پیشمدیتیشن۱۲
2020.11.25
درود عزیزانم، کرایون
هستم از خدمات مغناطیسی.
همکار من داستانی را [از
زندگی خودش] تعریف میکند که در واقع مقدمهای بود برای پذیرش همۀ آن چیزهای دیگری
که او معنایش را نمیفهمید، یا شاید من میتوانم بگویم همه چیزهایی که همیشه وجود
داشتند اما او آنها را نادیده میگرفت. این داستان او، بخش کوچکی ازموضوع پیام
امروز است. در واقع پیام امروز، دربارۀ «ارتباط با روح» است. اما در مورد همکار
من، اصلاً این رابطه وجود نداشت. او اعتقادی نداشت. از نظر او شاید روحی وجود داشت
اما گذشته از همۀ اینها او هیچ دورهای در این مورد ندیده بود. پس اگر در مورد
مسائل متافیزیکی که شاید به نوعی معنوی هم بودند و او تاکنون آن را نشنیده بود،
صحبت میکردی برایش غیرقابل باور بود. اما مشکلی که با چشمانش پیدا کرد او را به
زانو در آورد![1]
این پروسه برای بسیاری از
مردم روی میدهد و در این انرژی جدید دیگر نیازی به آن نیست عزیزانم. مردم شروع به
اکتشافاتی در مورد خودشان کردهاند، زیرا این اکتشافات شروع به معنا یافتن کردهاند.
این یک انرژی جدید است. میخواهم دربارۀ «ارتباط با روحتان» گفتگو کنیم. داستانی
وجود دارد، درباره اینکه «یک انسان در انتخابِ آنچه میخواهد انتخاب کند، آن هم
بدونِ هیچ گونه دخالتی؛ چقدر آزاد است» و اغلب دربارۀ این آزادی، بحثهایی وجود
دارد.
مثلا: «انسان چقدر آزاد
است که اینکار را انجام دهد یا آنکار را و همچنان آفریدهای از خدایی باشد که
خلقش کرده است!» ما به شما گفتهایم که شما حقِ انتخاب آزادانۀ ۱۰۰ درصدی مطلق دارید. ما همچنین به شما گفتیم
که تنها دخالتی که وجود دارد، در سطحِ جهانی است، و آن اینطور است که ما چیزهایی
را سر راه شما قرار میدهیم تا شما، اگر خواستید، آنها را ببینید و تجربه کنید.
ما، ما که سرچشمۀ
آفرینشگر در آنسوی پرده هستیم، هرگز یک انسان را به سوی گرفتن یک تصمیم هُل نمیدهیم.
ما به انسان حق انتخاب میدهیم. همکار من هم هُل داده نشد و تحت فشار قرار نگرفت
تا کاری را انجام دهد، این خودش بود که آزادانه انتخاب کرد تا باور کند که «شاید
یک انرژی شفا بخش وجود دارد که او قبلاً چیزی درموردش نمیدانسته است.» او مجبور
نشد که اینکار را انجام دهد. او میتوانست بایستد و رنج ببرد. اما در عوض او از
طرف یک همکار و شریک راهنمایی شد که باعثِ ترغیبِ او شد. این آموزشی است که ما به
شما میدهیم، به عنوان یک همکار، تا باعث شویم که اگر خواستید نگاهی بیاندازید و ببینید.
روحِ شما فراتر از یک
باورِ زیباست، آفرینشی از روحِ آفریدگار است، یک آفریدۀ بیپایان، بدون عمر،
باشکوه و فرابعدی است. آیا معنای این را میفهمید؟ و همۀ شما روح دارید، تک تکِ
انسانها. و هنوز برای شما این روح بطور عمد مانند یک توهم به نظر میرسد عزیزان،
زیرا اگر میتوانستید روح را حس کنید، میتوانستید آن را ببینید، اگر غریزهای
داشتید که به شما میگفت: «اوه بله، روحم وجود دارد و اینجاست.» این یک پیش داوری
و سوگیری ایجاد میکرد. شما میبایست از انتخاب آزادانه برخوردار باشید.
اکثر انسانها دربارۀ روح
میشنوند، شما حتی در سیستمهای معنوی دربارۀ روح میشنوید، اما اگر ما میگفتیم:
«این روح چیست؟ برای شما چه میکند؟ کجاست؟ آیا میتوانید آن را تجربه کنید؟» اکثر
انسانها میگفتند: «نه، روح چیزی است که وقتی بمیریم به آن ملحق میشویم! روح
چیزیست که به نوعی انگار فقط اطراف ما معلق است و واقعاً و حقیقتاً فقط بعد از مرگ
قابل فعال شدن است، به نوعی هنگام مرگ روحت را پس میگیری و موقع تولد آن را ترک
میکنی و از آن جدا میشوی!» اینها باورهای معمولِ شماست. و هنوز حتی نوعِ
گفتارتان که در مورد «داشتن روح» بسیار عادی و معمولی است و حتی معنوی هم نیست،
مثلاً میگویید: «آن دریانوردان که روی دریا بودند چند تا روح دیدند؟»
پس میبینید که وقتی همه
در حدی میدانند که روح وجود دارد اما حس میکنند شاید قابل دسترس نیست، چقدر صحبت
کردن درباره روح بسیار سخت است. رابطه با روح شروع به «انتقال و تغییر» کرده است.
