مدیتیشن۶۰
2021.11.24
درود عزیزانم. کرایون هستم.
کمی نزدیکتر بیایید. این کاری است که در بیش از یک سال گذشته در این جلسات که آن را حلقۀ دوازده مینامیم، شما را
به انجام آن دعوت کردهایم. به شما گفتهایم که چه پیشزمینه و دلیلی هست که عدد
دوازده را میگوییم. باز هم از شما دعوت میکنم که به توضیحات همکارم دربارۀ حلقۀ دوازده توجه کنید؛ چرا که [عدد دوازده]
به طور پوشیده همۀ آن چیزهایی را که هست، شامل میشود و دربردارندۀ ساختار هر چیزی است که وجود
دارد. بسیاری از آنها در گروههای چهارتاییاند. و دوازده که در تاریخ برای
بسیاری عدد بسیار مقدسی بوده، این ایده را به شما میدهد که دوازدهها شما را
احاطه کردهاند، با شما حلقه ساختهاند، و شما بخشی از یک سیستم بسیار بزرگ از دوازدهها
هستید. و این همان مبنای استدلال غامضی است که [میگوید] اصلاً چرا آن را حلقۀ دوازده
مینامیم. اما چیزهای بسیار زیادی
آنجاست و چیزهای بسیار دیگری هم هست.
انسانها تمایل دارند درون جعبۀ
دانش خود فکر کنند. فکرکردن در خارج یا فراتر از آن جعبه، اغلب آنها را به دردسر میاندازد.
و آن دردسر از جانب کسانی میآید که بر سرتان فریاد میزنند: «در این جعبه بمان. آیا
نمیدانی که اگر [از این جعبه] بیرون بروی، ممکن است کمی دیوانه به نظر بیایی؟» اما آن جعبه در حال بزرگتر
شدن است و این را در چنل امروز گفتیم.
در واقع در چنل امروز، در قسمت چهارم مجموعهای با
موضوع بیداری و ویژگیهای
بیداری که ممکن است عجیب هم باشند، چیزی را برایتان فاش کردیم که [قبلاً] وعده
داده بودیم. در چنل امروز دلیل رخدادن این ویژگیها را به شما گفتیم. و به شما
نشان دادیم که روی این سیاره یک انرژی وجود دارد که در حال آزادکردن آگاهی است تا آن
بتواند فکر کند، ببیند و باور کند و در واقع خارج از این جعبه مشارکت کند. این جدید است. این چیزی است که پیشرَوی
محوری برای شما به ارمغان آورد: یک تغییر.
و چیزی که این تغییر برایتان به ارمغان آورد، ویژگیِ آگاهی بالاتر از پتانسیل و بیداری است. بنابراین به آن تغییر
نگاه کنید. و آنچه امروز به شما گفتیم، همان چیزی بود که واقعاً در حال رخدادن بود و اشاره کردیم که در این
هشیاریِ خارج از جعبه، شما در واقع مشغول گردآوریِ آکاش این سیاره بودهاید، شما
مشغول گردآوریِ ویژگیهای خود در این زندگی و دیگر زندگیهایتان
بودهاید، شما در حال آغاز تغییر و دگرگونی بودهاید، طوری که حتی دیگر خودتان هم
نباشید.
ویژگیهای بیداری برای برخی بسیار شگفتانگیز است و آنها تعجب
میکنند که چه خبر است و من آن را برای شما
توضیح دادهام. اما اکنون چیزی را میگویم که اخیراً گفتهام.
این چیزی است که شاید با آنچه انتظار دارید، بسیار متفاوت باشد. و این یک میدان یا
نیرویی از اطلاعات است که بیشتر و بیشتر به آن خواهیم پرداخت. بنابراین بیایید دوباره
این تغییر را تحلیل کنیم.
