ماشین عشق؛ قسمت سوم
19ژولای2020
درود عزیزانم. کرایون هستم
از خدمات مغناطیسی.
این چنل سوم از چنلهای چهارگانه است. دو چنل دیگر هم در دسترس هستند و
توصیه میکنم برای درک بهتر این یکی به آن دو چنل دیگر هم گوش کنید. چنلهای پیشین
زمینهساز سری چهارگانهای با عنوان «ماشین عشق» بودند. همه چیز استعاره است. بسیاری
از پیامهایی که به شما ارائه کردهایم، چه شخصی و چه عمومی، انباشته از انرژیهایی
است که آن را با عنوان زبان سوم تعریف کردهایم. پیامهایی در دل پیامهای دیگر،
جان کلام چیز دیگری است. همۀ این پیامها گسترشپذیرند؛ زیرا زبان روح هستی گشترشپذیر
است. این پیامها سرشارند از مفاهیم چندبعدی و شامل لایههای ادراکی هستند و این
بس زیباست. ماشین عشق: عشق از سوی خداست و ماشین واژهای است بیانگر اینکه در این
سیاره کاری در جریان است که نتیجه و علتی دارد. این ماشین اجزای متحرکی دارد که به
شکلی منطقی و دقیق در حرکتاند و به عملگرش پاسخ میدهد و آن عملگر شما هستید، نه «روح
هستی»[1].
سالها و سالهاست که گفتهایم در پردازشهای منطقی، مغز انسان اندام
نهایی نیست. اینطور نیست که همه چیز در مغز انجام شود. و گفتهایم
که سهگانهای در کار است. در تمام این موارد قلب و غدۀ صنوبری[2] هم دخیل هستند. و باید هم
دخیل باشند. آنها هستند که با آکاش صحبت میکنند. آنها هستند که زبان سوم را تشخیص
میدهند. اما مغز، مغز همان کامپیوتر است، مغز ابزار بقاست. باهوشترینها از غدۀ
صنوبریشان بهره میجویند، نه از مغزشان. آنهایی که از بالاترین هوش بهرهمندند،
از شهودشان بهره میجویند، نه از مغزشان، همان شهودی که میگوید این درست است و آن
یکی نه، شاید چیزهای بیشتری هم باشد، و این چیزی است که به نظر میرسد.
چنل قبلی با آنچه دربارۀ تاریخ این سیاره به شما گفتیم، به پایان رسید،
یعنی از رویدادی در دویست هزار سال پیش، جایی که آن ستارهایها آمدند و داستان
آفرینش شما رقم خورد، همان حکایت آدم و حوای شما. از این گفتیم که نمیتوانستید میان
آنها و آنچه اکنون فرشتگان مینامید، تفاوتی بیابید. هنوز هم نمیتوانید؛ زیرا آنها
صعودکردگانی هستند که مسئولیت فیزیک پیرامون خود را بر عهده دارند. آنها برای رسیدن
به اینجا نیازی به سفینه نداشتند. نیاز به سفینه، برآمده از طرز تفکری سهبعدی
است. برایتان گفتیم که سرانجام آگاهی با فیزیک یکپارچه میشود. و این همان مهارتی
است که حتی امروز هم بعضی از گوروهای ارشد[3] آن را تمرین میکنند،
گوروهایی که از غذا خوردن بینیاز شدهاند. آنها اینجا هستند، در این سیاره. آنها
در عمل همین چیزهایی را تمرین میکنند که به شما گفتهایم. آنها پیشگامان پیوستگی
آگاهی و صعودی هستند که روزی شاهدش خواهید بود.
