پیشمدیتیشن۴۱
2021.07.07
درود عزیزانم، کرایون هستم از خدمات مغناطیسی.
من هر هفته با پیامهایی
نزد شما میآیم و پیامهای من در طول زمان دستخوش تغییر شدهاند. پیامهای من در
طول زمان بیشتر شخصی شده و کمتر به مسائل کلی و جهانی میپردازم.
اگر به این انتقال [پیامها]
نگاهی بیاندازید؛ البته اگر دوست دارید آنرا اینگونه بنامید؛ [خواهید دید که]
پیامهای سی سال پیش من، در اولین کتابی که منتشر شد در مورد مسائل جهانی بود. آن
زمان در مورد تغییرات پیش رو صحبت کردم. به شما گفتم که آرماگدونی[1] نخواهید
داشت. کتابی که عنوان «دورانِ پایان»[2] را داشت،
در مورد پایان یافتن یک عصر قدیمیبود، و در واقع یک عنوان استعارهای بود و برای
خیلیها تا زمانی که کتاب را نخوانده بودند ترسناک به نظر میرسید.
اینها پیامهای جهانی و
عمومی بودند، اما خب در سالهای اخیر پیامها بیشتر شخصی شدهاند. عزیزانم دلیل
این کار رابطه شما با «سرچشمۀ آفرینش»، «روح هستی»[3]، یا خداست که روز به روز در حال نزدیکتر شدن است. این امر به
واسطه جامعه و فرهنگ و علوم انسانی شما انجام میگیرد. شما با انتخاب آزاد به این
رای دادید که انرژی سیاره را تغییر دهید.
خب بعضی از شما که قبلاً
اینها را نشنیدهاید خواهید گفت: «من که یادم نمیآید کرایون! از کدام رایگیری
صحبت میکنی؟!»
عزیزانم آگاهی به این
صورت است که یک میلیارد نفر یا بیشتر، در سطحی شروع به درک یگانگی، راستی و درستی،
شفافیت، حقیقت، شفقت و مهربانی میکنند. آنها به جامعه خود نگاه کرده و متوجه
ایراداتی میشوند.
آیا این روزها در هر جای
سیاره که به جامعه و اطرأفتان نگاه میکنید این ایرادات را میبینید؟ ممکن است
بگویید: «خب مسلماً همیشه ایراداتی هست!» اما حالا شما در مورد این ایرادات
اقداماتی انجام می-دهید، آیا متوجه آن شدهاید؟ این آن چیزی است که من دربارهاش
حرف میزنم. این پیامها کاملاً شخصیتر شدهاند.
ما معمولاً در هر ماه و
در چهار پیام، یک موضوع را دنبال میکنیم. تمام این چهار جلسه برای همگان رایگان
خواهد بود. در این ماه پیامها شخصیتر، کاربردیتر و برای برخی [حتی] بسیار دشوار
خواهد بود! موضوع این چهار جلسه این است که: «روحهایکهن و نورپیشگان[4] با
موضوعات معمولی و متداول چطور برخورد میکنند؟»
و من چهار مورد را انتخابکردم
که برای روحهای کهن و نورپیشگان دشوار به نظر میرسد؛ و بنابراین اینها کاربردی
هستند و شما تشخیص خواهید داد که برخی از این دستورالعملها را در چنلهای گذشته
نیز به شما ارائه دادهام. بعضی از آنها قدیمی هستند و بعضی بسیار قدیمیتر؛ اما
من آنها را مجدداً بازگو میکنم و بنابراین شما میتوانید حالا آنها را بشنوید.
امیدوارم چیزی که میخواهم
بگویم را متوجه شوید، چون وقتی شروع به بیدارشدن میکنید -دقت کنید من این اصطلاح
را بیهدف و بیمنظور استفاده نمیکنم- بیدار شدن در واقع بعد از یک خوابِ سبک روی
میدهد. در واقع خواب نوعی از واقعیت است. پس وقتی از آن مرحلهٔ خواب بیدار میشوید،
چشمانتان را باز میکنید، این استعارهای برای روحهای کهن است که در انرژی جدید
شروع به آگاه شدن از چیزهای اطراف خود میکنند، چیزهایی که قبلاً از آن آگاه
نبودند که شامل همین حقیقت بزرگتر هم میشود.
ما بارها گفتهایم که
حقیقتِ بزرگتری وجود دارد و همیشه هم وجود خواهد داشت[5]. هرچه بیشتر
بفهمید که چه اتفاقی برای انرژیِ روحِ شما میافتد، هرچه بیشتر در مورد سیستم روح
خود بدانید، و در مورد چیزهایی بدانید که قبلاً در مورد آن به شما چیز دیگریگفته
شده، هرچه بیشتر اینها را بدانید، بیداری شما [به مراتب] عظیمتر و بزرگتر خواهد
بود. این آن چیزی است که ما به آن حقیقت بزرگتر میگوییم.