دوباره میگویم: اگر نگاهی بیندازید به همه چیزهایی که اتفاق افتاده است، اگر نگاهی بیندازید
به این تغییر و به این هشیاری و آنچه در این سیاره در حال وقوع است، [اگر نگاهی
بیندازید] به تغییرات و همه چیزهایی که سالها دربارۀ آن گفتهایم و سپس
در سال 2012 از راه رسیدند، [اگر نگاهی بیندازید] به تمام آنچه مردمان باستان پیشبینی کردهاند و واقعا
اتفاق افتاده است، [آنگاه متوجه خواهید شد که] آن مربوط به زمین است، زمین، گایا. موضوع پیشرَوی
محوری زمین، کلاً همین است.
اگر آن را مطالعه کنید، خواهید دید که این [تاریخ]، مبدا یک جنبش 26000 ساله
[در محور] زمین است. با این حال جنبش محوری و زمین و موقعیت آن و ستارگان و همه
چیزهایی که در زمینۀ پیشرَوی محوری از آن صحبت میکنید،
بر آگاهی تأثیر گذاشتند.
حال اگر در حال وصلکردن این نقطهها به هم باشید، ممکن است بگویید خاک و سنگ
چگونه بر آگاهی تأثیر میگذارند؟ و پاسخ این است که چیزی به نام خاک و سنگ برای شما
وجود ندارد. این سیارۀ گایا دیگِ معنویت است. وقتی درباره گایا آموزش میدهیم،
آن همه چیز
را شامل میشود، حتی روح را. بله روح [شما] بخشی از این سیاره است. این سیاره با کُنش
انسانها و آکاش آنها به صدا در میآید. قبلاً هم گفتهایم که باستانیان معتقد
بودند نیاکان آنها در خاک این سیارهاند.
[این را هم گفتهایم] که بر روی این سیاره که آن را زمین یا گایا مینامید، رخدادهای
بسیاری در جریان است و هیچ یک از ادیان اصلی شما هرگز آن را باور ندارند.
در ادیان اصلی این سیاره هیچ جایی را نخواهید یافت که در آن، زمین یا گایا
بخشی از آن دکترین باشد. آن فراموش شده است. در واقع تمام این دانش زیبا دور انداخته
شده است، دانشی که بومیان با آن زندگی میکردند
و آن را میفهمیدند. ما همان چیزی را آموزش میدهیم و آموزش دادهایم که بومیان آموزش
دادهاند و آن این است که زمین یا گایا چهرهای دارد،
شخصیتی دارد، او نام شما را میداند. گایا به گونهای چندبعدی
زنده است. زندهبودنش مانند شما نیست که اندامها و
سلولهایی داشته باشد؛ اما حضوری زنده دارد.
اگر همه حیوانات و همه طبیعت و همه چیزهای دیگری را که در سطح زمین هستند، با هم ترکیب کنید، این هر چیزی را که انسانها در
مسیر زندگی دارند، تحتالشعاع قرار میدهد. سیستم های گایا متعادل هستند و خود را متعادل
میکنند. ما این را هم به شما گفتیم که برای
آنچه امروز دارید، درمانهای بسیاری وجود دارد. گفتیم
که شما با بیماریها و
ویروسها و چیزهایی مبارزه میکنید که راهحلهای
طبیعی آنها در جنگل است. این را در یک چنل خصوصی گفتیم. گفتیم که ویروس فعلی شما در
اصل از طبیعت آمده است.
[این ویروس] قبل از اینکه به هر آزمایشگاه یا هر جای دیگری برود،
در اصل در طبیعت بود. و بعد میپرسیم: «خوب چرا طبیعت نمرده است؟ چرا با آن
[ویروس] از بین نرفت؟ اگر ویروس آنجا بوده، چرا همه حیوانات نمیمیرند؟ چه اتفاقی افتاده
است؟» و پاسخ آنجاست؛ زیرا آن یک سیستم متعادل بود.
