مدیتیشن۳۰
2021.04.14
درود عزیزانم. کرایون
هستم.
کمی نزدیکتر بیایید. کمی
نزدیکتر بیایید.
بزرگی و عظمت خود را
تجربه کنید. چطور میتوانید چیزی که به آن باور ندارید را تجربه کنید؟ به همین
دلیل است که ما این کارها (چنلها و مدیتیشنها) را انجام میدهیم. این
«حلقه دوازده»، این چهارشنبههای شفا
بخش، درباره اکتشاف است.
افرادی وجود دارند که میگویند:
«من به این دلیل اینجا حضور دارم که چیزی در بدنم دارم که میخواهم آن را شفا دهم
یا دوست دارم یک جنبه از زندگیم را تغییر دهم.» کسانی هستند که میگویند: «میخواهم
آرامتر شوم.» برخی میگویند: «میخواهم مهارت بخشایش و فراموشی خود را تقویت
کنم!»
همه اینها عزیزانم بیانگر
بزرگی و عظمت شماست. ۳۱ سال است که ما به شما میگوییم که «شما نمیدانید که چه چیزی
را که نمیدانید!» و اگر میتوانستم چیزهایی که شما نمیدانید یا تشخیص نمیدهید
یا متوجه نمیشوید را آیتمبندی کنم، قطعاً از «عظمت و شکوه شما» شروع میشد. شما
بزرگتر از آنید که فکر میکنید.
دانشی در این سیاره وجود
دارد، دانشی از علم (علم ستارهشناسی و نجوم) که میگوید: در حقیقت، حیات همه جا[1] وجود
دارد، هرجایی در کهکشان شما، قطعاً در تمام جهان، اما ما این را به کهکشان شما
محدود میکنیم زیرا همه کهکشانها عناصر یکسانی دارند و شما دوباره با تعجب خواهید
پرسید: «آیا کسی یا چیزی آن بیرون وجود دارد؟!»
من میخواهم بیشتر در
موردش صحبت کنم. این فرض برای کسانی است که اکنون به این مطلب به عنوان یک عضو
[حلقه دوازده] گوش میدهند، و شمایی که
امروز به چنل پیش از مدیتیشن گوش کردهاید. این موضوع، دومین موضوع از چهار موضوع
چنلهای این ماه است. موضوعِ آن «حقایق جنجالی جذاب» است.
این یکی خیلی جذاب است:
میلیونها سیاره مثل زمین وجود دارد که درون آنها حیات وجود دارد و در بین آنها
تعداد انگشت شماری از آنها از آنچه شما در حال گذر از آن هستید، گذشتهاند؛ یعنی
از چیزی که شما نام آن را «وضعیت صعود» نهادهاید، گذر کردهاند. ما قبلاً این را
اظهار داشتهایم که «وضعیت صعود» به سادگی استعاره از آن است که آگاهی آنها تکامل
یافته است، تکاملی که ارتعاش هر آن چیزی که در اطرافش باشد را افزایش میدهد که
شامل سیاره آنها هم میشود. سیاره آنها تبدیل به جایی شده است که شما به آن مینگرید
و میگویید: «آنجا هیچ انسانی وجود ندارد و فقط فرشگان هستند.» بله! آگاهی به این
مقدار میتواند تغییر کند.
قبلاً هم به این موضوع
اشاره کردهایم که حتی در این سیاره عزیزانم، اگر شما به اندازه کافی در تاریخ به
عقب بازگردید شما گونهای از آگاهی را خواهید دید که در آن هر انسانی که به انسان
دیگر نگاه میکرد سعی در شکست دادن و غلبه بر وی را داشت! در واقع هیچ گونه
خیرخواهیای از جانب شخصی نسبت به شخص دیگر در آن زمان دیده نمیشد و شما که به
امروز نگاه میکنید تفاوت عظیمی در نوع رفتار مردم نسبت به هم و نحوه اهمیت دادن
به همدیگر و اهداف خود میبینید. اگر حتی آن اهداف خیرخواهانه[2] تاکنون
به دست نیامدهاند، اما نوع گفتگویی که شما اکنون میشنوید هرگز در آن زمان نبود.
