پیشمدیتیشن۸۶
درود عزیزانم، کرایون هستم از خدمات مغناطیسی.
]عنوان[ این مجموعه ]چنلهای[ این ماه، که شاید مورد علاقه من نیز تا به اکنون
باشد، «اتصال عشق» است. این
دومین چنل از چهار چنل کوتاه در مورد عشق است. عزیزانم، میتوانم چیزهای
زیادی در مورد آنچه شما آن را عشق مینامید بگویم و هیچ یک از آنها بیانگر
تاثیر، قدرت، عظمت، و شکوه معنای واقعی آن نیست. بگذارید سرنخی به شما بدهم!
ممکن است قبلاً این چیزها را گفته باشم اما هر چقدر
هم بیان شوند باز هم کم است. در واقع میتوان گفت در تمام این ماه، در حالِ تقویت،
[و] بازبینیِ مجددِ بسیاری از چیزهایی هستیم که میخواهیم شما بدانید و درک کنید،
به ویژه درخصوص آنچه در حال حاضر در جهان اتفاق میافتد. سرنخی که میخواستم به آن
اشاره کنم این است که اگر به همۀ چیزهایی که ممکن است در آن سوی پرده -که به هنگام
تولد در آن هستید- میگذرد، نگاهی بیندازید [متوجه چیزی میشوید]؛ و البته چیزهای
بسیاری وجود دارد؛ ما
در مورد برخی از آنها به شما گفتهایم: شادی، خنده، اما بزرگترین
آنها عشق است. شما
میتوانید شفقت فوقالعادهای داشته باشید. شما میتوانید مهربانی و نگرشی مثبت و
شادیبخش داشته باشید، اما بزرگتر از همۀ این چیزها و [در واقع] بزرگترین آنها، «عشق»
است.
آن نوع عشقی که ما از آن صحبت میکنیم، با آن
چیزی که شاید برخی از شما به آن فکر میکنید متفاوت است؛ عشق به انسانی دیگر شگفتانگیز
است و شاید شما آن را به یکدیگر ابراز میکنید و آن را جدی میگیرید. شما عشقتان را به حیواناتی که
احتمالاً با شما هستند ابراز میکنید، آنها را دوست دارید، و در مورد عشق خود به
آنها نیز کاملا جدی و متعهد هستید. شما
شاید ]عشقتان
را[ حتی به سیاره نشان دهید؛ اما ]عشقی[ عظیمتر و تاثیرگذارتر از عشق خداوند وجود
ندارد.
و آن ]عشقی[ که ما در مورد آن به شما گفتهایم که حتی به
تمامی و کاملاً اشتباه درک شده است، «عشق به خود» است. اما ]عشقی[ که من میخواهم در مورد آن صحبت کنم همانی
است که از بدو تولد در وجود شما ریشه دوانده است؛ آیا به یاد دارید [که] - ما بارها
و بارها گفتهایم - «خلق شده در تصویر او»، چیزی که شما در کتاب مقدس خواندهاید؟ و نه تنها در کتاب مقدس که
شاید شما از آن آگاه هستید، بلکه در تعداد زیادی از نوشتهها در متون مقدس بسیار: «در
تصویر او خلق شده»؛ این مجموعه کلمات برای صحبت در مورد چیزی که در ]تصویر[ آن خلق شدهاید مناسب نیستند.
این تصویر، تصویرِ سرچشمه آفرینشگر است؛ حتی جنسیت نیز ندارد؛ این بزرگترین چیزی است
که تاکنون وجود داشته است؛ تصویری که شما در آن خلق شدهاید، عشق است؛ این بدان معناست که وقتی آنجا
مینشینید، وقتی گوش میدهید، شاید در حالی که تماشا میکنید، عشق آنجاست، در
بزرگترین ]شکل
از[ سرچشمهاش، در عظیمترین انرژیاش. و برخی هستند که میگویند: «خب،
من این ]عشق[ را احساس نمیکنم.» ما
حتی در این برنامه گفتیم، بسیاری هستند که متولد میشوند
و عشق را از خود دور میکنند چون هیچکس آن را مانند عشق خداوند به شما نشان نداده
است، نه به
صورت بیقیدوشرط.