و این را هم به شما خواهیم گفت که تمام اندیشۀ شما دربارۀ علم پزشکی که اکنون
تجربهاش میکنید،
فقط کسری از آن چیزی است که میتواند باشد. اگر گیاهان را درگیر
میکردید، اگر تعادل گایا را درگیر میکردید و اگر شروع به تحقیق میکردید که «آیا
آن میتواند آگاهی داشته باشد؟ آیا آنجا چیزی برای دانستن وجود دارد؟»
از یک دوستدار محیط زیست بپرسید که چه چیزی را احساس میکند؟ او خواهد گفت
که زندگی را احساس میکند، آن هم نه از درخت.
درختان ریشهها و سیستمهایی
دارند. آنها با طیکردن مسافتی بسیار طولانی به درختان دیگر و درختان دیگر و درختان
دیگر میروند و
وقتی شروع میکنید
به تجزیه و تحلیل آن، متوجه میشوید که ریشهها بسیار بزرگتر از
درخت هستند و با این حال همه آنها با هم بهصورت یک سیستم درهم تنیدهاند.
سپس متوجه می شوید که در زیر زمین سیستمی وجود دارد که فراتر از سیستمی است
که تا به حال به شما آموزش دادهاند و همۀ
آنها در خاک رشد میکنند. کلام آخر: شما آن را از دست دادهاید.
انسان واقعاً آن را از دست داده است و آنچه از دست داده
است این است: یکی از بازیگران اصلی در انرژی حیات، در شما، در آگاهی
و حتی در روح شما زمین یا همان گایاست.
از هر کدام از بومیها [که میخواهید] بپرسید که زمین چیست، با آنها و زندگیهایشان
چگونه کار میکند. و او آن را با سرچشمۀ
آفرینشگر درست در یک جا قرار خواهد داد؛ ولی شما این طور فکر نمیکنید. شما با
این [ایده] به آنجا نمیروید. پس بیایید امشب در حلقه دوازده با این [ایده]
به آنجا برویم، به شکلی که قبلاً هرگز نرفتهایم.
عزیزان این آغاز یک آموزش بزرگتر است، این بازگشتی است به
حقیقتِ آن انرژی و ژرفا و معنویت این سیاره و زندگی شما. وقت عبور از پل است. بیایید
دوباره از آن پل بگذریم. دستم را بگیرید. بیایید تا برویم.
[شروع موسیقی]
بسیاری از شما، هزاران نفرتان، این کار را با من انجام دادهاید.
برخی از آن لذت میبرند؛ زیرا به آنها احساس
خوبی میدهد. آنها گوش میدهند و میگویند این خوشایند است، به من احساس خوبی میدهد.
برخی آن را برای راحتتر خوابیدن استفاده میکنند.
ما این را میدانیم. این خوب است. برای به خواب رفتن هیچ روشی بهتر از این نیست که به کلماتی
از روح هستی گوش دهید، کلماتی آکنده از عشق برای شما، برای خانوادۀ شما و برای زندگی
شما.
ما شما را می شناسیم. ما شما را به شکلی بزرگتر میشناسیم.
و با عبور از این پل و واردشدن به درون انرژی روح خود که همۀ آن ایده همین انرژی
است، به مکان ناشناختهای از انرژی میروید،
البته اگر بخواهید آن را اینگونه بنامید. همین جاست که جاودانگی
شما و روح شما را جشن میگیریم. شما این هستید، نه وسیلۀ
نقلیهای در آن سوی پل که از آن آمدهاید.
اما وسیلۀ نقلیهای که از آن آمدهاید
همان کسی است که هماکنون هستید و این را تماشا میکنید، احساسش میکنید، از آن لذت
میبرید و هماکنون در آن مشارکت میکنید.
بنابراین از شما میخواهیم در کاری بسیار غیرعادی
مشارکت کنید، کاری که آغاز چیزی است که انتظارش را نداشتید و برخی از شما هنوز هم درکش
نمیکنید. برخی از شما خواهید گفت: «من اینجا در این مکان زیبای ناشناخته ایستادهام،
مکانی که روح من نامیده میشود. و کرایون دارد درباره خاک و درختان زمین صحبت میکند.»
