ماشین عشق؛ قسمت اول
درود عزیزانم. کرایون هستم از خدمات مغناطیسی.
یک بار دیگر میخواهم چنلهای چهارگانهای
را در قالب یک دسته و طی دو روز ارائه دهم. این چهار چنل به یکدیگر مرتبط خواهند
بود تا انجام کاری انجام دهم که پیش از این انجام ندادهام. میخواهم داستان آفرینش
از ابتدا تا به امروز را از دریچۀ چشم آفریدگار روایت کنم. این چنل یکی از چنلهای
چهارگانه خواهد بود. و برای هر چهار چنل، یک عنوان کلی اختصاص مییابد، عنوانی که
دوستش خواهید داشت و آن عنوان این است: «ماشین عشق».
«کرایون، چرا واژهای مانند ماشین را
که هیچ بار معنایی مقدسی در خود ندارد، برای هر چیزی به کار میبری؟» عزیزانم، تقریباً
هر چیزی که به شما داده شده، از آن سوی پرده، معنی، هدف و جلوهای دیگر دارد. خیلی
از اوقات واژههایی که در گفتارمان به کار میبریم و به شما عرضه میداریم، با
توجه به نحوۀ ارائهشان، پیامهای دیگری در دل خود دارند که اساس آن پیام حتی به شیوه
ارائهاش هم مربوط میشود. دلیلش این است که وقتی پای یک کار خطی به میان میآید،
زبان شما محدود است. مانند آنچه امروز در حال شنیدنش هستید، واژهای از پی واژهای
دیگر میآید تا در قالبی زبانی قرار گیرند و باید بارها ترجمه شود؛ ولی زبان دیگری
هم هست و آن را زبان سوم نام نهادهایم. و اما دلیل اینکه چرا آن را زبان سوم مینامیم.
این تشریحی است بر آنچه هماینک گفتم[1] و
به این معنی نیست که یک نفر بگوید، «اُه، پس زبان دومی هم هست.» اُه، نه، زبان دومی
در کار نیست.
«پس بدون وجود یک زبان دوم، چگونه
زبان سومی میتواند وجود داشته باشد؟»
علتش این است: «زبان سوم» استعارهای
است که اشارهاش به عدد «سه» است و به معنی اطلاعات تسریعکننده است؛ بنابراین
«زبان سوم» زبانی است که برای درک مفاهیم و دریافتهای شهودی، کاتالیزوری چندبعدی
محسوب میشود. جایگاه فرودش بخشهای متعددی از بدن شماست، از جمله غدۀ صنوبری که گیرندهای
است برای آنچه از جانب «سرچشمه آفرینشگر» و خودِبرتر به سوی شما میآید؛ پس میبینید
که بعضی وقتها حتی سادهترین چیزهایی که دربارهشان صحبت میکنیم، دربردارندۀ
معانی عمیقی هستند که با اهمیتتر از واژههایی است که با آن سخن میگوییم.
اما ماشین! دلیل اینکه ماشین نامیده
شده، این است که معنی ماشین را درک میکنید. اول اینکه درک میکنید که هر ماشینی
برای هدفی خاص است. قرار نبوده که ماشین صرفاً به صورت ماشین وجود داشته باشد. آن
ماشین باید کاری انجام دهد، به جایی برود و هدفی دارد. نکته دیگری که درباره ماشین
میتوان گفت این است که از مجموعه قطعات متحرکی تشکیل شده که هر یک به شکلی خاص با
قطعۀ دیگری در کُنش و تعامل است. پس اگر آمادگیاش را دارید، وقت بیان آن است که
«ماشین عشق» توصیفی از انسان است که به منظور برآورده کردن هدفی در اینجا گماشته
شده. انسان ماشینی است برای برآورده کردن هدفی، ماشینی که در عشق بنا شده تا شما
را درست در جایی قرار دهد که هماینک در آن هستید، نه به عنوان قربانی این سیاره،
بلکه به عنوان کسی که خدا میشناسدش، کسی که «سرچشمه آفرینشگر» میشناسدش،
کسی که روحِهستی میشناسدش. بعضی از سیستمهای
اعتقادی موجود، این موضوع را تصدیق خواهند کرد. آنها خواهند گفت، «بله، خدا شمار
تکتک موهای سر شما را دارد.» و در ادامه خواهند گفت: «و اگر از انجام کارهای
خاصی سر باز زنید، تکتک موهایتان تا ابد در عذاب خواهند بود.» این آن خدایی نیست
که دربارهاش صحبت میکنیم.
