مدیتیشن۵

 

2020.10.07

درود عزیزانم، من کرایون هستم.

نزدیک‌تر بیایید، آه عزیزان نزدیک‌تر بیایید، زیرا این تنها چیزی است که می‌توانم بگویم تا برای هر یک از شما منطقی باشد، با توجه به آنچه می‌تواند اتفاق بیفتد، آنچه در حال حاضر می‌تواند اتفاق بیفتد...

شاید شما قبلاً این سفر را انجام داده باشید، امیدوارم که این کار را کرده باشید. مدتی پیش به شریکم گفتم این سفری است که بشریت باید به طور منظم طی کند. این تظاهر به سفر نیست!

تجسم و تصویرسازی‌ای که در ادامه می‌آید، یک تصویرسازی نیست. این یک تمرین حرکت و جابجایی بین ابعاد است، چیزی است که لزوماً تاکنون در دسترس همه بشریت نبود.

ممکن است بگویید که به روشی خاص همه چیز در دسترس و امکان پذیر است، اما برای انسان چیزهایی وجود دارد که باعث ایجاد وقفه می‌شود، چقدر ممکن است پیش بروید؟ زیرا شما با واقعیتی که در آن هستید (چهار بُعدی) بسیار سرگرم شده‌اید.

کسانی هستند که به این جلسه خاص می‌آیند و می گویند: «من می‌خواهم ادامه دهم، می‌خواهم تجسم و تصویرسازی کنم، می‌خواهم آنجا باشم، اما وقتی به یک مکان خاص می‌رسم، به نظر می‌رسد که وقفه‌ای پیش می‌آید، من فقط می‌توانم تا اینجا پیش بروم.»

حق با شماست! و به همین دلیل است که ما این جلسات را تکرار می‌کنیم و تکرار می‌کنیم، زیرا این تمرین خاص، تمرینِ انتقال به یک مکان چند بعدی است که شما به طور معمول به آنجا نمی‌روید.

این مکان جایی است که می‌توان گفت به صورت خطی واردِ هوشیاری (آگاهی) کسانی می‌شود که حتی اندکی از آنچه ممکن است قادر به انجام آن باشید را درک می‌کنند...

ما قصد داریم از واقعیت ۴ بعدی که شما می گویید واقعیت شماست، بیرون برویم و در این مرحله قدم در یک مکان فرابعدی می‌گذاریم که فراتر از آن چیزی است که فکر می‌کنید واقعی است.

و قبلاً این بحث را داشته‌ایم: چه چیزی واقعی است؟

ما همیشه این سوال را از شما عزیزان می‌پرسیم، ممکن است دوباره بگویید:

«خب، خب آقای چنل کننده! آنچه برای من واقعی است، همان چیزی است که من می‌توانم آن را لمس کنم و احساس کنم!»

و من دوباره به شما می گویم که این ویژگی ۴ بعدی است، اما وقتی از ۴ بعدی عبور کردید، این بدان معنی است که واقعی نیست.

وقتی به سطح جدیدی فارغ التحصیل می‌شوید و آن مرحله قبل را که دوست داشتید ترک می‌کنید، آیا به این معنی است که سطوح جدیدی وجود ندارد؟ یا این فقط به این معنی است که شما با آن سطحی که در آن هستید سرگرم شده‌اید؟!

رفتن به جایی که می‌خواهیم شما را ببریم دشوار است... اما من همیشه می‌خواهم شما را به آنجا ببرم.

نزدیک شوید، نزدیک شوید و گوش دهید:

پلی هست که باید از آن عبور کنید، این یک پل استعاره‌ای در این تصویرسازیِ شماست، و تصویری که از این پل دارید مهم است، و دلیل آن این است که این یک سیگنال به بدن شما، به هوشیاری شما، به ذات و اینِیت شماست، به روح شما که:

«شما قصد دارید یک بُعد را کنار بزنید.»

به عبارت دیگر می‌خواهید از آن عبور کنید... دیواری که قبلاً گفته‌ایم، «دیوار باور» است و شما واقعاً به آنجا خواهید رفت، این فقط تجسم و تصویرسازی نیست، فرابعدی بودن این گونه است.

عزیزان... شما می‌توانید روی صندلی بنشینید و به یک سفر بروید و این را می دانید.

هر تجربهٔ «خروج از بدن» که برای بسیاری، خیلی واقعی است، به شما خواهد گفت که آنها بدن خود را ترک کرده‌اند، حتی در هنگام سفر می‌توانند خود را در ۴ بعدی ببینند.