به شما گفتیم که لموریا نقطۀ مرکزی بود و این به دلیل منزویبودنش[4] بود. لموریا مرکز آموزش شد؛
ولی مکانهای بسیاری بودند که مادران ستارهای در آنجا به آموزش پرداختند. اینکه
از لموریا بصورت خاص سخن گفته میشود از این روست که منزویبودنش تا حدی بود که
هرگز با دخالت یا ممانعتی مواجه نشد و کاملاً دست نخورده باقی ماند. شما هرگز
نخواهید توانست به آن [شرائط] بازگردید. بدین سان بود که لموریا خاص بود و خالصتر
از دیگر نقاط بود و به همین دلیل لموریا تنها موردی بود که باید در نقطۀ خاصی از
آموزش متوقف میشد و پایان مییافت و آن همان هنگامی بود که در آب فرورفت. این
اطلاعات را پیش از این هم بارها به شما عرضه کردهایم که به زیر آب رفتن لموریا
نه به علت «فعالیتهای تنکنوتیک صفحهای»[5]، بلکه ناشی از فعالیتهای
آتشفشانی زمین بود. اتفاقات رویداده در آنجا از همان گونه اتفاقاتی است که در
پارک یِلواِستون[6] در آمریکا که در آن هستم نیز
رخ داد. حبابهای ماگما[7] فروکش کردند، همان حبابهایی
که باعث سربرآوردن کوهها بودند. و این باقی ماند. این رخداد تقریباً پانزده هزار
سال پیش روی داد؛ ولی سابقۀ آموزش بسیار طولانیتر از آن بوده است.
در واقع آموزش لمورینها پنجاه هزار سال پیش آغاز شد و درباره این هم
گفتهایم که چرا اینقدر ارزشمند بوده است و گفتهایم که چرا ضروری بوده
است، درست همان گونه که کودکان شما نیازمند آموزشاند. عزیزانم، بعد از آن روحهایتان
را دریافت کردید. این داستان آدم و حواست، [داستان] آفرینش. شما دریافتکنندۀ روحها
بودید. و همۀ مفهوم درخت دانش به آموزش مربوط میشد. به این مربوط میشد که چه چیزی
مقدس است و چه چیزی نیست. به این مربوط بود که عملکرد روحِهستی چگونه است و بعدش
چه میشود. اینها برای رساندن شما به جایگاهی بود که با انتخاب خود آغازگر زندگیهایتان
باشید. هیچ سابقه آکاشیکی نداشتید، به هیچ وجه. هیچ تجربۀ زندگیای نداشتید، ابداً.
آن نقطۀ آغازینِ آغاز بود. آموزش ضروری بود.
مبلغان برخی مکاتب اعتقادی این را میفهمند؛ زیرا وقتی وارد قبایل میشوند،
باید از ابتدا شروع کنند. آنها باید «سرچشمۀ آفرینشگر» را شرح دهند، باید همه آن چیزهایی را شرح
دهند که قبایل اینک نمیدانند. این درست مانند آن زمانی است که تمدنی دارید که
دربارۀ آنچه میخواهید آموزش دهید، تقریباً هیچ چیزی نمیدانند. باید از صفر شروع
کنید. چرخ آموزش لمورینها نقطۀ آغازین بود. چرخها و شاخههای منشعبشدۀ بسیاری
از آن هم بود و این را به شما گفتیم و پیش از این هم گفتهایم.
اما این داستان با توقف لموریا آغاز میشود. و آنچه میخواهم به شما
بگویم این است که تاریخ این سیاره در سیهزار سال گذشته چشمگیر و ناشناخته بوده
است، تقریباً کاملاً ناشناخته؛ پس حالا که دربارۀ آن و عظمت و رمزوراز و اعدادش میگویم،
کاملاً جدید است. همکارم آن را آموزش دادهاست و دربارۀ آن به نکاتی اشاره کردهاست،
من هم دربارۀ آن چنل کردهام؛ ولی اگر تازه به این چنل رسیدهاید، ممکن است برایتان
کاملاً تازه و بسیار باورناپذیر باشد؛ چراکه این اطلاعات در هیچ یک از منابع تاریخی
شما ذکر نشده و در هیچ یک از پژوهشهای علمی متعارفِ شما یافت نمیشود، همان پژوهشهایی
که این را کاملاً غلط میداند. عزیزانم، این باعث نمیشود که آنها بیسواد یا چیزی
مثل آن قلمداد شوند. بلکه به این معناست که آنها با شواهد کنونی، در تلاشی بیثمر
به هر دری میزنند.