ماشین عشق حکایتی است با شکوه از زیبایی،
از معجزات و از شما. و آغاز این حکایت به مدتها پیش باز میگردد. دانشمندان شما میگویند
که این کهکشان و جهان شما میلیاردها سال قدمت دارد. آنها از بیگبنگ میگویند و
اینکه بیگبنگ نقطۀ شروع جهان
شما بوده. آنها عمر جهان را تخمین میزنند. آنها کاملاً و تماماً در اشتباهند.
آنها در اشتباهند؛ زیرا واقعیت این است که جهان شما بخشی از سیستمی چندگانه است و
از سیستمهای دیگری ایجاد شده که قدمتشان بسیار بیشتر از جهان شماست. در واقع در این
میان، جهان شما جدیدترین است. و جهانهای دیگری هم خواهند بود که در تازگی از شما
سبقت بگیرند. این سیستم دیرزمانی است که دایر بوده است، بیش از آنکه حتی بتوانید
فکرش را بکنید. دانشمندان شما یکسره پای اعداد و اراقامی نجومی را پیش میکشند که
برای شما چندان مفهوم و درککردنی نیست؛ زیرا انسان با میلیاردها و تریلیونها
سروکار ندارد. و به همین علت برایتان سخت است که درک کنید قدمت آن چند سال میتواند
باشد.
عزیزانم، سالهای شما و معنایی که
دارند، فقط برای خودتان است. در این سیاره، یک سال بیانگر یک دور گردش کامل به دور
خورشید است و مخصوص منظومه شمسی شماست. اگر فردی را از منظومهای دیگر، ملاقات کنید،
و این اتفاقی است که خواهد افتاد، و به او بگویید «چند سالتان است»، به هیچ وجه متوجه
منظور شما نخواهند شد؛ زیرا آنها زمان و سن خود را به شکل بسیار متفاوتی محاسبه میکنند؛
اما بگذارید با همین سالهای شما پیش برویم؛ زیرا به شما گفتهاند که این سیاره
تقریباً عمری چهارمیلیارد ساله دارد. و وقتی به کتاب مقدس رجوع میکنید، به توصیفی
شگفتانگیز از یک فضای تهی میرسید که در آنجا خدا به نوعی نور و زمین و خورشید و
هر آنچه را میشناسید، آفرید. عزیزانم، همۀ آنها استعاراتی هستند که شامل زمان هم
میشود. به این نکته توجه داشته باشید که آفرینش آن [بر اساس کتاب مقدس] چند روز
طول کشیده. زمان مورد اشاره، استعاره است. عزیزانم، آن عدد مقدسی است که بیانگر
معنا و مفهومی خاص است. همه آنها برای گفتن این نکته به شماست که همۀ آنها را «سرچشمه
آفرینشگر» آفریده، همان کسی که خدا مینامیدش، همۀ آنها را. آفرینش آنها اتفاقی
نبوده، همۀ آنها را خدا آفریده است. آنها برای زندگی آفریده شدند، نه فقط برای
زندگی شما؛ چرا که پیش از این هم گفتهام که منظومه شمسی شما دارای حیاتی است که
از نظر شما شامل زمین و انسانها میشود؛ ولی کهکشان سرشار از حیات است. با گفتن اینها
قرار است به کجا برسم؟ به ماشین عشق. ماشینی وجود دارد که بر اساس عشقِ روحِ آدمی
بنا نهاده شده است و قرار است به شکلی معجزهآسا شما را در اینجا بگمارد.