در این سیاره، صعودی در
آگاهی وجود دارد. یک صعود عظیم.
حالا به این فکر کنید
عزیزانم که افرادی هستند که میلیونها سال از شما بزرگتر هستند، و بعضی از آنها
به فرابعدیت رفتهاند (فرابعدی شدهاند) و من به شما خواهم گفت که سفرهای فضایی
[درواقع] بسیار ساده است به خاطر اینکه بدون محدودیتهای بعد سه و چهار، آگاهی به
طور همزمان در همه جا هست. پس این مسأله ربطی به کشتیهای فضایی و وسیلههای نقلیه
ندارد. این در مورد اراده و خواست این است که اینجا با شما باشند.
بعضی از آنهایی که در
نقاط مختلف این کهکشان هستند و من دارم در موردشان با صدای بلند صحبت میکنم همیشه
اینجا هستند. جالب است نه؟! الان زمانی است که یک فرد بعد سومی بگوید: «خب خب! آنها
در واقع کجا زندگی می-کنند؟ آنها جایی در زیر کوهی هستند؟ آیا این همان شهرهایی
است که ما در مورد آن سخن میگوییم؟ » پاسخ آن نه است! آنها در «آگاهی شبکه
(شبکهٔ آگاهی)» که در واقع «شما» هستید زندگی میکنند. آنها در این سیاره زندگی
میکنند، سیارهای با درک و احساسی که شما آن را «مادر زمین» مینامید؛ بعضی آنها
را «فرشتگان نگهبان» مینامند و بعضی آنها را «قسمتها و بخشهایی از میدان» مینامند،
هیچ کدامشان درست نیست.
فرابعدیت مخصوصاً
فرابعدیتِ دارای آگاهی، توسط هیچکدام شما لمس نشده است تا آن را درک کنید. برای
کسانی که میگویند: «بعد از مرگ چه بلایی بر سر آگاهی من در این سیاره میآید؟!»
از نظر بومیان، و آموزههای بومیان، «آگاهی نیاکان و بزرگانشان مخصوصاً شمنها و
شمنبانوها[3] به درون
خاک سیاره میرود و آنجا میماند تا زمانی که نسل بعد به آنها نیازمند شوند.»
این بیشتر شبیه چرخه زندگی
گذشته است، آنها این را آموزش میدهند، آنها باور دارند که آگاهی میماند و ما
هم این را گفتهایم. «شبکه کریستالین» برای همین است، شبکه کریستالین به یاد میآورد
و جذب میکند؛ ما اکنون چیزی داریم که شما آنها را «نقاط گره و خنثی»[4] سیاره میخوانید.
که به نوعی شروع به برگرداندن چیزیهایی میکند که «آن ستارهایها (پِلِیْدِیَنها)»
آنها را تنظیم کرده بودند. اینجا چیزهای بیشتری هست که چشم بتواند ببیند، درحالیکه
این چیزها با کسانی که شما هنوز ملاقات نکردهاید یکپارچه شده است.
دربارهٔ این مراقبه و چنل
خاص،چنلی که امروز قبل از مدیتیشن به شما دادم و مراقبهای که امروز به شما میدهم،
بسیاری هستند که خواهند گفت: «یه فرد دیوانه روی صندلی نشسته، و دارد در مورد چیزی
صحبت میکند که هرگز نخواهد بود!»
