای دیانای
توست، در تمام سلولهای توست و اینجا[4] همانجایی
است که بیداری برای تو اتفاق میافتد. تو تغییر خواهی کرد و در
این تغییر تو به یک آگاهی بالاتر و ارتقا یافتهتر میرسی و شروع به دیدن، حس کردن
و استفادۀ آن میکنی. و درنهایت بعد از این تغییر و وقتی با آن احساس راحتی کردی،
تبدیل به فانوسهای دریایی روی زمین میشوی و شروع به جذب چیزهای خوب به سمت خود
کرده و زندگی طولانیتری خواهی داشت. قبلا این را گفتهایم و دیگرانی هستند که به
سمت تو میآیند و میگویند: «چطور اینکار را کردی؟ پاسخ این چیست؟» و آنگاه میتوانی
چیزهایی را که میدانی به آنها بگویی. اما اکنون تو در حال شیفت و تغییر هستی
و این همان شیفت و تغییر است.
شماره یک [این است]: برخی
از شما ممکن است بطرز عجیبی احساس کنید که در حال تغییر و شیفت هستید زیرا شروع به
درک بیشتر و بهترِ چیزهایی میکنید که قبلا شما را دیوانه میکردند. [شروع میکنید
به درک بهترِ] افرادی که عادات خاصی دارند، افرادی که ممکن است کارهای خاصی انجام
دهند، یا [درک] موقعیتهای خاص اطرافتان، موقعیتهایی که همیشه واقعاً به آنها
اعتراض داشتهاید، همان موقعیتهایی که شما را مثل اسپند روی آتش میکند و باعث
خشم شما میشود. در حالی که اینبار برای اولین بار به آن نگاه میکنید و میگویید:
«اوه! درک میکنم. [درست است که] اینرا دوست ندارم اما حالا دلیل اتفاق افتادن آنرا
میبینم.» در واقع شما حالا ایدههای جدیدی دارید در مورد اینکه چگونه بتوانید با
خودتان کار کنید تا حتی در مورد چیزهایی که قبلا شما را دیوانه میکردند به آرامش برسید
و این جدید است.
در گذشته وقتی چیزی میدیدید
که واقعا شما را عصبانی میکرد، عصبانی میشدید[5].
گاهی اوقات حتی این عصبانیت باعث ایجاد استرس و ترس هم میشد، و حالا ناگهان شما
مسائل را با نوری جدید و دیدی تازه نگاه میکنید. این برای بسیاری از شما اتفاق
افتاده است. و ما آنرا اینگونه مینامیم: درک صلحآمیز چیزهایی که [در
حالت معمول] خارج از درک شما بودند. دیدن اینکه این چطور ترجمه میشود
جالب است.
اتفاقاتی در زندگی شما در
حال روی دادن است که با توجه به شیوهای که چیزها را در زندگی میبینید و با آنها
سر و کار دارید قاعدتا نبایستی روی میداد. آنرا چگونه توضیح میدهید؟ وضعیتهایی
که شما را ناراحت و دلواپس میکردند، حالا ناگهان با آگاهی و ذهنتان، در نور بهتری
با آنها مواجه میشوید. و اکنون عزیزانم همۀ این چیزها بایستی به شما نشان دهد که
چه اتفاقی در درونتان در حال روی دادن است، چون اینها ویژگیهای استادی است.
حال برخی از شما خواهید گفت: «خب این دقیقا آن چیزی نیست که [برای من] اتفاق
افتاده است. در واقع این چیزها دارند برعکس اتفاق میافتند.» خب در جلسه چهارم اینرا
خواهیم گفت، چون این ویژگی دیگری است.