حال این میرود تا آزمونی برای علم شما باشد. وقتی شروع به کشف چیزهایی
بکنید که با الگویی که به شما آموختهاند، سازگاری ندارد، چه خواهید کرد؟ آیا بیدرنگ
[با ردکردن و خودداری از اندیشیدن به آن]، زیر ماسهها دفنش میکنید، یا پذیرای
نوع جدیدی از تاریخ خواهید شد؟ این چیزی است که میخواهم به شما بگویم. مداخلهای
که در بارهاش صحبت میکردیم، چرخههایی دارد و چرخههایش اینگونه است که به هر
تمدنی در این سیاره فرصتی تقریباً پنجهزارساله دادهاند تا ببینند که آیا رشد
خواهند کرد؛ ولی ماجرا خیلی بیشتر از اینهاست؛ چراکه چرخهای
از آگاهی هم هست که هنوز دربارۀ آن نمیدانید و جامعهشناسان در ابتدای راهی هستند
که به این موضوع اشاراتی دارد و آن این است: چه مدت طول میکشد تا جامعهای با
سُکون و عدم بالندگی یا جنگ یا بیماری فراگیر باعث نابودی خود شود؟ چه مدت طول میکشد؟
برای آن چرخهای هست و برای آن پاسخی هست و اشارۀ جامعهشناسان به این موضوع آغاز
شده است. آیا چرخهای هست که در آن دوام انسان پیش از فروپاشیاش چندان طولانی شود
تا شاید به پختگی برسند، تا شاید تجلیای از آگاهی روی دهد؟ چقدر فرصت دارند؟ سؤال
خوبی است. جوابش را به شما میگویم: ۵۱۲۵ سال. [کرایون میخندد]
حال شاید بعضی از شما این عدد را تشخیص دهید. الان میگویم چرا. اینجا
چیزی است که لازم است بدانید. پیش از شما بر روی این سیاره پنج تمدن کاملاً متفاوت
بوده است. شما در تمدن پنجم سهیم بودهاید. اگر از کارشناسان بپرسید، خواهند گفت
که تمدن به آن شکلی که میشناسیدش، فقط 6000 سال قدمت دارد. اشارۀ آنها به مصریان
است که یکی از قدیمیترینها به شمار میآیند، با اهرامی که 5000 سال قدمت دارند.
اگر با زبان سانسکریت و خط میخی، کمی به عقبتر بروید به «درّۀ سند»[8] میرسید. بدین ترتیب شاید
قدمت تمدن را تا 6000 سال به عقب براند و قبل از آن هیچ چیزی نبوده است. این
احمقانه است. [کرایون میخندد] عزیزانم، این تنها، تمدن شماست. دربارۀ تمدن قبل از
شما و قبلتر و قبلتر از آن نمیدانید. اُه؛ ولی خواهید دانست؛ [کرایون میخندد]
زیرا با پیشرفت و بهترشدن تکنولوژیتان میتوانید ببینید. آنها در معرض دیدتان
قرار خواهند گرفت؛ حتی همین حالا هم دارد چنین میشود. با کندوکاوهایتان مکانهایی
را مییابید که در آن بناهایی هست که نباید آنجا باشند و آن بناها را کسانی
ساختهاند که نباید آنجا بودهباشند، با
زبانهایی که برایتان تشخیصدادنی نیست و
میبینید بر پایۀ علومی هندسی است که برای آن زمان بسیار خوب بودهاست و میبینید
که با سیارات همترازند، آن هم در مقطعی که بههیچوجه انتظار ندارید که حتی دربارۀ
سیارات هم چیزی بدانند و هیچ توضیحی برای آن نخواهید داشت.
بگذارید برایتان یک سناریوی بامزه مطرح کنم: مصریها و تمدن پنجهزارسالهشان.
یکی از معابدی که بنا کردند، معبد زیبای آبیدوس[9] بود. آن معبد چیزهایی دارد
که هیچ یک از معابد دیگر ندارند. آن معبد بهعلت قدمت و تاریخش مایۀ افتخار
آنهاست. به بازدید از آن معبد میروید؛ ولی مصریان از تاریخ بنای آن هیچ اطلاعی
ندارند. آنها این معبد را در شهر دیگری بنا کردند که حالا پدیدار شدهاست. اگر مایلید،
به تماشای شهر دیگری در پشت آبیدوس بروید که قدمتی دههزارساله برایش تخمینزدهاند.