بله، اُه بله، او مشغول همین کار است؛ زیرا شاید وقت آن رسیده است که آنها را
ملاقات کنید، طوری که حتی فکرش را هم نمیکردید که بتوانید.
در کودکیتان، در برنامههایی که [در ناخودآگاهتان درجشده]، آیا کسی بوده
که به شما بگوید زمین زنده است؟ کدام سازمان یا کلیسا بوده که به آن رفته باشید و به
شما گفته باشند که اهمیت زمین یا گایا به اندازه هریک از پیامبران است؟ [آیا کسی
بوده که بگوید] پیامبران روی زمین راه میرفتند، از زمین استفاده میکردند و بخشی از
زمین بودند؟ پیش از این به شما گفتهایم که در این دورانِ تغیر همۀ استادان صعودکرده
بازگشتهاند. آنها کجا هستند؟ آنها در شبکههای
زمین هستند تا بتوانند همان عشقی را که مظهرش هستند به شما ساطع کنند، تا بتوانند
آن دانش و خِرد گمشدۀ گذشته را به شما بتابانند.
با من بیایید تا از این درگاه، از این در بگذریم، البته اگر میخواهید.
بیایید تا وارد همان سالن تئاتر دایرهشکلی بشویم که هر بار میرویم. عجیب است؛ زیرا امروز این سالن تئاتر بدون صندلی است.
یک سالن تئاتر بدون صندلی را تصور کنید. این بیانگر این است که احتمالا همۀ تماشاگران
قرار است بایستند. از پلههایی که از میان جایگاهی
ایستادن تماشاگران میگذرد، پایین بروید. و یک بار دیگر از پلههای
صحنه بالا بروید. صحنه کاملاً روشن است.
یک صندلی در وسط صحنه قرار دارد. آن صندلی برای شماست. آیا میتوانید
تصور کنید هر بار که به اینجا می آییم آن [صندلی] برای شما آماده شده است؟ عزیزانم،
این یک استعارۀ بسیار باشکوه است. آن را از دست ندهید. پس ما میدانستیم
که میآیید. آن را از دست ندهید. نام شما اینجا
جاری است. ما میدانستیم که اینجا خواهید بود و در حال تماشاکردن و احساسکردن،
البته چنانچه خواسته باشید. با من بمانید.
از شما میخواهم روی آن صندلی بنشینید، همان طور که همیشه نشستهاید، [در
حالی که اینک] درک میکنید و میدانید که این صحنه و این استعاره که هر بار برای
شما مهیاست به این علت است که ما ما منتظرتان بودهایم، زیرا ما میدانستیم
که میآیید و اکنون اینجا هستید. و دعوتِ امروز
یک حکایت آغازین است، دعوتِ امروز گشایشی است کوچک در میدانی بسیار وسیع از دانش و
از هُشیاری.
از شما میخواهم که این سیاره را ملاقات کنید. و برای
این کار ترتیبی دادهایم که سیاره به روشی بسیار
غیرعادی نزد شما بیاید. جایی که قبلاً صندلیها در
آن بودند بهآرامی تقریباً با هر گیاه، حیوان و درختی پر میشود
که میتوانیم در آنجا جای بدهیم؛ زیرا شما نوع
حیاتی را که در آنها میشناسید، تشخیص میدهید. حیات حیوانات؟
البته. درختان؟ البته. همۀ اجزای جنگل؟ البته. گلسنگها؟
البته، حتی باکتریها. شما حیات را در آنجا تشخیص میدهید.
بنابراین من میخواهم حیاتی را که به عنوان
گایا میشناسیدش، دعوت کنم تا این منطقه را پر کند
و اینک آنها اینجا هستند. ممکن است بگویید: «خوب،
بعضی چیزها [مثلا] درختان پا ندارند. چطور قرار است آنجا باشند؟» و من میگویم
بس کنید عزیزانم. آنها ظاهر میشوند؛ زیرا اینجا یک مکان
چندبعدی متافیزیکی است که در آن هر چیزی میتواند رخ دهد.