و سپس این سوال پرسیده می‌شود که چه چیزی واقعی است و شما کجا هستید؟ و پاسخ این است:

بله! فرا بعدی این امکان را برای شما فراهم می‌کند که همزمان در دو مکان باشید، بنابراین اجازه دهید به آنجا برویم!

همه اینها شما را برای دیدن پل آماده می‌کند.

این پل ممکن است دفعه به دفعه، جلسه به جلسه دیگر تغییر شکل دهد، اما همیشه وجود دارد.

این پل نشان دهنده رفتن به سمت ناشناخته است، مکانی که ممکن است بگویید قبلاً آنجا بوده‌اید:

«خوب کرایون، من تعدادی از این جلسات را انجام داده‌ام، حالا بیایید فقط از این مه عبور کنیم!»

اوه واقعا؟!! بنابراین شما فکر می‌کنید می دانید که همیشه در آن طرف مه چیست؟ شما نمی‌دانید! شما نمی‌دانید!

از آنجا که فرابعدی بودن اینگونه است، شما به بعد شماره ۵ نمی‌روید! بلکه همزمان به همه آنها (ابعاد) می‌روید و وقتی این کار را می‌کنید، همه چیز تغییر می‌کند.

اگر تاکنون موفق بوده‌اید و می‌فهمید که به کجا می‌روید، راحت‌ترید.

آنچه شما در آن طرف مه می‌بینید با اولین باری که رفتید بسیار متفاوت است.

تصمیم نگیرید که می دانید آنجا قرار است چه روی دهد!

همانطور که به پل نگاه می‌کنید می‌فهمید که این پل باید از روی چیزی عبور کرده باشد، این فقط یک پل طویل در خاک نیست.

حقیقتا زیر پل چیزی وجود دارد... یا یک نهر کوچک یا دره بزرگ، برای شما هرچه هست شما را از «آنچه می دانید» به «آنچه نمی‌دانید» می‌برد.

و هرچه که این گودال و شکاف زیر پل، عمیق‌تر باشد، «عدمِ اطمینان» شما بیشتر است؛ شکاف و گودال عمیق یک نماد است و در واقع استعاره‌ای از این است که چقدر برای شما دشوار است که به واقعیتی که من می‌خواهم شما را ببرم، بیایید...

این حلقه دوازده است...

درست وسط این پل یک غبار و مه وجود دارد. شما قرار است که از درون آن بگذرید. و ما قبلاً به شما گفته‌ایم، در هر جلسه، ما از میان مه عبور خواهیم کرد، تک تک جلسات.

عزیزان به نظر می‌رسد گذر از مه استعاره‌ای باشد از» انتقال از یک واقعیت به واقعیت دیگری.» کمی بیشتر از این است... آن مه نمایانگر «انتقال به مکانی است که شما انتظار آن را نداشته‌اید!»

شما قرار نیست به سادگی فقط به طرف دیگر شکاف بروید. شما در حال رفتن به (درون) «روح خود» هستید. ممکن است بگویید: «خوب من مطمئن نیستم متوجه مفهومِ «وارد شدن به روح» شده باشم.»

و من به شما خواهم گفت: شما کاملا درست می گویید، نمی‌فهمید... زیرا رفتن به روح شما چیزی است که بشریت انجام نمی‌دهد...!

اگر شما از شمن های گذشته بپرسید به شما خواهند گفت که معنی این چیست. و سالها طول کشید تا آنها درک کنند که این کار حتی ممکن است.

برخی تصور می‌کردند که این فقط یک تجسم و تصویر زودگذر از چیزی است؛ آن‌ها نمی‌فهمیدند که این متعلق به آنها است... آن‌ها (هنگام تجربه ورود به روح و دنیای فرابعدی) جایی نرفتند، آن‌ها به سادگی چند بعدی شدند و ناگهان این در باز شد...

شما در شُرفِ سفر به درون الهی‌ترین بخشی از وجود خود هستید، بخشی از شما که همیشه آنجا وجود داشته است، همیشه مُهیا برای شما، همیشه آماده برای شما...

و در آن مکان، اوه چیزهای زیادی وجود دارد که ما می‌توانیم انجام دهیم... نزدیک‌تر شوید (موسیقی پخش می‌شود) عزیزان قدم به روی پل بگذارید، از میان غبار عبور کنید... و درک کنید که نباید این کار را تفریحی انجام دهید.

شما در آستانه آماده شدن برای عبور از مه هستید.