آنها از این شهر سخنی به میان نمیآورند؛ زیرا هر آنچه را در دانشگاه قاهره
آموختهاند و میآموزند، بیاعتبار میکند.
شش تمدن!
«شش؟ چرا شش؟ تو که گفته بودی پنج؟»
خوب، به این علت است که همۀ آنها محدودیت زمانی داشتند و همگی شکست
خوردند. اتفاقی روی داد که باید به همت خودشان یا بهکمک گایا دوباره آغاز میکردند.
این برنامۀ زمانی برای شما هم مقرر شده بود. این برنامۀ زمانی خودتان بود، برنامۀ
زمانی خودتان. شما از انتخاب آزاد برخوردارید. آیا این را در کتاب مقدستان خواندهاید؟
قرار نبود که دوامتان از سال ۲۰۰۰ فراتر رود. میرفتید
که چراغها را روشن کنید و هر کس عازم خانهاش بود. این اتفاقی بود که پیشآمدنش
مقرر شدهبود. بروید و بخوانیدش، در کتاب مقدستان آمده است. آن اتفاق روی نداد. از
آن جان سالم به در بردید، هیچ یک از تمدنهای دیگر نتوانستند.
و اما ۲۰۱۲، جالب اینجاست
که این سال، سالی است که شما آغازگر تمدن ششم شدید. [آغازگرِ] یکی از والاترین
تمدنها از نظر آگاهی که بر روی این سیاره وجود خواهد داشت. دورۀ تقویم مایاها
چند ساله بود؟ ۵۱۲۵ سال. این عدد
نمایانگر آخرین تمدن [قبل از مایاها] بود. این عدد بخشی است از حاصل تقسیم یک دوره
بیست و شش هزار ساله از «پیشروی محوری» زمین بر عدد پنج[10].
پنج تمدن، که هر یک تقویم خود را داشتهاند. این اعداد را
پردازش کنید. بهتدریج پی خواهید برد که شاید در همۀ اینها هدف و دلیلی بودهاست،
بهویژه با آنچه آنها در حال یافتنش هستند.
میخواهم این چنل را با درخواستی به پایان ببرم. قرار نیست آن شش تمدن را
شرح دهم. حالا تمدن شمارۀ شش شما هستید؛ ولی پنج تمدن قبلی کجا و چگونه آمدند و
رفتند؟ توضیح آن را در دریاچۀ زیبایی در آلمان آغاز کردم و ادامه خواهد داشت. میتوانید
آن چنل را پیدا کنید. فقط همان یک بار بود که دربارۀ آن صحبت کردم؛ ولی در حال
حاضر اینها عین حقیقتاند. درخواست من این است: عزیزانم، بسیاری از شما، از جمله
تاریخدانها، دچار تعصبید و این تعصب شما به این شکل است که از نظر شما هر چه در
تاریخ به عقبتر بروید، از هوش انسانها کاسته میشود تا اینکه به انسان غارنشین میرسید
که در تصوّر شما با شریکش در حال خُرناس کشیدن است و زبانی برای گفتگو و برقراری
ارتباط باهم ندارند. اُه، از این شگفتزده خواهید شد که بدانید بعضی از تمدنهای پیشین،
عملکردی بهتر از شما داشتهاند و ریاضیاتی بهتر از ریاضیات شما داشتهاند و از چیزهایی
سر در آورده بودند که شما هنوز نتوانستهاید. درخواست من این است که نگرشی متفاوت
نسبت به تاریخ داشته باشید و بدانید تا آنجا که بتوانید به گذشته بروید و تمدنی بیابید،
مردمانی خواهید یافت همچون خودتان، با اندیشههایی همچون شما و در ذکاوت همپای
شما. آنها اختراعات شما را نداشتند و این تنها تفاوت آنها با شماست. آنها بدون
آن اختراعات، همان کارهایی را میکردند که شما امروز میکنید. گاهی حتی باهوشتر
هم بودند. آنها موزههای زیبایی داشتند، کتابخانههایی داشتند. آنها روش خود را
داشتند. آنها برای ارتباط با یکدیگر دارای زبان و فن بیان بودند، آنها دربارۀ خیلی
چیزها، خیلی چیزها میدانستند. و هر بار که از نو شروع کردند، همۀ اینها از بین
رفت و گم شد. بعضی از این چیزها را پیدا خواهید کرد؛ ولی از آن سر در نخواهید آورد.
