پیش‌مدیتیشن۳۸

 

چنل چهارشنبه‌های شفابخش؛ جلسۀ سی‌وهشتم

۹ژوئن۲۰۲۱

بازنویسی حقایق مقدس

قسمت اول: تو شکوهمند زاده شده‌ای!

درود عزیزانم. کرایون هستم از خدمات مغناطیسی.

من می‌خواهم یک سری سه تایی از پیام‌ها را شروع کنم. این هفته و دو هفته آینده به این موضوع می‌پردازیم. ما نام آن را «بازنویسی حقایق مقدس» می‌نامیم. هر هفته من یکی از این حقایق را برای شما توضیح می‌دهم و از شما می‌خواهم که به آن فکر کرده و آن‌ها را بازنویسی کنید. آیا اصلاً این امکان وجود دارد که بتوانیم حقیقتی را بازنویسی کنیم؟ برای شما مثالی می‌زنم.

بازنویسی یک حقیقت به این شکل است که آن را از زاویه متفاوتی ببینیم و درک خود را از آن تغییر دهیم. چیزهای زیادی در این سیاره وجود دارد که علم فکر می‌کرد آن‌ها مطلق و غیر قابل تغییر هستند. معنویت گرایان آن‌ها را مطلق می‌پنداشتند و غیرقابل تغییر تلقی می‌شدند. این‌گونه به نظر می‌رسید که مثل سیمان سفت و غیر قابل تغییر هستند و هرگز تغییر نخواهند کرد؛ در حالی‌که سرانجام این اتفاق افتاد.

نمونه‌هایی اتفاق افتاد که مردم به یک چیز [خاص]‌ چسبیده بودند، چون ظاهراً آن، اثبات شده بود و کار می‌کرد و بعدها متوجه شدند که برخلاف تصور آن‌ها چیزهای بیشتری [درباره آن چیز] وجود دارد! و یا کشف کردند که چیزهای متفاوتی از آنچه تصور می‌کردند وجود دارد. تفکرات انسانی به گونه‌ای است، درحالی‌که آن‌ها ادراکات متفاوتی [نسبت به این تفکرات ثابت] دارند؛ پس درک این موضوع به ما این اجازه را می‌دهد که به بازنویسی آن حقایق بپردازیم.

اکنون چهار مورد وجود دارد که می‌خواهم برای شما بیان کنم، اما یکی از آن‌ها به قدری رایج است که من می‌خواهم آن را با هم مرور کرده و آنرا به شما یادآور شوم. شاید هم در دو هفته آینده دوباره آن را مطرح کردم. من آن را این‌گونه مطرح می‌کنم: «اطلاعات پایه‌ای کرایون از ابتدا تا به امروز».

از آن ابتدا که من پیام‌هایی به همکارم برای انتشار داده بودم و در سال ۱۹۹۳ در کتابی به نام «مثل یک انسان فکر نکنید!» منتشر شد، این فرضیه را مطرح کردم که خداوند آن‌گونه که شما آن را می‌بینید و سرچشمه آفرینش جهان است، انسان نیست و حتی شبیه انسان هم نیست!

و شما ممکن است بگویید: «خب کرایون چه کسی فکر می‌کند که خداوند یک انسان باشد؟!» و من به شما می‌گویم که اکثریت انسان‌ها این‌طور فکر می‌کنند که خداوند پدری است قضاوت‌گر و ناکارآمد که مکان او در آسمان‌ها است! یک پدر، پدری که تفکراتی به مانند انسان‌ها دارد و البته مذکر است و مراقب است که انسان‌ها کارها را درست انجام دهند و یا یک‌سری اعمالی که طبق اصول و قواعد مذهبی خاص است را انجام دهند؛ و اگر درست و مناسب آن اعمال را بجا نیاورند محاکمه خواهند شد و حتی مجازات و شکنجه سختی در انتظار آنهاست.

عزیزانم این انرژی سرچشمه آفرینش نیست. این انرژی و تفکرات انسانی است. شما ویژگی‌های انسانی را برای خالق متصور شده‌اید. می‌بینید؟ خداوندِ هر مذهب و آئینی شبیه انسان فکر می‌کند. واقعاً فکر می‌کنید که این‌گونه است؟ آیا واقعاً فکر می‌کنید خداوند، کل بشریت را بخاطر خطای یک نفر مجازات می‌کند؟ و همه باید بهای آن را بپردارند تا به طور مساوی مجازات شوند! این رویه و نقشه خداوند نیست. طرح و برنامه خداوند سراسر عشق و شفقت و زیبایی و محبت و خیرخواهی است.