در بسیاری از والدین، این ]عشق بیقیدوشرط[ همان چیزی است که میخواهند
به فرزندانشان بدهند، اما در نهایت به این نقاط کور میرسند و به ]فرزندانشان[ چیز دیگری میدهند که به آن
عشق نزدیک است، اما عشق خداوند نیست. این [عشق[ شما را در بر میگیرد. عزیزانم ]عشق خداوند[، شما را در حس حضوری قرار میدهد که میتوانید
احساسش کنید و بدانید که هر ترسی را از بین میبرد. اگر شما در آن فضا هستید،
فضایی که ما آرزو داریم در حلقه دوازده خلقش کنیم، در آن لحظه هیچچیز مهم نیست،
هیچچیز. این
همان عشق است، ]همان عشقی که[ دوست داریم دوباره آن را شعلهور کرده و
بازبینی کنید؛ و دوباره خواهید گفت: «چگونه این کار را انجام دهیم؟»
بگذارید با گفتن این موضوع شروع کنم: چیزهای
زیادی وجود دارد که عشق را به طور کامل می پوشاند و پنهانش میکند؛ ترس یکی از آنهاست. آیا در حال
حاضر از چیزی میترسید؟ و به طور معمول پاسخ در مورد انسانها، بله است. شما میترسید یا نگران هستید،
شاید ترسی حاشیهای باشد، اما شما همچنان نگران هستید؛ شما نگران همدیگر هستید،
شاید ]نگران[ زندگی خود یا فرزندانتان، والدینتان، همسرتان؛
شاید نگران آنهایی هستید که در جاهای دیگر دنیا هستند و چیزهای زیادی از سر میگذرانند
که زندگی آنها را تحتتأثیر قرار میدهد و این برای شما نگرانکننده
است. خب، این نوعی ترس است. شما
خواهید گفت: «یک دقیقه صبر کن کرایون. بین نگرانی بسیار و ترسیدن
تفاوت وجود دارد.» عزیزانم
برای بدن شما تفاوتی ندارد. فرایند شیمیایی [که از طریق این دو در بدن اتفاق میافتد[ یکسان است و آن شیمی، عشق را خنثی میکند.
آن کسانی که میگویند: «خب، من به اندازه کافی
نگران هستم تا اطرافیانم را دوست بدارم، من به اندازه کافی نگران این و آن هستم.»
چه [گفتید]؟! اینها همه بازی با کلمات و علم معناشناسی است! وقتی از بحثهای سه بعدی
دربارۀ مسائل باطنی که برخی میخواهند با کلمات ]از موضوع اصلی[ جدا شوند، خارج شوید و ]بتوانید[ درعوض به انرژی اولیه عشق بیقیدوشرط برای
همه برسید و مهم نیست که آنها در چه شرایطی هستند یا شما چقدر نگران هستید، ]آنگاه[ میتوانید به عمقِ قلبتان
رجوع کنید و تمام آن ترس را برای یک یا دو لحظه از میان بردارید؛ شما اغلب این کار را انجام میدهید؛
این یک تمرین است و شما میتوانید آن را همیشه انجام دهید تا مجبور نباشید به مشکلی
در این سیاره اشاره کنید و سپس برای آن دعا کنید. لازم نیست نگران شخص دیگری
باشید یا بترسید و سپس برای او دعا کنید. در عوض، شما همانی هستید که عشق
را خلق میکنید و سپس آن به عنوان عشق
و شفقت و مهربانی برای هر کسی که به آن نیاز دارد فرستاده میشود.
این همان اقتداری است که شما از آن برخوردارید.
متفکران باطنی خواهند گفت: «نه ]این طور نیست[، باید آنها را شناسایی کنم و در فهرستی قرار
دهم.» نه، شما نیاز ندارید ]این کار را انجام دهید[. آن عشقی که به عنوان خالق به
شما داده میشود نه تنها ذاتی و درونی است، بلکه همیشه در شما وجود دارد. اما این شما هستید که آن را پنهان
میکنید و حتی ممکن است ندانید که آن را میپوشانید. چرا همین حالا دعای بعدی خود
را نخوانید؟!
«روح عزیز، به من کمک کن تا موانعی که آن تصویر عشق
از سوی آفریدگار که خود من هستم، که در تکتک سلولهای بدن من وجود دارد، پوشانده
را ببینم. به
من کمک کن تا زمانی که به قلبم رجوع میکنم و عشق را برای بشریت یا هر کس دیگری میفرستم درک کنم که لازم نیست
همراه با نگرانی یا ترس باشد. ]عشقی که من میفرستم[ شامل همه است، آنقدر زیبا و قوی است که دقیقا
به سراغ کسی میرود که به آن نیاز دارد. بنابراین خودم آن احساس بسیار
زیبا را خلق میکنم.»
