پیشمدیتیشن۲۳
2021.02.17
درود عزیزانم
کرایون هستم از خدمات مغناطیسی.
وقتی
این سری از چنلها را شروع کردیم من به شما
گفتم که میخواهم چهار
وجه «شفقت» را
برای شما بیان کنم. شفقت وجوه بسیاری دارد که ما به بعضی
از آنها اشاره میکنیم، برخی
که رایج هستند و برخی کمی
سختتر.
این سومین وجه است
.در
بین این چهار مورد این یکی نقش کاتالیزور دارد،که اگر آن را بفهمید
سختترین است. سختترین
است چون شخصا با خود شما
سروکار دارد.
بگذارید کاری که در دو
چنل قبلی انجام دادیم تکرار کنیم. تعریفی از شفقت برای
شما ارائه میدهیم و تعریفی که
ما ارائه میدهیم لزوما آن چیزی نیست که شما در
جامعه میشنوید یا در کتابها میخوانید،
چون این تعریف از جانب ما
میآید.
نظر
شما در مورد بالاترین
نوع شفقت چیست؟ و این تعریف
از آنسوی پرده خواهد آمد و میتواند به
تو منتقل شود و هنگامی که تو پذیرای آن شوی،
آن بخشی از وجود تو شده
و تو آن را جذب خواهی کرد؛ چون روح تو قسمتی از «سرچشمهٔ
آفرینش» است.
من دوست
دارم مجددا تعریفی از شفقت را
برای شما بازگو کنم. از
نظر ما، شفقت ارتباط برقرارکردن با ذهنِ روح هستی، خداوند یا سرچشمهٔ آفرینشگر است؛ ارتباطی با سرچشمه آفرینش
که به شما اجازه
میدهد ترکیبی از انرژی خیرخواهانه، و درکی کامل و بالغانه از چیزهای
اطراف خود داشته باشید. شفقت
ارتباط با سرچشمهٔ
آفرینشگر یا خداوند است
که اجازه ترکیب این انرژیها و داشتن آرامش
را به شما میدهد. این
ارتباط، خیرخواهی را در وجود
شما ایجاد میکند. یک احساس عمیق که به شما
اجازه میدهد ادراکی فراتر از آنچه قبلا داشتهاید را تجربه کنید.
قدم
بعدی کاریست که با آن
انجام میدهید، چون سومین وجه
یا صورت شفقت، شفقت داشتن با خودتان است. حالا
دو چنل قبلی را بیاد بیاورید،
آنها با اینکه موضوعات
متفاوتی داشتند اما کمی آسانتر بودند. موضوع این چنل در مورد شماست. اگر بخواهیم
در مورد یکی از سختترین مسائل برای بشر صحبت کنیم این است که درک کنند
چگونه عاشق خودشان باشند! این موضوعِ یک چنلِ
دیگر است. اما داشتن
شفقت برای خویشتن در محدوده این
موضوع قرار میگیرد. کسانی خواهند بود که میگویند: «کرایون، من
حتی مطمئن نیستم که تفاوت اینها
را بدانم!» و برخی میگویند: «کرایون من حتی نمیدانم از کجا باید
شروع کنم!» حق با شماست! کار دشواری است که
به این سبک و روش خود را ببینید!
تقریبا
تمام آگاهیها مخصوصا آگاهیهای بشری از موضوع بقا
آغاز شدهاند و پس
از آن، حتی
هنگامی که به کمال یک
روح روشنبین رسیدید- که خیلی
از شما به این مرحله
رسیدهاید، -باز
هم یک دید
کاملا متفاوت نسبت به
خود دارید. این قابل درک است که بسیاری از
افراد زندگی خود را
سپری میکنند در حالی که
مدام در حال جنگیدن
هستند! چیزها اتفاق میافتد و
آنها دلیل آنرا نمیفهمند. و
وقتی این اتفاقات میافتند آنها
اینطور احساس میکنند که: «خب من نمیدانم کجای
کار را اشتباه کرد، یا شاید من
در این مسئله فقط قربانی هستم. یا شاید در این تناسخ
از زندگی قرار نیست کسی به من اهمیت
بدهد!» و این همینطور تکرار میشود و تکرار
میشود و تکرار میشود!
