مدیتیشن۹۳

 2022.08.03

درود عزیزان. کرایون هستم.

کمی نزدیک‌تر بیایید.

خیلی از شما چنین سوال‌های مهمی می‌پرسید. چه بسا که واقعاً همۀ پاسخ‌ها به‌خوبی در خود شما نهفته باشند، همان طور که امروز هم به آن اشاره شد، به‌ویژه در میان اطلاعات ارائه‌شده، اطلاعاتی که دربارۀ عشق بودند، دربارۀ بخشایش بودند.

این دربارۀ چیزهایی نیست که دوست دارید در زندگی خود بیافرینید، [بلکه] دربارۀ چیزهایی است که دوست دارید در درون خودتان رخ دهند تا بعداً کمک کنند آن چیزها را در زندگی خود بیافرینید. عزیزان، پیام کرایون این است و همیشه این بوده است که زندگی شما همان گونه پیش می‌رود که شما پیش می‌روید.

بارها روبه‌رویتان نشسته‌ایم و به شما اطلاعاتی داده‌ایم که می‌گوید شیوۀ رفتار شما و آنچه انتظار دارید و حرفی که بر زبانتان جاری می‌شود، مانند مِنو است، مانند منوی شامی که می‌خواهید بخورید: «من این را می‌خورم و این را و این را.»

سپس آن به‌سوی شما می‌آید و بسیاری از شما از انرژی ساطع‌شده [از خود] نا‌آگاهید. این چیزی که معمولاً «قانون جذب» نامیده می‌شود، واقعی است و خیلی‌ها هم آن را واقعی یافته‌اند. اینکه متوجه شوید همۀ چیزهایی را که نمی‌خواهید، خودتان می‌آفرینید، خود نکته‌ای است؛ ولی نکتۀ دیگر این است که متوجه شوید معکوس‌کردن آن ممکن است به‌خوبی همۀ آن چیزهایی را بیافریند که قطعاً می‌خواهید.

در واقع این موضوع این مدیتیشن است. لحظاتی دیگر کار همیشگی‌مان را انجام خواهیم داد. برای کسانی که قبلاً این [برنامه] را ندیده‌اند، [می‌گویم] که استعاره‌ای ساخته‌ایم که در آن از روی پلی عبور می‌کنیم. و این استعاره‌ای است برای رفتن از ناشناخته‌ها به شناخته‌شده‌ها یا رفتن از شناخته‌شده‌ها به ناشناخته‌ها، بستگی به این دارد که در کدام جهت از روی پل می‌گذرید. و شما به هر دو جهت می‌روید؛ زیرا در آغاز به ناشناخته‌ها می‌روید و در پایان با خوشامد‌گویی باز می‌گردید؛ ولی برخی از شما متوجه شده‌اید که این تمرین را هر چه بیشتر انجام دهید، این [دو] بیشتر در هم می‌آمیزند. و آن ناشناخته، همان بخشی است که بسیاری از شما در جست‌وجویش هستید. آن، بخشِ روحی شماست. آن، بخشِ «همۀ آنچه هست» است.

رهبران معنوی بسیاری هستند که همیشه به شما گفته‌اند که در درون شما عنصری از آفریدگار هست. برخی گفته‌اند خدای درون. دیگران گفته‌اند آفریدگار درون. این مهم نیست، این واژه‌سازی‌ها مهم نیستند. آیا ممکن است از همان انرژی‌ای که همه چیز را آفرید، ابزارهایی در درون شما باشد؟ البته که این پایۀ معنویت است که [می‌گوید] اگر بخواهید، «تو»ی بزرگ‌تری وجود دارد، اگر بخواهید، سرچشمه‌ای وجود دارد بزرگ‌تر از شما؛ ولی ما یاد می‌دهیم که همه‌اش با هم است.

