مدیتیشن۸۰

 2022.04.27

درود عزیزانم. کرایون هستم. کمی نزدیک‌تر بیایید.

دوباره به جایی آمده‌اید که آن را مکانی امن می‌نامیم. این حلقۀ دوازده است. اینجا مکانی است که در آن تقریباً هر اتفاقی می‌تواند برایتان رخ دهد، هر اتفاقی که برای شما و دیگران نیک‌خواهانه است؛‌ ولی باید با فرضی بنیادی آغاز شود و آن فرض بنیادی این است که به چیزی وارد می‌شوید که فوق‌العاده شخصی است، به انرژیِ وضعیت چندبعدی خودتان، به روحتان [وارد می‌شوید]. و اگر توجه کرده باشید در اولین برنامه هم دربارۀ‌ امکان چندبُعدی‌بودن بحث کردیم و دربارۀ واقعیت‌داشتن آن گفتیم. پرسیدیم: «آیا این واقعی است؟ واقعی نیست؟» اگر گوش داده باشید، این فرض بنیادی با شما آغاز می‌شود، نه با یک گروه. این فرض بنیادی با شخصی آغاز می‌شود که ایده‌ای را می‌گیرد و می‌پرسد: «آیا این واقعی است؟»

این حتی تا همین امروز هم خیلی مهم است. آیا این واقعی است؟ و آنچه واقعی است و [حتی] خود ایدۀ آن، صرفاً ادراک است؛ زیرا واقعیتِ یک نفر، واقعیت فردی دیگر نیست، به‌ویژه وقتی پای معنویات در میان است. خیلی‌ها این‌گونه آموزش دیده‌اند که نمی‌توانید این کار را انجام دهید، یعنی همین کاری را که قرار است اینک انجام دهیم یا همان کاری را که هر هفته انجامش می‌دهیم. شاید هم این‌گونه گفته‌اند که این کار شایسته نیست یا گفته‌اند که این در کتاب مقدس نیامده است؛ پس وجود ندارد یا گفته‌اند خدا همیشه همین است که در این صفحات گیر کرده است، در صفحاتی که هزار سال پیش یا بیشتر و حتی شاید بیشتر نوشته شده‌اند و هیچ چیزِ واقعاً جدیدی [دربارۀ خدا] وجود ندارد. و اگر شما هم یکی از آن‌ها هستید، شما هم گیر کرده‌اید؛ زیرا این ایده که خدا فقط در گذشته است، چندان حقیقت ندارد.

عشق مداوم و زیبایی نسبت به شما هست. گفت‌وگوی مداومی با شما انجام می‌شود که دربارۀ شما و زندگی شماست و دربارۀ احتمالات و شفاهایی است که به شما تعلق دارند. برای خانوادۀ شما عشق و شفقت مداومی هست. خدا این است. او خدایی از گذشته نیست. او خدایی قضاوتگر نیست. او خدایی است که [با شما] در کنش است عزیزانم. این چیزی است که همکارم باید می‌آموخت و چندین سال طول کشید تا چیزهایی را خنثی کند که بسیاری از اطرافیانش به او گفته بودند، چیزهایی دربارۀ اینکه خدا کیست، سرچشمۀ آفرینشگر چه ممکن است باشد.

پس هر فرد باید خودش برای خودش تصمیم بگیرد؛ زیرا هرگز نخواهید دید که آن سرچشمۀ آفرینشگر خاص پایین بیاید و خودش را نشان بدهد و بگوید: «آن این‌گونه است.»

اگر این کار را می‌کردیم، تصمیمی وجود نداشت. وجود داشت؟ دیگر در این باره قضاوتی نبود که این چه چیزی هست یا این چه چیزی نیست، دربارۀ تصمیم‌هایی که در واقع دربارۀ معنویت‌اند هم همین طور، یعنی همان چیزی که تقریباً آماده‌ایم بررسی‌اش کنیم و هم‌اینک شما را به آنجا ببریم. تصمیم با شماست که آیا فکر می‌کنید این درست است یا فکر می‌کنید درست نیست.

به همکارم گفتم که این برنامه را در قالب بحث شکل ندهد. به او گفتم که مخاطبانتان را با این ایده‌ها در قطب‌های مخالف هم قرار ندهید که اینک در این فرهنگ چه چیزی ممکن است در جریان باشد یا نباشد. به او گفتم مخاطبان خود را با عشق گالوانیزه کنید، با عشق، با شفقت، با امنیت، با صحبت‌کردن دربارۀ چیزی که بدون‌سن است، یعنی روح خودشان.