اینجا چیزی را میگویم که
انتظارش را ندارید. شما با بعضی دوستانتان که قبلا ارتباط خوبی داشتید اکنون احساس
قطع ارتباط و قطع اتصال دارید. این هیچ ربطی به اتفاقاتی که روی سیاره میافتند
ندارد. این چیزهایی که باعث جدایی شما شده است هیچ ربطی به اتفاقاتی که در اخبار
هست و میبینید ندارد. من در مورد احساس گسستگی و قطع ارتباط با دوستانتان با شما
صحبت میکنم. خب «دوست» کسی است که شما با او وقت میگذرانید و از بودن با او لذت
میبرید و با هم کار و فعالیت میکنید، اما حالا وقتی آن فعالیتها را انجام میدهید
با خود میگویید: «مطمئن نیستم [که از بودن با او لذت میبرم یا نه]!» و شروع به
تحلیل و بررسی این فعالیتها میکنید و باز با خود میگویید: «چرا؟ چرا؟ چرا؟»
چرا با دوستانی که همۀ
عمر با هم دوست بودید قطع رابطه کردید؟ و در جواب خواهید گفت: «خب چون آنها بیش از
حد شِکوه و شکایت و آه و ناله میکنند.» و باز میگویید: «خب که چی؟» باز در جواب
میگویید: «خب من دارم در نوری متفاوت این را میشنوم. و این شکوه و شکایتهای
آنها مثل سیلی به صورت من میخورد و ناراحتم میکند. بنابرایندوست ندارم دیگر با
آنها باشم و این چیز جدیدی است. من همیشه فکر میکردم که این موضوع اشکالی ندارد
اما حالا نظر دیگری دارم.» و شما واقعا نسبت به آنها احساس جدایی و قطع اتصال
میکنید.
اما این یکی که میخواهم
بگویم شاید برای برخی از شما، نه همه شما، بسیار عجیب و غیرمنتظره باشد. آمادهاید؟
شما شروع به حس کردن این میکنید که خانواده شما، خانواده واقعی شما نیست! [منظور
از خانواده] همان تعریفی است که شما از خانواده دارید: یعنی همخونهای شما، خواهر
و برادر و پدر و مادر. و این به این معنی نیست که از آنها جدا شوید و خود را از
آنان کنار بکشید، شما فقط میگویید: «اگر آنها همان کسانی که من میپنداشتمشان
نباشند چه؟» این رازآلود و بسیار عجیب به نظر میآید و بعضی از شما که اینرا
تجربه کردهاید احساس گناه میکنید، اما متوجه این نیستید که یک استاد
خانواده را به شکل و روش بسیار متفاوتی میبیند و درک میکند. و قسمتی از
این استادی، دیدن مادر زمین، گایا، به شکلی متفاوت و با نوری متفاوت است و شما آنرا
(گایا را) سرمنشا خانوادۀ واقعی خود میدانید.
اینها چیزهای عجیبوغریبی
است که در هنگام «بیدار شدن» شروع به روی دادن میکنند. البته بیشتر هم
هست. مسائل روانشناسی هست. و همینطور مسائل فیزیکی و جسمی. چیزهای واقعا عجیب. و
تا اینکه ما به پیام چهارم و هفته چهارم خواهیم رسید و به شما خواهیم گفت که چرا
مسائل به این شکل اتفاق میافتند. خوشا به حال کسانی که هم اکنون به سوی این نور و
این درِ استعاری میروند، و از اینکه شکوهمندی و عظمت خود را در درون ساختار سلولی
خود بیابند هراسی ندارند و دلیل اینکه چرا اینجا هستند؛ و آنان عشقی بیش از اندازه
را دریافت خواهند کرد.
من کرایون هستم عاشق
بشریت.
و اینچنین است.
مترجم: هادی
[1] سالهای قبل از 2012. مترجم
[2] spirit
[3] اینگونه نیست که فرشتگان
جلویتان ظاهر شوند و آن فانتزیها به وقوع بپیوندند! مترجم
[4] بیداری در سلولها و دیانای
روی میدهد و اثر میگذارد. مترجم
[5] یعنی در مورد عصبانیت خویش
کاملا احساس مشروعیت داشتید. مترجم
نظرات
ارسال یک نظر