این بیش از یک احساس است. انرژی است که
به همه جا میرود. اگر فقط میدانستید که یک نفر در هماهنگی با میدان و با
دیگران چه کاری میتواند برای همه انجام دهد. شما ]درحالیکه[ دو یا چند نفر هستید این کار را انجام میدهید
و ]البته
که[ فوقالعاده و باورنکردنی است. این انرژی است. اگر میخواهید میتوانید آن را
نیرویی بنامید که ]با آن میتوانید[ بر آن چیزی که تاریکی است فشار آورید و ]بدانید[ وقتی این کار را انجام میدهید، همه چیز
اتفاق میافتد. این
تفکر روشنفکری که باید فهرستی ]از افراد و موضوعات] برای دعا داشته باشید را از
سرتان بیرون کنید .
من به شما میگویم، من از همکارم و همکارش
مونیکا خواستهام تا بخش «لحظات معجزهآسا»[۱] را در برنامه اجرا کنند. و
ممکن است تصور کنید یا فکر کنید که ما از شما میخواهیم که افراد و مشکلات آنها را
تفکیک کنید و برای آنها دعا کنید.
اجازه بدهید چیزی را به شما بگویم. این مثال سه بعدی است، این الگویی
است که بگونهای تنظیم شده که همه درکش کنند. اما اکنون حقیقت را در مورد آن به شما میگویم، راز آن را؛ اگر بخواهید آن را راز بنامید
و آن این است: وقتی وارد قلب خود میشوید چه نام افراد را بدانید یا ندانید یا
چیزی در مورد لیست ]موضوعات[ بدانید یا ندانید، همۀ آنها نمایان میشوند. [اگرچه]
کسانی
هستند که نامهایی را در لیست قرار میدهند و چند ماه بعد این لیست طولانی میشود
یا ممکن است تغییر داده شده یا اصلاح شده باشد یا برخی از آنها به دلیلی یا ]به سبب[ طولانی بودن ناپدید شده باشند؛ اهمیتی
ندارد.
تمام ]اسامی موجود در[ لیست و همه کسانی که تا به حال در آن لیست در
نظر گرفته شدهاند در آن تجربۀ چندبعدی به نام عشق گنجانده شدهاند و این
عشق همۀ شما را در برمیگیرد. و
در آن آرامش هست، شفا هست، زیبایی هست، «لحظههای آها» هست. من به شما میگویم،
شما با چیزی بزرگتر از هر چیزی که «عین.شین.قاف» یعنی «عشق» مینامیدش، سر و کار
دارید. همان
چیزی که از جانب آفریدگار است، چیزی که شما نمیتوانید آن را بفهمید یا توصیف و
تعریفش کنید. بزرگتر
از هر چیزی است که در جهان ذهن شما، و حتی روح شماست، جوهر سرچشمه آفرینشگری است
که این سیاره را ایجاد و شما را خلق کرده است، کیهان را خلق کرده است.
همیشه هدف این بود که در نهایت شما هر آنچه که «پیازِ
انسانیت» است ] پیازِ[ ترس، [پیازِ] نگرانی است، را پوست بکنید و
درست به سمت چشمگیرترین راهحل بروید: عشق... هیچ چیز مانند عشق نیست.
من از همه شما دعوت میکنم که وارد قلب خود شوید
و به چیزی جز زیبایی و محبت، آرامش، شفا، انرژی، کمالِ عشق فکر نکنید. همه چیز
آنجاست. من
دوست دارم فقط دربارۀ آن چندین چنل ارائه کنم فقط برای اینکه بنشینید و آن را حس کنید و با من
باشید. عزیزانم عشق زیباست، من اغلب آن را به شما میدهم؛ این
اطلاعات به اندازهای عالی و ارزشمند است که نباید رهایش کنید تا بعدا دوباره به
آن سر نزنید! به عبارت دیگر، بهتر است همین الان آنها را مرور کنید.
من کرایون هستم عاشق همه شما. عاشق همه شما.
و اینچنین است.
[۱] در این بخش مخاطبان و
ببینندگان در نامهها و پیامهای خود از لحظات معجزهآسا و خلقمشترکهای خود برای
مونیکا و لیکرول مینویسند و مونیکا آن را در برنامه حلقۀ دوازده میخواند. مترجم
نظرات
ارسال یک نظر