و ما استعارههای بسیار
بسیار زیادی به شما دادهایم، اما کاری که این یکی انجام میدهد این است که یک
سناریوی متفاوت یا یک الگوی زندگی ایجاد میکند، زیرا شما از خواب بیدار میشوید و
متوجه میشوید که همه چیز دشوارتر شده است! زیرا با [مردم] سیارهای احاطه شدهاید
که ممکن است بیداری شما را برنتابند. روحهای کهن با صدها زندگی گذشتهای که داشتهاند
زودتر از بقیه شروع به بیدار شدن میکنند.
در مدرسهای که میتوان
آن را مدرسه «تجربه و تجلی» نامید، از سر گذراندن صدها زندگی توسط شما منطقی به
نظر میرسد. شما هربار با یادآوریهایی از حافظه آکاشیک و دانش و معرفتی میآیید
که حاصل کارهایی است که به انجام رساندهاید و جاهایی است که در آن بودهاید. این
همان چیزی است که یک روح کهن را میسازد.[6]
بنابراین اولین مورد از
چهار نحوهٔ برخورد با چیزی که برای روحهای خارقالعاده و کهنِ مانند شما «چیزهای
معمولی» مینامیم این خواهد بود: «برخورد با آگاهی اطرافتان!»
خب این شامل همه چیز میشود.
در هفتههای آتی و در پیامهای دوم، سوم و چهارم موضوع ما در مورد نحوه برخورد با
خانواده و محل کار و فرهنگ خواهد بود. اما این اولی در برگیرنده همه چیز است. چطور
با آگاهیهای اطرأفتان برخورد میکنید؟ دستور العملهای خاصی هست که به شما ارائه
خواهیم داد، اما اول بگذارید موضوع را بهتر توضیح دهم.
عزیزانم آیا متوجه این
سناریو شدهاید که دوستانی که پیش از این همیشه با آنها بودهاید، هنگامی که سخنچینی
و بدگویی و شایعه پراکنی میکنند، ناگهان دل شما به درد میآید؟! میشنوید که
شکایت میکنند. [البته که] شما همیشه بخشی از این کار بودهاید و بسیار هم عادی
است، چون طبیعت انسان گرایش به این کار دارد. اصلاً کاری شیطانی نیست. اصلاً انرژی
تاریکی در اینکار وجود ندارد. عزیزانم این فقط از آگاهی پایین ناشی میشود و اما
شما اخیراً به آن واکنش نشان میدهید. پس دیگر نمیتوانید در این سخنچینیها و
بدگوییها و شکوه و شکایت کردنها که همهٔ جمع را به گودالی تاریک فرو میبرد شرکت
کنید. شما مایلید بیانگر مطالبی روشنگرانه و مثبتاندیشانه باشید و هنگامی که در جمعی
که مشغول غیبت و بدگویی هستند اینکار را کرده باشید [دیدهاید که] آنها فقط شما
را نگاه میکنند و چیزی نمیگویند و سپس دوباره مشغول بدگوییهای خود میشوند!
این بسیار سخت است!
بسیار!
در این وضعیت چه کار میکنید؟
من به شما خواهم گفت، یکسری افراد هستند که میگویند: «خب مسلماً آنجا را ترک میکنیم!»
عزیزانم زمانی بود که شما
در انرژی قدیم دقیقاً اینکار را میکردید. [میگفتید] «خوب من هرگز این کارها[7] را نمیکنم،
پس ترجیح میدهم دیگر دوست و همراه آنها نباشم!» و در نتیجه تو آنها را ترک میکردی.
عزیزانم آنها را ترک
نکنید! این اطلاعاتِ جدید است. این پایه و اساسِ بودنِ روحهای کهن بر روی این
سیاره است. میشنوید چه میگویم؟ دلیل بودنِ شما در اینجا همین است! متوجه منظور
من هستید؟ شما دقیقاً در این زمان برای بیاد آوردن آکاشتان، برای یادآوری نوری که
در آنسوی پرده هست و در آکاشتان وجود دارد اینجا هستید. شما اینجا هستید تا مانند
آینهای، شکوه و جلالِ روح هستی را منعکس کنید. شما اینجا هستید تا آنچه را که در
مورد زیباییِ سرچشمه آفرینش، در مورد خدا باور دارید و درک میکنید را منعکس کنید.
شما به این دلیل اینجا هستید. شما اینجا هستید تا به عنوان یک الگوی واقعی (نمونه
عملی) از مثبتاندیشی، مهربانی، شفقت در میان دوستان خود باشید، الگویی که توانایی
شفای خود را دارد، چیزی که شاید هرگز ندیده باشند.
بنابراین تو در میان
کسانی هستی که بدگویی میکنند، تو در میان کسانی هستی که گِله و شکایت میکنند.
اما شمارۀ یک: با چیزی که آنها میگویند همراهی
نکنید! ممکن است چیزی نگویید، اما حتی اگر چیز زیادی نمیگویید حالت مثبت خود را
حفظ کنید، حالت مثبت خود را حفظ کنید!