و من به شما میگویم:
اتفاقاً اینجا «خرد» روی صندلی نشسته و در مورد چیزهایی صحبت میکند که وجود دارد
و شما از آن بیخبرید. این ورای گسترهٔ باور است و شامل شما هم میشود. شما بخشی
از این خانواده هستید و این خانواده شناور است عزیزانم و در حال نگاه کردن به این
سیاره است و منتظر زمانی است تا راه آرام آن فرا برسد: زمانی که شما دیگر با هم
نمیجنگید، حداقل نه به گستردگیای که اکنون میجنگید و یا با سلاحهایی که اکنون
استفاده میکنید؛ این واقعه چندان هم دور نیست. البته شما در زندگی بعدی خود آن را
میبینید و این برای ما سریعتر میگذرد.
بسیاری از کسانی که قبل
از شما این دوره را داشتهاند (به تکامل آگاهی دست یافتهاند، مانند پلیادینها و
آرکتورینها و. ) درگذار از این دوره، مشکلات بسیار بیشتری نسبت به مشکلات شما در
این سیاره داشتند و با این وجود از آن گذشتند و آنها عظمت خود را دیدند، آنها
عظمت سرچشمهٔ آفرینشگر را دیدند و آن زمان بود که آنها شروع به تصحیح و ساختن
مسیر خود کردند و مراقب یکدیگر بودند و با هم مهربانانه رفتار میکردند، و اکنون
این اتفاق میتواند در اینجا نیز بیافتد.
ما شما را به اینجا
آوردیم، به این حلقه، به این مکان امن، که شما بتوانید عظمت «آن کسی که شما هستید»
را ببینید و در این فرآیند گسترش ذهنتان، شفایی که میخواهید از راه میرسد. شما
نمیتوانید جسمی مالامال از عشق و شفقت داشته باشید و ارتعاش آن را بالا ببرید و سپس
آن بدن شفا نیابد! متوجه منظورم میشوید؟ ما شما را به آن سوی پل دعوت میکنیم.
این پل همیشه آنجا بوده و
همیشه خواهد بود، مدتها بعد از این جلسات نیز این پل هنوز آنجا خواهد بود. این پل
نمادی است بین شناختهها و ناشناختهها. اما بیشتر از این است. به راستی این پل
نماد یا استعاره از این است که تو داری هر روز از عمر خود را با واقعیتهای اطرأفت
زندگی میکنی در حالیکه آن «تو»ی شگفتانگیز که فرابعدی است، همان که هنوز آن را
نمیشناسی، همیشه آنجاست؛ آن «تو»یی که ما دربارهاش صحبت میکنیم همیشه آنجا بوده
است، برای همین است که شما کسانی را دارید که شفای خود به خودی را تجربه کردهاند؛
آن «تو»ی شکوهمند و عظیم است، با معجزهای برای تو، در زمانهایی که نمیتوانی
درباره آن توضیحی ارائه دهی، همان زمانی که انسان با سرعت به آن مکانی که همه چیز
در آن امکانپذیر است میرود و شفا یافته باز میگردد.
خب، ما با نیت و هدف به
آنجا میرویم. این خیلی فرق میکند. شما از پل با نیت و هدف عبور میکنید و من به
شما خواهم گفت: سرچشمهٔ آفرینش، همه فرشتگان، همه موجودات، همه میدانند و خواهند
گفت: «نگاه کنید! او دارد از پل رد میشود! نگاه کنید! او دارد از پل رد میشود!
نگاه کنید! نگاه کنید!»
ما قبلاً این را به شما
گفته بودیم و اکنون نیز دوباره به شما میگوییم بارها و بارها: کارهایی که برای
خود میکنید مخصوصاً کارهایی با آگاهی، بسیار مورد تصدیق و تأیید قرار میگیرند.
لحظههای «آهان» و بیداری به یک حقیقت بزرگتر وجود دارد که بسیار زیبا هستند، همه
اینها در آن سوی پرده دیده میشود، همهٔ اینها.
دعوت ما [از این سوی
پرده] این است: بیایید به آنها همین حالا چیزهای بیشتری نشان دهیم!