شاید در دو هفته آینده به شما بگویم اما همیشه شماره یک برای فهم و درک درست، مهم‌ترین است. سرچشمه آفرینش را به هر نامی که بخواهید می‌توانید بخوانید. شما به آن «خدا» می‌گویید اما مجبور به استفاده از آن نیستید. «روح آفرینش» کلمه مناسبی است چون فاقد آن تله‌ها و ادراکات اشتباهی است که دکترین‌های مختلف به کلمه خدا نسبت داده‌اند.

صفات دیگری هم هستند که ما از شما می‌خواهیم آن‌ها را بازنویسی کنید. و اولین مورد از سه موردی را که قبلاً بارها به صورت پراکنده و موردی به آن اشاره کرده‌ایم، اکنون بسط می‌دهیم، به نحوی که شاید قبلاً در پیام‌های دیگر کرایون شنیده باشید، اما نه دقیقاً شبیه این پیام که به شما خواهیم گفت. به هرحال این باید به شما یادآوری شود. عزیزانم چیزهای زیادی هست که ما به شما پیشنهاد می‌کنیم که آن‌ها را بازنویسی کنید، چون هم‌اینک انرژی‌ای هست که آگاهی و شناخت جدیدی را در درون شما بیدار می‌کند.

چیزهایی که شروع به بیدار شدن کرده‌اند ادراکات جدیدی را با خود به همراه می‌آورند. تقریباً شبیه این است که نوری روشن شده و تو از طریق آن، آن‌سوی پرده و حجاب را می‌بینی، یا شاید حتی از طریق سوراخ‌هایی بر روی پرده آن‌سوی آن را ببینی! پرده و حجابی که خودت آن را ساخته‌ای و به مانند یک دیوار، بین تو و خدا فاصله انداخته است. انرژی آگاهی سطح پایین، یک دیوار ضخیم بین آگاهی سطح بالا و شما می‌سازد و شروع به ساختن چیزهایی می‌کند که شما فکر می‌کنید در آن‌سوی پرده است و بین شما و آن فاصله وجود دارد و شما دسترسی‌ای به آن ندارید.

عزیزانم اکثر دکترین‌های سیاره در انرژی آگاهی قدیم ساخته شده‌اند و بهترین تلاش خود را برای فهم اینکه خالق از آن‌ها چه می‌خواهد کرده‌اند، اگر حتی بتوان از کلمه خواستن استفاده کرد! که همین خواستن هم یک مفهوم بشری و انسانی است. در این مفهوم یک خالق وجود دارد و یک ما؛ بنابراین خالق باید این‌کار و آن‌کار را انجام دهد. حالا خالق اینجا چه حسی دارد؟ خالق چگونه است. آیا عصبانی است؟ آن خالق چطور آن چیز و این چیز را می‌خواهد؟ این کاملاً انسانی است عزیزانم. این دقیقاً چیزهایی است که شما از والدینتان توقع دارید نه از خدا! خداوند.. خداوند عشق است.

اما چیزهای زیادی در آن‌سوی پرده وجود دارد که ما شروع به حرف‌زدن درباره آن با شما کرده‌ایم، بویژه در «حلقه دوازده»، جایی که شما از پل عبور می‌کنید و فرابعدیت را درک می‌کنید و شروع به عبور از پرده و حتی فراتر از آن می‌کنید و به کشف چیزهای زیادی در مورد خودتان می‌رسید. اولین چیز یک افشاگری در مورد خودتان است. چیزی که ما بارها و بارها و بارها در مورد آن به شما گفته‌ایم و حالا آن را برایتان بسط می‌دهیم.

زمانی که در این سیاره متولد می‌شوید، و در سطحی که آکاش شما اجازه می‌دهد بیدار می‌شوید، در آن نقطه از زمان شما چه کسی هستید؟ آن زمان اگر خطوط فکری آگاهی قدیمی، قوانین قدیمی و دکترین‌های قدیمی را دنبال کنید تقریباً تمام آن‌ها به شما خواهند گفت که شما نالایق هستید. علاوه بر این اگر والدینتان هم ناآگاه باشند همین را به شما می‌گویند، اینکه: «هرگز به اینجا نخواهی رسید، هرگز این‌کار را انجام نده! بنشین سر جایت و ساکت باش! » و حتی بسادگی آن‌ها همین چیزها را در مورد خدا هم به شما می‌گویند: «تو هیچ شانسی نداری! [که به خدا برسی! ]» تعجبی ندارد که خیلی از انسان‌ها در جنگ با سیستم بزرگ می‌شوند و باور می‌کنند که قربانیان این سیاره هستند و هر روزِ خود را در انتظار بدترین چیزها سپری می‌کنند.