و
بعد شما خواهید گفت: «در این مسئله من چطور میتوانم
نسبت به خود
شفقت داشته باشم؟!» و
سپس در جواب میگویید:«خب
میدانم چطور! من برای خود
احساس تأسف میکنم! همین است! بحال خود تاسف میخورم! پس در
این صورت برای خود حس
شفقت و دلسوزی دارم!» (کرایون میخندد!)
آیا
اولین درس در مورد شفقت
را بیاد میآورید؟ عزیزانم شفقت ترحم نیست! شفقت ترحم نیست! ما تعریف شفقت را به شما
گفتیم. شفقت احساس تاسف کردن برای خودت یا دیگری نیست،
اصلا این نیست؛ پس ما اینجاییم تا
به شما این ایده را بدهیم که
چطور نسبت به خود حس
شفقت داشته باشید.
چه
چیزهایی را پشت سرگذاشته
اید؟ مهم نیست که جوان هستید
یا مسن؛ شما چیزهایی را پشت سرگذاشته
اید که باعث ایجاد
این حس (قربانی
بودن) در شما شده است؛ هر کدام شما کم
و بیش ضربه خوردهاید! این برای تمام آگاهیها (افراد با آگاهیهای مختلف)
مسئله رایجی است حتی وقتی بزرگ میشوید. آیا میتوانی به زندگی گذشته خود
نگاهی بیاندازی و بگویی من
خیلی چیزها را پشت سر
گذاشتهام و هنوز اینجا
هستم؛ در
واقع «من
دارم یاد میگیرم که چطور با خودم بیشتر مهربان باشم...» شما ممکن
است این را بگویید چون
این درس زندگی شماست اینطور نیست؟ این چیزی است که ما آموزش
دادیم اینطور نیست؟
«حلقه
دوازده» تماما در
مورد همین است. شما آنجا روی صندلی نشستهاید و خود را
در نوری متفاوت میبینید. آیا میتوانی حس شفقت را
برای سفر (زندگی) خود
داشته باشی؟ و مجددا با
ذهن خداوند ارتباط برقرار کنی و ترکیبی از
انرژیهای خیرخواهی، درک
عمیق،
بردباری
و آرامش را برای خودت
داشته باشی؟ آیا میتوانی عقب بایستی و به زندگی
و نام خود نگاه کنی و بگویی
«وای! عجب زندگیای!»
از چه چیزهایی
گذر کردهای؟ تو میدانی در
مورد چه چیزی صحبت
میکنم.
اصطلاحی
هست که میخواهم برای
شما یادآوری کنم البته قبلا آنرا گفتهام. آن این است: «آهن آهن را
تیز میکند!» آیا اخیرا تیز شدهای؟ (کنایه از مواجهه با
مشکلات) و اگر
اینطور است آیا توانستی در آن موقعیت
برای خود احساس شفقت داشته باشی؟ البته نه به عنوان
یک قربانی بلکه به عنوان یک
فرد پیروز؛ پیروز
بودن در پرتو وقوع
بسیاری از حوادث و
اتفاقات و گذر کردن
از آن و خارج شدن از سویی
دیگر،
در حد تماشا و
ناظر بودن.
اوه!
این تحسین برانگیز است! تو میتوانی شفقت داشته باشی، به ذهن خداوند
متصل شوی و خودت را
ببینی که در مورد
آن موضوع صبور و آرام و
خیرخواه هستی. ببینی که روی صندلی
نشستهای و خطاب به
خودت میگویی: «من برای این روحی که این چیزها را از سر گذرانده است و پیروز از آن بیرون آمده است حس
شفقت دارم. نه به عنوان یک قربانی...»
به طور خلاصه اصل داشتن شفقت برای خود یعنی» عبور کردن از نقش قربانی و رسیدن به نقش یک فرد پیروز» است.
به
بعضی از شما پیشنهاد
میکنم که دوباره این
را گوش کنید تا بفهمید که
من چه میگویم و در مورد
چه چیزی صحبت میکنم. سختترین چیز برای شما این است که از خود
فاصله بگیرید! [و مسائل را
از فاصله دورتر ببینید] ما از شما خواستیم
که عاشق خود باشید. تو میتوانی برای
چیزهایی که از سر گذراندهای و برای چیزی که حقیقتا آگاهی و هشیاری مقدس توست، عاشق خودت باشی و به خود عشق بورزی... و
حق با شماست!