یگانگی‌ای که خیلی‌ها در بسیاری از سرزمین‌های این سیاره می‌جویند، نه فقط یگانگی با همه چیز در این سیاره، بلکه یگانگی با همۀ چیزهایی است که در هر جا وجود دارند. آن یگانگی می‌گوید شما از آنچه گمان می‌کنید، بزرگ‌ترید. و پس از آنکه کم‌کم آن بزرگی را درک می‌کنید، باید بپرسید: «خوب، چرا آن را احساس نمی‌کنم؟ کجاست؟ چگونه به آن برسم؟ با آن چه می‌توانم بکنم؟» به حلقۀ دوازده خوش آمدید.

این همان فرایند، همان تمرین، همان تجسم‌کردن یا هر چیز دیگری است که دوست دارید بنامیدش، همان است که به شما اجازه می‌دهد به مکانی بروید که قبلاً نمی‌توانستید به‌آسانی به آن بروید.

این انرژی جدید در این سیاره برای شما خواستار این است که خود را کشف کنید. می‌توان گفت که اینک زمین با عشق در هم آمیخته است و به هر جا پا می‌گذارید، چیزهایی هست تا کشف کنید، چیزهایی که قبلاً هرگز ندیده‌اید؛ ولی بخشی از شما هست که باید تصدیقش کند. در این دوروبَر هنوز کسانی هستند که می‌گویند: «خوب، اینجا هیچ چیز خوبی نیست. هیچ یک از کارهایی که می‌کنم، تغییری ایجاد نخواهد کرد و به هر کجا که می‌روم دردسری هست.»

این واقعاً یک منو است عزیزان. آیا در این باره فکر کرده‌اید؟ با دوستانتان چه چیزهایی را با صدای بلند به زبان می‌آورید؟ شاید گاهی به‌یکباره متوجه حرف خود می‌شوید و آن هنگامی است که اتفاقی رخ می‌دهد و می‌گویید: «می‌دانستم این اتفاق رخ می‌دهد.» و [قبلاً] حرفی را به زبان آورده‌اید که تصدیقگر این بوده است که اتفاق بدی را انتظار داشته‌اید و آن را دریافت کرده‌اید. آن هنگام همان‌ لحظه‌ای است که پیشخدمت رستوران می‌آید و آن غذا را درست جلوی شما می‌گذارد. اُه! این را شما سفارش دادید.

داستان بزرگ‌تری اینجاست. اگر بتوانید آن را معکوس کنید، چه؟ نه اینکه فقط حذفش کنید، اگر بتوانید معکوسش کنید، چه؟ ولی اول باید منوی خود را تغییر دهید و منظورم این است که در منوی شما چه چیزی هست. امروز یا هر روز دیگری در منوی شما چه چیزی هست؟

 

و این کار را در این حلقۀ دوازده و با عبور از پل انجام خواهیم داد. و برای اولین بار اتاق جدیدی خواهد بود. و برای اولین بار در آنجا اتفاق جدیدی رخ خواهد داد و این زمینه‌ساز چیزی خواهد شد و تا چند هفته، هر بار مدیتیشن یکسانی انجام خواهیم داد که هر بار نتایج متفاوتی خواهد داشت.

آیا این برایتان واقعی است یا نه؟ آیا فقط دارید چیزی را مشاهده می‌کنید که به‌نوعی گیراست یا درک می‌کنید که به‌صورت هم‌زمان دردومکان‌بودن، توانایی خیلی ساده‌ای در شماست؟

اُه! ای آفریدۀ چندبعدی که انسان می‌نامیدش، آیا می‌دانید که دی‌ان‌ای شما چندبُعدی است؟ زیست‌کوانتوم‌شناسان این را می‌دانند یا اگر بخواهید، می‌توانید با آن‌ها بحث کنید.

هر چیزی که دربارۀ شماست، می‌گوید در شما وضعیتی چندبُعدی وجود دارد؛ ولی شما فقط در چهار بُعد زندگی می‌کنید؛ ولی در ابعاد بسیاری هستید. به همین علت است که این دریافت‌های شهودی را دارید، شهودی که درست از روحتان می‌آید. به همین علت است که این شفاهای معجزه‌آسا ممکن می‌شوند، شفاهایی که درست از آن سوی دیگر می‌آیند، از روح شما. شما بیش از چیزی هستید که فکر می‌کنید هستید.