گوش کنید! اگر این را در نظر داشته باشیم که آگاهی، انرژی است، در اینصورت [فکر می‌کنی] اگر وقتی تو با انرژی منفی خود یک نقاشی از اتفاقات منفی‌ای که هر روزه می‌افتد بکشی و در مسیرت قرار دهی، چه اتفاقی می‌افتد؟! ممکن است بگویی: «در نهایت اتفاقات بد در حال افتادن است. همانطورکه همه می‌گویند منتظر اتفاقاتی هستم که اجتناب ناپذیر هستند. حالا این خوب است! بهتر است تا می‌توانم از آن لذت ببرم! چون می‌دانی قرار نیست ادامه دار باشد! » و عزیزانم این‌ها افکاری حاویِ انرژی هستند که شما آن‌ها را در مسیر خود قرار می‌دهید و از میان آن‌ها عبور می‌کنید. آیا متوجه منظور من می‌شوید؟ این درست نیست! هیچکدام از این‌ها درست نیستند!

وقتی به عنوان یک نوزاد چشمانتان را در کنار مادرتان باز می‌کنید، و عزیزانم در آن لحظه‌ای که شما وارد می‌شوید و همه چیز آغاز می‌شود، شما مطلقا یک موجود گرانبها و با شکوه هستید. هیچ پلیدی‌ای وجود ندارد. شما ناپاک و بی‌لیاقت متولد نشده‌اید. شما در چشمان خداوند به عنوان قسمتی از آفرینش، ارزشمند و محبوب هستید؛ و البته هنوز تعداد بسیار اندکی به آن‌ایمان دارند. من این را به عنوان اولین حقیقت مقدسی که باید بازنویسی شود انتخاب کردم.

بسیاری از حقایق مقدس می‌گویند که هنگامی که شما وارد سیاره می‌شوید شایسته و لایق نیستید. عزیزانم این تفکرات انسانی است که در مورد خدا و فعالیت‌های انسان و مجازات و پاداش و همه این چیزها فرافکنی می‌کند. و شما می‌گویید: «خب این‌ها از کتب مقدس برداشت شده! از داستان آدم و حوا و بقیه داستان‌های کتب مقدس استخراج شده و حقیقت دارند! » بگذارید سؤالی از شما بپرسم عزیزانم: آیا فکر می‌کنید خداوند خودش این‌ها را در کتب‌مقدس نوشته یا انسان‌ها آن‌ها را نوشته‌اند؟ و پاسخ این است که تمام آن‌ها را انسان‌ها در انرژی قدیم نوشته‌اند؛ برخی از آن‌ها چنل شده و برخی نه! بعضی از آن‌ها از روی حدس و گمان هستند و برخی با هدفی خاص نگاشته شده‌اند که خداوند را پدری ناکارآمد در آسمان‌ها جلوه دهند. آیا متوجه منظور من می‌شوید؟ هیچکدام از این‌ها درست نیست عزیزانم.

پرده در حال نازک‌تر شدن است. و شما شروع به دیدن [آنسوی پرده] از طریق شکاف‌های روی پرده کرده‌اید. شما حالا دارید واضح‌تر همه چیز را می‌بینید. نور شروع به روشن شدن برای شما کرده است که بتوانید بعضی چیزها را بازنویسی کنید. بگذارید یک بررسی سریع از حکایتی که قبلاً به شما گفته‌ایم داشته باشیم. این یکی کمی متفاوت است. این داستان در مورد فردی نابیناست که هرگز بینایی نداشته است؛ و البته مانند بقیه انسان‌های نابینا، حواس دیگر او معمولاً قوی‌تر و پیشرفته‌تر از حواس انسان‌های عادی عمل می‌کند و حس شنوایی، لامسه، و چشایی قوی است. آیا تا به حال به این پی برده‌اید که برای خواندن کتاب، تنها با لمس برجستگی‌های روی‌کاغذ با سر انگشتان چه استعدادی لازم است؟ واقعاً چه استعدادی است!