پل مانند همیشه در مقابل
توست. این پل میتواند شبیه هر چیزی که تو میخواهی، باشد. برای کسانی که میخواهند
تصویرسازی کنند همان طور که دوست دارید آن را در ذهن خود بسازید. اما (در هر حال)
این یک پل است. در وسط پل، دوباره، و همیشه، یک مه وجود دارد که آنچه را که در پیش
است را مبهم میکند.
اگر تمایل داری، با من به
میان پل بیا. بسیار ساده تصور کن که در حال قدم زدن هستی و پل هم آنجاست. تصورش
کن، اگر تمایل داری، روی پل قدم میزنی و به وسط آن میرسی و مِهی آنجاست؛ و اگر
میتوانستی به مه گوش دهی، اگر مه صدایی داشت، که دارد، میگفت: «خوش آمدید
عزیزانم! ما منتظر شما بودیم!» من از تو میخواهم که سرچشمهٔ آفرینشگر را ملاقات
کنی و تو آن را در آن سوی پل خواهی یافت، چون در آن سوی مه «تو» بصورت جمعی با
سرچشمهٔ آفرینشگر هستی.
با من بیا، بیا با هم
عبور کنیم.
این یک مکان جادویی است.
ما از کلمه جادویی استفاده میکنیم، زیرا اینجا دیگر چهاربعدی نیست و در آن هر
چیزی امکانپذیر است. این برای تو راحتتر است که فکر کنی که اینجا جادویی است چون
هیچ قانون فیزیکی در اینجا وجود ندارد تا نقض شود. اینجا جایی است که میتوانی در
آن شناور شوی یا پرواز کنی یا هر کاری که فکر میکنی در چهار بعدی غیرممکن به نظر
میرسد را میتوانی در اینجا انجام دهی؛ آن هم هنگامی که همزمان هم در چهاربعدی
هستی و هم در اینجا.
و چیز جالب در مورد آن
این است که شما هنوز به نوعی در بعد چهارم هستید عزیزانم، برای اینکه شما در حال
تماشای این برنامه هستید، اینطور نیست؟ اکثر شما روی صندلی نشستهاید اینطور نیست؟
چطور میتوانید همزمان در دو جا باشید و پاسخ این است: «به چیزی که فرابعدیت به
شما ارائه میدهد خوش آمدید.! »
زمانی خواهد بود که دیگر
پلی وجود ندارد که شما از آن عبور کنید، چون شما همیشه به طور همزمان در هر دوی
این مکانها حضور دارید و شما همیشه آن عظمت و نیکخواهی روحتان را درک میکنید.
من از شما میخواهم که به این مکانی که همیشه میرویم بیایید، همانجایی که شما آن
را آن سوی پل مینامید، اینجا دقیقاً یک مکان نیست، یک واقعه است، میتوان گفت یک
رویداد، یک رویدادِ بدونِ زمان که همان تئاتر است.
به درون این پرتال بیا.
دری به درون این تئاتر دایرهای شکل هست که نام تو بر روی آن نوشته شده؛ آمفی
تئاتر گود، همانجایی که به سمت جایگاه تماشاچیان پایین میروی و سپس بالا رفته تا
به روی استیج برسی.
امروز هم تماشاچی داریم،
امروز تماشاچیان خاصی داریم. شاید از قبل حدسزده باشی که کیستند. عزیزانم آنها
واقعی هستند نه تخیلی! حقیقتاً واقعی هستند، در این لحظه و در این فریم (چارچوب)
زمانی. به ساعتتان نگاه کنید! این برای شما در «اکنون» روی میدهد چون این یک
رویداد فرابعدی است. همه چیز بطور همزمان روی میدهد اما شما هر زمان که بخواهید
میتوانید به آن انرژی متصل شوید تا آن را به واقعیت خود بدل کنید.