حتی ممکن است آن را جادو بنامید. آنها در آنجا ظاهر میشوند اما بگذارید چیزی را به شما بگویم: همه آنها اینک در
هماهنگی هستند؛ زیرا [هماهنگی] برای گایا «یک واژۀ کلیدی» است. سیستمهای
گایا در هماهنگی هستند. چرخه و دایره زندگی در هماهنگی است. و آنها هماهنگترین
چیزی را نشان میدهند که از دیرباز در این سیاره موجود بوده، یعنی خود سیاره را. آنها
نوری را نشان میدهند که پیش از شما اینجا بوده است و پس
از رفتن شما [هم همچنان] وجود خواهد داشت.
آنها چیزی برای گفتن به شما دارند. آنها
میخواهند به شما نگاه کنند. اگر چشمانی داشته باشند چنین
خواهند کرد؛ ولی ندارند. [این را] از یک طرفدار محیط زیست بپرسید. آنها هنوز
دارند شما را نگاه میکنند، هنوز دارند شما را احساس میکنند.
و از شما میخواهم که شروع به احساس کردن آنها بکنید. پیچکها دارند
به سوی شما میآیند و شاید حتی درختان. درختان ریشههایی
دارند و به روی صحنه میآیند، شاید فقط برای اینکه بتوانند شما و دستانتان را لمس کنند و
از شما بخواهند که ریشه همۀ چیزهایی را که هماکنون روی این سیاره وجود دارند، لمس
کنید. به من بگویید چه احساسی دارید؟ و آنچه احساس خواهید کرد این است: یک دوست،
یک دوست. همۀ آنها با هم [دوستانی هستند که] برای اولین
بار به شما سلام میکنند و میگویند: «به مکانی
جدید از دانش خوش آمدید، به صمیمیتی که باید با آن آشنا شوید، خوش آمدید.»
از شما میخواهم بمانید تا این سیاره عاشقتان باشد، طوری که فکرش را هم نمیکردید
که بتواند اینگونه باشد. و ممکن است که این دری از آگاهی شما را بگشاید و برایتان
این سوال را پیش بیاورد: «آیا این ممکن است؟ آیا این واقعی است؟ آیا ممکن است که
من این قسمت را از دست داده باشم؟» و سپس من میگویم بهتر است به آن عادت کنید؛ زیرا
اگر میخواهید سیارۀ صعودکردهای داشته باشید،
باید گایا و انرژی آن و شیوۀ استفاده از آن را بدانید.
بومیان آن را میدانستند و آنها هنوز اینجا هستند. بسیاری از آنها با خِرد
خود آمادهاند تا این را به شما بیاموزند، آنها
آمادهاند تا به شما اطلاعات و خردی دربارۀ این بدهند که بعداً چه کاری انجام دهید
و آن چگونه کار میکند. اما عشقی که نسبت به شما وجود دارد، چه اندازه است؟ وقتی روی این
سیاره گام برمیدارید، او نام شما را میداند. این سیاره آگاهی و آکاش شما و حتی [آگاهی و آکاش] نیاکان شما را
جمعآوری میکند.
غار کریستالی آفرینش در سیاره زمین جای دارد و هر بار که میمیرید و بازمیگردید
به آنجا میروید و از آن میآیید. آیا دارید نقطهها را
به هم وصل میکنید؟ این بهترین دوست شماست. از شما می
خواهم که بمانید و بمانید و بمانید و این را احساس کنید، همچنان که حیوانات و درختان و گیاهان و
ریشههایی بیشتر
و بیشتری به دیدار شما میآیند که روی این صندلی
نشستهاید و شما را در میان میگیرند و بس زیبا نگاهتان میکنند
و میگویند: «به دنیای ما خوش آمدی.»
من کرایون هستم، عاشق انسانها.
و اینچنین است.
نظرات
ارسال یک نظر