علم در آستانۀ کشفی است که علمای
کهنهاندیش رشتۀ الهیأت را برآشفته خواهد کرد. و
آن کشف این است که حیات در سرتاسر کهکشان، رویدادی طبیعی است. همین عناصری که اینجا
وجود دارند، در هر جای دیگری هم یافت میشوند. اگر شما به جاهای دیگری از این کهکشان
بروید، همین ویژگیها، همین قوانین و همین جدول تناوبی عناصر را خواهید یافت. همچنین
نکتۀ دیگری را درخواهید یافت، و آن نکته این است که حیات رویدادی
است که به صورت طبیعی رخ میدهد. همۀ عناصر در زمان مناسب به صورت همزمان و هماهنگ
گرد هم میآیند. در آن لحظه حتی الکتریسیته هم هست و شاید صاعقهای که میتواند
منجر به ایجاد ترکیبات، پروتئینها و حتی آراِناِی[2]
شود هم باعث فراهم آمدن شرایط بهتری شود. این رویدادی طبیعی است. روزی که
دانشمندان شما اولین میکروبها و ساختارهای سلولی را در جاهای دیگر پیدا کنند،
به این موضوع پی خواهند برد. و آنها خواهند فهمید که بله، شروع حیات در آنجا به
همین شکلی بوده که در اینجا اتفاق افتاده است؛ اما عزیزانم، در اینجا هیچ چیزی به
صورت طبیعی نبود. برنامهای در کار بود. ماشینی در کار بود؛ زیرا سرانجام انسانها
به اینجا میآمدند و عاقبت از روح برخوردار میشدند. و ماشین عشق در نحوه و زمان
وقوع این رویداد، فعال و دخیل بود.
در این چنل که چنل اول از چنلهای
چهارگانه است، همۀ مطلب دربارۀ چگونهبهاینجاآمدن شماست. اگر در جهان تقریباً
همه چیز عمر یکسانی داشته باشد و قدمت کهکشانها هم تقریباً به یک اندازه باشد، به
این معنی خواهد بود که همه چیز با هم و تقریباً در یک زمان اتفاق افتاده است. و تکامل هم باید همین گونه
بوده باشد؛ در حالی که به هیچ وجه اینگونه
نیست. برای تعیین اینکه زندگی بر روی هر سیاره کِی و چگونه شکل بگیرد و عناصر چه
زمانی گرد هم آیند، هر سیاره سناریوی مختص خود را داشته است. هر سیارهای از نظر
جاذبه و شرایط اقلیمی و آب و هوایی متفاوت است. وجود یک اختلاف جزئی در سیارهای کافی است تا عناصر در آنجا به گونهای گرد هم آیند که مناسب عملکرد در
آن سیاره باشد، سیارهای که حکم پلتفرم و نمونهای منحصربهفرد را دارد.
اما سیارۀ شما! بگذارید بگویم که آن
را به تأخیر انداختند. وقتی دانشمندان شروع کنند به برملا ساختن اتفاقهای محتملِ
گذشته بر روی این سیاره، با کاوشها و تحلیلهایشان در مییابند که پیش از هر دورۀ
حیات، دورۀ حیات دیگری وجود داشته. به عبارت دیگر حیات بر روی سیاره شما چندین بار
آغاز یافته و متوقف شده است. و این یافتۀ دانشمندان درست خواهد بود. ممکن است بگویید:
«خوب، چطور چنین چیزی ممکن است؟ یا هست یا نیست.» و من میگویم: «چقدر خطی فکر میکنید.»
زمانی که حیات آغاز مییابد، باید دارای فرایند نگهداری باشد، باید توانایی تولید
مثل داشته باشد، بتواند خودش را خلق کند، تعادل شیمیایی داشته باشد، همان چیزی که
حالا شما گایا مینامید و در حد کمال است. و این فرایندی خودکار نیست؛ پس شکلگیری
حیات ممکن است روی دهد؛ ولی ادامه آن میسر نیست، مگر اینکه همۀ عناصر لازم برای
نگهداری آن فراهم باشد که اینگونه نبود.
جادوی حیات بارها با صاعقه و با
تمام ترکیبات و مقدمات پا گرفت و در واقع زمین بارها دارای حیات بود؛ ولی بعد از
آن دوباره نابود شد. بعضی اوقات این حیات برای درازمدت خود را حفظ میکرد، ادامه مییافت
و از آنجا که همین قدرش کافی بود، پس از آن دوباره رخت بر میبست. و آنچه به شما میگویم
این است که حیات بارها بر روی این سیاره آغاز یافته بود؛ ولی تا همین اواخر موفق
نشده بود که پا بگیرد و بیوقفه ادامه یابد. اما وقتی که از پاگرفتن و «بیوقفهادامهدادن»
میگویم منظورم این است: آغاز فرایند فتوسنتز در سیاره شما بسیار دیرهنگام بود و این
همان کاتالیزوری بود که باعث میشد هنگام گردهمآمدن عناصر به شکلی مناسب، حیاتِ
شکل گرفته بتواند از خود محافظت کند و همچنان ادامه یابد. بدین معنی که آنچه در
هوا هست را به صورت دم استنشاق کنید و بازدمتان همان چیزی باشد که گیاهان میخواهند.