ممکن است بپرسید: «چرا چنین باید باشد که انسان چیزی چنین شکوهمند و شناختهشده
داشته باشد و هنوز باورش نداشته باشد؟ باید چیزی باشد، شاید آن چیز شما را ترغیب
کند که نگاهی بیندازید؛ و ما قبلاً این را گفتهایم. همکارم حتی مثالهاییزده است
از چیزهایی در زندگیش که آن چیزها را «وادارت کرد تا نگاه کنی» نام نهاده است که
روحِ خدا کاری میکند که کسی چیزهایی ببینید یا تجربه کند که غیرقابل توضیح و
غیرمنطقی است و باعث میشود که تو نگاه کنی که شاید چیزهای بیشتری از درک من وجود
دارد.
آیا ممکن است که اکنون
روح شما اینجا باشد؟ همیشه با شما باشد؟ اگر روح پاسخِ تک تکِ مشکلاتی که شما
دارید را داشته باشد، چه؟ حتی راه حل مشکلات سلامتی شما؟ اگر روح ابزاری داشته
باشد که در زمان سختیها به شما کمک کند چه؟ اگر روح راه حلهای فیزیک و اختراعاتی
درون خود داشته باشد چه؟ اگر روح به دیگر روحها در جهانِ هستی متصل باشد چه؟ اگر
روح استادی را در خود داشته باشد چه؟ اگر نگاه میکردید همۀ اینها را میدیدید.
من فقط حقیقت را به شما گفتم. رابطه بین شما و روحِ شما، شروع به انتقال کرده است.
بسیار جالب است که چطور
انسانها میتوانند ببینند یا نبینند و چطور همه چیز را براساسِ آموختههایشان و
آنچه مردم به آنها میگویند برداشت میکنند. یک مرد یک خال روی پشتش دارد. او آن
را نمیبیند و دستش به آن خال نمیرسد. هیچ راهی وجود ندارد که به آن خال دسترسی
داشته باشد. او خال را در آینه میبیند و دیگران هم به او میگویند: «خب تو یک خال
روی پشتت داری!» با این وجود هنوز کسانی هستند که میگویند: «نه من خال ندارم! نه
همه اینها فریب است! این یک خطا و توهم بینایی است! گاهی پیش میآید و برطرف میشود!
نمیدانم چیست، اما خال نیست!» آنها میتوانند خال را در آینه ببینند و به این
معناست که خال وجود دارد. اما میگویند: «من واقعاً نمیتوانم آن را حس کنم، من
نمیتوانم آن را ببینیم مگر به کمک یک آینه یا عکس! که البته اینطور دیدن که دیدن
واقعی و زنده با چشمان خودم نیست!»
اُه، واقعا؟ عزیزانم،
کسانی هستند که میکروبها را انکار میکنند چون نمیتوانند آنها را ببینند! میگویند:
«این یک توطئه است! همۀ این داستانهای میکروبها توطئهاند!» کسانی هستند که میگویند
که «زمین گِرد نیست! این ماجرای گرد بودن زمین همهاش توطئه است!»
واقعا؟ انسانهایی وجود
دارند که این برداشت را دارند که هیچ چیزی حقیقتاً واقعی نیست مگر اینکه بتوانند
آن را تجربه کنند، لمس کنند و حس کنند! عکسها اهمیت ندارند، آنچه بقیۀ مردم میگویند
اهمیتی ندارد، اثباتها اهمیت ندارد! این ذهنیتی است که امروزه وجود دارد، و اینها
کسانی هستند که میگویند: «هیچ روحی وجود ندارد!»