پس، از شما می‌خواهم با من به آنجا بروید، همین حالا و با عبور از این پل. این پل می‌تواند هر گونه که می‌خواهید، باشد، با هر اندازه و هر شکلی؛ ولی نمی‌توانید چیزی را ببینید که در آن سوی آن است. پلی خیلی طولانی هم نیست؛ فقط مهی در میانۀ آن است که هر چیزی را در آن سوی پل مبهم می‌کند.

در جایی که اینک در آنید، [همه چیز] را درک می‌کنید، راحتید، همه چیز شناخته‌شده است؛ ولی وقتی از روی این پل عبور می‌کنید، هیچ چیزی شناخته‌شده نیست، همه چیز جدید است.

کسانی هستند که این کار را به‌اندازۀ کافی انجام داده‌اند تا متوجه شوند که همۀ کاری که می‌کنید، دیدار بخش‌های ناشناخته‌ای از خود شماست و آن بخش‌ها زیبایند؛ زیرا در آن سوی پل به دیدار الوهیت درون خودتان می‌روید.

بیایید با هم از این پل عبور کنیم. دستم را بگیرید.

 

 

[شروع موسیقی]

اُه عزیزان! قدم‌به‌قدم از روی این پل عبور کنید، همراه با من عبور کنید، همراه با دیگران عبور کنید، به هر شکلی که این رخداد را می‌بینید، عبور کنید. با لبخند از میان این مه می‌گذرید؛ زیرا قرار است با عشق و شفقت و مهربانیِ خود روبه‌رو شوید، با خود اصلی‌تان، با خودتان، به همان گونه که آفریده شده، نه خودی که در چمدان‌های زندگی‌های گذشته حملش می‌کنید و نه آن خودی که چیزهایی را با خود حمل می‌کند که همراه با شما رخ داده‌اند و خودی است که دچار دردسر است، نه خودی که دچار بیماری است یا مشکلی دارد که سعی می‌کنید رفعش کنید. این خودِ جاودانِ شماست. این خودِ روحی شماست. این زیباست. این عالی است. اینجا جایی است که آرامش دارید. این خودی است که خانۀ شماست. این خود، جایی است که وقتی انسان نیستید به آن می‌روید. این خود، مکانی است که از آن می‌آیید و به آن می‌روید. زیباست، این را باز هم خواهم گفت.

و وقتی در این مکان هستید، توصیفش دشوار است؛ زیرا فقط شما می‌دانید که چه چیزی آنجاست. اغلب، شما را به سالن تئاتر دایره‌شکلی می‌بریم، ولی این بار نه. شما را به مکان‌های دیگری برده‌ایم، می‌توان گفت به اتاق‌های دیگری برده‌ایم. شما را به دیدار استادان برده‌ایم، به دیدار استادِ ستاره‌ها و بسیاری از مفاهیم دیگر برده‌ایم؛ ولی این یکی جدید است. نه‌تنها جدید است، بلکه چیزی را تجربه خواهید کرد که ما آن را «کارهای درخورِاقدام»[1] می‌نامیم. و این چیزی است که اگر بخواهید، برای شما و به خاطر شما اتفاق می‌افتد. و این که برای شما و به خاطر شماست، به این دلیل است که وقتش فرارسیده است. وقتش فرارسیده است.

این‌ها چیزهایی هستند که بیست سال پیش حتی تصورش را هم نمی‌توانستید بکنید که بتواند رخ دهد. این عصری جدید است، زمانه‌ای جدید است، زمینی جدید است. این همان چیزی است که به شما گفته بودیم دارد می‌آید. این زمان و مکانی است که انسان می‌تواند بفهمد چه می‌خواهد و آن را بیافریند. شما در آستانۀ «صلح در زمین» قرار دارید و این را حتی تشخیص هم نمی‌دهید؛ زیرا فکر می‌کنید: «خوب، اینجا جنگی در جریان است، بعدش چه می‌شود؟» بعدش واکنشی از سوی انسان‌هاست که می‌گویند: «دیگر هرگز. این چیزی است که هرگز نمی‌خواهیمش.»