از شما می‌خواهم دوباره همراه با من از این پل عبور کنید. و دوباره می‌پرسیم: آیا این واقعی است؟ واقعی نیست؟ وضعیت چندبُعدی واقعی است. بدنتان این وضعیت چندبُعدی را دارد. این واقعی است. این علمی است؛ پس چرا هم‌اینک به‌صورت معنوی در چیزی که به شما داده‌اند، شرکت نکنید، در چیزی که حتی کسانی [ایده‌اش را] به شما داده‌اند که [خودشان معنوی] نیستند یا شاید حتی نمی‌خواهند باشند.[1] و آن ایده این است که می‌توانید با عبور از پلی به وضعیت چندبُعدی خود وارد شوید، وضعیتی که بسیار باشکوه‌تر از وضعیت ابعادی است که اینک به آن نگاه می‌کنید و تجربه‌اش می‌کنید. دستم را بگیرید و بیایید برویم.

من و شما به‌تنهایی از این پل عبور می‌کنیم. از میان آن مه می‌گذریم، همان مهی که در میانۀ پل است و چیزی را که در آن سوی پل است، مبهم می‌کند. این استعاره است. و ناگهان با چیز بسیار باشکوهی روبه‌رو می‌شوید که درک‌کردنش دشوار است و بسیار زیباست و همۀ حس‌هایتان متفاوت‌اند. در خودتان، یعنی در بدنتان، در بدن انسانی‌تان هیچ حسی ندارید که وضعیت چندبُعدی را احساس کند، واقعاً ندارید. باید این کار را از طریق چیزی انجام دهید که بینایی، صدا و احساس‌کردن است. به همین دلیل است که اغلب می‌گویم: «سعی کنید آنچه را به شما می‌گویم، احساس کنید.»

دوباره با عبور از آن در به سالن تئاتر بروید، به همان سالن تئاتری که بیش از یک سال است به آن رفته‌ایم. چشمانتان را به آن صحنۀ زیبا بدوزید. از شما می‌خواهم لحظه‌ای گوش کنید. برخی از شما متوجه شده‌اید که این همان موسیقی‌ای نیست که معمولاً در این زمان پخش میشود. و آن چیز خاصی که با آن روبه‌رو می‌شوید، همه‌اش دربارۀ همین است. قبلاً هم این کار را کرده‌ایم و کاری دوست‌داشتنی است و دوباره انجامش خواهیم داد.

از شما می‌خواهم به آن سالن تئاتر دایره‌شکل بروید. از پله‌های جایگاه تماشاگران رو به پایین بروید و از پله‌های صحنه بالا بروید. سالن تئاتری که دایره‌شکل است، این‌گونه است و تماشاگران گرداگرد صحنه‌اند. روی این صحنه یک صندلی هست. از شما می‌خواهم روی این صندلی و روبه‌روی تماشاگران بنشینید. آنچه هم‌اینک خواهید داشت، چیزی است که قبلاً هم به شما داده‌ایم. وقتی چراغ‌ها کمی روشن شوند، خواهید دید چه کسی آنجاست. شاید چهره‌ها را تشخیص ندهید؛ ولی من به شما خواهم گفت و آن انرژی را تشخیص خواهید داد. آن تماشاگران همۀ شما هستید، همۀ شما که دارید تماشا می‌کنید. هر کسی که در هر مقطعی از زمان این برنامه را تماشا می‌کند، در میان تماشاگران است.

شخص [روی صحنه] روبه‌روی افراد بسیاری است و آن افراد بسیار روبه‌روی آن یک نفرند. هر یک از شما روی صندلیِ [روی صحنه] نشسته‌اید و هم‌زمان دیگران در میان تماشاگران نشسته‌اند. هر یک از شما هم‌زمان هم در میان تماشاگران نشسته‌اید و هم روی آن صندلیِ [روی صحنه]؛ زیرا قرار است اینک همۀ شما با هم چیزی داشته باشید که زیباست و به آن نیاز دارید. این شفابخش‌ترین چیزی است که می‌توانید تصور کنید.