شما توسط خالق خلق شدهاید، خالقی که عاشق شماست، و
این شما را قادر میسازد که نسبت به خود بخوبی
شفقت داشته باشید.
مجددا
این را میگویم،
شفقت کاتالیزوری است
که چیزها را خلق میکند.
اگر
بتوانید طبق چیزی که به شما
در این ماه آموزش دادیم نسبت به چیزها شفقت
داشته باشید اتفاقی که بعد از
آن میافتد بسیار خاص است! آیا میدانستید که شفقت چیزی است که ترس را از بین میبرد؟ اگر شما فردی باشفقت و دلسوز باشید، نسبت به مسائل و همینطور نسبت به خود، کاملا
متفاوت نگاه میکنید؛ به طور مثال
شما وارد یک مکان ناشناخته
میشوید (منظور وارد شدن به یک شرایط نامتعارف و
متفاوت،که به دلیل ناشناخته بودن آن برای ذهن، ما را دچار استرس میکند!) یا در
مورد یک اتفاقِ حیرت
انگیز یا حتی در
مورد یک اتفاق بد
فکر میکنید؛ آیا
میتوانی متوقف شده، صبر کرده، از آن عبور کنی و بگویی: «من از این یکی
عبور کردم! اوه!
آهن آهن را تیز میکند!»
آیا
میتوانید در یک سری
اتفاقاتِ پیروزمندانه، هنگامی که بر ترس و
بر تمام اتفاقات منفی اطرافتان پیروز میشوید به خودتان نگاهی
بیاندازید؟! و این درست
نقطه مخالف بسیاری از انسانها است که وقتی هر بار هر اتفاقی که
میافتد دچار آن الگو
(الگوی قدیمی) شده و
میگویند:
«اوه دوباره اتفاق
افتاد! دوباره دارد اتفاق میافتد! اوه دوباره
این اينجاست! من هرگز نمیتوانم جلو بیافتم!» (کرایون میخندد!)
عزیزانم ما این را
به شما میگوییم که
این
(الگوی قدیمی) میراث شما
نیست! این دلیل بودن شما در اینجا نیست. شما
اینجا هستید تا بر تمام
آن چیزها غلبه کنید و وارد نوری
شوید که موقعیتهایی را
خلق میکند که شما انتظارش
را ندارید. اگر بتوانید شفقت داشته باشید، آن اصلِ وجودِ
خداوند است. و این اصل
همراه شما شروع به رشد کردن
میکند و سپس تبديل
به طبیعت دوم شما میشود؛ و شما
نه تنها برای
دیگران و برای طرح
اصلی [آفرینش] و چیزهای دیگری
که در دو چنل
قبلی گفته شد شفقت دارید بلکه حالا برای خودتان هم شفقت خواهید
داشت. و وقتی شروع
میکنید که برای خودتان
شفقت داشته باشید، آن (شفا) میآید! آن به اینجا میآید! (روند شفا آغاز میشود) درمان
آغاز میشود. تمام سلولهای بدنتان، بیماریهایی که ممکن است
آنجا باشند، و چیزهایی که
شما فکر میکنید ژنتیکی هستند، تمام آنها شروع به محو شدن
میکنند چون شما انتخاب کردهاید که با خودتان
شفقت داشته باشید. اسم شما در اینجا برده
میشود. این زمانی است که درمان و
شفا شروع میشود. این زمانی است که تمام چیزهایی
که بر سر راهِ درمان شما و طولانیتر شدن
عمر شماست پاک میشود و از بین
میرود.
من قبلا
در مورد این موضوعات صحبت کردهام. هرچه بتوانید بیشتر شفقت داشته باشید، بیشتر میتوانید خودتان را در مکان
و زمان درست قرار داده و همزمانی هایی
که همیشه خواستار آن بودهاید و
برایش دعا میکردید را بدست آورید.
این
همان عشقی است که ما از
آن صحبت میکنیم و با شفقت
مقدسی که از بشریت
سراغ داریم امکانپذیر است.
این درون روح شماست. کاملا آماده است. فقط کافی است یاد بگیرید که چطور از
آن استفاده کنید و بدانید چطور
کار میکند؛ و هرچه بیشتر آن را انجام دهید بهتر میشود.
در چهار
وجه شفقت این سختترین آن است:
شفقت داشتن برای خویشتن...
نظرات
ارسال یک نظر