کفش خود را درآورید. این یک افتخار است، این فقط درآوردن کفش‌های شما نیست، این یک سمبل برای الوهیت و مقدس بودن است، زیرا شما در شرف بازدید از مقدس‌ترین چیزی هستید که برای شما وجود دارد، به مکانی باستانی می‌روید که آینده را نشان می‌دهد و آن روح شماست.

عزيزان با من حرکت کنید، بگذاريد دست شما را بگيرم، با من بياييد...

و حالا که از بین این مه عبور می‌کنید، آیا اصلاً چیزی می‌بینید؟ این چه چیزی است که باید ببینید؟

می‌بینید، می‌بینید، می بینیدپ! [کرایون می‌خندد]

تقریباً همهٔ این نوع مدیتیشن‌ها شما را به آنچه قرار است ببینید هدایت می‌کنند.  اما این یکی نه!

من شما را به دیدن ابهت و عظمتِ شما دعوت می‌کنم.

این مه چه شکلی است؟ عزیزان، این مه همانطور که می‌رویم تغییر خواهد کرد.

شگفت زده نشوید اگر اولین چیزی که می‌بینید بعد از مه، یک جنگل بارانی پر از صلح و آرامش باشد یا آن شریکِ شما که «گایا» می‌نامید باشد؛ مادر طبیعت، آن زیباییِ همه چیزهایی که وجود دارد... زیباترین چیزهایی که شما تا بحال دیده‌اید اغلب از این سیاره بوجود آمده‌اند...

و اگر اینها را می‌بینید این یک گام خوب رو به جلو است، زیرا این بدان معنی است که شما واقعاً آمادهٔ درکِ چیزی هستید که اکنون نمی‌فهمید.

و این همان چیزی است که شما نمی‌فهمید:

«شما متعلق به اینجا هستید. شما بیش از اندازه دوست داشته می‌شوید. این اتفاقی نیست که شما روی کره زمین هستید. به مکانی که لیاقت حضور در آن را دارید خوش آمدید... به مکانی که لیاقت حضور در آن را دارید خوش آمدید...»

همانطور که در این مکان، یا بهتر است بگوییم در این بُعد، چرخی می‌زنید، برخی قبلاً گزارش داده‌اند که مانند همیشه گام بر نمی‌دارند، برخی حتی فکر می‌کنند ممکن است کمی شناور باشند... زیرا وقتی از ۴ بعدی خارج می‌شوید، همه چیز در نحوه درک شما، حتی در نحوه سفر شما تغییر می‌کند.

اما برای این تمرین، بخاطر مکانی که قراراست برویم من از شما می‌خواهم شما روی زمین بمانید. (شناور نشوید)

در این مقطع خاص از سفر، هر بار، شما را به دیدن معبد دعوت می‌کنیم و ما آن را «معبد» می‌نامیم، معبد شما... زیرا تقریباً در همه فرهنگ‌ها، یک معبد نشان دهنده «تقدس» است.

یک معبد نشان دهنده چیزی است که شما برای ملاقات با «چیزی عظیم‌تر و بزرگ‌تر» وارد آن می‌شوید... و حق با شماست.  زیرا این معبد خاص و درب این معبد که مانند همیشه وجود دارد و وجود خواهد داشت، نشان دهنده رفتن به آن مکانی است که «طنین انداز فرمولِ آگاهی» است.  چهارها... دوازده‌ها، ریاضیات همه آنچه هست ... این دوازده است...

این سوپ واقعیتی است که شامل تمام ابعادی است که خلق شده است، به گونه‌ای که شما می‌توانید همزمان در همه آن ابعاد باشید.

و از آنجا که می‌توانید در همه آنها همزمان حضور داشته باشید؛ قرار است در این مکانی که به آنجا می‌روید چیزهایی برایتان روی دهد.

این مکان چه شکلی است؟ مهم نیست، چون هر بار تغییر می‌کند...

اگر دوست دارید بگذارید که معبد از کریستال ساخته شده باشد! یا اگر دوست دارید بگذارید از گیاه ساخته شده باشد... هرچه که هست، آن معبد، شما هستید و باعث می‌شود احساس آرامش و صلح کنید.

با من در آنجا قدم بزنید و دوباره آنجا یک آمفی تئاتر هست.

شما آن را درست همانجا می‌بینید. آمفی تئاتر چقدر بزرگ است؟

بعضی از شما قبلاً در این سفر با من بوده‌اید و تشخیص می‌دهید که آمفی تئاتر کمی بزرگتر شده است، کمی بزرگتر... شما قصد دارید به آن مکان دایره‌ای شکل بروید...