علتش تعصب شماست که میگوید: «خوب، آنها نمیتوانستهاند اینقدر باهوش باشند.»
اُه، چرا، آنها باهوش بودند. آنها در خیلی از زمینهها از شما باهوشتر بودند.
آنها بر خلاف شما از ده انگشت دست و پا متأثر نبودند. ریاضیات آنها بر مبنای
چهار بود، نه پنج. شما در ریاضیات خود، فقط دو فاکتور (عامل) دارید، آنها بیش از
چهار فاکتور داشتند. [کرایون میخندد] آنها میتوانستند اجازه دهند تا ریاضی با
آنها حرف بزند و به آنها ظرافتی بدهد که شما هنوز به آن پی نبردهاید. آنها میدانستند
که چگونه مانع ازدیاد بیش از حد جمعیت در نواحی خود شوند و شما هنوز به این راه حل
دست نیافتهاید. اگر میتوانستید با آنها به گفتگو بنشینید، خیلی چیزهاست که میتوانستند
به شما بیاموزند. اُه! ولی آنها خود شما بودید. عزیزانم، این در آکاش شماست. [کرایون
میخندد] بهیادآوردن آنها هم شروع خواهد شد. بهیادآوردن آنچه نتیجهبخش بود و ایدههای
آینده و اینها مربوط به چنل بعدی است. در عدد شش که اکنون در آن هستید، چه چیزی
پش رویتان است؟
در برههای از شروعی دوباره هستید که در آن میتوانید یکدیگر را بهتر
بشناسید، جایی هستید که برخی چیزها شروع به سنجش خود کردهاند و چیزهایی در حال
بیرون خزیدن از کنج تاریکی هستند و خود را در معرض نمایش میگذارند؛ پس چیزی را خواهید
دید که دیگر نمیخواهیدش. راه حل مشکلاتی که صدها سال با شما بودهاند، پیش پای
شماست. بعداً دربارۀ آن خواهم گفت. تاریخ انسان باشکوهتر از آن است که میدانید،
و قدیمیتر از آن است که فکرش را بکنید و بس زیباست. و روزی فراخواهد رسید که آن
را به این شکلی که گفته شد، مطالعه کنید. برخلاف میلتان نمیتوانید مانع این اتفاق
شوید. این موضوع دیگر رمزگونه نخواهد بود. با شروع به کندوکاو، میتوانید آن
[آثار] را در دست خود بگیرید. بعضی از آن آثار به خوبی به جا ماندهاند و محافظت
شدهاند. مسئله فقط این است که هنوز آن را ندیدهاید؛ ولی خواهید دید.
همۀ چیزهایی که اکنون به شما میگویم به نتیجهگیری باشکوهی منجر میشود
و چنل بعدی دربارۀ آن صحبت میکتد و نیز دربارۀ اینکه شما واقعاً چه کسی هستید.
تنها تمدن این سیاره که تا این لحظه، با گذشت ۵۱۲۵ سال خود را نابود نکردهاست، در آستانۀ تجربۀ چیزی است که سیارات دیگر
آن را تجربه کردهاند و گذراندهاند و من برای همین اینجا هستم. من برای جشن و کمک
و آغاز به کار با نقاط «گره و خنثی» اینجا هستم، نقاطی که نشاندن شکوه بر این سیاره
را آغاز کردهاند. نتیجۀ آن، آگاهی ببشتر خواهد بود. باز هم با شما خواهم بود.
و اینچنین است.
[1] Spirit
[2] غده کاجی یا غده اپیفیز
(به انگلیسی: epiphysis gland) یا غده پینهآل (به انگلیسی:
pineal gland) یا غده صنوبری که غده رومغزی هم نامیده شده و
به چشم سوم نیز معروف است تودهٔ بافتی مخروطیشکل کوچکی است که به وسیلهٔ ساقهای
به سقف بطن سوم مغز متصل است. این غده درونریز است و متشکل از سلولهای پینهآل و
بینابینی میباشد و در عمق مغز (دیانسفال) و در بین دو نیمکره چپ و راست مخ قرار
دارد. کارکرد دقیق آن هنوز مشخص نیست، البته این غده هورمونی به نام ملاتونین و
ماده شیمیایی به نام سروتونین را ترشح میکند که ترشح این هورمونها در شب به
حداکثر و در نزدیکی ظهر به حداقل خود میرسد. همچنین با چرخه روزانه خواب و بیداری
مرتبط میباشد. به علاوه در این غده گیرندههای مواد مخدر (انواع خاصی از مشتقات
آمفتأمینها) وجود دارد.