میخواهم موضوعی برای فکر
کردن به شما بدهم. بسیاری هستند که تجربۀ «تغییر آیین» داشتهاند. اما آیا میدانستید
که تنها یک دین نیست که برخی از مردم به آن تغییر دین میدهند؟ برخی به یهودیت،
برخی به دین بودا، برخی به اسلام و برخی به مسیحیت تغییر دین میدهند. واقعاً چه
خبر است؟ اینک به شما میگویم چه خبر است. همۀ اینها یک چیز مشترک دارند، این
افراد تغییر دین میدهند زیرا شروع به لمس چیزی در آن دین کردهاند که قبلاً حس
نکرده بودند. انرژی اولیۀ روح، عشق است و تک تک آن ادیان، عشق را در هستۀ خود
دارند و آن عشق لزوماً در دکترین و اصول و قوانین آن دین نیست؛ آنان انرژی عشق را
احساس میکنند، عواطف آن را و عواطف افرادی که در اطرافِ خودش آن دین را دارند حس
میکنند، زیرا آنان به عشق درونِ هستۀ آن دین علاقمند شدهاند. و آنان به آن دین؛
که اهمیتی ندارد چه دینی باشد یا مردم چه در مورد آن دین میگویند؛ تغییر آیین میدهند
چون آن عشقی که حس کردهاند بسیار واقعی است، آنها عشق را کشف کردهاند.
به «ارتباط با روح» خوش
آمدید!
این اولین چیز در
«توانایی در صلح بودن» است: داشتنِ احساس عشق، داشتن این اندیشه که ممکن است حتی
شفا یا شاید حتی کمی جادو برای تو وجود داشته باشد. در حقیقت همه ادیان این را
آموزش میدهند و نام آن را «معجزه» گذاشتهاند. نام آن را «شفایِ خود به خودی»
گذاشتهاند، در هر صورت این واقعیت دارد. اما همۀ این چیزها به عشق متصلند.
روشهایی که شما در این
برنامه میشنوید، حتی از فیزیکدانهایی که به عنوان مهمان
در این برنامه حضور دارند، همگی در مورد عشق حرف میزنند، آنان بدونِ عشق قادر به
انجام روشهای شفابخش نیستند و خودشان هم میدانند.
دوست دارم به شما بگویم
که چه خبر است. این سیاره در یک انرژی جدید است و این انرژی جدید شروع کرده است که
شما را به سویِ «آزمودنِ ارتباط با روح» هُل بدهد، زیرا در این ارتباط «روشنبینی»
و «بیداری» وجود دارد. به محض اینکه شروع کنید با روح خود ارتباط برقرار کنید و
اولا: باورش کنید، ثانیا: بفهمید و درک کنید که روح بیش از یک وجود است، در حقیقت
روح، شکوهِ خداوندِ درونِ شماست، آنگاه هنگامی که به خود نگاه میکنید و درون خود
را کنکاش میکنید، در واقع چهرۀ خدا را لمس میکنید.
حالا شما میدانید که چرا
من به همکارم گفتم که جلساتِ شفابخشِ «حلقه دوازده» را آغاز کند، زیرا ما قصد
داریم که «افزایشِ ارتباط با روح» را آغاز کنیم. اکنون زمان آن است. انرژی درست و
مناسب است. 2012 را پشت سر گذاشتیم.
و آن نورپیشههایی که میخواستند این چیزها را داشته باشند اکنون آمادهاند و
خواستار آن هستند. و حتی اگر شما تمام عمرتان مشغول کارهای معنوی بودهاید و هنوز
در عبور از پل مشکل دارید؛ که برخی از شما اینگونهاید و برخی نه؛ دلیل آن اینست
که این ارتباط جدید است. شما قبلاً چنین چیزی به این شیوه نداشتهاید. شما از پل
عبور میکنید و ما ازشما میخواهیم که شریکی در این کار فرابعدی شوید، روح خود را
ملاقات کنید، آن ارتباط برقرار میشود و اولین چیزی که حس میکنید امنیت است، عشق
است و بزرگترین چیزی که حس میکنید باور این است که حقیقتاً شفا امکانپذیر است،
اهمیتی ندارد که چه مشکلی دارید، اهمیتی ندارد که در زندگیتان چه روی میدهد، همه
اینها میتوانند اصلاح شوند و بازنویسی شوند و از شما و زندگی شما خارج شوند. این
همان چیزی است که روح برای شما دارد، روح شکوهمند است، فرابعدی است، چیزهایی برای
شما میآفریند و ایجاد میکند که شما در سه بعدی نمیتوانستید ایجاد کنید؛ و همۀ
اینها را در عشق و شفقت بستهبندی کرده و به شما هدیه میدهد!
عزیزانم، در سالهای
بسیار بسیار دور به شما اطلاعاتی دادم، دربارۀ اینکه «شما بسیار مورد عشق هستید.»
و حقیقتاً که همینطور است. آفریدگاری هست که هماکنون به شما مینگرد و میگوید
«لطفاً نزدیکتر بیا، و آن چیزهایی که
همیشه برای تو وجود داشتهاند را پیدا کن.» [کرایون میخندد]
بیشتر از اینها برای
گفتن هست.
و اینچنین است.
[1] مشکلی که
لی کارول برای چشمانش پیش آمد و به توصیه یکی از همکارانش به کمک سنت جرمن و شعله
بنفش چشمانش درمان شد.
نظرات
ارسال یک نظر