از پلهها پایین بیایید و
سپس از استیج بالا روید و بر روی آن صندلی بنشینید و به تماشاچیانی بنگرید که هم
اکنون در تاریکی نشستهاند تا زمانی که نورها روشن شوند. شما نمیدانید آنها چه
کسانی هستند ولی میتوانید صدای پچ پچشان را بشنوید. جمعیت کثیری در حال آمدن
هستند. تئاتر ناگهان به ورزشگاه بسیار بزرگی بدل میشود.. اما همچنان به نوعی
خصوصی هم هست! آن بسیار بسیار فرابعدی است، طوری که شما میتوانید بصورت همزمان
ارتباط تک به تک با این میلیونها آدم داشته باشید. سرچشمهٔ آفرینشگر همین گونه
کار میکند، اینطور نیست؟ توانایی اینکه با همه به صورت همزمان با صدای بسیار
زیبایی صحبت کنی که مختص به توست.
چه کسانی اینجا هستند
عزیزانم؟ فکر میکنید کیستند؟ چه میشد اگر آنهایی که در جایگاه تماشاچیان هستند
میتوانستند با شما صحبت کنند؟ چراغها شروع به روشن شدن میکنند و شما میبینید
که همهٔ آنها اینجا هستند. همهٔ آنها شبیه به شما هستند ولی اندکی متفاوتند.
گروههای متعددی وجود
دارند با اندازههای مختلف، اما همهٔ آنها به شما مینگرند و دسته جمعی پیامی
برای شما دارند و آن پیام این است: «ما خانواده کهکشانی شما هستیم. ما واقعی هستیم
و ما از همان زمانی که حیات بر روی این سیاره شکل گرفته همیشه اینجا بودهایم و
برای این لحظه صبر کردهایم. صبر کردهایم تا شما از روی این پل عبور کنید، و ما
با شما حرف بزنیم، با شما صحبت کنیم.»
عبور از این پل یعنی شما
[در واقع] چیزی را میدانید که پیش از این نمیدانستید. حتی قبل از سال 2012! این بدین معنی است که
بشریتی هست که شروع به بالا کشیدن خود و بیدار شدن کرده و وقتی این کار را کرد آنها
(بشریت) هم به تماشاچیان خواهند پیوست. اکنون شما از آنها جدا هستید و آنها به
شما نگاه میکنند تا بگویند: «لطفاً باور کنید که ما اینجا هستیم. ما از شما حمایت
کرده و به شما میگوییم که شما موفق شدید، ما از شما متشکریم.»
اما بیشتر از آن آنها میخواهند
برای مدتی با شما بنشینند و در این فرایند با هم نشستن، اطلاعاتی را با شما به
اشتراک بگذارند و شما اگر برای مدتی با آنها بنشینید آن اطلاعات را دریافت خواهید
کرد؛ آنها برای شما اطلاعاتی دارند در مورد اینکه شما [واقعا] چه کسی هستید و حتی
پیش از این [تجربه سهبعدی] چه کسی بودید.
این خانواده کهکشانی
شماست و من میخواهم آنها را ملاقات کنید و آنها را بشناسید. اوه اگر آنها میتوانستند
با شما صحبت بکنند: تک به تک، بیولوژی به بیولوژی آنها داستانهایی را برای شما
بازگو میکردند. این کهکشان داستانی برای گفتن دارد و این سیاره که زمین نامیده میشود
قسمت بزرگی از آن است، یکی از آخرین سیاراتی که شروع به مشارکت با آگاهی بالا کرده
و به آنچه شکوهمند است ملحق میشود.
ای انسان عزیز این لحظه
برای تو واقعی است. خانواده خود را ملاقات کن.
بمان و بشنو.
فقط بمان و بشنو که آنها
اکنون به تو درباره کسی که بودهای و جایی که قبل از این که زمین خنک شود تو آنجا
بودهای چه میگویند! [کرایون میخندد]
و اینچنین است
[1] دراین
کهکشان و کهکشانهای دیگر
[2] صلح و
دوستی و همنوع دوستی
[3] shawoman
[4] Nodes and Nulls
نظرات
ارسال یک نظر