[3] به
آموزگاران و راهنمایان دینی در دینهای هندوگرایی، بوداگرایی، سیکگرایی و جنبشهای
دینی دیگر گورو (سانسکریت: गुरू)
گفته میشود. گورو در اصل همان نقشی را در این دینها دارد که مرشد در صوفیگری
دارد. در دینهای آسیایی، به گورو به عنوان کانالی برای دریافت فرزانگی نگریسته میشود.
[4] به
خاطر جزیرهای بودن آن
[5] زمینساخت صفحهای یا
تکتونیک صفحهای (به انگلیسی: Plate tectonics) به بررسی و مطالعهٔ حرکات
وسیعمقیاس در سنگکُرهٔ (به انگلیسی: لیتوسفر) کُرهٔ زمین میپردازد. این نظریه
بر اساس نظریهٔ رانش قارهای در نخستین دهههای قرن بیستم مطرح شد و پس از اثبات
مفهوم گسترش بستر دریا در سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ م توسط بسیاری از زمینشناسان پذیرفته شد.
بر اساس این نظریه، سنگکُره
(پوستهٔ کُرهٔ زمین) (به انگلیسی: لیتوسفر) زمین از صفحاتی (به انگلیسی: صفحات
تکتونیکی) تشکیل میشود که در کل شامل ۷ یا ۸ صفحهٔ اصلی، که در مواردی
خود از تعدادی صفحات کوچک تشکیل میشوند، ساخته شدهاست.
این صفحات بهصورت مداوم در
حال حرکت هستند و بر اثر برخورد این صفحات پدیدههایی همچون زلزله گسل، شکستگیها،
تشکیل کوهها تشکیل درازگودالها و چین خوردگی و دیگر پدیدهها حاصل میشوند. میزان
حرکت این صفحات از کمترین حد ۰ میلیمتر در سال تا بیشترین حد ۱۰۰ میلیمتر در سال، بسته
به نوع، جایگاه و شرایط آنها تخمینزده میشود.
[6] پارک
ملی یلواستون (به انگلیسی: Yellowstone National
Park) یک پارک
ملی واقع در ایالات متحده آمریکا و ایالتهای وایومینگ، مونتانا و آیداهو است.
[7] گرمای
درون زمین سبب ذوب شدن سنگها میشود که به آن ماگما یا مواد مذاب میگویند. خواص
مواد مذاب یا ماگما: طبیعی، داغ، متحرک، سرشار ازگاز و دارای چگالی کم است. ماگما
ممکن است از طریق شکستگیها و سایر نقاط ضعیف پوستهٔ زمین بالا آمده و به صورت
گدازه (لاوا) در سطح زمین جریان یابد.
[8] تمدن
درهٔ سِند (به انگلیسی: Indus Civilization) تمدنی باستانی بودهاست
که از بستر رود سند برخاست. تمدن دره سند به عنوان یکی از بزرگترین شگفتیهای
معماری جهان، که در زمان اوج خود به تمدن هاراپان (Harappan Civilization) شهرت داشته، در زمرهٔ اولین سکونتگاههای شهری بزرگ در کل قارهها
بودهاست. در واقع نخستین نشانههایگذار از جماعت کشاورزی به اجتماعات شهری در این
منطقه دیده شدهاست.
[9] ابیدوس
(به عربی: أبیدوس، به انگلیسی: Abydos) نام شهری در مصر باستان
است که از تاریخیترین شهرهای مصر علیا به شمار میرود. این شهر در ۱۱ کیلومتری رود نیل
و دو شهر امروزین العربة المدفونة و بلینا قرار دارد.
[10] ۵۲۰۰=۵÷۲۶۰۰۰
نظرات
ارسال یک نظر