از شما می‌خواهم به چیزی دقت کنید، به صدا. در بخش شفای زمین «صدا» چقدر اهمیت داشته است؟ می‌خواهم به شما چیزهایی بگویم که باورکردنش سخت است و آن شفا با کمک صداست، آن هم به شیوه‌هایی که تا امروز هنوز به آن دست نیافته‌اید و در ترکیب با انرژی‌های دیگری است که هنوز آن‌ها را با صدا در هم نیامیخته‌اید و پیوند نداده‌اید؛ [ولی] همۀ این‌ها را باستانیان استفاده می‌کردند. پیشینۀ رَواج استفاده از صدا به زمان کسانی می‌رسد که اهرام مصر را ساختند. خیلی‌ها معتقدند همۀ اهرام بخشی از نوعی حمام صدا بوده‌اند که شاید می‌کوشیدند فرعون‌هایی را که در آن اهرام بوده‌اند، دوباره جوان کنند تا شاید به کسانی کمک کنند که در آن سو هستند. خیلی پیش‌تر از آن هم از صدا استفاده می‌کردند. کشف کرده بودند که صدا در ترکیب با انرژی‌ای دیگر، ابزار شِگَرفی است و آن انرژی دیگر را هم کشف خواهید کرد. و به این ترتیب آن برایشان طراحی شده بود تا بنشینند و بخشی از آن صدا باشند.

پس هم‌اینک از همۀ شما دعوت می‌کنم که بنشینید و حمام صدایی داشته باشید که با صدای جدیدی است که از همکارم خواسته‌ام آنجا قرار دهد تا مگر ادراک یا تقلیدی از باستانیان باشد. حال نشسته‌اید و به نیاکانتان گوش می‌کنید که شاید برایتان آواز می‌خوانند یا برایتان زمزمه می‌کنند؛ ولی حتی این هم متفاوت است.

این صدایی از باستانیان است که آن را تصور می‌کنید؛ زیرا عزیزانم، خیلی از شما آنجا بودید؛ پس شاید این همان صدا نباشد؛ ولی این استعاره‌ای است برای چیزی که آن را پدید خواهید آورد و از طریق آکاش خود آن را به یاد خواهید آورد. و آن حمام صدا در حافظۀ آکاش شماست. اگر این را به اندازۀ کافی انجام دهید و اگر به اندازۀ کافی کسانی باشند که درک کنند که این با انرژی دیگری ترکیب می‌شده است، انرژی‌ای که هنوز اینجا نیست؛ آنگاه شاید تسریع‌کنندگانی باشید برای دست‌یافتن به آن انرژی؛ ولی هم‌اینک آن انرژی را در ترکیب با این صدا به شما می‌دهیم.

این حمام صدا، حمامی شفابخش است. همراه با من اینجا می‌نشینید. امروز اینجا می‌مانیم. و آن دعوت برای این است که این صدا سرانجام به تک‌تک سلول‌های بدنتان می‌رسد و به یاد خواهید آورد که جوان‌شدنِ دوباره با صدا آن هم به‌صورتی تمام‌وکمال، چگونه بوده است. صداهای خاص و انرژی‌های خاص چیز سحرآمیزی می‌آفرینند که حتی علم امروز تازه بررسی آن را آغاز کرده است. آیا ممکن است صداهایی خاص در ترکیب با ارتعاشاتی مناسب و انرژی‌هایی دیگر بتوانند در بدن شما هر اندامی را دوباره جوان کنند، تا حدی که بیماری به‌خودی‌خود از بین برود یا [اندام‌ها خود را] در وضعیتی قرار دهند که دیگر به آن [بیماری] دچار نشوید؟ باستانیان می‌دانستند این کار را چگونه انجام دهند. و اینک شاید در این لحظه در حلقۀ دوازده، پیش‌گامان دریافت آن باشید.

از شما می‌خواهم به این چیزها گوش دهید و آن‌ها را بهتر کنید، با چیزهایی که در آکاش خود به یاد می‌آورید، چیزهایی در این باره که چه چیزی آنجاست، چه چیزی آنجا بوده است و چه چیزی می‌تواند آنجا باشد. بنشینید و گوش دهید. لذت ببرید و شفا یابید. یادتان باشد که کیستید عزیزانم. شما عضوی از انسان‌هایی هستید که چندین و چند هزار سال است که در این سیاره‌اند. شما اینید. شما همان روحید.

من کرایون هستم، عاشق همۀ شما. عزیزانم، شما پیش‌گامان چیزی هستید که قرار است بیاید. این شما و افرادی که پس از شما می‌آیند هستید که در این سیاره نوری پدید خواهید آورد که سرانجام همۀ این کهکشان را تغییر خواهد داد.

و این‌چنین است.



[1] شاید منظور کرایون دانشمندانی است که ایدۀ چندبُعدی‌بودن را مطرح می‌کنند؛ ولی خودشان معنوی نیستند یا نمی‌خواهند باشند.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مدیتیشن۱۲۶

تعلیم دادن آکاش

مدیتیشن۱۲۱