شما در این مکان زیبا هستید. اگر می‌خواهید از این در، از این درگاه عبور کنید. این یک سیگنال است، این یک سیگنال است، این استعاره‌ای است که در آن از مکانی به مکانی دیگر می‌روید که در آنجا اتفاقی می‌تواند رخ دهد. از این درگاه عبور می‌کنید و با چیزی روبه‌رو می‌شوید که واقعاً نمی‌توانید آن را تشخیص دهید. آیا این اتاق است یا اتاق نیست؟ می‌توان گفت فضایی است که به کاری اختصاص یافته است. شاید مانند اتاقی باشد که به آن می‌روید تا رویدادهای خاصی اتفاق بیفتد، مثلاً مراجعه به پزشک یا خوانشگر؛ پس این فضایی است که می‌دانید به رویدادی خاص اختصاص یافته است.

این فضایی است برای شما؛ ولی نمی‌توانید دیوارهایش را ببینید. آیا می‌توانید؟ اگر به آن‌ها نگاه کنید، آیا خیلی دورتر از آن‌اند که دیده شوند؟ آیا آنچه دارید می‌بینید، یک یا دو ستاره است؟ به هیچ وجه منطقی نیست. شما در فضایی چندبُعدی از خودتان هستید و این فضا عظیم و زیباست و در همه جایش نام شما را بر خود دارد. و چیزی هست که شاید حتی بشنویدش. زیباست.

و در وسط این اتاق، درست روبه‌روی شما یک صندلی هست. این صندلی متفاوت است. هر بار که این صندلی را می‌بینیم، از شما می‌خواهم آن را به‌گونه‌ای متفاوت تصور کنید. همۀ شما صندلی دیده‌اید. شاید بتوانید در ذهن خود یک صندلی ببینید؛ ولی این یکی وقتی که رویش می‌نشینید، به شما عشق می‌ورزد، می‌شود خود شما. این رضایت‌بخش‌ترین کاری است که تابه‌حال انجام داده‌اید. [روی این صندلی] می‌نشینید. او شما را در بر می‌گیرد. او دورتادورتان می‌پیچد. او به شما عشق می‌ورزد.

این صندلی دارد بخشی از دی‌ان‌ای شما می‌شود، دارد بخشی از جریان خون شما، بخشی از سلول‌های شما می‌شود. او با شما در تماس است و اینک آماده است تا فعال شود. این صندلی نامی دارد: صندلی دگرگونی.

و کسی یا چیزی که در ادامه می‌آید، چیزی است که ضروری است تا شما و صندلی را با چیزی آکنده کند که برای امروز لازم است. این اولین جلسه از دگرگونی‌ها و فعال‌سازی‌های بسیار با این صندلی است؛ ولی اولین جلسه خیلی مهم است.

در شما دگرگونی‌ای رخ خواهد داد و همچنان که این همراهان جلو می‌آیند، به شما خواهم گفت. آن‌ها شما را لمس خواهند کرد و برخی از آن‌ها فقط عقب می‌ایستند و دست‌هایشان را بالا نگه می‌دارند. دارم به این همراهان اشاره می‌کنم که برخی از آن‌ها دور شما بایستند.

اگر بخواهید، برخی از شما همراهان می‌توانید این روح را لمس کنید.[2]

هر کاری که بکنید، مستقیماً به موضوع امروز مربوط می‌شود: دگرگونیِ هشیاری.