بنابراین [معمولا] حس لامسه افراد نابینا تقویت می‌شود. این افراد، سرگرمی‌های خاص و فوق‌العاده‌ای دارند، آن‌ها می‌توانند بدلیل داشتن حس لامسه قوی، پیانو را بی‌عیب و نقص بنوازند و موقعیت تمام کلیدها را بطور دقیق می‌دانند. آن‌ها مجبور نیستند مانند افراد دارای بینایی دنبال موقعیت کلیدها بگردند. تمام زندگی آن‌ها در یک اتاق است؛ البته این یک استعاره است، آن‌ها با بهره‌گیری از قدرت حس لامسه خود همه چیز را در اتاق می‌یابند. حتی برای خود غذا درست می‌کنند؛ و تا زمانی که چیزی جا به جا نشود و حرکت نکند هیچ مشکلی ندارند. هر چیزی سر جای خودش است و آن‌ها با وجود نابینایی، کاملاً کارایی خود را دارند.

به زمین خوش آمدید.! این داستان، استعاره کاملی از شماست. شما همان فرد نابینا بر روی زمین هستید و با آن کاملاً راحتید! و با این‌حال پیشرفت‌هایی در روش‌های یافتن چیزها در اطراف خود داشته‌اید.

این حکایت ادامه دارد. ناگهان یک اتفاق علمی یا حتی غیر علمی باعث می‌شود که آن انسان نابینا بتواند کمی ببیند. این بینایی حاصلِ یک عمل جراحی یا فرآیندی پزشکی نیست. چیزی متفاوت است. شاید حتی یک تکنولوژی جدید باشد. هرچه که هست آن فرد ناگهان می‌تواند نوری هر چند اندک را ببیند و می‌بیند که چه چیزی در اتاق است. تا حالا وسایل داخل اتاق را لمس و حسشان می‌کرد و حالا شروع کرده به دیدن چیزهای نورانی. یک فرد نابینا شیئی نورانی را نمی‌بیند، این همیشه آنجا بوده است و او می‌داند که این یک درِ جدید مثل درهای قبل نیست، چون اگر یک در بود آن‌ها حتماً متوجه آن می‌شدند!

آنجا یک آسانسور وجود دارد. بر روی آسانسور دکمه‌های کنترلی وجود دارد که می‌درخشند. در باز می‌شود و او وارد آسانسور می‌شود. داخل آسانسور دکمه‌هایی وجود دارد که از دکمه ۱ شروع می‌شود تا ۲ و ۳ و ۴ و همین‌طور تا بی‌نهایت ادامه می‌یابد و اینجا جایی است که او زندگی می‌کند. این واقعیتِ اوست! آیا این لرزه بر اندام شما نمی‌اندازد؟!

عزیزانم وقتی به آنسوی پرده می‌نگرید، چیزی که می‌بینید آگاهی و هوشیاریِ از جنس نور است، و این به شما نشان می‌دهد که واقعیت وجودی شما باشکوه است. شما در یک آسمان خراش هستید، نه در یک اتاق کوچک! و در آن طبقاتِ دیگر، تمام توانایی‌های شکوهمندی هستند که شما دارید، استعدادهایی که شما بصورت بالقوه از آن‌ها برخوردارید، و [همچنین] شفا و درمان‌هایی که متعلق به شماست. این واقعیتی است که دارد به سمت شما می‌آید.

این حکایت و تمثیل را قبلاً به روش‌های دیگر به شما گفته بودیم، اما آیا می‌بینید که نور چگونه درک شما را از یک حقیقت اساسی تغییر می‌دهد؟ این شماره یک بود که در این هفته به آن پرداختیم و در دو هفته بعد هم آن‌را ادامه خواهیم داد. عزیزانم تک تک این‌ها شما را به عنوان یک انسان ارتقا خواهد بخشید. این چیزهایی که از آن‌ها سخن می‌گویم از شما نمی‌خواهد که کار خاصی انجام دهید، بلکه پیشنهاد می‌دهد که بزرگی و عظمت خود را ببینید، چیزی که قبلاً آن‌را ندیده بودید.

و این‌چنین است.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مدیتیشن۱۲۶

پیش‌مدیتیشن۱۲۴

پیش‌مدیتیشن۱۲۶