آنها در طول زمان متوجه
این خواهند شد که شما کمتر حرف میزنید و ممکن است روزی رو به شما کرده و بگویند:
«تو کمی تغییر کردهای! دیگر زیاد صحبت نمیکنی!» آنجاست که شما متوجه میشوید شما
هنوز هم عاشق دوستانتان هستید و دوستانتان هم عاشق شما هستند. آنها دوستان شما
هستند و قرار نیست چیزی به آنها بگویید که دوستی و رفاقت مابین شما را از بین
ببرد. شما با آنها مخالفت نمیکنید و به آنها نمیگویید که اشتباه میکنند.
بجای آن وقتی از شما میپرسند
به آنها میگویید: «امروز بیشتر از همیشه احساس راحتی میکنم. من چیزهای مثبت
بیشتری روی این سیاره میبینم.»
و ممکن است لیستی هم از
چیزهای خوب داشته باشید. «امروز فلان اتفاق برای من افتاد و فلان چیز را دیدم. میدانم
که اینها سخت هستند، اما دلیلی که زیاد حرف نمیزنم همین است!» و همزمان به آن
دوست خود بگویید: «اما من عاشق اینم که با تو وقت بگذرانم. از تو ممنونم.»
آیا خردِ موجود در این
جملهها را درک میکنید؟ ناگهان شما منعکسکننده عظمت و بزرگیِ چیزی میشوید که به
آن اعتقاد و باور دارید.
عزیزانم زمانی بود که اگر
شما یک انسان بسیار معنوی بودید، به گوشهای میخزیدید و از دیگران دوری میگزیدید.
بگذارید مثالی بزنم که بارها و بارها آنرا گفتهام. در زمانهای گذشته و در میان
بومیان، شمنها همیشه تنها زندگی میکردند. آن شمنها در انرژیقدیم همیشه خارج از
روستا و تنها و بدون هیچ شریکی زندگی میکردند. آیا تا به حال اینها را کنار هم
قرار دادهاید؟ چون فاصله زیادی با درک و آگاهیجمعی دهکده خود داشتند مجبور به
گوشهنشینی میشدند؛ و همچنین آنها گمان میکردند که با این عزلتگزینی میتوانند
بیشتر در دسترس کسانی باشند که به کمک آنها نیاز دارند، زیرا مردم میرفتند و با
آن شمنها دیدار میکردند. مسلماً شمنها وجودهای بلندمرتبهای بودند. قدرت درمانگری
و شفا داشتند و پند و اندرز میدادند و تمام اینکارها را میکردند. گاهی حتی برای
ارباب روستا کارهای شمنی میکردند! اما اکثرا تنها و در انزوا بودند.
یکی از ویژگیهای
نورپیشگان در گذشته، حتی در همین یک دهه پیش، این بود که کنج عزلت میگزیدند و
بخشی از جامعه نبودند. این موجب میشد که حتی کمی عجیب و غریب هم به نظر برسند!
شما میدانید منظور من چیست.
امروزه هنوز هم کسانی
هستند که میگویند: «من میخواهم آنچه را که در زندگیهای گذشته بدان اعتقاد داشتم
را نشان دهم، من میخواهم همه چیزهایی را که در مراقبهها به آنها اعتقاد دارم و
معنوی هستند را نشان دهم. من فقط میخواهم این را انجام دهم و به بقیه نشان دهم و
اصلاً هم اهمیتی ندارد که دیگران چه میگویند!» و بعد ناگهان میبینند که تنها
هستند! [کرایون میخندد]
دوباره میگویم که عجیب
بودن و مرموز بودن و متفاوت بودن و خرافی بودن، هیچ کمکی به هیچکسی بر روی این
سیاره نمیکند عزیزانم! متوجه منظور من شدید؟ اگر مخالف هستید اشکالی ندارد، اما
بعداً به این موضوع فکر کنید.
یکی شدن و یگانگی با
مهربانی و شفقت و خرد، هدف روح کهن است. نه اینکه عجیب و غریب باشید، نه اینکه کنج
عزلت بگزینید و دوری کنید، نه اینکه آنقدر غیرعادی باشید که هیچکس نخواهد با شما
حرف بزند! این بجز خودتان چه کمکی به دیگران میکند؟! هیچ کمکی نمیکند.
بنابراین پاسخ به انرژی
قدیمی دیگران، وقتی خودتان در انرژی جدید هستید، یکی شدن با خرد، بدون جنگ و
مبارزه با انرژی قدیمی است؛ بدون اینکه به انرژی قدیمی بپیوندید و عزیزانم از این
نترسید که منفیبافی آنها به شما هم سرایت کند.
همانطور که قبلاً گفتیم
حباب نورانیای که در پیرامون خود دارید از شما حفاظت میکند. در این زمان فقط
چیزهای پاک و نیکخواهانه نصیب شما میشود.
این درس اول بود. به زودی
شما را خواهیم دید.
و اینچنین است.
[1] آخر الزمان- مترجم
[2] The End Times (اولین کتاب کرایون)
[3] Spirit
[4] lightworkers
[5] انتهایی
ندارد
[6] آنچه یک
روح کهن را روح کهن کرده این است.
[7] کارهایی
با آگاهی و ارتعاش پایین
نظرات
ارسال یک نظر