این اولین گام است. به این نکته اشاره شده است، حتی مهمان امروز هم به این نکته اشاره کرد. عزیزان، شما هنوز کاملاً از این آگاه نیستید که چه چیزی ممکن است یا چه چیزی آنجاست یا چه کاری می‌توانید انجام دهید یا چه کسی هستید. و آنچه در اولین گام نیاز دارید یا می‌توان گفت اولین بذری که باید کاشته شود، هشیاری است.

آیا این را از این همراهان می‌پذیرید تا آن را به شما بدهند؟

یکی از مراحلی که هر بار از شما خواهیم خواست، این است که اجازه دهید. [پس] اگر می‌خواهید، بگویید: «من اجازه می‌دهم که این همراهان امروز با من کار کنند و به من هشیاری بدهند.» یا شاید بگویید: «من اجازه می‌دهم که این همراهان امروز با من کار کنند و آنچه از هشیاری نیاز دارم، به من بدهند.»

اگر بخواهید که این را بگویید، آن‌گاه شروع می‌شود. همین حالا شروع می‌شود. این همراهان جلو می‌آیند. از شما می‌خواهم که این را احساس کنید. این صندلی زیباست و همراهان به‌سوی شما گام برمی‌دارند و با صندلی یکپارچه می‌شوند. شما با این همراهان یکی هستید. و کاری که می‌خواهند انجام دهند، این است که از طریق دی‌ان‌ایِ چندبُعدی‌تان شما را از هدیه‌ای نو آکنده کنند، هدیه‌ای نو: هشیاری بیشتر نسبت به خود، بیشتر از هر چه که پیش از این داشته‌اید.

عزیزان، وقتی از این قسمت بازمی‌گردید، عزیزان، وقتی از این [برنامۀ] شفابخش بازمی‌گردید و از روی آن پل می‌گذرید، همان وقتی که به مکانی بازمی‌گردید که اینک در آن نشسته‌اید، از شما می‌خواهم نسبت به هشیاری‌تان هشیار باشید. اگر اجازه داده باشید، اتفاقی دارد رخ می‌دهد. به شما می‌گویم اولین چیزی که خواهید دید، چیست: منویی جدید. و در آن منو رویدادهای زیبایی است که روز بعد و روز بعد از آن رخ خواهند داد: انتظار شفا، انتظار حل‌شدن مشکلات، انتظار مواجه‌شدن با زیبایی به جای ترس و منفی‌بافی، شیوه‌ای متفاوت در اندیشیدن؛ زیرا ناگهان از خود بزرگ‌ترتان آگاه می‌شوید.

بگذارید هم‌اینک آن هشیاری را در شما بریزند، آن را در شما بریزند. آیا این واقعی است یا نه؟ آیا شما اینجایید یا نه؟ وقتی اجازه دادید، آیا جدی بودید یا نه؟ همۀ این‌ها آگاهی شماست که در این صندلی، شما را از خود آکنده می‌کند و این کار را همراه با کسانی می‌کند که هم‌اینک دارند به شما کمک می‌کنند.

این زمانی جدید است عزیزان. نور جدیدی دارد می‌آید عزیزان. ما نیاز داریم که شما و هشیاری‌تان هم‌اینک تغییر کنید تا بتوانید همان فرد الهی و مُشفقی بشوید که برایتان در نظر گرفته‌اند. این همان قالب آفرینشگر است.

بمانید. بمانید و این موسیقی را گوش کنید. بمانید و درونتان را از آن آکنده کنید و منتظر اتفاق‌های بزرگی باشید. این آغاز کار است. از امروز تا مدتی هر هفته صندلی هشیاری خواهیم داشت. این اولین آن‌ها بود. من کرایون هستم، عاشق همۀ شما، به‌خاطر کارهایی که انجام داده‌اید و آنچه به‌زودی انجام خواهید داد، به‌خاطر اجازه‌ای که داده‌اید.

و این‌چنین است.


[1] Actionable items

[2] کرایون، خطاب به همراهان


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مدیتیشن۱۲۶

پیش‌مدیتیشن۱۲۴

پیش‌مدیتیشن۱۲۶