و آنچه گیاهان در بازدمی که به شیوه خود دارند، تحویل میدهند، همان چیزی باشد که
شما برای بقایتان نیازمندش هستید. این چرخهای است که به عنوان گایا میشناسیدش و
آغاز این چرخه بسیار دیرهنگام بود.
سیارههای دیگر بلافاصله از آن
برخوردار بودند. و شاید بگویید: «خوب، این نوعی رویداد تصادفی است.» در مورد سیارۀ
شما اینگونه نیست عزیزانم. میتوان گفت کمکی در کار بوده
تا این فرایند را هر بار به عقب براند تا بتوانید آغازی دیرهنگام داشته باشید. به علت
آنچه قرار بود در ادامه توسط ماشین عشق رقم بخورد، شروعی دیرهنگام برای شما بسیار مهم
بود. از شما میخواهم که به این موضوع نگاهی همهجانبه داشته باشید و آن را صرفاً
دادههای علمی پردازش نشده یا چنلی عجیبوغریب در نظر نگیرید. اگر حضور شما در اینجا
بر اساس زمانبندی دقیقی بوده باشد چه؟ اگر روند تکامل روح بر اساس برنامهای دقیق
بوده باشد چه؟ تا در نتیجۀ آن در این لحظه، در این کهکشان، بر روی این سیاره و اینجا
نشسته باشید. اگر همۀ اینها بر خلاف آنچه به شما گفتهاند، نه بهصورت شانسی و
تصادفی، بلکه دربردارندۀ ماشین عشق باشد چه؟ عزیزانم، اگر این حقیقت داشته باشد،
که دارد، به این معنی است که حضور شما در اینجا تصادفی نیست، بدین معنی است که بهراستی
که آفریدگار، شما را میشناسد و بدین معنی است که برای روح شما هدف خاصی مقرر
بوده، زندگیهای شما بر پایه هدف و منظوری بوده و دیگر اینکه چیزی در شرف تکوین
است.
عزیزانم، اتفاقی در حال وقوع است.
شما «پیشرویِ محوری» را پشت سر گذاشتهاید، یعنی همان چیزی که همکارم دربارۀ آن
صحبت میکند. همان تغییری که همکارم دربارۀ آن صحبت میکند و تقریباً هر سیارهای
که حیاتش مشابه سیاره شما باشد، در معرض آن تغییر بوده است. این ماجرا برای هر سیاره
به شکلی متفاوت بوده است؛ ولی همۀ آن سیارات زمانی را داشتهاند که این پتانسیل بیداری
در آن نهفته بوده. همۀ آنها از انتخاب آزاد برخوردار بودهاند، درست مانند شما.
همۀ آنها داستان آفرینش خود را دارند؛ ولی این مربوط به چنل دوم است. به آنجا هم
میرسیم. از شما خواستم که بدانید فضای تهیِ اشارهشده در داستان آفرینش زمین، در
واقع به زمانی پیش از منظومۀ شمسی شما اشاره میکند. در واقع خلقت نور، آفرینش
خورشید نبود، بلکه خلق پتانسیل روح شما بود. حالا اینجا بر روی زمین، همه چیز آمادۀ
حرکت است و ماشین شروع به کار میکند. همان ماشین عشق، عشق آدمی، که به شیوهای
مناسب و در زمانی آفریده شد که میشد پیشبینیاش کرد، طوری که روزی به درستی آن
به همین شکلی که در این چنل به شما گفتم، پی خواهید برد.
در چنل دوم امروز دربارۀ اینکه چگونه
آغاز کردید، بعدش چه روی داد و پس از آن چه پیش آمد، کمی بیشتر خواهید شنید. و همۀ
اینها از دیدگاه آفریدگار است، آفریدگاری که عاشق انسان است. این همان ماشین است،
ماشینی کاملاً هدفمند. و هدفش شناختن شماست. عزیزانم، ما میخواهیم که روزی دستان
شما را بفشاریم، طوری که انتظارش را ندارید. و منظورم از آن، خودِبرتر شماست که آن
انسان خطی، با آگاهی کهنه را به شکلی که انتظارش را ندارید، ملاقات خواهد کرد. و
برایتان از نتیجهاش هم خواهم گفت. فعلاً همین قدر کافی است.
و اینچنین است.
نظرات
ارسال یک نظر