آمفی تئاتر، دایره‌ای شکل است با استیج و صحنه‌ای در مرکز آن درکفِ زمین و صندلی‌هایی که در اطراف آن قرار دارد... از راهرو پایین می‌آیید و در آن صحنه قدم می‌گذارید، زیرا آنچه در ادامه می‌آید همیشه همان چیزی است که این جلسات شفا در مورد آن است.

من از شما می‌خواهم روی صندلی‌ای که آنجا است بنشینید و آن صندلی می‌تواند به هر اندازه، و هر رنگ و از هر جنسی که بخواهید ساخته شده باشد. این صندلی جایی است که شما قرار است آنچه را که برای آن آمده‌اید به سادگی بدست آورید...

و عزیزان آنچه برای آن آمده‌اید، شاید این باشد: آرامش، عدمِ ناامیدی، بهبودی و شفا برای بدن شما... همه اینها روی صندلی است که در آن نشسته‌اید.

نزدیک‌تر بیایید.

من می‌خواهم شما روی این صندلی بنشینید و اعلامیه‌هایی را برای آنچه برای آن آمده‌اید بیان کنید...

زیرا همانطور که ممکن است متوجه شده باشید یا شاید متوجه نشده باشید صندلی‌های اطراف آمفی تئاتر در حال پر شدن هستند و این صندلی‌ها نه فقط با کسانی که شاید آنها را دوست داشته‌اید و از دست داده‌اید، و نه فقط لزوما با تمام فرشتگان اطراف کهکشان یا جهان، یا نه فقط حتی با تناسخ‌ها و زندگی‌های گذشته شما پر شده است بلکه من به شما می گویم که: این‌ها شهروندان آفرینش (citizens of creation) هستند... آن‌ها کسانی هستند که روحی مانند روح شما دارند... زیرا وقتی قدم در فضای فرابعدی خود می‌گذارید به فضای دیگران قدم می‌گذارید... آیا این را می‌دانستید؟

جشنی در شرف وقوع است اما امروز روی هر یک از صندلی‌ها یکی از «خودهای شما» نشسته است و شما میلیاردها از آنها را دارید و آنها اکنون در آنجا هستند تا نزد شما بیایند و بگویند:

«ما در حال گوش دادن هستیم، به ما بگو به چه چیزی نیاز داری؟ به ما بگو چه می‌خواهی؟ در مورد شفایی که برای آن آمده‌ای به ما بگو... دستور بده!

ما تو را دوست داریم. ما در این فضای فرابعدی به تو گوش می‌دهیم. این فراتر از یک تصویر و تجسم است. ما آماده شنیدن این هستیم که تو از حقیقت خودت بگویی؛ از این نترس که حتی این‌ها را بر روی صندلی‌ای که در آمفی تئاتر نشسته‌ای، بیان کنی!»

شما می‌توانید بگویید:

«من امروز برای سلامتی آمده‌ام. من امروز برای قدرت آمده‌ام. برای خوشبختی و شادی... امروز آمده‌ام... بنابراین دیگر هرگز ترسی نخواهم داشت. امروز برای راه حل‌های مشکلاتم آمده‌ام که می دانم این راه حل تقریباً در همه صندلی‌های اطراف من وجود دارد.»

و این همانجایی است که شما می‌خواهید بنشینید.

اوه عزیزان! من می‌خواهم که شما با تصویرسازی یا بدون تصویرسازی به این مکان برگردید و ما می‌خواهیم شما را به آنجا ببریم و در همه این جلسات «شکوه شما» را به شما یادآوری کنیم. اما فعلاً کافی است، اینطور نیست؟!

شما قرار است با من دوباره به اینجا بیایید و ما کارهای مختلفی را انجام خواهیم داد. اما فعلا می‌خواهم شما بدون وقفه در آنجا بمانید.  می‌خواهم فقط مدتی آنجا بنشینید...

شما مجبور نیستید دوباره رویِ پل برگردید (تا دوباره به سه بعدی برگردید) زیرا وقتی تصمیم می‌گیرید از این منظره، از این مکان، بیرون بیایید، «بُعدیت» شما را به همان مکانی برمی گرداند که فکر می‌کنید به آن متعلق هستید.

من کرایون هستم و به همین دلیل اینجا هستم...

نزدیک‌تر بیایید...

و این‌چنین است.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مدیتیشن۱۲۶

پیش‌مدیتیشن۱۲۴

مدیتیشن۱۲۵